ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شگفت زده خواهی شد .... اگر بدانی چقدر نزدیک بود موفق شوم اما یکباره همه چیز تغییر کرد .......l
چه چیزی تغییر کرده من همان موجود قبلی هستم در حال فکر کردن هستم . می خواهم کاری کنم . اما ایده ای به ذهنم نمی رسد . مجبور شدم باز هم تجدید قوا کنم دوباره مثل قبل کار نمی کنم . خیلی زمان خواستم بخرم اما موفق نشدم . می خواستم یک تکه کارهایم را انجام بدهم . اما کارهایم را تکه تکه انجام ندادم نیاز داشتم به اینکه فکر کنم . کارهایم را خورد کردم . دست آخر ناقص شد این تکه ها که به هم چسباندم مثل توپ چهل تکه شد . خوب همین جور پیش می رفتم و می نوشتم . باز شبکه اجتماعی را باز کردم . احساس کردم اگر ۲ جمله بخوانم خودم مرا در فضایی کاری خودم نمی بینم این مسئله وقتی بدانی . یک چیز عجیب وجود دارد حرفه ای ها چه دارند که من ندارم من خیلی این مدت نیاز داشتم . کسی باشد به من کمک کند . نیاز داشتم ارتباطی برقرار کنم . این ارتباط برقرار کردن . همه می خواستند این ارتباط را برقرار کنند . من هیچ وقتی صرف این ارتباط برقرار کردن به هر زبانی یا به هر تلاشی را نتوانستم ایجاد کنم . کارم را گم کردم . کاری را که به راحتی انجام می دادم . نیاز داشتم بدون هیچ دستمزدی برای خودم کار کنم . انگار اشتباه کار می کردم . تا کی بدون هیچ پولی اینطور می توانی کار کنی . برای خودت جریمه و هزینه این کار بیشتر هست . انگار این که دنیا به کارهای ناقص هیچ احترامی قائل نمی شود . چرا باید به پایان برسانی به هر قیمتی این کارها را به خاطر چه کسی می خواهی درک کنی . دنیا دارد به طور دستور می دهد . من می خواهم به تو یک درس بزرگ بدهم . درسی که می خواستی . اگر سوادی نداشتی . اگر می خواستی با من و خودت این راه را قدم برداری می توانستی حتی از دور این کار را مدیریت کنی می خواستی آرامش داشته باشی می خواستی بدانی این قدرت را داری . این قدرت را داشتی اما ایمان و اعتقاد را نداشتی که می توانی از پس حرفهای منفی دیگران بر می آیی پس اگر نداشتی چرا باعث شدی خودت به خودت احترام بگذاری اگر به خودم احترام نمی گذاشتم . امروز اینجا نبودم فقط به خاطر دل خودم این چیزها را بنویسم . که دل خودم خوشحال باشد . ادامه مطلب ...