تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

تمرین روزانه Daily practice

با حالت خاکستری مایکروسافت آفیس هست . سرچ کنید توی گوگل آفیس قابلیت انتخاب تم دارد مال من دارک و سیاه ندارد قدیمی هست .  این چیزی هست که داری می بینی و برای من این انگار یک گرفتاری بزرگ هست این واقعیت ندارد این دوباره تکرار شد باید تا انتهای این ابر خودت را برسانی باید بدون اینکه چیزهای که دیدی و شنیدی روی نوشته ات تااثیری نداشته باشد این حقیقت که هیچ چیز و هیچ تاثیری روی من نمی گذارد همه تاثیر ها را از خودم باید بگیریم و این نوشتن دارد به چیزی در می‌آید این نشان بی مسئولیتی من نسبت به کارم هست من از سال ۹۳ تا به الان این کار را بلد بودم ولی هیچ تاثیر مفیدی توی زندگی ام نداشت من نتوانستم خودم را با کارم هماهنگ کنم به خاطر خودم و کارم هزینه کنم هنوز هم هزینه نمی کنم حاضر نیستم تمام به کار خودم بپردازم و هزینه این زندگی این هست که خودت را وقف کارت کنی به خاطر این باید چیزهای را از این قبیل با خودم یدک بشکم من کاری را بلد نیستم یک دروغ محض هست من به خاطر سختی این کار . شرایط و اینکه فشاری که می آورد کاری انجام نداده ام به خاطر اینکه دنبال چیزی بهتر و آسان تری بودم شاید به خاطر اینکه همیشه باید دیگران را راضی می کردی من این کار هستم خوب دوست عزیز شما برای این کار ساخته نشده ای برای دیگری هم توضیح بدهی چرا این اشتباه را مرتکب کنی یک بار دیگر اعتراف کنی من اشتباه کردم بار دیگر اشتباه خودت را به رخ دیگران بیاوری این روند می توانست به حدی انرژی منفی ایجاد کند یا دیگری بدون هیچ دلسوزی و دانشی شما را به این متهم کند شما باید فلان کار و فلان کار این کار و آن کار را انجام دهی دیگران در درجه استادی می توانند شما را تباهی بکشانند دیگران درک نمی کنند شما را این را فراموش کنید حدود اینقدر صفحه باید این کار را انجام بدهی من به خودم فکر می کنم می خواهم نمادی از کاری باشم که همیشه در حال انجام شدن هست تمام چیزها و کارهای من کلیشه ای هست من دارم اشتباهاتم را دوباره تکرار می کنم نوشته غیر دیجیتال ارزشی ندارد با گوشی خودم می توانی درآمد کسب کنی کامپیوتر دیگر حکم چیز گازوئیلی را دارد چون نمی تواند خودش را بدن شما هماهنگ کند شما را مجبور می کند در یک جای ثابت بمانید یعنی اینکه شما سالهای سال از کاربر لپ تاپ عقب تر هستی به خاطر این که اون هرجایی می تواند کار کند شما خودت را به دیوار بسته ای یا اینکه خودت را به میز بسته ای این واقعا خجالت آور هست چیزی که من می خواهم را دارم اینجا وارد می کنم شما با یک خودکار می توانی بنویسی با ایمان می توانی به خواسته هایت برسی من حرف های پر از دروغ برای شما می نویسم کافی است تم ویندوز خودت را به حالت کلاسیک و تیره در بیاوری شب ها تا صبح بیدار بشینی و کمر درد بکشی و درآمد کسب کنی به فکر کردن مشغول باشی حالا چه چیزی برای تایپ کردن دارم من می خواهم تایپ کنم اما چیزی برای این کار به ذهنم نمی رسد این جا یک اشتباه در زندگی من بوده این که عده ای قبض هایشان را با استفاده از تایپ کردن و صفحه نویسی می دهند برای من نیز اتفاق خواهد افتاد من به خاطر قبض هایم می نویسم قبضهای که باید پرداخت شوند دیر یا زود این را به خودت ثابت می کنی از عهده ای این کار ظرف مدت یک ماه بر بیایی ۱۲ ماه این کار را انجام می دهی کافیست این را بفهمی دیگر نوشتن با کاغذ و خودکار به سر آمده این یک مشکل بزرگ هست برای من که مدت ها دارم این کار را انجام می دهم من هم با قلم و خودکار خیلی راحتر هستم تا اینکه تایپ کنم اما حقیقت دارد حالا با این که می شود این نوشته های خام را خیلی راحتر با کامپیوتر ویرایش کرد من نوشته های ژورنالی دارم که مربوط به کارم هست که هیچ قابلیت خوانا بودنی ندارند و از آن کاغد مثل برگه باطله شده هست اینکه نمی توانم با کامپیوتر ور بروم نمی توانم فیلم آموزشی یا تفریحی دانلود کنم مجبور هستم تمام صفحه این برگه ورد را باز کنم همه چیز را در صفحه کامپیوتر لعنتی پر می کند حتی هیچ تصویری را نمی بینم می خواهم مثل یک ماشین تایپ کاغذم را کامل ببینم به خودم نگاه می کنم من یک آماتور یک مبتدی هستم من حرفه ای نیستم هیچ پولی هم در نیاورده ام حدود چندین کتاب برای خودم نوشته ام شاید بهتر باشد بگویم جزوء برای خودم نوشتم نتیجه اش افتضاح بود از روی جزوء‌تایپ کردم موقع که می خواستم آن را به جایی ارائه دهم چون چیز جالبی نبود اصلن قابل ارائه نبود دلسرد شدم این هست که دوران تایپ با از روی کاغد به نمایشگر به پایان رسیده است یا بهتر هست به پایان برسد حداقل من وقتی می خواهم نوشته های روی کاغذ را تایپ کنم به نوشته ها نگاه می کنم نتیجه چه می شود موقع تایپ کاری که ارائه می دهم ایده هست بین آن چیزی که روی کاغذ هست و آنچه روی صفحه نمایش تایپ می شود خیلی متفاوت هست شما اگر هستید به خاطر تایپ کردن سیستم خریده اید برای شما خیلی جذاب هست اما برای من جذاب نیست من باید کار دیگری به خاطر درآمد داشته باشم باید حرص بخورم و روزها به خاطر اشتباهاتم ناراحت باشم چون  بعد از چند سال قدرت پیش بینی ضعیفی داشته ام به خاطر اینکه تمرکز نداشته ام به خاطر اینکه من حدود ۳ یا چهار سال سرمایه گذاری وقتی اشتباهی انجام داده ام ناراحت هستم انرژی منفی از خودم ساطع بهتر بگم پخش می کنم این برای من یک مشکل دیگر هست من آرزو های بزرگی داشته ام نمی توانم در سطح معمولی زندگی کردن برای من مرگ هست من که می خواستم دنبال تونی رابینز راه بی افتم البته در برهه ای از زمان های دور الگویی من بود و علاقه ای خیلی زیاد به او داشتم نتوانستم ان ال پی و مثبت اندیشی را برای خودم به مرحله اجرا در بیاورم حالا باید کاربرگ پر کنم تمام زندگی من شده است کاربرگ پر کردن آن هم کاربرگ های که با اکراه با شک و تردید پر می شوند که این کاربرگ ها چه نتایجی و چه اثر مرکبی خواهند داشت این کاربرگ ها از صبح شروع شده اند من با همه به خاطر این که دارم کاربرگ پر می کنم دعوا می کنم هیچ کس خبر ندارد ولی اعصاب من را خورد می کنند این نوشته ها به درد این می خورند که شما را خسته کنند این حجم از تایپ کردن عوارضی را دارند به اعمالم نگاه می کنم من یک آدم غرغرو هستم که دارم سر دیگران داد می کشم و اعصاب خوردی می کنم در حالی که از انرژی مثبت حرف می زنم و انرژی در طول روز ندارم تا اینکه شب فرا برسد و اینکه کارم تا پایان انجام نمی دهم این صفحات کم هستند برای این که من نمی توانم در سطح کسی کار کنم که به شکوفایی رسیده است به خاطر این که مغز کار را پیدا نمی کنم من به عنوان مغز متفکر کاری و محتوایی برای شناخته شدن ندارم به خاطر خودم می خواهم کمتر کار کنم این کمتر کار کردن من می تواند به جاهای دیگر خودش را نشان دهد چیزی برای نوشتن نداشتن یک مشکل بزرگ هست من باید بیشتر مطالعه می کردم این یک فقر هست من وقتی ندارم برای کار کردن من پولی و درآمدی از این کار به دست نیاورده ام خودت را تجسم کن که داری خودت را با پول های که به طور غیر مستقیم از کار دیگری بر اثر نوشتن این مطالب که اثر دومینویی بوده اثر ثانویه بوده مثلن تفریح می کنی و یک بستنی گرفته ای که تا به حال من چشم ام آب نمی خورد چرا باید خودم را خسته کنم من فقط تعهد دارم حدود ۳ صفحه این کار را انجام دهم اگر بیشتر کار کنم هیچ کس تا این میزان این مطالب را نمی خواند صفحه بر پایه هیچ موضوعی و هیچ کاری که انجام می شود یکی از بزرگترین مشکلات هست صحبت این هست تا کجا می شود پیش رفت در اعماق من هیچ چیز به غیر از حرفهای دیمی غیر علمی و فقط تجربه وجود ندارد هیچ صبری که ندارم دوست دارم یک شبه راه صد ساله را بروم این نیازمند این هست من فکر کنم دارم کار درستی انجام می دهم و این پر حرفی نیست نیاز دارد فکر کنی و اینکه مثل کارتون ایکیو فکر کنی اون درجه فکر کردن برای من ممکن نیست بیشتر از فکرم کار بکشم و حرف بزنم دوست دارم به قیمت ها فکر کنم امروز فلان کالا چه قیمتی دارد چقدر از خواسته هایم دور یا نزدیک شده ام از ترس هایم بترسم از آرزوهایم دور شده ام راه من هنوز مشخص نیست من باید این کار را انجام می داده ام من باید این را از خودم می خواسته ام من چه چیزی می خواهم من یک آماتور هستم من یک حرفه ای نیستم من توان انجام دادن این کار را ندارم به خاطر خودم نیست من این فکر را می کنم من رزومه ای دارم که رزومه خوبی برای پول درآوردن به این کار نیست فقط به عنوان کسی که حتی نمی توان رویایی این کار را در سرم داشته باشم چرا که نه ؟‌برای من غیر قابل تصور هست نمی توانم خودم را در قالب کسی فکر کنم که دارد فکر می کند چه چیزی به سرش برسد که یک قصه و یک داستان را می پروراند من دارم به این فکر می کنم چطوری شما نیاز به من داشته باشی تا بخواهی پول خرج کنی تا من را بیشتر راضی نگه داری واقعا خنده دار هست من فکر می کنم دیگر بیش از این حد نمی توانم به پختگی متن برسم دائم می نویسم من مجبور هستم این کاربرگ را برای خودم تهیه می کردم به فکر این نیستم کسی که ... شخصی شد پاکش کردم سعی می کنم شخصی ننویسم به خاطر فکر کردن به اینکه باید فکر کنم چه بنویسم اما وقایع اتفاقیه می خواهم برای شما ننویسم از قدرت فکرم استفاده کنم برام سخت هست ولی این وقایع اتفاق افتاده دست از سر من بر نمی دارند اگر اتفاقات گذشته بنویسم خیلی راحت تر این اتفاقات را می توانستم بنویسم یکی از بزرگترین اشتباهاتم نوشتن خاطرات و اتفاقات روز مره بود این کار برای شما مثل زهر مار هست وقتی می خواهی این اتفاقات را فراموش کنی آدم ارزش های خودش را می داند کم کم رشد می کنیم زمان را بیخیال می شویم به صورت حرفه ای اگر می خواهید حرفه ای شوید بیشتر کاری را انجام دهید من باید بیخیال دیگران باشم باید بیخیال خواننده و هر چی که هست باید باشم باید از مشکلات خودم چیزهایی را نتیجه بگیریم این می تواند برای من خیلی سخت باشد من دارم کار نوشتن را دوباره یاد می گیریم این نوشتن می تواند مثل یک شخص جدید در زندگی شما باشد شما خودتان هم نمی دانید یک نفر هست که می تواند به شما کمک کند فشار کاری ناشی از نوشتن باعث می شود شما این کار را انجام ندهید اما نوشتن از شما یک آدم قوی تر می سازد شما باید این نوشتن را تمرین کنید خود من هم نمی دانم اما وقتی که می