خالی بودن تصمیم The decision is empty

آمار را چطور بالا می خواهی ببری . با تصمیم بقیه نمی توانند . تصمیم بگیرند آمار را بالا ببرند . حداقل با پست های مداوم می فهمی . تصمیم گرفته آهسته و پیوسته پیش بروی . آمار مثل یک چاقو دو لبه هست . هر چقدر می خواهی .توضیح بدهی . اما واقعیت این بود . هیچ برنامه ای برای این که چطوری می خواهی . تصمیم به این کار بگیری را نداشته . پیشرفته ترین برنامه را نداشتی . یک پالم پایلوت نداشتی . واقعن یک صفحه ست .. خوب سوالات را هم جواب ندادی چه کار می توانی انجام بدهی . دیگران نمی توانند انجام بدهند . ۲ درصد افراد می توانند خودشان را تحت فشار بگذارند یا اتوبوس نجات ادیسون در راه نیست . برایان تریسی واقعن خوره کتاب بوده است. یا روش آرنولد برای بارفیکس رفتن با همه چیز متفاوت بوده این که ست ها را نشمارید مثلن تا ۲۰ یا ۱۰ موقع تمرین جمعن ۱۰ تا بروید فرقی نمی کند یک تکرار باشد یا تکرار های دیگر الان چه تصمیمی می گیری ؟‌مدت هاست تصمیم نگرفته ای. از ترس تصمیم های اضافه ... در لحظه بهتر عمل می کنی . یا از برنامه های غیر قابل پیش بینی اینکه واقعن نیاز نداری . بفهمی وقتی حواست بیشتر جمع می شود . دیگران چقدر تاثیر گذار هستند ؟‌دیشب در چنین حالتی برق رفت من هم دیگر ادامه ندادم. مرکب برقی شده . حقیقتش این هست . خیلی از افرادی که بیرون بدون امکانات هستند . بین کارهای دیگر هستند . چرا ترجیح دادی این کار را انجام دهی کاری که هیچ تعهدی به آن نداری . ببین تو آنتونی رابینز نیستی به خاطر دیگران خواسته باشی . کاری را انجام دهی . یک جایی پا روی دمت خواهم گذاشت مچ تو را می گیریم . چه چیزی باعث شد . به خاطر چه کسی فقط به خاطر خودت بود. به خاطر ترس توی چشم هایت بود . واقعیتش این هست . من آن موقع فکر نمی کردم این قدر قابلیت داشته باشم . نمی دانستم . حتی کد نویسی هم می توانم انجام دهم .الان فکر می کنم . هیچ انگیزه ای برای کار کردن ندارم . نمی توانم فکرم و دستم مرا هماهنگ کنم به خاطر چه کسی باید بنویسم . قبلن حوصله نداشتم . الان هم حوصله نداری راجب به فیلم نامه های ناقص واقعن کتاب قورباغه را قورت بده . یک جوری کتاب فکر بزرگ را ۱۰۰ تا کتاب دیگر را خلاصه کرده . حالا حالا فکر می کنی . چه کارهای بزرگی را انجام داده . به زور اسلحه که روی شقیقه ات قرار می دهند تو را وادار می کنند تغییر کنی تا یک خط دیگر بنویسی . باید خودت را به مرحله ای برسانی نوشتن و خواندن چه اهمیتی دارد. می توانی به دیگران کمک کنی . قصدت کمک کردن باشد . همیشه قصدم کمک کردن بوده . واقعیتش نه قصدم کمک کردن نبوده . قصدم ادامه دادن بوده . این کار سخت هست . به زور انجام دادن بوده جاهای دردم آمده است . از اینکه نتوانسته ام مثل الان یا قبل تر ها چیزی بنویسم . الان دردم چیزهای هست . جایی دردم می گیرید . از اینکه پیشرفت من کم بوده است . یا نتوانسته ام کار خوبی ارائه دهم یا وجدان کاری راحتی داشته باشم . موضوع تصمیم گیری بوده . مهم این هست .سریع تصمیم بگیرید . شاید تصمیم شما به ضرر شما باشد . شاید بعدن ساعت ها مدتها خودتان را برای اینکه عجب کار اشتباهی گرفته باشید . خودتان را زیر سوال ببرید . شاید تعجب کنید . هیچ فرصت برگشتی نیست . از فرصت ها استفاده کنید . دوره کتاب تمام شده باشد . دوره کار کردن هم تمام می شود . تا کجا می توانم ادامه بدهم . تا کجا می توانم درد کشیدن از فضایی از دست دادن فرصت ها و اینکه چقدر آدم حسودی هستم . به موفقیت دیگران هیچ چیز نداشته باشی . نه تصمیم نگرفتن به زور اسلحه نیست به خاطر خودم بود. آمار تقصیری نداشته راه من این بود. اینطوری نمی شود . پیشرفت کرد. اما این پست هم ارائه می شود . حتی اگر یک نفر هم آن را بخواند . دوباره قرار داده می شود .

