تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

روزی می رسدone day will come

قسمت سوم این باعث شده تا من و شما با هم همراه باشیم حالا قسمت سوم یا هرچی که فکرش را کنی به خودم فکر می کنم ... اسپنسر جانسون چقدر کتاب نوشت مدیر یک دقیقه ای ... یک دقیقه به خودت اخصاص بده ... من یکم بیش فعال هستم نمی توانم آرام و قرار داشته باشم ... یک چیزی گم کرده ام ای دی اچ دی ای بزرگسالانه دارم ... شاید نداشته باشم . ولی وقتی نقاشی می کشم ... مشکلاتم بر طرف می شود ... حالا می فهمم چرا وقتی نقاشی می کشم از زمانی که به غیر از اینکه با این وسائل عجیب و غریب خوب با پدیده ای آشنا شده ام ارتباط از طریق اعداد فرشته بعد فهمیدم حالا به اعداد فرشته و جستجو کردن این اعداد اعتیاد پیدا کرده ام دوست دارم وقتم را هدر بدهم دوست دارم همه اش منتظر باشم .. خصوصن اگر منتظر معجزه هستید خیلی خیلی می تواند برای آدم مفید باشد و آدم را سر کار بگذارد یعنی جذب که این طوری نیست همان فنجان چای هست که جذب کرده ای یعنی رفته ای آب را گرم کرده ای و یک فنجان چایی برای خودت ریخته ای و این بهترین چیزی در ازای کاری که انجام می دهی و مقدمات چیزی را آمده می کنی و شاید تلاش و خواندن و چیزی که می دانم من یک حرفه ای نیستم کجا بودم الانه دارم آهنگ گوش می دهم که باید پادکست گوش می دادم می دونم اشتباه هست . قبلن ترجیح می دادم به خودم فکر کنم با این معنی که من باید این کار را می کردم باید به خودم اعتماد می کردم و اینکه ..و تمام روحیه ای که می خواهی پس توان انجام این کار را نخواهید داشت واقعن مسخره است خوب هست می خواهی به دیگران انگیزه بدهید جیم ران با خودش چی فکر می کرده که توانسته به این راحتی کارهای خودش و سخنرانی هایش را تنظیم کند چه چیزی بوده است . که هدایتش کرده به سمت کاری که خیلی خوب توانسته از عهده اش بر بیاد پس ای کاش چیزی که از یاد رفته است . خودت باید از این لحظه ببری . مسخره است از هر لحظه اش مثل محمد علی متنفر هستم . چرا باید بنویسم من باید چه چیزی بنویسم مردم عاشق نوشتن هستند فقط می خواهند این امکانات را داشته باشند هم فیلم نگاه کنند هم کار کنند این امکان ندارد بخواهم یا نخواهم توی این موقعیت خودم را قرار داده ام آش کشکی هست که کارش نمیشه کرد باید به پایان راه بروم یک نشانه نشان بده تا کارم را بهتر و بهتر انجام بدهم خنده دار هست که هیچ چیزی برای من معلوم نیست بدون هدف نمی توانم از این بیشتر کار کنم اگر شما می توانستی من را پول بخری من خریدنی نیستم من تمرکز کردنی نیستم فقط انجامش بده نیستم من فقط انجامش نده هر کاری می کنی با من کار نکن اگر با من کار کنی من به تو نشان می دهم که تو قدرت این را نداری آن کیبورد کنکورد و فوق سریع نمی تواند چرا کنکورد اعصاب من را خورد کرد و من برگشتم به کیبرد آهسته و پر سرو صدا وقتی که کارایی نداشته باشی حتی اگر سریع کار کنی به درد نمی خورد وقتی روی اعصاب باشی بلاخره گم گورت می کنند مشکل اینجاست اینجا من فقط جای یک کیبورد را دارم و در قسمت های فنی این کیبورد بیسیم لعنتی به درد نخور بود پس سر از خاموشی در آورد تو را به خدا فقط جا نگیرید این دلیلی هست که ما را در درون کارخانه یا شرکتی استخدام نمی شویم کارایی نداریم پس وقتی کارایی داشته باشید همیشه صندلی دارید برای شما وقتی که می خواهند شما را دوست داشته باشند ... برای دیگران