کار تکراری repeated work

هدر دادن وقت 

چه زمانی باید از کار کردن دست بردارم . خسته شده ام . واقعا در بعضی کارها را به خوبی انجام نمی دهم . 

یکنواخت بودن . 

به خاطر اینکه انتخاب های خودت هست . 

هیچ تغییر اساسی در این اوضاع نیست . 

حال و هوای تکراری . 

انتخاب و بهره مندی از اوضاع نیز و فرصت ها به خاطر عدم آموزش جدید . پیشرفت نداشتن . 

واقعا من از نوشتن این مطالب تکراری خسته ام . 

متنفر هستم . به خاطر همین هم اینجا آمدن مثل این است . شکست خودم را قبول کنم . به خاطر اینکه ـ به دلیل - به خاطر .... 

نمی دونم . 

چی می خواهم ؟‌ 

 

من درآمد می خواهم . 

نمی خواهم وقتی صرف آن کنم . 

خوشم نمیاد . 

این هم نیست . 

بلد نیستم . انجام دهم . 

یعنی چی ‌؟‌شاید بلد بودم انجام می دادم . 

چیزهای معنادار به دستم نرسیده . نخوانده ام . 

بی معنی شده . 

ارزش خودش را از دست داده . استمرار در تکرار کار بیهوده نوشتن . 

ارزان نوشتن بدون مزد و بدون دریافت پول از یک جایی یا بدون پاداشی در کار نبود تنبیه در کار بود . به خاطر صرف وقت در این جا که دیر به پولسازی رسید . کار دیگری انجام بدهی . 

wasting time

When should I stop working? I am tired . I really do not do well in some things.

Uniform .

Because it is your choice.

There is no fundamental change in this situation.

Repetitive mood.

Choosing and benefiting from the situation and opportunities due to the lack of new training. no progress

I am really tired of writing this repetitive content.

I hate . That's why coming here is like this. I accept my failure. Because - because - because of...

I do not know .

What do I want?

I want income.

I don't want to spend time on it.

I do not like .

This is not either.

I do not know . I do .

What do you mean? Maybe I knew I would do it.

I have not received meaningful things. I did not read .

meaningless

It has lost its value. Continuing to repeat the work of writing in vain.

Writing cheaply without pay and without receiving money from somewhere or without reward was not at work, it was punishment at work. Because of spending time here, it was late to make money. Do something else.