نویسید چیز بهتری از آن چیز قبلی می شوید من با خودم باید این کار را انجام دهم نمی توانم خودم را راضی کنم این یکی از مشکلات من هست من انگار دارم کار جدید انجام می دهم ای کاش به من آموزش دهید من این کار را طوری انجام دهم که این کار برای من به حالتی برسد انگار من در حال وزنه زدن هستم این وزنه خیلی سنگین هست من نمی توانم این وزنه فوق سنگین را بر دارم اعصابم باز خورد می شود این کار برای من دردناک هست من باید صعی کنم ااین کار حرفه تر انجام دهم دوست ندارم انجامش بدهم این فقط نوشتن نباید باشد به چه دلیل باید بتوانم بنویسم این نوشتن می تواند از من چیز بهتری بسازد واقعا این نوشتن برای من جذاب نیست وقتی می نویسی خودت را آماده می کنی فکر بهتری برای این دنیا داشته باشی این دنیا جایی بهتری خواهد شد مثل نوشته های که در کتاب ثروتمندترین فرد بابل که قدیمی ترین کتاب دنیا هست و روی نوشته های خشتی نوشته شده که بعدن به کوره رفته اند بعد از مدت ها باستان شناس ها از آن رمز گشایی کرده اند نمی خواهی بگویی که با آن کیفیت مطالب فوق خوب ارائه می دهی منظورم این نیست منظورم در زمینه های شخصی خودم هست مثلن می توانی یک نامه بنویسی و درخواست یک شغل برای یک دفتر کار بفرستی همه چیز به نامه نگاری هست حالا نیست که خیلی نامه در زندگی ام نوشته ام فرض کن این نوشتن می تواند به تو انرژی ببخشد برای کار کردن تو از کسی درخواست کمک می خواهی بدهی که اون هیچ شناختی از تو ندارد و می خواهی از او در خواست کمک بدهی من با خودم فکر می کنم من با مشکلات خودم زندگی می کنم و مشکلات من به هیچ کس دیگر ارتباطی ندارد واقعا مشکل دارم باید کاری کنم سال آینده این مشکلات برای من وجود ندارند اگر بتوانم وبلاگ نویسی کنم حتما می توانم کد نویسی کنم چون این دو تا خیلی جنبه های مثل هم دارند این مشکل برای من وجود دارد من باید کسب درآمد کنم . فکر کردی چطور باید کسب درآمد کنی حتی اگر هاست و چیزهای دیگر هم بگیری محتوایی برای اینکه روی آن قرار بدهی نخواهی داشت بیشتر بنویس من هیچ چیزی برای ارانه نخواهم داشت اگر بتوانی این عادت را در خودت قرار بدهی شاید به دیگران هم نشان دادی که آنها می توانند این کار را انجام بدهند خودت به جایی نرسیدی واقعا خنده دار هست دارم تلاش می کنم برای خودم کاری کنم روزمه طبق چهار هفته سال آینده برای خودم ایجاد کنم برام اصلن مهم نیست فقط یک ماه می خواهم بنویسم به طوری که این نوشتن را بعد به صورت کد نویسی انجام می دهم فقط می خواهم عادت کنم آنالیز کنم و از فکرم کار بکشم جملات تکراری دارم فکر می کنم وقتی به نوشته های دیروز نگاه کنی کاربرد فکر و مغزت هم همین طوری هست طرز صحبت کردنت پر از اشتباه کردن هست می خواهم اینجا تمرین کنم چطوری با دیگران حرف بزنم چقدر شانس خواهم داشت چقدر دارم سعی می کنم جقدر به خودم فشار می آورم جرا من باید این جا روی خودم کار کنم چرا به این زاویه نگاه کرده ام چرا نباید از علامت سوال پایان این سوال استفاده نکنم این خنده دار هست چرا نگاه کردن را باید طور جدید یاد بگیریم باید خودم را آماده کنم به این منظره نگاه کنم باید تلاش کنم من باید نتیجه بگیرم باید سعی کنم راه بیشتری برای تلاش کردن پیدا کنم باید بنویسم باید با بدنی راحتر این کار را آماده کنم هیچ تمرینی بدون نتیجه باقی نمی ماند زندگی من این هست دیگران را ترغیب کنی و تشویق کنی کاری را انجام دهند من می خواهم به طور این کار را انجام دهم باید باید باید باید باید باید باید باید این واژه باید تمام خلاقیت من را خشک می کند گاهی نیاز به استراحت کردن دارم اما این استراحت نصیب کس دیگری می شود تا زمانی خودم به نیازهای خودم نتوانم برسم نمی توانم به کس دیگری کمک کنم باید بیشتر تلاش کنم این نوشتن ها برای من انگار دارم آب در هاون می کوبم و هیچ چیز دست آخر خورد نمی شود این معنی به خاطر چه چیزی پدید می آید نمی خواهم این معنی بی معنی بودن بی انگیزه بودن یکی از جالب ترین چیزهای زندگی این هست ؟‌منتظر هستم انرژی برگردد وقتی این حد کار می کنی ؟‌همیشه خسته و خواب آلود هستی به خاطر اینکه زمان مناسب خواب نداری همیشه منتظر هستم که انرژی من برگردد من می خواهم خستگی را فراموش کنم هیچ چیز برای من مثل گذشته نمی شود من توان کار کردن ندارم بدون حد مرز نوشتن را یاد بگیر خیلی کم کار می کنی باید حجم کار بیشتری انجام دهی واقعا دوست ندارم در آینده از من کسی یاد شود که دارد تایپ می کند واقعا این کار یک عذاب بزرگ هست واقعا تایپ کردن یکی از کارهای سخت هست دوست ندارم در آینده کسی باشم که دارد تایپ می کند این بی معنی هست چرا باید به مدت یک ماه داری تایپ می کنی بدون هیچ دلیلی دوست نداری برای هیچ کسی کار کنی به خاطر این مشکلات خودت نتوانسته ای جایی برای خودت پیدا کنی واقعا با این مشکلات که من دارم نمی توانم خودم را راضی کنم که این نوشتن را ادامه بدهد به چه امیدی بنویسم من امیدی به این نوشتن ندارم می خواهم روی کارم تسلط پیدا کنم که ژورنال نویس حرفه ای برای خودم باشم این نوشتن بشود مثل کار کردن با خودکار و این را نمی توانم اجرایی کنم این که من هرگز آدم صبوری نبوده ام این فشار روی ماهیچه های صورتم هم تاثیر گذاشته و آنها را خسته کرده باور کردنی نیست من عادت به انجام این این همه واژه در زندگی ام نداشته ام این واژه ها دارند تکرار می شوند از سوی ذهن من به خاطر اینکه من نمی خواهم این وضعیت زندگی را مثل قبل ادامه دهم یک نقطه عطف برای خودم بسازم این هدف من هست هیچ هدف مالی ندارم نه هدف مالی دارم اما به صورتی که از اثر کارهایی که می تواند بر اثر آن قدرت آنالیز و تفکر و سرعت من را در مطالب کد نویسی و یادداشتی برای خودم بالا ببرم خوب می توانم برای خودم این کار را انجام دهم می خواهم بگویم در بخش یادداشت های شخصی برای خودم یک آدم تنبل هستم شما از دفترچه یادداشت های شخصی می توانید کارهای بزرگی صورت دهید اگر بتوانید یادداشت های شخصی خود را توسعه دهید آنها را بزرگتر کرده اید منظور من یادداشت های مهم نیست اگر دفترچه کاری خود را دفترچه یادداشت حجمی و اینکه همه چیز در آن می نویسم با خود کار کنید اگر نوشته های خود را بزرگ کنید خودتان را برای فرصت آماده کنید تخصص اضافه کردن محتوا و معنی ساختن برای شما باید یک آب خوردن باشد من نتوانستم خودم را شناسایی کنم من خیلی از زمان خودم عقب بوده ام من یک یادداشت می خواهم آن هم فقط برای خودم این یادداشت ها برای من می توانند دنیایی من را پر از انگیزه کنند من این را مطرح می کنم با نوشتن می توانم قدرت تصمیم گیری و صبر و تحمل خودم را بالا ببرم خوب عوارض آن هم در صورت و در چشم ها و در کمر و در گردن و در همه جایی بدن من مشاهده می شود وقتی دیروز یا روزهای قبل باید یک حالت نبرد در خودم ایجاد می کردم و خیلی به خودم فشار بیاورم امروز هم به خودم فشار آورده ام نه خیلی زیاد خیلی راحتر با عضلاتی شل تر دارم این کار را انجام می دهم اما دیروز در حال عصبانیت و خشم بوده ام من باید کار کنم این چه کاری بود من کرده ام این برای من یک حالت سخت بود به خاطر اینکه می خواستم از لحاظ کاری یک عادت کاری برای خودم بسازم این می خواسته من را برای یک روحیه کاری بزرگ آماده کند من باید خودم را عصبانی می کردم تا این کار را به پایان برسانم به خاطر بدست آوردن موفقیت این کار را برای خودم انجام داده ام بارها این را در خودم دیدم که نتوانستم مثل یک آدم که یک کار را به صورت خیلی راحت انجام می دهد من نتوانتسم به خاطر آماتور بودنم این کار پر سود را انجام دهم به خاطر اینکه سابقه انجام دادن یک پروژه موفق را ندارم کافی بود یک موفقیت شکل می گرفت بعد این کار صورت می پذیرفت شاید کسی می توانست من را راضی نگه دارد اگر بتوانی کاری انجام دهی آن کار را توسعه دهی توسعه دادن کارها یعنی اینکه زمان آن کار را گسترش دهید خودتان را در کارهای بد گسترش ندهید خودتان را در کاری گسترش دهید که می تواند برای شما درآمد کسب کند این زندگی من هست هیچ کس نتوانسته من را راضی کند من همیشه به صورت اشتباه فکر کرده ام باید چیزهای دیگری هم در زندگی کسب می کرده ام این اما و اگر ها مثلا برای من غیر ممکن هست این کار را انجام بدهم نه یک دروغ هست چرا این کار ساده هم انجام نشد چرا کارم را انجام ندادم چون امیدوار بودم با کاری راحتر درآمد کسب کنم امیدی به این نوشتن هم ندارم این نوشتن می تواند قدرت آنالیز من را بالا ببرد واقعا قدرت فکر کردن هیچ تاثیری بر زندگی من نگذاشته من را از یک آدم خوشحال تبدیل به شخصی ناراحت خسته و خیلی عصبی تر تبدیل کرده حقیقت این هست توقع من از زندگی بالاتر رفته من باید این خواسته خودم را به چه شکلی و در چه جایی استفاده بهینه انجام می داده ام خودم من بودم به خودم فشار می آورده ام به خودم راست یا بیشتر دروغ می گفته ام برای هیچ کس حتی برای دنیا حتی برای خدا هم مهم نیست این دنیا عادلانه نیست این جملاتی هست که همه جا پر هست من با این جملات دارم زندگی می کنم با این جملات دارم کار می کنم من دوست دارم جایی بروم که از مشکلات خودم خلاص بشوم آنجا می تواند اینجا باشد با باور های تازه تر با اینکه مشکلاتم حل شده است من دارم از زندگی خودم لذت می برم نه مثل امروز که همه را دارم مقصر نشان می دهم خودم را که مقصر اصلی هستم می بینم هیچ دوربینی ندارم که از من فیلم بگیرید باید یک دوربین بگیریم که از موقع اشتباه کردن و موقع کار کردن از خودم فیلم بگیریم ببینم جه روحیاتی دارم این دوربین می تواند زندگی من را عوض کند اما من این کار را نخواهم کرد چون دوست ندارم از شر این مشکلات  خلاص شود به خاطر اینکه من دارم دوباره و دوباره تکرار می شود من دارم خودم را طوری می بینم که هیج حس و حالتی ندارد خودش را مجبور نمی کند که کار بیشتری انجام دهد این می تواند من را به جیز بهتری تبدیل کند فقط یک نیاز بهتر داشتن از زندگی من ای کاش آدم بهتری بودم ای کاش که دیگران و خودم را بهتر و بیشتر درک می کردم ای کاش کاری می کردم که زندگی هر کدام بهتر بود ای کاش نمی شود هیج کاری انجام داد من به خاطر اینکه مشکلات خودم را داشتم و اینکه خودم را به این مرحله از زندگی رسانده ام این زندگی من هست من باید تغییر کنم من باید مثل یک کسی باشم که دارد برای خودش و زندگی