یا حتی برای خودتان کارایی داشته باشید . وق این معنی می شود پس وقتی چیزی نداری برای نوشتن و نمی توانی کار کنی این کار من بوده من نمی توانم از این عهده ای کار بر بیام نمی توانم روی این صفحه تمرکز کنم ... و می خواهم و می خواهم ... یادم رفت ... چی می خواهم ... همه نمی دانیم بعد از گذشت 1 سال یک سال سال به سال سال سال از پی سال گذشت و این صفحات خالی این صفحات که به معنی زندگی هیچ رنگی نداده است من باید این نوشته ها را به خاطر خودم که شده چه چیزی می خواهم بنویسم من باید این نوشته را برای خودم بنویسم من از عهده این کار بر نمیام این کار چی هست همان انجام دادن هست تا الان داشتم وقت تلف می کردم به انبوهی از صفحات و کارهای انجام شده دیگران گم می شوی پس بقیه توانسته اند کارهای بیشتر از شما انجام دهند من باید این نوشته ها را اینطوری تمام کنم که هیچ کس به غیر از من نباید این کار را تمام می کرد پس خود شما چیزی می توانید انجام دهید که دیگران نمی توانند آن کار را انجام دهند به خودم نگاه می کنم چه چیزی من کم دارم مثل اشعه لیزر می توانید بر مشکل تان بتابید و آن را ناکار کیند یک چیزی این جمله را از بریان تریسی دزدیدم کار کردن پس خیلی خوب هست پس استقامت به خرج دهید این کتاب مدیریت بحران بریان تریسی کافی هست یک جمله از آن جملات را بخوانید دیگر به اینجا سر نخواهید زد حوصله ندارم اینجا کار کنم این نوشته ها را برای من و این نوشته ها برای من خیلی ارزشمند هستند من کارم را دوست دارم درست حدس زده اید من کارم را دوست دارم اینجا دارم به خودم تلقین می کنم که من نوشتن را دوست دارم به خاطر این سبک زندگی بوده که من این حد درآمد دارم به خاطر این نوشتن بوده که من اینجا احساس خمودگی می کنم یا نمی کنم پشتم راست هست به خودم افتخار می کنم من این کار را انجام داده ام و مثل کسی که یک نقاشی خوب را انجام داده است به خودم افتخار می کنم حالا یک سری کمی ها و کاستی ها را دارد من دارم بهتر از قبل و راحتر از گذشته این کار را انجام می دهم درست هست چطوری یک نفر با خطاطی کردن تواسنته است خیلی پیشرفت کند آن هنر بوده این هنر نیست این هم هنر هست فقط من اندازه آن شخص سختی به خودم نداده ام این سختی برای من باید به کار انفرادی عادت می کردم این عادت ها باید به نوعی می بود من باید تمام وقت خودم را به خودم هدیه می دادم هر چقدر بیشتر بنویسم بازدیدم پایین تر می آید این هم یکی دیگر از مشکلات هست که برای من و صفحه من و باید عیار نوشته هایم بالاتر و بالاتر برود پس از چندی اگر بیش از حد کار کنی دیگر کار نمی کنی بیخیالش باشد وقتی نمی توانی قصه ای مثل هری پاتر بنویسی لطفن ننویس وقتی نمی توانی درست بنویسی لطفن ننویس وقتی نمی توانی منظور خودت را در زندگی پیدا کنی ؟ یعنی از آن روزی می توانی هدف خودت را پیدا کنی دومین و مهم ترین روز زندگی هست ؟ آن روز برای من هنوز فرا نرسیده است . آن روز برای من نوشتن می شود ؟ یک کار لذت بخش هنوز نوشتن برای من یک عذاب هست ؟ کاری است که باید دل دل کنم ؟ امروز چرا باید بنویسم ؟ ای کاش آن روز زود تر فرا برسد ای کاش می توانستم آن چیزهای مهمی را که برای آن کار نیاز داشتم را بگیریم ؟ آن روز برای من یک کار لذت بخش برای من فرا می رسیده ؟ پس آن چیزهای که برای اهدافم خریده ام را در اختیار ندارم باید این کارها را برای خودم انجام می داده ام و دوست دارم ؟ روز مهم من فرا برسد لحظه ای که دوست دارم بدانم چرا عده ای می توانند در مقابل تمام دلهره های وجود خودشان دارند غلبه کنند چون دلایل مهمی دارند از جمله اطرافیان که خیلی خیلی برای من زحمت کشیده اند تا من الان خیلی راحت و بدون هیچ دلهره ای این کار را انجام بدهم بعد این کار را توسعه بدهم مهم نیست هیچ درآمدی نداشته باشم و این کار به من می تواند انگیزه بدهد تا به حال که نتوانسته ام یعنی در این نقطه از کار هنوز درک نکرده ام چرا می نوشته ام ... هنوز انگیزه ندارم به دردهای که بعد از نوشتن لحظه ای که نیاز دارم برای ادامه دادن و جنگیدن هنوز کم می آورم برای حرکت ورزشی بعد یا شنا سوئدی بعد این نوشته های حتی یک ذره به من انگیزه نمی دهند . پس این نوشته ها مفت شان هم گران هستند باید یک ارتباط برقرار کنی بین این کار پول درآوردن و زندگی کردن یا روحیه گرفتن ... هی پسر جیم ران حرفهایش را از کجا می آورد از کتابهای که می خواند ... من انگیزه ای برای رها کردن شبکه های اجتماعی ندارد چه اهمیتی دارد که من یک مطلب یا یک راه خوب برای انگیزه دادن یا انگیزه گرفتن از دیگران پیدا نکرده ام من یک بازی خوب پیدا نکرده ام خدا را شکر این وقت می شود حسابی سر و صدا راه انداخت با این کیبرد پر سرو صدایی کارآ هیچ وقت آدم را موقع نصب ویندوز یا کارهای فنی و کار با لینوکس آدم را نا امید نمی کند . پس همین بهتر هست . جا برای چیز جدیدی نداری جا برای موجودات بیسیم و ناکارآمد نیست . نیاز به باطری پیدا می کنند . هرچقدر هم راحت باشند . اما با یک ضربه از میان می روند آن هم کارایی خودش را دارد البته که منکر آن نیستم اما من بدون آن موجودات سریع نمی توانم آنقدر ها تایپ کنم . اصلن من نمی توانم یک کار انجام بدهم بدون هدف من که ویکتور هوگو نیستم . من که نویسنده بزرگی نیستم این مشکل من هست من هنوز روز و علت زنده بودن خودم را پیدا نکرده ام قبل از نوشتن بزرگترین اثری که داری من چه اثری می توانم روی دیگران بگزارم من چه کار می توانم انجام بدهم باید اینجا بس ش کنی تمامش کنی واقعن از حدم بیشتر تلاش کنم نشان می دهد دیگر نمی توانم از حد معمول یا بیش از حد کار نکنی و واقعن باید لبخند به لب کار کنی باید بیشتر مطالعه کنی پس چه چیزی می تواند این معنی را برای من بدهد ... امکان دارد فردا یا فردا های دیگر نقطه ضعف من چی هست نقطه ضعف باور من هست . پس می خواهم این نوشته های بی خاصیت یا باخاصیت اینقدر به خودت خورده نگیر فقط کار پول و سرمایه گذاری هست نه این کار اسمش فروش هست کاری کنی بقیه به خاطر کارهای که انجام داده ای به تو احترام بگذارند یا اینکه نوشتن واقعن می تواند این رویه یا راه را برای خودش بگیرید و نسخه ای نداری که بتوانی زیاد روی آن حساب کنی .. نسخه بهتر از خودت می توانی با تمام وجود روی این چیزی که الان هستی و برای این راز دیگر آن کیبرد سریع داشت خیلی عرض کوچکی و جمع و جور بود حقیقت امر این هست که این کیبرد های پهن تر برای بدن من بهتر هستند درست هست مناسب بازی هستند اما خیلی راحتر هستند گردن وضعیت بهتری دارد یک قسمت بزرگ برای تکیه گاه دست دارند خنده دار هست اما هرچی بزرگتر بهتر اما این معنی برای من نیست من کمتر کار می کنم . به خاطر چی پس نسخه ای که نتوانی این بخش را آنلاین روی صفحه وب قرار بدهی به خاطر دل خودت می توانی این نوشته ها را بنویسی بس کن دیگه تمامش کن ...   ادامه مطلب ...