عجیب ترین چیز این هست . شاید فردا وقت این کار را نداشته باشم . شاید فردا وقت هم داشته باشم . حوصله ای نداشته باشم .

شاید اگر لذت کافه های زود گذر هیجانی و چای خوردن ها لذت از چای نباشد . شاید هیچ چیز معنی نداشته باشد . تا زمانی چای یا آبجوش داری یا حتی یک لیوان آب خوردن همه چیز به خوب هست .

آخرش به این نوشته ام نگاه می کنم . وقتم مرا هدر دادم کار کامل و خوب نیست . خوب نقص های زیادی شاید داشته باشد . اما از سفید بودن صفحه بهتر هست .   How do you want to increase the statistics? They cannot by the decision of others. decide to increase the statistics. At least you understand with continuous posts. You have decided to go slowly and steadily. Statistics are like a double-edged sword. Explain as much as you want. But this was the reality. No plan for how you want it. Do not decide to do this. You did not have the most advanced program. You didn't have a Palm Pilot. It's actually a page.. Well, you didn't answer the questions, what can you do? others cannot do. 2% of people can push themselves or Edison's rescue bus is not coming. Brian Tracy was really a bookworm. Or is Arnold's method of barfixing different from everything else, that you don't count the sets, for example, you go to 20 or 10 during training, it doesn't matter if it's one repetition or other repetitions, what do you decide now? You haven't decided for a long time. For fear of additional decisions... you perform better in the moment. Or unpredictable programs that you don't really need. Understand when you are more focused. How influential are others? Last night, in such a state, the electricity went out, and I didn't continue anymore. electrified compound The truth is this. Many people who are outside without facilities. They are among other things. Why did you choose to do this work that you have no obligation to do? Look, you are not Anthony Robbins, you are wanted for others. do something I will step on your tail somewhere, we will hold your wrist. What caused it? Because of whom it was only because of you. It was because of fear in your eyes. The reality is this. At that time, I did not think that I would be so capable. I did not know . I can even do coding. I think now. I have no motivation to work. I can't coordinate my thoughts and hands, for whom should I write? I was not bored before. Even now, you don't have the patience to swallow the frog book about incomplete screenplays. In a way, he summarized the book of great thought into 100 other books. now you think What great things he has done. By the force of the gun they put on your temple, they force you to change to write another line. You have to bring yourself to a stage, what is the importance of writing and reading. You can help others. Your intention is to help. I always wanted to help. The truth is, no, I did not intend to help. I intended to continue. This is hard work. I was forced to do it, and my pains came. Because I haven't been able to write anything like now or before. I am in pain now. You are hurting me somewhere. Because my progress has been low. Either I have not been able to provide good work or I have an easy conscience. It was a matter of decision. This is important. Make a quick decision. Maybe your decision is against you. Maybe after a long time, you will find yourself doing something wrong. Question yourself. You may be surprised. There is no return opportunity. Take advantage of opportunities. The course of the book is over. The working period ends. How long can I continue? How much can I suffer from the space of losing opportunities and how jealous I am? Have nothing to do with the success of others. No, it was because of me that I didn't decide not to force the gun. Statistics are not to blame, this was my way. It does not happen like this. progressed But this post is also provided. Even if one person reads it. It is placed again.

The strangest thing is this. I may not have time for this tomorrow. Maybe I will have time tomorrow. I'm not bored.

Maybe if the pleasure of fast-paced emotional cafes and tea parties is not the pleasure of tea. Maybe it doesn't mean anything. As long as you have tea or beer or even a glass of water, everything is fine.

Finally, I look at my writing. I wasted my time, the work is not perfect and good. Well, it may have many defects. But it is better than a white screen.