اش می جنگد نه اینکه دارد روی یک مبل لم داده است این که من الان نشسته ام دارم کار می کنم و هیچ تلاشی انجام نمی دهم برای من سخت هست من دارم کار می کنم من حوصله ندارم برای خودم توضیح بدهم من دارم به خودم می گویم هیچ تلاشی نکردی در حالی بود که تو آماتور بودی تو یک حرفه ای نبودی تو هیچ راهی نداشتی به غیر از این که آماتور باقی می ماندی سطح حرفه ای ها حرفه ای ها زندگی های بهتری دارند سطح حرفه ای ها یعنی به اندازه ای دیگران کار می کنند اما نتایح هزاران برابر بیشتر و بهتر هست من دوست ندارم این مسائل حرفه ای ها را یاد بگیریم من یک آماتور هستم یک آماتور باقی می مانم من حرفه ای نیستم من باید بیشتر کار کنم من باید چند شغل داشته باشم من باید نیازهای خودم را داشته باشم من نمی توانم راه درست یا از غلط پیدا کنم این برای من یک مشکل بزرگ هست آماتور بودن یعنی اینکه لحظه ای که باید وظیفه خود را انجام دهی داری این کار بیهوده نوشتن را انجام می دهی به امید اینکه بتوانی خیلی راحتر تایپ کنی من می خواهم خیلی راحت تایپ کنم می خواهم با صفحه کلید راحتر از خودکار تایپ کنم من دوست دارم به صورت الکترونیکی تایپ کنم من باید تایپ می کردم می توانستم این کار را برای خودم به صورت چند برابر این کار را انجام دهم من می خواهم این نیاز را در درون خودم به وجود بیاورم من دوست دارم تایپ کنم من هر جا باشم این مشکلات هم همراه من خواهند بود این دفترچه یادداشت من خواهد بود این کار من خواهد بود من وظیفه دارم برای خودم زندگی ام مشکلاتم و همه چیز را یادداشت کنم این فقط حرف هایی خواهد بود که هیچ ربطی به دیگران نداشته باشد وقتی می خواهی توی زندگی خودت را به این درجه برسانی می خواهی بگویی تایپ کردن یک کار بیهوده است باید این کار را به صورت مفصل با جزییات کامل آن را بیان کنی من کارم را دوست ندارم این کار من را نابود می کند این کار من را از دور خارج کرده جمله ای دارن هاردی می گوید آن را بنویسید و جلوی خود قرار دهید این جمله یکی از درست ترین جملات زندگی ام هست بلاخره این کار من را از دور خارج کرد به خاطر اینکه کار کردن سخت هست من حدود چندین ساعت عصبانیت پشت سر هم گرفته ام به خاطر این عصبانیت بود اینقدر تایپ کرده ام به خاطر این عصبانیت بود خشم خودم را اینجا خالی کرده ام این کار درستی نبود حتی نمی توانم این جملات را بخوانم خیلی خواندنش سخت شده است من دوست ندارم جملات خودم را بخوانم این یک کار بیهوده است خواندن جملات خودم هیچ سودی برای من ندارد داشتن بخش کاری خودم یک کار اشتباه هست من دوست ندارم برای خودم کار کنم من یک مدیر خوب نیستم دوست دارم فقط تفریح کنم اما سالهای زیادی است به کار اعتیاد پیدا کرده ام طوری کار کرده ام که نگو همیشه در حال کار کردن بوده ام من دوست ندارم این قدر کار می کرده هر کاری که کرده ام به نتیجه ای نرسید این زندگی خیلی غیر عادلانه هست حالا برای تایپ کردن مشکل دارم این خنده دار هست من نمی توانم برای خودم یک دفتر کاری جدا یک محل زندگی جدا یک چیزهای بیشتر برای خودم داشته باشم از کوچکترین چیزهای زندگی ... مانده ام به خاطر اینکه من بوده ام که این مشکلات را برای خودش درست کرد او چه کسی بود کسی بود که حتی نمی توانست کار کند برای خودش تایپ کند به خاطر این مشکلات باید از هزارن نرم افزار استفاده می کرد این نرم افزار ها کارهای او را کند کرده بود راههای سخت این راه سخت برای من مثل این هست که تایپ کردن با نوشتن نتیجه های متفاوتی دارند این نتایج متفاوت باعث می شود که این زندگ به این صورت برای تو رقم بخورد این زندگی برای من اینطور رقم خورده هیچ چیزی به دست نیاورده ام من اصلن این حالت خودم را دوست ندارم من خودم را دوست ندارم به خاطر اینکه همیشه یک بازنده از محدودیت های خودم بوده ام این من نیستم این خودم نیستم من قویی تر از این بوده ام من اصلن اینطوری نیستم این چیزی نیست این یک کابوس هست زندگی من اینطوری نیست من باید راحتر تایپ کنم هیچ حالتی از من شبیه به من نیست حتی خودم شباهت خاصی به خودم ندارم فکرش نکن شوخی می کنم می خواهم تمرین کنم همین کمی از عصبانیت خودم را برای انجام این کار کم کنم فقط باید کار کنم هیچ نتیجه ای برای من ندارد واقعا خنده دار هست که این نتیجه برای من به دست آمده است وقتی کار نکنی هیچ چیزی هم وجود نخواهد داشت این به خاطر این بوده که من دوست ندارم کار بیشتر انجام دهم این کار انجام دادن چه چیزی را برای من عوض می کند من هیچ راهی به غیر از کار کردن ندارم واقعن روی اعصاب خودم دارم راه می روم دوست ندارم اینطوری کار کنم اما بعضی وقت ها در این نوع کارها زیاده روی می کنم این زیاده روی کردن ها به نفع من تمام نشده این تمام این قضیه نیست این برای من نشان دهنده کار خاصی نیست به خاطر چه چیزی باید من این نوشته ها تایپ می کرده ام این کار برای من مثل این هست که دارم خودم را برای کاری به غیر از این آماده می کنم به چه علت داری اینجا می نویسی به خاطراینکه می خواهی خودت را از دست خودت فرار بدهی هر کاری کنی این شخصیت لعنتی دوباره به دنبال تو خواهد بود و این کارها را تکرار می کند می خواهد تو را از پا در بیاورد من هر کاری کرده ام به غیر از اینکه تلاش کنم خودم نباشم اسیر محدودیت های خودم نباشم فقط با بیشتر کار کردن نمی توانی این دلیل نیست می خواهم چیزهای بهتری برای خودم داشته باشم باور های بیشتر و بزرگ تری من برای این که نمی خواهم این مسائل را برای زندگی خودم داشته باشم به خاطر چه چیزی زندگی اینطوری رقم خورد این زندگی به حالت انجام داده و حالت انجام نداده و اینکه جملات و حالت ها دست گرم و دست سرد وجود دارد دست سرد و دست گرم فرق می کند من باید با دست گرم کار می کردم نه دست سرد یعنی کارهایم را بیشتر و بیشتر انجام می داده ام این شده که من نتوانتسه ام این کارها را انجام بدهم من به خاطر اینکه نتوانسته ام کار کنم من نتوانتسه ام این زندگی را برای خودم انجام دهم  . جالب ترین چیز برای من این بود که فهمیده ام که وقتی سر گیجه می گریم یا سر در گم می شوم این گیج گاه و چشم ها هستند که شما را سر در گم می کنند . اگر چشم های شما خسته شوند شما تصمیمات درستی نمی گیرید شما دائم دارید اشتباه می کنید شما داری مشکلات برای خودت درست می کنی این مشکلات دائم برای تو وجود دارند این فقط نشان دهند این هست خسته شده ام دارم جملات اشتباه می نویسم این جملات اشتباه بیش از این نمی تواند ادامه پیدا کند مغز یک حالت دارد که حالت تازه پیش می آورد این پیش آمدن حالت تازه باعث می شود شما مشکلات بزرگی برای خودت درست کنی و آن چیزی که می خواسته ای و برای تو به وجود آمده بود را انجام ندهی این نیاز من هست من می خواستم زندگی خودم را بهتر عمل کنم بهتر از این چیزی که نیاز داشتم نیاز به خوبی داشتم به خاطر خودم هر چیزی که می خواهم را به دست می آورم این شده است که من باید این کار را تا انتها باید ادامه بدهم این به خاطر این هست یعنی من دائم و خیلی زیاد دارم کار می کنم حقیقت امر برعکس هست من دارم کارهای بیهوده انجام می دهم من دارم کار بی سر و ته انجام می دهم من دارم کاری می کنم که به درد هیچ حالتی از من نمی خورد سالها کارهای بیهوده انجام داده ام این کار به خاطر این بوده که من نتوانسته ام نتیجه خوبی در زندگی خودم ایجاد کنم من باید کار کنم که خودم را راضی نگه دارم من باید خودم را راضی نگه دارم من باید خودم را در حالتی به وجود بیاورم که زندگی به من زور نمی گوید من دارم کار می کنم زندگی جنگ و صلح بیشتر از این نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم من نمی توانم بیشتر از این کار کنم این کار کردن با این شیوه و این سبک دارد به من نشان می دهد این فقط یک حالت شکنجه وار بوده است من دارم خودم را با نوشتن شکنجه می کنم این کار به خاطر این که من امتیاز بیشتری برای خودم به دست بیاورم مثلا ۱۰ کلمه بیشتر یا یک صفحه یا یک پاراگراف بیشتر برای من چه امتیازی دارد من باید نیاز خودم و اینکه ترس خودم را از نوع کار کردن بریزانم من کار نمی کنم که کار کرده باشم من دارم این کال را انجام می دهم چون فکر می کرده ام این کار کار خوبی است باید این کار را به نحوی انجام دهم که زندگی من را به این سمت و سو برده است من خودم نخواسته ام این کار را انجام دهم به خاطر اینکه باید تلاش کنم بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر ویبشتر به صورت ماشینی تر و ماشینی تر کار کنم به چه حال و روزی افتاده ام این شده همه چیز من باید بییشتر تلاش کنم چون واژه های خیلی بیشتری  وجود دارد در زبان فارسی تا اینکه زبان کد نویسی خیلی کد نویسی راحتر می توانی کار کنی چون واژه ها کمتر هستند این اعداد و نشانه ها هستند که کمی اذیت می کنند به خاطر تلاش های که انجام می دهم خودم را تشویق نمی کنم فقط از عامل تنبیه استفاده می کنم یک جایی باید دست از تمرین کردن بردارم اینکه من بتوانم بیشتر کار کنم می توانم یک اهرم استفاده کنم این اهرم جدیدی خواهد بود برای من و کار کرد من باید زندگی را طوری تنظیم کنم از این مرحله از زندگی بر بیاییم و اینکه این قدر پبیش بروی چقدر افت می کنی مثلا دست آخر تمامن می خواهی که اشتباه بنویسی این اشتباه نوشتن می تواند کار دست تو بدهد این شده این کار من هست باید اشتباه و بیشتر اشتباه کنم این اشتباه نویسی می تواند راه تازه ای باشد در افراط گری ها و این به درد من نمی خورد این واژه ها به چه کار من می آیند این واژه ها و تلاش ها همه این تلاش های من همه این زندگی من همه کارهای بیهوده ای که من انجام می دهم این نیاز من به راه پیدا کردن به لیگ جهانی و این لیگ جهانی اینترنت و جنون سرعت برای بیشتر و بهتر کار کردن من لیگ جهانی اینترنت را به این گونه معنی می کنم این نوشتن می توانست هیچ راهی برای خودش نداشت فقط انگیزه ای که این نوشته ها را به وجود آورد لیگ جهانی اینترنت هست این لیگ می تواند انگیزه من برای این نوشته ها باشد آگاهی باشد که در این راه از خود این اینترنت و وب قسمت رایگانی که به دست آورده ام این نوشته ها را تایپ کرده ام این تلاش های بیهوده به خاطر چه این تلاش ها را بیهوده می نامی در حالی که دوست ندارم این تایپ ها را انجام دهم این نوشتن هیچ چیزی بدست نمی آوری این نوشتن کاری بوده که سالها و سالها انجام داده ای این سالها نوشتن باعث شده حداقل ۱۰ سال هست با این نحوه تایپ کردن آشنا  هستی من اسم این را نمی گذارم جمله اسم این را می گذارم کار یا تلاش های بیهوده واقعا تا یک جایی می توانستم فشار ناشی از نوع سخت کار کردن را تحمل کنم این نوع کار کردن باعث می شود که فشار بیشتر به آدم بیایید من دارم تایپ می کنم که دستم گرم شود شاید فقط برای دست گرمی بوده و هنوز هم دست من گرم نشده برای تایپ گردن باید به چه اندازه این کار را انجام دهم تا چیز تازه ای و مرحله تازه ای یاد بگیریم این مرحله تازه چه چیزی انتظار من را می کشد احساس می کنی ؟