تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

علیه خودت ــmisunderstandingـagainst yourselfـ سوء‌تفاهم

هزار و یک سوء تفاهم اصلا قرار نبود . این جملات پشت سر هم بیاییند . این همه سوء تفاهم و اشتباه پشت سر هم مثل و دومینو که کابوس وار نوشته شده . هنوز شروع نکرده ام . بدنم اشاره می کند . من خسته هستم . حوصله نیست . چرا ؟‌

باید این اتفاق می افتاد نباید حدود یک ساعت طول بکشد . چرا باید یک ساعت انجام می شد . این نوشته های حدود یکساعت بیخیال باش . شروع به نوشتن کن . این همه اش . همین هست . قانون را برای این داشته باش . این به خاطر چی انجام می شود . ؟‌هیچ قانونی وجود ندارد . به خاطر خودم . به خاطر دیگران و این کار به خاطر من این حالت نیاز همین جا نیست .

گفته ها :‌حرف ها :‌من ها :‌شخصیت ها واقعا علامت = این چه معنی می داد . حتی اگر باید یک خط فاصله قرار داده می شد . به خاطر این همه اشتباهات گذشته که انجام شده این اشتباهات گذشته . من این شخصیت را ندارم . دارم با خیلی ها می جنگم . شرایط و آدم های غریبه را شناختن . این معنی این سب به خاطر من اینطور معنی شده . واقعا یکبار بخوان این متن را واقعن خنده دار شده این به جملات به خاطر این هست . من دارم . به فایل صوتی گوش می دهم . که این جملات را تکرار می کند. من هم دقیقا دارم . از این حرفها استفاده می کنم . خیلی جهت گیری دارم می کنم . به خاطر من که این چیزی به خاطر من شده است .

برای صفت من به خاطر من . همیشه نیاز داری این کار را انجام بدهی . منن واقعا نیاز دارم . کار خودم را بیشتر انجام دهم واقعا حرف اضافه بود . این حملات نیاز به خاطر کمتر نویسی و این چه اشتباهی بود . من دارم هوشیاری خودم را بین کلمات از دست می دهم . این فاجعه است . واقعا به خاطر جای که به یک مقاومت در زندگی رسیده این . دقیقا شروع به واکنش می کنی . دقیقا شروع می کنی به خاطر آوردن حرکات اشتباه و این که واقعا باید این زیان را به خودت می زدی . دوباره حالا دوباره دقیقن در حالت آزمایشی این اشتباه را انجام نمی دهی . در زندگی واقعی این اشتباه بزرگ را انجام می دهی . اینجا چه اتفاقی افتاد . دست هایم درد گرفت . به خاطر خودم این اشتباه را انجام دادم . این کار بزرگی بود . به خاطر خودم نیاز دارم  ...

وای لعنتی ... این محال اینجا همان اشتباهات دیروز هست . اینجا سر پیچ بزرگ همیشه هست . به خاطر این هست . چرخه که داشتم . را دوباره تکرار کرده ام . واقعا این کار اشتباه بزرگی که نیاز دارم . این چه کاری می خواهم به خاطر خودم اینجا به خاطر خودم نیاز می خواهم . واقعا به خاطر لعنتی بازی های که در آورده این من اینجا چرا باید شهامت داشته باشم . این شهامت چه کاری می خواهم این . به خاطر خودم نیاز دارم . اینطوری که به این حالت واقعا پیچ اشتباه گرفتار شده ای . چرا می خواهی واقعا در یک اشتباه بزرگ کمتر یا کمتر نیاز داری اینجا باید گیر می افتادی . اینجا دوباره چرخه تکرار شده گذشته است . چرا به خاطر خودم می خواهم اینجا را ورق بزنم . این ورق زدن به خاطر خودم به کار من واقعا چه چرخه کمتری وجود دارد . هرگز اجازه نمی دهم . اینجور چیزی از من روی فضای آنلاین منتشر بشود . این کجاش به درد بخور بوده . اینجا می خواهم کمتر نتیجه بگیرم . حالا چه کار کنم . کمتر نیاز دارم . کار کنم دائم باید نقطه بگذارم . ورزش ذهن اینجا نیاز ندارم . بنوسیم . این قسمت از ذهن من درد می گیرد . وقتی می نویسم . کمتر و زنگ زدگی های ذهنی و ....

