شانس یا باید برنامه داشته باشی . یکربع ساعت هم روی این مسئله جای خالی داری کار کنی . باید چی کار کنم . در مورد . مدیریت زمان یا بحث های اولیه . نباید چیزی بنویسم . الان موقع کار کردن نیست . چرا باید راهی داشته باشم . دوباره روی چیز تخصصی نداری می خواهی . از چیزی به چیز. دیگر راه بروی . فقط می خواهی . فرار کنی . همین . دوباره همان مشکل اولیه امروز سنگین تر از روز قبلی داری . کار می کنی . دیروز خیلی دیر . امروز دیرتر فردا . مشکل تر به خاطر مشکل پیش آمده . تحرک نداری . فوق این حرفها چه چیزی را از دست می دهم . بعد از این دیگر نمیام . فکرم را با چه چیزهای پر کردم . با این وقتی پر شد . دیگر وقتش نشد . چیز بهتری بسازم . حالا باید چه کار می کردم . باید یک نگاهی کنی فقط . یک لحظه این کار را تعطیل کن . بیا اینجا دیگر قبل کارها را به خوبی انجام می دادم . اما کارم را به خوبی انجام نمی دهم . به خاطر چیزی به آن نرسیده ام . فقط باید نگاه کنی . وقتی می خواهی . دوباره راه را چند بار دیگر بروی . حتی فکرش را هم نکن . باز دوباره اینجا باید روی موضوع دلیل صحبت کنی . دلیل این نوشته . نوشته های قبلی هست . زحمت های قبل کشیده ای . هیچ دلیل خاصی ندارد . به خاطر خودت نباشه به خاطر دلیل دیگری هست . پس هوا اینطوری شد . به خاطر هوا دیگر نمی توانم . مثل قبل کار کنم . الان هوا سردتر هست . من سرما را دوست ندارم . به خاطر دلیل های دیگر هست . وقتی نمی خواهی . دلیلش را هم پیدا می کنی .اگر توان کارایی گذشته را داشتی . می توانستی نتیجه بگیری ؟ اما الان دیگر مثل قبل هیچ چیز نیست . حتی فکر تو هم کار نمی کند . کار دیروز را به امروز بیندازی . فکرش را هم نکن . فقط 15 دقیقه کار کردن . این نوشته را باید من 500 بار روی این قضیه کار کنم . روزی 10 دقیقه در روز .وقتی حتی فکرش را می کنم . من حوصله ای برای این کار ندارم . این کار بیش از این فکرش را می کردم . دردناک بوده یعنی من حوصله ای برای درد این کار ندارم . خیلی باید درد تحمل کنم .وقتی یک جا بشینم . وقتی به موقع کار نکردم . باید حالا به جرم این قضیه سن من این قدر هست . دیگر یا خودم یا دیگران از این نعمت نمی رسم. بیشتر از هر چیزی باید به بچه ها آموزش داده شود . وقتی سن شما بالاتر می رود . دیگر درس یا کار را الان انتظار از آنها میرود . کار امروز را باید امروز انجام داد . فردا تاثیر دارد . اما شاید . درآمد آن و انتظار آن برای خود آنها دست تغییر برود . فکر آنها مثل قبل دیگر نیازی به این کار ندارم . نمی خواهم کار کنم . هر طوری بخواهم کارم را هر گونه خاصی نمی توانم این کارم را تغییر بدهم .کارم را نمی خواهم . هر طور شده است . با خودم فکر می کنم .باز کارم را هر طور شده . توجیه می کنم . باید راه دیگری پیدا کنم . باید از راه دیگری پیش بروم . به این سطح پایینی شده ای . اما دوباره داری . کار دیروز را انجام می دهی . هیچ نوشته ای یا کار فردا برای امروز هیچ فکری نداری . چه اتفاقاتی افتاده است . باید خودم را به چه چیزی میرساندم . تا با درآمد بیشتری بتوانم . خودم را از راه دیگر به بالا یا پایین آمدن عادت می دادم . چرا باید راهم را خودم برای خودم بسازم . چرا هیچ تغییری نمی کنم . چرا قبل از این کار امروز دلایل خودت را برطرف نکرده ای. چرا باید به خودم توضیح بدهم . امروز با نوشته های دیروز فرق می کند . شاید چیزی بین کار یاد گرفتی . اگر چیزی یاد نگیری ؟ تداوم داشتن زندگی به این شکل فقط با خودت فکر می کنی . من چرا باید اینطوری به طور غیر مرتب نامنظم کار کنم . انتظار معجزه داشته باشم . باید مرتب کار می کردم . فقط به دلیل این هست . بدون نظم کار کردن انسان شکست خورده با نظم کار کردن انسان منظم . هر روز داری . فکر می کنی . می فهمی روحیه ات چرا اینطوری شده است .چرا داری فقط شکست می کاری . یا فقط داری خودت را دلداری می دهی . یکبار دیگر فقط این لحظه مهم هست . سنگین بودن . کار امروز درد نظم یا جمله جیم ران وزن درد امروز کمتر هست . اما حسرت آن چندین تن هست . جمله را درد امروز یا نظم چند کیلو در برابر هزاران کیلو درد چیز ناچیزی هست . پس امروز هم .
