تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

گارد بسته یا باز Closed or open guard

چرکنویس شماره ۸..من هستم . می شناسیم . نه نمی شناسمت دست هست این چیزی هست که با خودم روبرو هستم این چیزی که اینجا بی انگیزه هست را نمی شناسم من آدم بی انگیزه را نمی شناسم وقتی انگیزه نداری نمی شناسمت به خاطر چه چیزی این را برای خودت ساختی این ساختن آن ساختن آن برنده من بازنده این نمی خواست آن نمی خواست این این طوری بود آن آن طوری بود پس من چی بودم بوی گند من می آید از جعفر مصفا من وجود داشت وجود من من قوی تر من بهتر من دوست داشتنی من نفرت انگیز من دیوانه وار می خواستم من نمی خواهم من بیزارم از خودم از شرایطم از ریاضیاتم از آمارم و چیزی که هستم به خاطر این راه دیگر کسی حوصله ای برای خواندن این نوشته را نداشته باشد به خاطر چه چیزی می خواهی این کار را انجم دهی من دوست ندار که بیشتر از این کار کنم من سرم درد می گیرید وقتی کار می کنم وقتی چیزی را نمی فهمم و این سر درد به من قالب می شود البته الان خیلی به خودم فشار آورده ام ولی این درد ها برای من بی معنی شده اند یا این که دارم انرژی منفی دارم می نویسم نیست . این به خاطر این هست که این معنی وجود نداشته این کار وجود خارجی نداشته این چیز بوده که خیلی در یک لحظه خلق شده پس زمانش چی درست از لحظه ای که تصمیم گرفتم وضعیت را تغییر دهم همه چیز تغییر کرد درست از لحظه ای که احساس کردم همه چیز من دارد تغییر می کند من دارم برنده می شود بین این همه پروژه انجام نشده داشتم نتیجه می گرفتم شاید این حرفها حرف های مارک داگلاس معامله گر در آمریکا بازار بورس باشد در کتاب هایش و این حرفهای من باشد درست از لحظه ای که فکر کردم دارم این کار را انجام می دهم این خط برای من تمام شد درست از لحظه ای که صفحه ام را بستم و می خواستم بروم دوباره احساس کردم یک چیزی به من تلنگری زد دوباره یک سری کارها به فردا مهاجرت کرد .  Scribbler number 8.. it's me. We know . No, I don't know you. It's a hand. This is what I'm facing. I don't know what's unmotivated here. I don't know an unmotivated person. When you don't have motivation, I don't know you. Why did you make this for yourself? I'm a loser, he didn't want it, he didn't want it, it was like this, it was like that, so what was I? My bad smell comes from Jafar Masfa. I existed. I'm stronger. I'm better. I'm lovable. I'm disgusting. I don't want it. I hate myself, my circumstances, my mathematics, my statistics, and what I am. Because of this, no one else will have the patience to read this article. Why do you want me to do this? I don't like it more than this. I get a headache when I work, when I don't understand something, and this headache takes its toll on me. I am not writing. This is because this meaning did not exist, this work did not exist externally, this was something that was created in one moment. Everything about me is changing, I am winning, among all these unfinished projects, I was coming to a conclusion, maybe these words are the words of Mark Douglas, a trader in America, the stock market in his books, and these are my words right from the moment I thought I'm doing this, this line is over for me right from the moment I closed my page and wanted to leave, I felt something nudge me again, a series of tasks migrated to tomorrow.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.