‌به خودت فقط داری دروغ می گویی این اشتباه فکر کردن باعث می شود دائم در حال تجزیه و آنالیز و همه کارهای لازم باشی که بخواهی تازه تر و قوی تر از گذشته باشی من خودم را آماده کرده بودم این کارها برای من اینگونه عمل کرد چیزی از من باقی می ماند یا اینکه چیزی از من باقی نخواهد ماند ؟‌حوصله و احساس درد داشتن در ماهیچه های پشت کمر در اثر نوشتن این نوع باعث می شود هر لحظه دوست داشته باشی صندلی و کار خودت را ترک کنی این کار را انجام ندهی این کار به خاطر همین مشکل باید این انجام شود این نیاز به خودت می گوید من دارم کار می کنم من دارم طوری کار می کنم که دنیا برای من می تواند نیاز جدیدی داشته باشم واقعا احساس کنی این نوشتن هیچ چیزی در تو به وجود نمی آورد حتی احساس اینکه دیگر من هیچ انگیزی برای کار کردن ندارم من نمی توانم بیشتر از این کار کنم به خاطر اینکه من دیگر خسته شده ام از این نوع کار کردن از این زندگی و این عادت ها و این نوع راه رفتن دوست دارم طور جدیدی زندگی کنم طور جیدید کار کنم به خاطر اینکه دائم دارم خودم را مقایسه می کنم می خواهم یک زندگی داشته باشم که هرچیزی که نیاز دارم را به دست بیاورم این جیزی که الان دارم اصلن به درد بخور نیست این فقط شکایت هست واقعا شکرگزار چیزهای هست که دارم اما این عادت کردن من باعث شده که من محدود شوم حتی نمی توانم تحمل کنم این مسائل را در اینترنت بارگذاری کنم این تمرین ها این نوع طرز عمل کردن این واژه حوصله ندارم که ندارم چرا عصبانی هستم باید از میزان عصبانیتم کم کنم این باعث نمی شود هیچ راه تازه ای پیدا کنم این عصبانیت همیشه گی باعث شده این نوع طرز فکر در درون من نهادینه شود من باید این نیاز را برای خودم داشته باشم مثل هیولا ها در حال فکر کردن هستم دارم فکر می کنم احساس می کنم این آخرین تلاش های من هست برای جنگ زدن به چیزهای که می خواستم و نشد به آنها دست پیدا نکرده ام من هیچ رزومه کاری برای خودم ایجاد نکرده ام این رزومه کاری چقدر می تواند من را اذیت کند هیچ عادت کاری خوبی برای خودم ایجاد می کردم الان کارهای خوبی را برای انجام دادن داشتم می توانستم طوری کار کنم که هیچ چیزی نمی توانست جلوی کار من را بگیرید به چه علت دارم گذشته اشتباهم را تکرار می کنم و می نویسم این وبلاگ نویسی یکی از اشتباهات من بود باید بیشتر می خواندم این خواندن و نوشتن ها بود من را به این روز در آورد باید با عصبانیت بیشتر کار کنم من باید عصبانی باشم بیشتر و بیشتر به جز عصبانیت چیز دیگر ندارم من باید نتیجه بگیریم به هر قیمتی به شرطی که به چیزی و کسی هیچ آسیبی نزنم ولی واقعا فکرش را به تصویر ذهن راه بده من این همه کار کرده ام هنوز صفحه ۵ هستم صفحه ۶ آنجا بهشت هست آنجا موفقیت هست آنجا اهرم هست صفحه ۶ صفحه آزادی هست صفحه ای هست پر از پول و ماشین های آخرین مدل هیچ کسی تا به امروز نتوانسته است به صفحه ۶ برسد هر کسی که بتواند به صفحه ۶ قدم بگدارد می تواند زندگی پر از خوبی و خوشی ها را داشته باشد زندگی بدون این رویاها بدون این نیاز ها و محتوا تولید کردن زندگی بدون هیچ مسئولیتی بدون هیچ نیازی بدون نیازی بدون هیچ چیزی که آدم را اذیت کند بدون هیچ مانعی با یک ماشین تایپ ذهنی بودن اینکه بخواهی هیچ تلاشی کنی برای حرف زدن بدون هیچ سعی و تلاشی بدون هیچ سرمایه ای بدون هیچ سختی بدون هیچ اشتباهی باید کار می کردی این کار کردن مثل اینکه لم می دهم روی دست جپم و این کارهای و تمام کارها را انجام می دهم این زندگی فقط برای لذت بردن از زندگی ساخته شده است نه برای اینکه گونه سخت کار کردن ها نوع تایپی که هر روز انجام می دهی از همه خنده دار تر شده است هیچ ارزش علمی و عملی ندارد این فقط سیاه کردن برگه هست اصلن هدفی به غیر از این نبود به خاطر خودم فکر می کنم من دارم با یک مشت کلمه دست و پنجه نرم می کنم به خاطر خودم نیاز دارم این کارها را انجام بدهم تا اینکه بتوانم خودم را برای اینکه خودم را به حالتی در بیاورم که شخصیتی به غیر از این چیزی که هستم داشته باشم این کار من شده من به خاطر نیازهایی که دارم کار می کنم به خاطر اینکه نیاز دارم زندگی بهتری داشته باشم در حالی که بقیه در حال استراحت کردن هستند من اینجا در حال درد کشیدن و فکر کردن هستم که امروز چه مطلبی قرار بدهم از صمیم قلب می خواهم که زمان کار کردن به پایان خودش نزدیک شود به خودم نگاه می کنم این یک کابوس هست من می خواهم اینجا واقعا روی چه چیزی کار کنم اصلن چیزی اینجا قرار دارد که به خاطر آن اینقدر خودم را خسته می کنم به خاطر این اینقدر می جنگم به خاطر چه چیزی و چه کسی دارم تلاش می کنم به خاطر خودم نمی خواهم این کار را انجام بدهم این چه معنی در زندگی من دارد من باید این همه تلاش می کردم که چه چیزی را ثابت می شد به خاطر اینکه یک حرفه ای نیستم من یک آماتور هستم و وقتی که برای این کار صرف شد ای کای می توانستم استراحت کنم بعد این کار را انجام بدهم می دانم اگر وسط این کار و این پاراگراف ها استراحت کنم دیگر این کار را انجام نمی دهم این نیاز من هست . وقتی تلاش می کنم کار کنم وقتی تلاش می کنم کار کنم به خاطر خودم نیاز دارم بیشتر کار کنم به خاطر خودم باید چیزی داشته باشم به خاطر خودم باید کاری یاد بگیریم به خاطر اینکه مستقل باشم باید تلاش کنم راهی جدید پیدا کنم باید این راه را عملی کنم باید نیاز داشته باشم کارهای انجام دهم که گذشته این کارها را نمی دانستم چه اهرمی هستند این اهرم من هست من می توانم در دیگران احساس نیاز آنها را بیدار کنم این احساس نیاز چه کالایی را می خواهند واقعن یک دروغ محض هست چه احساس نیازی واقعا این مطالب به حدی گمراه کننده هست این که من می خواهم خودم را به دست بیاورم این خود من چه چیز هست این خود بودن و خودنمایی کردن این را نشان دادن به هیچ دردی نمی خورد می خواهی دست آخر چه کنی به خاطر این همه نوشتن و سعی کردن این را درک خواهی کرد این محاسبه این که کلمات کجای کار قرار بگیرند نیاز دارد به پختگی بیشتر نیاز دارند به آماتور و حرفه ای بودن شاید حرفه ای ها بیشتر از من پول در می آورند من هنوز هیچ پولی از این کار در نمی آورم این کار من طوری عمل خواهد کرد نیاز من می تواند اینجا با مشکلات بیشتری یا راحتی بیشتری همراه باشد مشکلاتی شامل دلسرد شدن در زمینه های کاری من دلسرد خواهم شد احساس خستگی خواهم داشت احساس بازندگی در زندگی خواهم داشت این خستگی را به بقیه کارهایم به صورت مسری سرایت خواهم داد یا این که این عصبانیت و خواستن را به کارهای دیگر من سرایت می دهم من باید این کار برگ ۳ صفحه ای را انجام دهم این کار برگ می تواند به نوعی هر روزه حضور داشته باشد و زندگی من را تغییر دهد چیزی که من فهمیده ام این کاربرگ پر کردن ها پر از ترس و پر از خستگی و پر از این خواهد بود می خواهم نیاز خودم را به حالتی به دست بیاورم من می خواهم خودم را راضی قرار دهم این نیاز من هست من می خواهم به خودم ثابت کنم من در این ذهینت می توانم انسان بهتری باشم خواستن توانستن است این واقعیت دارد یا ندارد فقط شاید کسی که هم می خواهد و توانستن هم دارد و انجام می دهد خستگی بیشتری حس می کند تا کسی چیزی نمی خواهد و نمی تواند شاید اصلن نمی خواهد کمتر تلاش کنم دردسر کمتری هم خواهم داشت این نیاز من است این کارها را انجام دادن این انجام دادن ها می تواند سخت یا آسان تر از این باشد من نیاز دارم برای اینکه با خودم تسویه حساب کنم این نوشته ها را بنویسم این نوشته ها هیچ چیزی را ثابت نمی کنند به خاطر اینکه خسته تر باشم و چیزی را نخواهم که قبلن می خواسته ام من قبلن چه می خواسته ام فقط الان نیاز دارم ای کاش می شد همین جا این کار را انجام نداد اینجا کار را تعطیل کرد این عصبانیت ها من را مجبور کرد این کار را تا جایی ادامه بدهم که تا به امروز انجام نداده ام الان باور نکردنی هست اما برای من که این کار را حدود۱۰ سال انجام می دهم این هم یک دروغ هست من ۱۰ سال هست که با این کار آشنایی دارم حدود ۷ یا ۸ پست هست این کار را دارم اجرا می کنم من ۱۰ سال هست آشنایی دارم خیلی فرق می کند این باعث شده من درآمد که نداشته باشم هیچ دارم وقت و سرمایه انسانی خودم را صرف این کار می کنم که آینده بهتری داشته باشد به قول ماشین آخرین مدل سال اروپا یا امریکا را بدست بیاورم اینجا احساس میکنم حتی کمتر ازاینها نیز به دست نمی آورم منظور من همان کارهای ثانویه هست این کار را انجام می دهم ای کاش بتوانم اینکه اینجا دیگر دست از این کارهایم بردارد اینجا سلب مسئولیت از این صفحه می کنم این مطالب علمی نیست و دیمی هست و اینکه چه اثراتی این نوشته های دیمی دارد باعث می شود چه کاری بعد از خواندن این مطالب از شما سر بزند درست یا اشتباه دست خود شماست این یک تجربه بود و مثلن دارم به خودم انگیزه می دهم این قدر تایپ کنم تا اینکه این صفحه ۶ هم پر شود واقعا داستانی شده است و دارد اذیت می کند این همه تایپ کرده ام هنوز به جایی که دلم می خواسته نرسیده ام حالا باید بیشتر تایپ کنم به چه دلیل نمی دانم شاید فقط می خواهم خودم را خسته تر از گذشته کنم اینکه بتوانم چه چیزی را به خودم ثابت کنم این ثابت کردن این که من بی گناه هستم من دارم تمام تلاشم را می کنم شاید این هم یک انگیزه بود برای پر کردن این صفحات می خواهم این نوشته ها را طوری تایپ کنم که زندگی من باید سمتی پیش می رفت که دچار خسته کننده بودن پیش نمی رفت این خسته کننده بودن ناشی از کارهای بی برنامه بوده و این اشتباهات به مرور صورت پذیرفته است امروز دارم نتیجه ای می گیریم دارم درد می کشم از اشتباهات گذشته به خاطر اینکه من دارم خودم را خسته می کنم این خسته بودن من باعث می شود انرژی منفی بیشتری از من منعکس شود می خواهم که این صفحات زودتر تمام شودند تمام شدن این صفحات باعث می شد من را به جایی برساند که در این جا می توانم یک نفس راحت بکشم فقط باید یک خط دیگر تایپ کنم این همه بهشت تمام شدن کار هست اینجا صفحه هدف و کاربرگ من به پایان رسیده است . من عضو هیچ گروه و دسته ای نیستم فقط این صفحه یک تسویه حساب شخصی هست . جملاتی که معنی نمی دهند رد شوید شاید فقط چند جمله درست بیان شده باشد من حوصله ویرایش ندارم قصدی ندارم که نویسنه حرفه ای شوم به خاطر حاصل کارهای ثانویه از این کار دارم اینجا می نویسم . سودهای به خاطر تجزیه و تحلیل و سرعت بالای تجزیه تحلیل مسائل بیشتر کار کشیدن از خودم و حرف زدن و ارتباط برقرار کردن دارم کار برگ پر می کنم . شاید بالا بردن سطح انتظار از خودم این کار را انجام می دهم شاید بالا بردن سطح توسعه نوشتاری دارم می نویسم .