اشتباهات جمله پشتی چه چیزی بوده . به این جمله ربطی ندارد . به هیچ کس ربطی ندارد . به خاطر خودم و فقط خودم نه به خاطر هیچ شغلی یا هیچ شخصی یا هیچ کسی کارهای کم و بیش من نیاز ندارم به خودم این کار را برای خودم نیاز نداشته ام . کار من کم شده است .

کار من وارونه شده می خواستم . کار کنم . حالا ضد خودم شده ام . من ضد خود شده ام . من خودم را پاک کرده ام . من پاک کن بودم  .

پاک کن بودم . ننوشتم . پاک کرده ام . برای من که پاکن بودم . خودم را هرچقدر می خواهم پاک کنم . پاک نمی شوم . لعنتی . هیچ نمی شوم . واقعا با یک حرکت پاک شدم .  دلیت حذف . حذف کنم خودم را هرکاری می کردم . این پاک کردن خودم . این نوشتن هیچ تاثیری روی من ندارد . من نمی خواهم . بنویسم علاقه ای به نوشتن ندارم . تاثیراتش را نمی دانم . این نوشتن به خاطر من این چه رنگی به این کار الان باید ۴۵ دقیقه دیگر باید بنویسم . باید خیلی خوب باید بنویسم . به خاطر خودم می خواستم . این جا به خودم . دروغ می گویم . کار و خواندن اینها حوصله می خواهم . واقعیت این هست . نوشتن و خواندن این حرفها برای من کابوس هست . این را بدان و آگاه باش من . خیلی راحت تایپ می کنم . انتظار نداشته باشید . این نوشته ها را بخوانم . اگر همان لحظه درست تایپ شد. واقعا من و شما خوش شانس بوده ایم این . نوشته ها نمی توانند . که انتظار داشته باشید . بد باشد چه زیان هست . چرا من باید درست بنویسم . اینجا آره پاک می کنم . اما معنی اش غیر قابل کنترل هست . اینقدر تند بنویس من نیاز دارم . این نوشته می خواهم این نوشته ها را به خود و دیگران دائم دارند . مفاهیم اشتباه را می گویند . حتی اگر سعی کنم . این سعی دروغ یا سوء تفاهم هست . اوج سوء تفاهم . اوج اشتباه فهمیدن در عصر ارتباط هست . این کار نکردن من باید خودم را وادار کنم . کلی چیزهای پر از اشتباه تایپی و دستوری و جملاتی پر از سوء‌تفاهم راحب کسی که کتاب می خواند . راجب کسی که دارم به خودم اشاره می کنم . اون فکر می کند .نظر سوء یا اشتباه و یا دروغ من دارم کار می کنم . ای کاش این قسمت را در دکمه  انتشار قرار ندهم . که چی ؟‌

