ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بازدید صفر. این دیگر آخرش باید بس کنی.... شاید اشتباه شده باشد.... خوب بارها برای خودت تکرار کردی ... ضعیف کار کردن... نوشتن دوباره تلاش کردن چه منطقی دنبال نوشتن ضعیف یا قوی باشد...یک معما داری طرح می کنی با این نوع کار موافق نیستی دائم یک راه حد می خواهی داشته باشی بیشتر از گذشته دوباره تکرار می شه ...تداخل اهداف یا اینکه می خواهی موفق بشی.... یا نمی خواهی این سوال را تکرار کنی؟ راه حل کجاست؟ یک بار بیشتر امتحان کنی با این روش نمی شه؟ با بیش از قبل نمی شود... این نوشته ها مال من نیست.... ایده ای ندارم... به خاطر چه مسئله را چه می بینی؟ مسئله این هست نتوانسته ای راه را پیدا کنی عده ای را گول بزنی....یعنی می خواهی اعتراف کنی هیچ چیز بلد نیستی فقط داری ... امتحان می کنی خیلی راحت می شود نتیجه گرفت کافی زندگی را راحت شروع کنی بدون اینکه بگی دارم تلاش می کنم داری می نویسی ... بدون درک درست داری می نویسی بدون اینکه بخواهی خودت را خسته کنی هرگز نتوانستی به نقطه آرامش برسی به خاطر اینکه دلیل نداشته ای نه دلیلش تلاش نکردن نیست دلیلش ندانستن و نپرسیدن هست؟ چقدر و چه میزان باید می پرسیدم از خود... خودت سوال نکردی غریبه ترین آدم خودت هستی هیچ نیازی نیست دوستی داشته باشی همیشه یک چیزی هست که جواب سوال را به تو می دهد .... همیشه باید سوال کنی ؟ چطوری هست؟ دارم زیر فشار سوال های پاسخ دادا نشده و سولاتی که هرگز تا آخرش هم حتی پرسیده نمی شه اذیت می شوم.... واقعن نیازی نیست مطالب دیگران را بخوانم و حتی تکنیک خودت را نداشته باشی هیچ راه باید بی راهی ختم نشود ... وقتی راه و روشی نداشته باشی وقتی هیچ عقیده ای نداشته باشی آدم اصیل باشی... این جمله از اسب افتادم از اصل نیافتادم.... اصلن اینجور چیزی وجود دارد .... بین نوشتن زیاد گم می شی پس ننویس این معنی این را می دهد هرگز با زیاد نوشتن رابطه خوبی پیدا نمی کنی ادامه و ادامه می دهی آدم به جایی می رسید زندگی به خاطر چه سوال مسخره ای میخواهی اینجوری باشه نه حتی نمی خواهم سوال من به خاطر خودم بوده به چه روشی نوشته ای روش سوال کردن و این سوال چه راهی ختم خواهد شد برای نوشتن خیلی سخت شده ای خیلی راحت باش راحت ترین راه سخت ترین راه برای من بوده فکر می کنی راحت پول می توانی از این تکنیک در بیاری چرا فکر می کنی راحترین راه برای من این هست که دوست ندارم خودم را از این محل به جای دیگری انتقال می دهم سخت ترین راه این هست من را قوی تر از گذشته با من راه بیا من دارم ضعیف تر از قبل می نویسم نه قبلن اینجوری نمی توانستم فقط دوست ندارم خودم را این جوری تصور کنم... تصور بر رای رفتن فکر می کنی خیلی راه راه و خطوط پیچیده چطوری میشه نوشت راهراه و خط خطی از خطوط خط خطی زندگی سر در نمیاری آره منم سر در نمیارم اگر دست از خط خطی کردن دست برداری این دیگر چجورش هست این شاید خط خطی کردن باشد... من دارم خطخطی می کنم پس من خطخطی هستم ... من دوست دارم بدون هیچ معنی برای خودم