  It is Microsoft Office with gray mode. Search in Google Office, it has the ability to choose a theme, mine is dark and not black, it is old. This is what you are seeing, and for me it seems like a big trouble, it is not true, this has happened again, you must reach the end of this cloud, you must not let what you have seen and heard affect your writing, the fact that nothing And it doesn't have any effect on me, we have to take all the effects from myself and this writing is coming to something, this is a sign of my irresponsibility towards my work. I didn't have it. I couldn't coordinate myself with my work. I spend money for myself and my work. I still don't spend money. I don't know what to do, it's a complete lie, because of the difficulty of this job. The circumstances and the pressure it brings, I haven't done anything because I was looking for something better and easier, maybe because you always had to please others, I am this job, well, my dear friend, you are not made for this job, explain to others as well Debt, why do you make this mistake? Admit it once again, I made a mistake, expose your mistake to others. This process could have created some negative energy, or someone else could accuse you of this without any compassion or knowledge. You should do something. You do this and that, others can destroy you as professors, others don't understand you, forget about this, you have to do this for about so many pages, I think of myself, I want a symbol I am from work that is always being done. All my things and work are clichés. I am repeating my mistakes again. Non-digital writing is worthless. You can earn money with my phone. The computer is no longer like a gasoline thing because it cannot do it by itself. coordinate your body forces you to stay in one place ie The fact that you are years behind the laptop user because it can work anywhere, you have tied yourself to the wall or you have tied yourself to the table, this is really embarrassing. I have what I want, enter here. I promise, you can write with a pen, you can achieve your wishes with faith, I will write words full of lies for you, it is enough to change your Windows theme to classic and dark mode, you will stay up at night until the morning and suffer from back pain. and earn money, be busy thinking, now what do I have to type, I want to type, but I can't think of anything for this, this is a mistake in my life, that some people pay their bills by typing And they write pages, it will happen to me too, I write because of my bills, the bills that need to be paid, sooner or later you will prove this to yourself, you can do this within a month, come back and do it in 12 months. You just need to understand this, writing with paper and pen is over, this is a big problem for me, as I have been doing this for a long time. I am much more comfortable with a pen and a pen than typing, but it is true that even though these raw writings can be edited much more easily with a computer, I have journal entries that are related to my work, which have no readability and That paper is like a wasted sheet. I can't use the computer. I can't download an educational or entertaining movie. I have to open the entire page of this Word sheet. It fills everything on the damn computer screen. I can't even see any images. I look at myself like a typewriter. I am an amateur and a beginner. I am not a professional. I have not made any money. I have written several books for myself. I typed a pamphlet when I wanted to present it somewhere because it wasn't interesting. It couldn't be presented. I got discouraged. This is that the era of typing from paper to the screen has ended, or should it end, at least when I want the writings I type on the paper, I look at the writings, what is the result when I type? What I am presenting is an idea between what is on paper and what is typed on the screen is very different. If you bought the system for typing, it is very attractive for you, but not for me. In order to have income, I have to be greedy and I am sad for my mistakes for days because after a few years I have had poor forecasting power because I have not focused because I have invested about 3 or four years when I have made a mistake I am sad energy Negative from me, better to say, I spread it, this is another problem for me, I have had big dreams, I can't live on a normal level, it's death for me, I wanted to follow Tony Robbins, of course, at some point in time He was my role model and I had a lot of interest in him. I could not implement NLP and positive thinking for myself. Now I have to fill out a worksheet. My whole life has become a worksheet to fill in those worksheets that I reluctantly filled with doubts. Doubts are filled as to what results and compound effect these worksheets will have from the morning They have started. I fight with everyone because I am filling out worksheets. No one knows, but they are getting on my nerves.The writings are only good for tiring you out. This amount of typing has side effects. I look at my actions. I am a grumbling person who yells at others and gets on my nerves while talking about positive energy. I don't have energy during the day until the night comes and I don't finish my work. These pages are low because I can't work at the level of someone who has reached prosperity because the brain can't find the work. As a mastermind, I don't have any work or content to be known for. For my own sake, I want to work less. This less work can show itself in other places. Not having anything to write about is a big problem. I should have studied more. There is a poverty. I don't have time to work. I don't have money and I haven't earned any income from this work. Imagine yourself that you have the money that you got indirectly from another job as a result of writing this content, which is a domino effect. It's like you're having fun and you bought an ice cream, so far my eyes are not watering, why should I tire myself, I only have a commitment of about 3 queues I will do this. If I work more, no one will read this much. The page is based on no topic and no work is done. It is one of the biggest problems. Talking is how far it can go. Deep inside me, there is nothing. There is nothing other than non-scientific talk and only experience. I don't have any patience. I would like to travel a hundred years overnight. This is necessary. I think that I am doing the right thing and this is not verbose. You need to think. Like the cartoon Ikiyo, think that level of thinking is not possible for me. I work and talk more than I think. I like to think about the prices. What is the price of a certain item today? How far or close have I come from my desires? My way is not clear yet I should have done this I should have asked myself what I want I'm an amateur I'm not a professional I can't do this for myself No, I think so. I have a resume that's not a good resume to make money at. Just as someone who can't even dream of it. I have the work in my head, why not? It's unimaginable for me, I can't imagine myself in the form of someone who is thinking about what will happen to him, who is raising a story and a story. I am thinking about this. How do you need me to spend money to make me more happy? It's really funny. I don't think I can reach the maturity of the text any more. I'm constantly writing. I have to do this worksheet for myself. I was preparing. I am not thinking about this. It became personal. I deleted it. I try not to write personally because of thinking about what I should think about what to write, but the events are random. The events that happened do not leave my head. If I write the past events, I could write these events much easier. One