هیچ چیز شاید به درد یا قسمتی از این نوشته درست از آب در بیایید . من پاک کن هستم . من تراش هستم . من خودکار هستم . نه من ذهن هستم . بخشی از قسمتی از یک فکر هستم  . تازه زیاد هم در شخصیت این آدم کار عملی نتوانستم . انجام بدهم . همه بخش های این قسمت آدم صرف به این شد . از این بخش فرار کند . موفق هم شد . من اصلا نتوانستم خودم را نشان بدهم . من خود ـ خود تفکر هستم . شاید کمی خودم را درست نشان دادم . من با تمام سرعت نمی توانستم . خودم را هماهنگ کنم . این ناهماهنگی من و عدم سرعت و عدم کار کردن من باعث شد. من نرا کمتر ببینید . حالا سعی می کنم . خودم را آشکار کنم . شاید اصلا نتوانم . خودم را به دنیا معرفی کنم . خیلی بهتر می شود . من هم علاقه ای برای آشکار شدن . در واژه ها نداشتم . شاید تاثیر من بر دنیا چیزی نداشته ... شاید هم تاثیر گذاشته باشم . من تمام قدرتم را از این تمرکز های کوتاه می گرفته ام . شاید فردا زنده نشدم . شاید سالها طول بکشد . به ذهن انسانی برسم. این ها انرژی های هستند . می خواهند آدم ها را پیدا کنند . با انسان ها ارتباط برقرار کنند . بعضی از آدم ها انرژی ها را دریافت می کنند . بعضی آدم ها همیشه در حال فرار و کلافه شدن هستند . این ذهن آدم نیاز دارد . این چه بخشی هست . می خواهم . به کسی اجازه ندهم این کار را انجام دهم . من می خواهم کار کنم . واقعا کار به جایی رسیده که این کار به خاطر من نیست . شاید واقعا فقط به خاطر خودم دائم احساس می کنی . این خودت نیستی . تقصیر دیگری هست . این خودت هستی .

داری می نویسی . چرا اشتباه داری ذهنیت می دهی . بخشی از خود ما هست می نویسد . کسی اشتباه فکر کند کسی دیگری هست . دارد می نویسد . خودت داری می نویسی . این اشتباه هست . فکر نکن . دقیقن به خاطر خودت داری می نویسی . حتما چشم داشتی . داری به چیزی که داری می نویسی . چرا باید این قدر بنویسم . آن هم پر از اشتباهات دستوری و کلامی . دیگر خسته کننده هست اینجا به خاطر خودم به خاطر دیگری به خاطر پول به خاطر سردرد های متفاوتی به خاطر سردرگمی های فکری و همه راه راه راه

خط راه راه یا چهار خانه به هیچ راهی نرفته ای . اینجا می خواستم . نیاز خودم را بهتر از دیگران نشان دهم . من می خواستم . به خودم دروغ بگویم . من نتوانسته این این کار را به خوبی انجام دهم . من واقعا دچار کارهای اشتباه و گمراه کننده و دچار گمراهی شده ام . که همه چیز و محیط و سر درگمی و ناتوانی و سگهای مارتین سلیگمن و درماندگی و ...

دچار درماندگی شده ام . در فکر کردن و جستجو کردن . معلوم هست . کسی اینطوری می نویسد . دچار خستگی و دچار سرگیجه ذهنی یا درماندگی مقصد و راه و کسی که دائم اینکار را نکرده باشد . واقعا اذیت می شود . من رفتم . خودم را پیدا کنم . خودم را گم کردم . این واقعا قدرت نوشتاری بیشتری می خواست . توان و حوصله این نوع نوشتار را نداشتم . فکر نکنم . حتی یک ساعت دیگر بتوانم این نوع نوشتن را بتوانم تحمل کنم .

این سخت گیرانه ترین و بدترین نوع سبک هست . من حوصله ندارم . این حالت واقعا سخت گیرانه هست . باید در ثانیه چندین نوع محاسبه کنی . واقعا بعضی وقت ها چند دقیقه ای این کار را انجام داده ام این نوشته ها حداقل چندین برابر نوشتن هست . در این مدت خیلی کلمه و خیلی نوشته . نوشته ام قبلا این کار را نکرده ام .درست مثل اینکه بخواهی زیاد کار کنی . شاید به بخش ناگفته ای از ذهن خودت برسی . من می خواهم اینکار را برای این انجام دهم . این بار فرق می کند . این بار با استاد دارم کار می کنم . اینبار یک مربی برای نوشتن وجود داشته است . اینبار برای کار خیلی سخت شده است . من حوصله ای پیدا کرده ام . دروغ می گویی  حوصله نداری . داری حوصله به خرج دادن را یاد می گیری . این واقعیت زندگی هست . از یک جایی داری کار کردن را یاد می گیری من خودم را به این حال روز انداخته ام که من می توانم با خیلی از بخش های زندگی ام که با آن روبرو نشده ام روبرو شوم . من دارم به خودم نگاه می کنم . خودم کارهای عجیب و غریبی هم می توانم انجام دهم . این زندگی به خاطر من خیلی سخت می توانم . انجام دهم یا اینکه خیلی آسان از کنار خودم رد شوم . همان کار های قبلی را انجام دهم . این نمی تواند به این روش برای خودم کاری نیاز دارد . به خاطر خودم اینجا ...