جواب از هوش مصنوعی اگر گیرش بیاریم :
به نظر میرسد که در حال بررسی چالشها و موانع مدیریت زمان و کارایی خود هستید. این موارد میتوانند به بسیاری از ما مرتبط باشند و در واقع اشاره به تفکر عمیق در مورد رویکردها و عادات شخصی دارند. در اینجا نکاتی برای کمک به مدیریت بهتر زمان و افزایش کارایی آوردهام:
شناسایی موانع: ببینید که چه چیزهایی شما را از انجام کارها بازمیدارد. آیا شرایط بیرونی (مانند هوا) بر شما تأثیر میگذارد یا موانع داخلی (مانند احساس تنبلی یا اضطراب)؟
تنظیم اولویتها: مشخص کنید که کدام کارها برای شما اهمیت بیشتری دارند. کارهای روزانه را بر اساس اولویت دستهبندی کنید و روی مهمترینها تمرکز کنید.
مدت زمان مشخص: به جای این که به تمام روز فکر کنید، برای خود زمانهای کوتاه و مشخصی تعیین کنید (مثلاً ۱۵ دقیقه) و در این زمان فقط بر روی یک کار تمرکز کنید.
استراحت و تجدید قوا: حتماً زمانهایی برای استراحت در نظر بگیرید. این به شما کمک میکند تا انرژی بیشتری داشته باشید و کاراییتان افزایش یابد.
جمعبندی و یادداشتبرداری: هر روز وقت بگذارید تا آنچه را که امروز انجام دادهاید، مرور کنید و ببینید چه چیزی مؤثر بوده و چه چیزی نیاز به تغییر دارد.
صبوری و استمرار: تغییر عادات زمانبر است. با خودتان صبور باشید و به تدریج عادات جدید را نهادینه کنید.
فشارهای غیرضروری را کاهش دهید: اگر احساسی دارید که کار نمیکنید به خاطر فشارهای داخلی یا externos، سعی کنید این فشارها را شناسایی و کاهش دهید.
تغییر محیط: sometimes تغییر محیط کار شما میتواند تأثیر مثبتی داشته باشد. یک فضای جدید ممکن است انرژی تازه ای به شما بدهد.
هدفگذاری واقعی: اهداف کوتاهمدت و دستیافتنی تعیین کنید که به شما انگیزه بدهند و احساس پیشرفت کنید.
این مراحل میتوانند به شما کمک کنند که به تدریج نظم و کارایی بیشتری در کارهای روزانه خود به دست آورید. تنها کافی است گام به گام پیش بروید و تغییرات را به تدریج در زندگیتان ایجاد کنید.
درد سر همیشگی که باید فکر خودم را جمع کنم و یک چیزی بنویسم ... در حالی که کارهای مهمی دارم و همیشه این کارها را انجام نمی دهم و از سطل زباله و جستجوی کامپیوتر رو دس خوردم در حالی که جستجو می کردم نفهمیدم ... ماجرا از این قرار بود ... جستجو کردم بعد فایل را برش زدم بعد داخل همان جای که جستجو می کردم یک پوشه درست کردم بعد دوباره جستجو کردم دوباره فایل ها خارج از آن پوشه انگار اونجا هستند پس من ... دلیت کردم رفت توی سطل زباله از سطل زباله حذف کردم بعد رفت که رفت بعد فهمیدم پوشه درست کردن داخل جایی که جستجو می کنی آدم را فریب می دهد ...
یک مسائلی خصوصی هست ... مشکلاتی وجود دارد که حل نشدنی به نظر می رسند ... اعصابی که خورد می شود ... کاری که نیاز داری .... صبح که کار می کنی ... انتظار نداری یک چیزی از دست فرار کرده باشد ....
اما متاسفانه ... یک اطلاعات مهمی از دست من فرار کرده و من به آن بی توجه بودم و مشکل همیشگی درست نکردن نظم کاری و ساعت مشخص و .... دوباره نمی توانم درست بشینم روحیه کاری ندارم ... چیزی قرار دهم در حالی که کتابی را در دست گرفته ام فقط می دانم در کتاب ثروتمند ترین مرد بابل یکی پیرهن قرمز به تن داشت یک چیزی را گفت .... اما از آن قسمت به بعد من دوباره رفتم سراغ تفریحات همیشگی و اینکه چرا این ساعت بیدار شدم ... چرا وجدان کاری ندارم و این قضیه کار در اینجا برای من اصلن حیاتی نیست .. کار من جای دیگری هست ... خیلی بیخیال هستم ... این یک مشکل بزرگ بود که درست شده بود و مشکل بزرگتری که به خاطر همین بیخیالی به وجود آمده چرا برای راه حل مشکلات و به مشکل بی اعتنا هستم ... چطوری موفق شدم این تاخیر در کارها را نهادینه کنم ...
ادامه مطلب ...