of my biggest mistakes was writing memories and everyday events. This work is like snake poison for you when you want to forget these events. A person knows his own values, we grow little by little, we don't care about time, professionally, if you want to become a professional do more i have to care about others i have to care about the reader and whatever i have to be i have to learn from my own problems this can be very hard for me i am relearning how to write this writing can be like There is a new person in your life. You don't even know that there is someone who can help you. The pressure of writing makes you not do it, but writing makes you a stronger person. You should write. I don't know myself, but when you write, you become something better than the previous thing. I have to do this with myself. I can't satisfy myself. This is one of my problems. It's like I'm doing something new. I wish you could teach me how to do this so that it feels like I'm lifting weights, this weight is too heavy, I can't lift this super heavy weight, it's getting on my nerves. It's painful for me, I have to try to do it more professionally, I don't like to do it, it shouldn't be just writing, why not? I should be able to write. This writing can make me something better. Really, this writing is not attractive to me. When you write, you prepare yourself to think better for this world. This world will become a better place, like the writings in the book of the richest person in Babylon. which is the oldest book in the world and it was written on clay inscriptions that were later burned, after a long time archaeologists have deciphered it, you don't want to say that you present the above material well with that quality, I don't mean that, I mean in There are my own personal fields, for example, you can write a letter and send a job request to an office. Everything is about letter writing. Now, I have not written many letters in my life. Suppose this writing can give you energy for your work. You ask for help from someone who doesn't know anything about you and you want to ask him for help. I think to myself, I live with my own problems and my problems are not related to anyone else. I really have a problem, I need to do something. I hope that next year these problems won't exist for me. If I can blog, I can definitely codebecause these two have many similar aspects, this problem exists for me, I have to earn money. Have you thought how to make money even if it's hosting and other things, you won't have content to put on it, write more, I won't have anything to pay for, if you can put this habit in yourself, maybe you have shown others that they They can do this. You didn't get anywhere. It's really funny. I'm trying to do something for myself. I'll create my daily routine according to four weeks of the next year. I don't really care. I just want to write for a month so that I can write this later. I do it in the form of coding, I just want to get used to analyzing and working with my thoughts. I have repetitive sentences. I think that when you look at yesterday's writings, the use of your mind and brain is the same. Your way of speaking is full of mistakes. I want How should I practice here? How should I talk to others? How lucky will I be? How much I'm trying. How much pressure I'm putting on myself. Why should I work on myself here? Why have I looked at this angle? Why shouldn't I use a question mark? It's funny, why do we have to learn to look in a new way? I want to look at this scene. I have to try. I have to conclude. I have to try to find more ways to try. I have to write. and you encourage them to do something, I want to do it this way, I must, must, must, must, must, must, this word "must" dries up all my creativity. Sometimes I need to rest, but this rest belongs to someone else. Sometimes I can't meet my own needs, I can't help someone else, I have to try harder. For me, these writings seem like I'm pounding water in a mortar and nothing comes of it. What does this mean? I don't want this. What does meaninglessness mean? Being unmotivated is one of the most interesting things in life. I'm waiting for my energy to return when you work so much? You're always tired and sleepy because you don't sleep at the right time. I'm always waiting for my energy to return. I want Forget fatigue, nothing will be the same for me as before, I can't work without H Learn how to write. You work very little. You need to do more work. I really don't like to be remembered by someone who is typing in the future. This is really a big pain. Typing is really one of the hardest jobs. I don't like it. In the future, I will be someone who is typing. This is pointless. Why should you be typing for a month for no reason? You don't like working for anyone. Because of these problems, you have not been able to find a place for yourself. Really, with these problems that I I can't convince myself to continue this writing. What hope should I have to write? I have no hope for this writing. I want to master my work to be a professional journal writer for myself. This writing should be like working with a pen. I can do it. I have never been a patient person. This pressure has also affected my facial muscles and tired them. It is unbelievable. I am not used to doing this many words in my life. These words are repeated from My mind made a turning point for me because I don't want to continue this life situation as before My goal is, I don't have any financial goal, I don't have a financial goal, but as a result of the work that can increase my power of analysis and thinking and my speed in coding and writing notes for myself, I can do this for myself. I want to say that in the personal notes section, I am a lazy person. You can do great things from the personal note book. If you can develop your personal notes, you have made them bigger. I don't mean important notes. My workbook is a volume notebook and that I write everything in it. Work with yourself. If you enlarge your writings, prepare yourself for the opportunity. The expertise of adding content and making meaning must be a mouthful for you. I recognize that I have been far behind my time. I want a note, just for myself. For me, these notes can fill my world with motivation. I have to raise my tolerance, well, the side effects are also in the face, in the eyes, in the back, in the neck and in all c Yes, my body can be seen when yesterday or the previous days I had to create a battle mode in myself and put a lot of pressure on myself. Today I also put pressure on myself, but not too much. Yesterday, I was angry and angry. I have to work. What was I doing? It was a difficult situation for me because I wanted to create a work habit for myself. This required me to have a great work spirit. Prepare I had to piss myself off to finish this job I did this to myself for the sake of achieving success I saw this in myself many times that I couldn't be like a person who does one thing very easily I can't do this profitable job because I'm an amateur, because I don't have a history of doing a successful project, it was enough that a success would be formed, then this work would be done, maybe someone could satisfy me, if you can do something do itExpand your work. Expanding your work means expanding your time. Don't expand yourself in bad work. Expand yourself in work that can earn you money. This is my life. No one can satisfy me. I always want to. I have mistakenly thought that I should have achieved other things in life, but if it is impossible for me to do this work, it is not a lie. Why was this simple task not done? I have no hope of earning money with an easier job. This writing can increase my analytical power. Really, the power of thinking has not had any effect on my life. It has changed me from a happy person to a sad, tired, and much more nervous person. The truth. This is my expectation from life. I should fulfill this request. In what way and in what place have I optimally used myself? I was myself. I put pressure on myself. The world is not important even to God. This world is not fair. These are the sentences that are everywhere. I agree with these sentences I am living, I am working with these sentences, I would like to go to a place where I can get rid of my problems, that could be here, with newer beliefs, even though my problems have been solved, I am enjoying my life, not like today I blame everyone, I see myself as the main culprit, I don't have a camera to film me, we should get a camera to film myself