این به خاطر خودم مشکل من هستم . راه حل هم من هستم . این جمله را قبلا شنیده ام . مشکل من هستم . راه حل هم من هستم . به خاطر اینکه روی هرچیزی تمرکز کنی آن چیز بیشتر می شود . روی هر چیزی تمرکز کنی آن چیز بیشتر می شود . بارهای این جمله را در یک کتاب خوانده ام واقعا فوق العاده است . دفترچه یادداشت هم دارم . اما جالب هست .

الان نمی توانم به کسی توضیح دهم اون منبع کدام کتاب هست . این مسئله من را اذیت می کند .

دقیقا این مقدار زیان یا سود برای من فوق العاده است . من می خواهم به خاطر خودم نیاز دارم . کار کنم . به خاطر خودم بنویسم . این معنی زندگی من است . من حوصله ام سر رفته است . دارم مداوم کار می کنم . می خواستم . کار نکنم . می خواستم . استراحت کنم . این استراحت کردن . برای من باید بیشتر اتفاق بی افتد . من نباید کار کنم . من باید طراحی کنم . من باید بیشتر نقشه بکشم . من باید نقشه بکشم . من باید طراحی کنم . چه کار کنم .

من باید همه را شکست . دهم . چرا ‌؟ واقعا این بخش را بارها در کتاب اثر مرکب دارن هاردی بارها اشاره شده است . وقتی روی کاغذ نوشته شده است ‌؟‌شکارهای من یا فرق اینکه من به این اشخاص می خواهم . کمک کنم .

من می خواهم به دیگران کمک کنم . من می خواهم دیگران را شکار کنم . خیلی فرق می کند . حالا این هدف من هست . من اصلا برام فرق نمی کند . کسی من را بخواند . یا اینکه من را نخواند . من باید بنویسم .

