تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

تایپ شخصی Personal typing

دارم        فکر       می کنم.           نقطه خودکار پیشرفت چه چیزی.   واقعیت این هست.  نشد که برنده شوم با مدل کاریم.  بهبودی نداشته ام    حوصله ندارم تلاش نمی کنم یاد نگرفته ام چرا دوباره برگشتم به جای اولم انگار دوباره تازه کار شده ام ....توضیح ندارم فقط چون بازدیدهای بعدی داری سرمایه گذاری  می کنی پاس کاری می کنی واقعن دوست نداری برنده باشی... چرا الان نمی شود ...درست هست چرا دیگر حضوری در این کار ندارم با اینکه سطح.  

تمام تمرکز ببببببببببببببببببیشتر  واقعیت حوصله نداری کار کنی کار نمی گنی هر کاری کنی کار درستی انجام داده ای پس باید من با تمام وجود چه وجودی در حال حاضر نمی توانی با خودت گنار بیایی در حالی که مغلوب خودت شده ای اعتراف می کنماز تایپ کردن متنفر هستم با این روش زندگی .....و کنار آمدن با چیزی که کس دیگری طراحی کرده دلیل بیاورید ۵۰۰۰ دلیل کتاب اثر مرکب و کتاب جیک دوسی به این چیز ها اشاره کرده اند ولی چرا وقتی کارهایی مهمی ..... خوب کیبرد دوتکه شده بود حالت لمسی خوب نمی توانم باهاش کنلر...کنار ....تایپ شد..... بیام.....خوب وقتی خسته می شوی از کاری و می خواهی درست انجام بدهی به نظم اعتقاد داری می خواهی چیزی داشته باشی   خوب الان ۶۰ یا ۷۰ درصد آماده هستم با اون حالت بدنی به زور داشتم تیپ می زدم کار را با تمام سختی و واقعن کار تایپ کار ساده ای هست خیلی بزرگش کردم ....خوب الان چی باید تایپ کنم... دوباره با کارهای ضعیف هم کنار نمیایی و وقت را هدر می دهی پس پیشرفت چی شد الان موقع عقب نشینی هست نه حمله الان موقع استراحت هست نه کار دلیل کافی باید جمع کنی تا خودت را آماده کنی بقیه این کار را انجام داده اند پس چی شد جمع و جور کردن چرا بقیه یا اکثر مردم توان آن را ندارم....بقیه با خودشون در مواقع ناتوانی به قول مارتین سبیگمن می شینیم و منتظر می شویم .... 

چون سندروم آینه عقب قبلن این کار را نتوانسته ام ....کتاب صبح جادویی اسم نویسنده را درست تایپ می کنم یا نه اما تایپ نمی کنم ....صبح جادویی....فقط اسم کتاب می نویسم پس خودم چی پس بقیه ابتکار عمل چی؟اگر حوصله ام کم شد یا نیرو کم آورده باشی هیچ چیز معلوم نیست هیچ دستوری در کار نیست هیچ اجباری نیست سر درد گرفته باشی از بس این کار بی پایان و با دستمزد پایین هست ...هیچ راه فراری نیست هیچ توقعی از خودت نداری پس چرا باید شخصیت می تواند پیشرفت کند پس از پیشرفت جسم روح پیشرفت می کند روح که پیشرفت کند منظور از روح چیه ... شاید روح کار همان تمرکز کردن باشد خوب من دوست ندارم کارهای سخت انجام دهم‌خوب اگر بتوانم با دستانی باز تر تایپ.کنم خیلی بهتر هست تا شانه هایم قفل نکنم شانه هایم یخ نمی کند....خوب یک چیزی باشد تا حواس من اینقدر موقع تایپ پرت.  پرت پرتاب به جایی دیگر نشود ....پس حواس پرت نمی شود حواس پرتاب می شود.... مثل توپ من بلد نیستم......نیستم تایپ کنم .....با این حال  برعکس.   پیشرفت نکنم پس پس پس پس بهتر عمل کن چگونه وقتی خورد و خاکشیر شده ایم وپایه گیرنده ای هم نیست چطور بایدکار کنم از چیزهای تازه استقبال نمی کنم از چیزها و راه های تایپ اشتباه قبلی استقبال. می کنی پس دوباره و راحت تر تایپ می زنی اما با فرم دست جمع باید خودت را آماده همه چیز درد. کنی من به راحتی می توانم این را درک کنم اما این شاید آخرین باری باشد که روش دو تکه شدن کیبرد در حالت لمسی را تایپ  می کنم شاید دارم کار راحتی را خیلی عجیب تجربه می کنم پس بیخیالش  زندگی راحت تر چرا روش های راحت خیلی برای آدم دلچسب تر هستند پس هر چیز راحت و دلچسبی....

مفت نمی ارزد پس خودم هم نفهمیدم چرا دستام که باز میشود  مشکلات کمتری خواهم داشت حجم کاری در کوتاه مدت خیلیخیلی کمتر اما در بلند مدت خیلی بهتر خواهم داشت از گفته خود مطمئن نیستم اما بدنی سالم تر که خواهم داشت دست کم.....  ادامه مطلب ...