when I make mistakes and when I'm working. but I won't do it because I don't want him to get rid of these problems because I keep repeating them over and over again I see myself as having no feelings and moods he doesn't force himself to work do more, it can make me a better person, just a need to be better in my life, I wish I was a better person, I wish I understood others and myself better, I wish I could do something that would make everyone's life better. I wish nothing could be done because I had my own problems and it brought me to this stage of my life. Oh, this is my life, I have to change, I have to be like a person who is fighting for himself and his life, not that he is lying on a sofa, that I am sitting now, working and not making any effort to It's hard, I'm working, I don't have time to explain to myself, I'm telling myself, you didn't make any effort, while you were an amateur, you weren't a professional, you had no choice but to remain an amateur. Professionals, professionals have better lives. The level of professionals means they work as much as others, but the results are thousands of times more and better. I don't like to learn these professional issues. I am an amateur and I will remain an amateur. I'm not a professional, I need to work more, I need to have several jobs, I need to have my own needs, I can't find the right or wrong way, this is a big problem for me, being an amateur means that the moment you have to do your duty you are doing this useless writing in the hope that you can type much easier i want to type very easily I would like to type with a keyboard more easily than an automatic. I would like to type electronically. I had to type. I could do this for myself many times over. I like to type. Wherever I am, these problems will be with me. This will be my notebook. This will be my work. I have a duty to myself, my life, my problems, and to write down everything. Don't give it to others. When you want to get yourself to this level in life, you want to say that typing is a pointless job. You have to explain it in detail. I don't like my job. This job took me away. Darren Hardy says, write it down and put it in front of you. This sentence is one of the most true sentences of my life. Finally, this job took me away because it is hard to work. I am about I have been angry for several hours in a row because of this anger. I have typed so much because of this anger I have vented my anger here, this was not the right thing to do. I can't even read these sentences. It's too hard to read. I don't like to read my own sentences. It's a useless job. Reading my own sentences is of no use to me. Having my own work department is a job. It's wrong. I don't like working for myself. I'm not a good manager. I just like to have fun. Everything I've done didn't work. This life is so unfair. Now I'm having trouble typing. It's funny. I can't have a separate office, a separate living space, and more things for myself than the smallest things in life. .. I stayed because I was the one who fixed these problems for himself. Who was he? He was the one who could not even work and type for himself. Because of these problems, he had to use thousands of software. It had slowed down his work. The hard way. This hard way is like typing to meThey have different results. These different results make this life turn out this way for you. This life turned out for me like this. I have not achieved anything. I don't really like this state of myself. I've been a loser because of my own limitations. This is not me. This is not me. I have been stronger than this. I don't look like myself, don't think about it, I'm just kidding, I want to practice, I need to reduce my anger to do this, I just have to work, it doesn't work for me, it's really funny that it worked for me. When you don't work there won't be anything it's because I don't like to do more work what does doing this change for me I have no choice but to work I'm really getting on my nerves I don't like to work like this, but sometimes I overdo it in this kind of work The actions are not finished in my favor, this is not the end of the matter. This does not indicate a special task for me. Why should I have typed these articles? I'm preparing. Why are you writing here because you want to escape from yourself? Whatever you do, this damn character will look for you again and repeat these things. He wants to destroy you. I have done something other than trying not to be myself, not to be a prisoner of my own limitations, you can't just by working more, that's not the reason, I want better things for myself, more and bigger beliefs, because I don't want these things for I want to have my own life. Why did life turn out like this? This life is done and not done, and that there are sentences and situations, warm hand and cold hand. Cold hand and warm hand are different. I have to work with a warm hand. I didn't do it coldly, it means that I have been doing my work more and more, that is why I have not been able to do these things because of That I have not been able to work, I have not been able to live this life for myself. The most interesting thing for me was that I realized that when I am confused or confused, it is the confusion and the eyes that confuse you. If your eyes are tired, you are not making the right decisions, you are constantly making mistakes, you are creating problems for yourself, these problems are always there for you, this is just to show, I am tired, I am writing wrong sentences, these are wrong sentences more It cannot continue like this. The brain has a state that creates a new state. This new state causes you to create big problems for yourself and not do what you wanted and what was created for you. I need it. I wanted to make my life better. Better than what I needed. I needed it. For me, I get everything I want. It's just that I have to do it until the end. This is because of this, it means that I am working constantly and too much, the truth is the opposite, I am doing useless things, I am doing pointless work, I am doing something that does not benefit me I have done useless things for many years, this is because I have not been able to create a good result in my life. I have to make myself happy. I have to make myself in a state where life doesn't force me. I'm working. I can't take it anymore. I can't do more, this working in this way and this style shows me it's just a torture mode, I'm torturing myself by writing this because I have more points for What is the point of getting 10 more words or one page or one paragraph more for me? I have to let go of my need and my fear of working. I don't work if I have worked. Because I thought this is a good thing, I have to do it in a way that has led my life in this direction. I have not wanted to do it myself because I have to try harder and harder I have to work more and more mechanically, what kind of situation have I fallen into, this is all, I have to try harder because there are many more words. Farsi language is much easier to work with than the coding language because there are fewer words, these are the numbers and signs that bother me a little. I don't encourage myself because of the efforts I make. I think that somewhere I have to stop practicing so that I can work more, I can use a lever, this will be a new lever for me and it worked. Go ahead and see how much you fall. For example, you want to make a mistake in the end. This writing mistake can make you work. This is my job. I have to make more and more mistakes. This writing mistake can be a new way to extremes and It doesn't work for me. What are these words for me? These words and efforts are all my efforts too.This is my life, all the useless things that I do, this is my need to find a way to the world league and this world league of the internet and the madness of speed to work more and better. This is how I mean the world league of the internet, this writing. He could have had no way for himself, only the motivation that created these writings is the World Internet League. This league can be my motivation for these writings. I have brought these writings, I have typed these futile efforts, why do you call these efforts futile, while I don't like to do these typings, you will not get anything from this writing, this writing has been something that I have done for years and years. You have been writing for at least 10 years. You are familiar with this way of typing. I don't call this a sentence. I think this kind of work makes you feel more