من دائم دارم اشتباه می کنم . من دائم دارم کار می کنم . این قضیه برای من مثل گذشته است . باید با چشم هام دائم دنبال کنم . چه جایی دارم اشتباه تایپ می کنم . واقعا این کار برای من این اشتباهات را در پی داشته . من ای کاش بیشتر این کار را انجام می دادم . واقعا میزان راحتی در کار خیلی تاثر گذار هست . وقتی تاثیر خودم . را روی کاغذ راحتی می توانستم انجام بدهم . این اشتباهات را انجام نمی دادم . من باید این کار را به دیگران ارائه کنم . ارزش دارد . یا ندارد . این نشان می دهد . واقعا به درجه ای از کار نرسیده ای . راحت آن را انجام بدهم . در هر کاری نیاز داری . کمی فخر فروش و اعتماد به نفس داشته باشی . کمی ترسناک هست . اما اگر روی آن کار شود . شاید خیلی راحت تر از بقیه بتوانی با دیگران ارتباط برقرار کنی . این نوشته می توانست خیلی راحتر انجام شود . خودت هم راحت تر می توانستی کار کنی . تا وقتی که از مرحله درد کردن خارج بشوی . تا زمانی که موقع کار کردن احساس درد کردن یا درد آمدن یا کوفتگی داری. واقعن داری . کار اشتباهی انجام میدهی . یا نمی دهی . این کار کردن همراه درد آمدن . واقعا دارم . خسته می شوم . کاری نیست . که بعد از انجام آن آدم احساس خستگی یا درد روانی یا درد مالی یا درد ذهنی انجام ندهد . می خواستم به خودم نشان دهم این کار برای من خیلی آسان هست . اما تمام چیزی که از آن یاد گرفته ام این کار محال هست بدون درد انجام شود . واقعا همه جام درد می گیرد . از این کار بخش های از بدنم بی حس و خواب آلود می شود . احساس درد روانی می کنم . احساس می کنم . احساس می کنم . آدم هستم . که دارم درجا می زنم . کارهای انجام می دهم . دیگران به من بخندند اما این به چشم من خیلی ریز و خیلی کوچک هست . دائم درحال بال زدن یک پروانه یا بال زدن یک مگس هست . می تواند یک توفان درست کند . یا نمی تواند یک توفان درست کند . این شبیه به چه بخشی هست . هیچ کار درحال انجام شدن نیست . من می خواهم خودم را تمرین دهم با سخت ترین حالت برای اینکه بخشی از صفحه را تسخیر کنم . تمام تلاشم را می کنم . کار کنم . تمام سعی ام را می کنم . بیشترین درد را از آن خودم کنم . بیشترین درد بیشترین شکنجه از کار را این کار برای من واقعا دوستداشتنی نیست . این کار برای من مثل اره کردن یک قطعه یا سوهان زدن یک قسمت . یا تراش هست . داری بخشی از چیز اشتباه را می بری . آن هم با اره ای دستی . اما این قطعه به حدی بزرگ هست . نه یک ماه نه یک سال نه ۱۰ سال نیاز به مدتی طولانی دارد . واقعا این بخش در ذهن و این قطعه اعمال می کند . هر زمان به استادی رسیدی من بریده خواهم شد . واقعا مسخره هست . انگار تمام چیزها در ذهن ما شکل می گیرد . هرگز بریده نخواهد شد . هرگز نمی فهمی واقعا داری . تلاش می کنی . برای کار غیر ممکن این کار غیرممکن است . واقعا من این کار را هرگز یاد نمی گیریم . مثل این هست . من از نوشتن خودم درآمد داشته باشم . برای من یک چیز غیرممکن خواهد بود . من باید این فرهنگ کار کردن را از نوشتن و تایپ کردن یاد بگیریم . لعنت به این کار این کار من را نابود می کند . مثل آن بخش از اینکه دارن هاردی آدم را مجبور می کرد . روی یک بخش از کاغد و مانیتور بنویس . این کار من را نابود می کند . کلا کار کردن من را نابود می کند . این هم از این جنس و از این نوع این کار یک کار عبس و بیهوده بوده . این کار و اینکه دست به این حالت و این زندگی نزنی و هرروز این اشتباه را انجام بدهی . این اشتباه بارها و بارها در زندگی من صورت بگیرید . من خودم را آرام کنم . من نیاز دارم . کسی من را دل داری دهد . خدایا من را برای چه می خواستی ؟‌این سوال برای من واقعا بارها از خودم بپرسم . خدایا زجر های که به من می دهی ؟‌کدام قسمت از تو را خوشحال می کند . من از این اذیت شدن ها به بالاترین سطح درد رسیده ام . بس هست . بخش های بهتر خودم را نشانم بده . واقعا با خودم ارتباطی می گیریم . که از دیگر بخش های خشم . نا  امیدی را می بینم . حالا می توانم . بگوییم بارها به من لطف داشته ای و این را بگویم . بارها به دادم رسیده ای. اگر این قسمت های بد زندگی را حذف می کردی . چه می شد . اگر مشکلات من را حل می کردی چه می شد ؟‌