پول بسازم من راه خودم را پیدا می کنم این تو هستی که من بی توجه هستی من وجود دارم و تو بی توجه هستی من خوشبختی و سادگی هستم وقتی تو داشتی جان می کندی موفق شوی من فوق العاده موفق بودم... تو سوال می پرسی کجایی در واقع من هستم و تو کوری سعی نکن از من بخواهی من به هیچ کس خودم را نشان می دهم من خود تو هستم کافی دنبالم نگردی من معمولن از همه موفق تر هستم وقتی به خاطر دوستی که داری و نداری داری کم میاری نه راه و راهداری نه رادار داری نه می توانی خودت را می بینی من تو را دوست ندارم و به معنی چه راه به من نشان می دهی واقعن برای سخت تر از این سوال را برای خود تو می خواهد برای من چه معنی می خواهی برسی و چه رنگی برای خودت بسازی اگر همه این مطالب پاک شود چه حالی پیدا می کنی راه تو جداست ... به خاطر تو بود... کم شده ای زیاد باش این وسط... تو چی می گویی من باید پولدار ترین باشم ... حالا کسی این فروش این جملات را پیش بینی نمی کند وقتی هنوز تو راخت نیستی با نوشتن چطوری می توان.....چه قدر بی معنی می شد.... که اینجایی کمترین حالتی که به دست می دهد ...چطوری شده که به این مفهوم رسیده این غیر ممکن هست ... امکان ندارد که بقیه به این راحتی می شه ... نمی شه این زبان و حالت را دوست نداری مردم قبلن پس چرا کسی به من چیزی نگفت درست مثل برنامه ورزشی فکر می کردم بیش از حد ورزش می کردم پول در آوردن از همه چیز اهمیت بیشتری داشت نوشتی ۳ حرکت ۳ حرکت چی زمان دارد اشتباه می کند من باور نمی کنی از.... صلب مسئولیت این حرکات را تکرار نکنید.... در باشگاه خلوت یعنی جای که کسی نیست حرکات خطرناک اجرا نکنید.... بارفیکس معکوس به کمک دیوار صحبت می کنی که وقتی مثلن می خواهی در حالی که سرت روی زمین هست... با فشار دستها بدنت را بالا می کشی قبلن خیلی راحت ۸ تا را می رفتی الان ۳ تا بیشتر توان نداری .... من نمی توانم انجامش بدهم باور نکردنی هست که بقیه بخواهند به خاطر این نوشته ها پول پرداخت کنند بهدخاطر این هست که نتوانسته ای این را برای خودت با صورت یک عادت در بیاری عده ای هستند .... تو نیستی ... وقتی باشی ... آنها هم خواهند بود... چه معنی می دهد وقتی اصل وفرعی را تشخیص دهی ...تمرین و تمرین باید تمرینات را دست کم نگیری... چه معنی می خواهی ؟ من معنی زندگی را جستجو می کنم به خاطر دیگران کار کردن تمرین کردن.... به خاطر خودت هست نمیایی این معنی وقتی نمیایی چه چیزی انتظاری داری ...از تمام وجود داشتن به چه می رسی به خاطر پول انجام می دهی به خاطر درک غلطت متاسف هستم یعنی باید پول بگیری ... راهبرد.... بزرگترین دستاورد هست نه پول اگر به خاطر اینکه نمی فهمی نتیجه نگرفته ای این معنی... چه چیزی هست که پیدا می کنی؟ برای خودت نیست برای دیگران نیست... وقت و بی وقت این همه نوشتن چه تلاش بیهوده ای ...چه تلاشی واقعن به خاطر این نوشته ها تلاش نکرده ای خودش اینجوری شده...
انتظاراتی که داری کم و زیادش من وقت ندارم این همه وقت... این همه: به این زیادی ...این مقدار که من نوشتم وقت بگذارم ادامه مطلب ...