stressed. It has been warm and my hand still hasn't warmed up. How much do I have to do to type the neck so that we can learn something new and a new stage? What is waiting for me in this new stage? Do you feel that? You are only lying to yourself. You say that this wrong thinking makes you constantly analyzing and doing all the necessary things to be fresher and stronger than before. I had prepared myself. This is how these things worked for me. That there will be nothing left of me? Boredom and the feeling of pain in the back muscles as a result of writing this kind of writing makes you want to leave your chair and your work at any moment. Let this be done, this need tells you, I am working, I am working in such a way that the world can have a new need for me, really feel that this writing does not create anything in you, even the feeling that I am nothing anymore. I don't have to work, I can't do more because I'm tired of this kind of work, this life and this Habits and this type of walking, I like to live in a new way, work in a new way, because I am constantly comparing myself, I want to have a life where I can get everything I need, this thing that I have right now is really useful. Don't eat it, this is just a complaint, I am really grateful for the things I have, but this habit has made me limited, I can't even bear to upload these things on the internet, these exercises, this kind of behavior, this word, I don't have the patience, I don't have it, why I'm angry, I need to reduce my anger, it doesn't help me to find any new way, this anger has always made this kind of thinking institutionalized in me, I have to have this need for myself, I'm thinking like a monster. I'm thinking I feel like this is my last effort to fight for the things I wanted and didn't get them I haven't created a resume for myself How much can this resume bother me No habits I was creating a good job for myself. Now I had good jobs to do I know that nothing could have stopped my work. Why am I repeating my past mistakes and writing? This blogging was one of my mistakes. I should have read more. It was reading and writing that brought me to this day. I need to work more with anger, I need to be angry more and more, I have nothing but anger, I have to reach a conclusion at any cost, as long as I don't harm anything or anyone, but really let the thought of it into the image of the mind, I have done so much Oh, I'm still on page 5. Page 6. There is heaven. There is success. There is lever. Page 6. There is freedom. There is a page full of money and the latest model cars. He can live a life full of goodness and happiness, a life without these dreams, without these needs and content, creating a life without any responsibility, without any need, without any need, without anything that bothers a person, without any obstacles, with a typewriter. Mentality is that you want to make any effort to speak without any effort without any capital without any difficulty. You should have done something wrong. Doing this is like touching my hand and doing these things and all these things. This life is made just to enjoy life, not for the kind of hard work. The day you do it has become the funniest of all. It has no scientific or practical value. This is just blackening the page. There was no other purpose. I need to do these things myself until I can get myself into a state where I have a personality other than what I am. This has become my job. I work because of the needs I have because I need to. to have a better life while everyone else is resting i'm sitting here in pain thinking what to post today i really want the time to work to come to an end i look at myself this is a It's a nightmare. What do I really want to work on here? Actually, there is something here, because of which I am so tired because ofI'm fighting so hard for what and who I'm trying for me I don't want to do this for myself what does this mean in my life I had to try so hard what was it to prove because a I'm not a professional, I'm an amateur, and when it's time for this, I could take a break and then do it, I know, if I take a break in the middle of this work and these paragraphs, I won't do it again, that's my need. . When I try to work When I try to work For myself I need to work more For myself I need to have something For myself we need to learn something To be independent I need to try to find a new way I need this way To put it into practice, I must need to do things that I didn't know what levers are in the past. This is my lever. I can awaken the need in others. What kind of goods do they want? This is a pure lie. Really, this content is so misleading that I want to gain myself, what is this self of mine, this being myself and showing off doesn't hurt at all. And trying this you will understand, this calculation of where the words should be placed in the work requires more maturity, it requires more amateur and professional, maybe the professionals make more money than me, I still don't make any money from this. Avaram, this will work like this. My needs can be more difficult or more convenient here Problems include discouragement in work areas. I will be discouraged. I will feel tired. I will feel like a failure in life. I have to do this 3 page worksheet this worksheet can somehow be present every day and change my life what I've learned is filling out this worksheet is full of fear and full of fatigue and full of I want to meet my needs in a certain way. I want to satisfy myself. This is my need. I want to prove to myself that I can be a better person in this mindset. Wanting is being able. Is this true or not? Only maybe someone. who both wants and is able and does, feels more tired than someone who doesn't want and can't do something, maybe he doesn't want to try less, I will have less trouble, this is my need to do these things It can be harder or easier than this. I need to write these posts to get even with myself These posts don't prove anything because I'm more tired and I don't want what I wanted before. These angers forced me to continue this work to a point that I have not done until today. It is unbelievable now, but for me, who have been doing this work for about 10 years, this is also a lie. I have been doing this work for 10 years. I know there are about 7 or 8 posts. I have been doing this work for 10 years. It is very different. This has caused me to have no income. I spend my time and human capital on this work, which has a better future. May I get the latest European or American model car, here I feel that I won't get even less than these, I mean the same secondary works, I do this work, I wish I could stop doing these things here, disclaimer From this page, this content is not scientific, it is fake, and what are the effects of these writings, what do they do? Stop reading this content, it's up to you whether it's right or wrong, this was an experience and I'm motivating myself to type so much until this page 6 is filled, it's really become a story and it's bothering me. I've typed, I still haven't reached where I wanted to, now I have to type more, I don't know why, maybe I just want to make myself more tired than before, what can I prove to myself, this is to prove that I'm innocent I am doing my best. Maybe this was also a motivation to fill these pages. I want to type these writings in such a way that my life should have gone in a direction that would not have been boring. This boringness is caused by The things were unplanned and these mistakes were made over time. Today, we are getting results. I am suffering from past mistakes because I am tiring myself. This tiredness causes more negative energy to be reflected from me. I want these pages to be finished sooner. Finishing these pages would have brought me to a place where I can take a breath here. Take it easy, I just have to type one more line, this is heaven, the work is over, here is the target page and my worksheet is finished. I am not a member of any group, this page is just a personal settlement. Reject the sentences that don't make sense. Maybe only a few sentences are correct. I don't feel like editing. I don't intend to become a professional writer. I'm writing here because of secondary work. Profits due to the analysis and the high speed of analyzing the issues, I am working more on myself and talking and communicating. Maybe raising the level of expectation from myself I do this maybeRaising the level of writing development I am writing.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.