تمام شانس من... این هست . نوشته های جملات قبلی را بیخیال شوم . به سراغ بخش های بهتر بروم . مسلما تمام بخش زندگی من این هست . این کارها را برای چه چیزی انجام می دهم .حالا ۵ دقیقه بیشتر یا کمتر نوشتن این کار برای من خیلی راحت انجام می شود .این کار را برای هیچ کسی انجام نمی دهم . این تمام مغز من هست . یا بخش کوچکی از آن هست و این باید برای من اینکار را به خاطر خودم . بیخیال همه چیز و همه کس باشی . بیخیالترین حال خودت باشی . باتمام جزئیات خودت خداحافظی کنی . کمتر به دنبال خودت باشی . به دنبال اره کردن قطعه غیرممکن ترین و سخت ترین چیزی که غیرقابل نابودی هست . چیزی نداری . به غیر از راه و تیشه . این اره و تیشه . چیزی نیست . جزء امیدوار بودن به این که من می توانم این قطعه سخت و خیلی ضخیم و غیر قابل برش را نابود و تکه تکه خواهم کرد . این یخ ناامیدی هست . بی صدا در تنهایی به من قلبه می کند . روحیه خود را برای چیزهای بد خواندن حفظ کنید . از اینجا به بعد نخوانید اگر ذهن خلاق قوی دارید . یا احساس  می کنید . هرچه می خوانید . به گونه ای اسرار آمیز برای شما اتفاق می افتد ، این کار برای من چیزی مثل اینکه که کسی در حال استفراغ کردن هست . جنس استفراغ چیست ؟‌ چیزهای که خورده ای . حالا جنس استفراغ کلماتی هست . قبلا شنیده ای . نه جنس استفراغ ها بیشتر این طوری هست . جنس استفراغ کلمات چیزهای نو هست . واقعا تشبیه بدی بود . یک مشت چیز بی ربط بود . هدف خاصی نداشت . فقط می خواستم . از کلمه مسخره استفاده کنم . وحشتناک هست . به درد نخور هست . این معنی واقعا نمی توانیم . خودمان را کنترل کنیم . این که می توانم خودم را کنترل کنم . واقعا یک دروغ محض هست . این مدت دائم داشتم . علیه خودم کار می کردم . درست هست . تمام این مطالب را که نوشته ام را نتوانسته ام عمل کنم . کار می خواهم . یعنی می خواهم . این ۵ دقیقه بنویسم . می توانست . معنی دیگری داشته باشد . حالا بخندم . به اینکه من کار می خواهم . یعنی می خواهم . این ۵ دقیقه بنویسم . می توانست . معنی دیگری داشته باشد . حالا بخندم . به اینکه من ۵ دقیقه نتوانستم بنویسم . این یعنی چی ؟‌یعنی ناتوانی در حین و اینکه خودت را کنترل کنی . بر خلاف این یعنی اجازه بدهی به خودت اینکه ضرر کنی . این یکی از چیزهایی هست . که جلوی سود کردن را می گیرد . وقتی نتوانی به خودت ضرر بزنی . نمی توانی سود . کنی یعنی چی اول باید بتوانی به خودت ضرر بزنی . آدم های که نتوانند . البته این جمله در خیلی از بازار ها کاربردی ندارد . مثلا اینکه بتوانی به خودت از لحاظ وقتی و فداکاری به خودت یا اینکه علیه خودت عمل کنی . می توانی یک کار بزرگ کار کنی . یک مرز باریک در این جمله وجود دارد . اگر این مرز باریک را پیدا نکنی . این جمله در مورد من مصداق ندارد . من اگر وضع بهتری داشتم . می گفتم . درست می گویم . وطیفه پیدا کردن درست و غلط این جملات به عهده خودت هست. به عهده من فقط پر کردن صفحات خالی و فکر و خیال کردن هست . این که بخواهی . موفق شوی ؟‌همیشه به عهده خودت هست . حالا می خواهی به خودت ضرر بزنی ؟‌واقعا برای شما کلی هیجان انگیز هست . وقتی یک ضرر بزرگ به خودت بزنی . آن موقع احساس درد داری . آن درد کجاست ؟‌جایی نیست . اما در بدن شما حضور دارد . بیخیال شوی . نمی توانی بیخال شوی تا جبران کنی . دست بکش . از علیه خودت عمل کردن .  این کارها به انداز کافی درد دارد . دست از درد کشیدن بردار .   ادامه مطلب ...