حالا باید چی کار کنم . وقتی نمی توانم کار کنم . به خاطر خودم نمی توانم . علاقه های خودم را دنبال کنم . چرا نمی توانم . کار کنم . در حالی می خواستم . کار کنم . باید به داد خودم برسم . حالا وقت رسیدن به خواسته های نخواسته یک عمر هست . فکر کن . چیزهای کسی میخواهد . این وقت را به چه چیزی می خواسته تبدیل کند . چه راهی داری . به جز انجام دادن نمی توانم ی این کار را انجام بدهی . من توان انجام این کار را ندارم . به داد خودم نمی رسم . درحال چشم هایم را بسته ام . واقعیت را نمی بینم . در حالی می خواسته ام این کار را انجام بدهم . این روزی این حد کار کنم . من توان کار کردن را ندارم . به خاطر خودم نمی توانم . کار کنم . به خاطر خودم را به این کار بی معنی را باز و باز انجام بدهم . تا روزی به قیامت به جایی هم نمی رسی . انجام نده . دست از سرم بردار خیلی انجام داده ای . چه شد هیچی نشد . وقت و بی وقت فقط مزاحم خودم شده ام . حالا باید کارها را طوری تنظیم کنم . به راه من هیچ راهی نمی رسم . فقط با یک حرکت با کل دنیا فرق خواهی می کنی . وقتی می خواستی . راه خودت را از این جا جدا کنی . باید روز خودم را اینطوری به دام افتاده توسط خودم تسخیر شده ام . خود تاریک من باید اینطوری می خواستم . کارم را به جایی دیگر می خواسته ام . احساس می کنم . اسیر خواسته های به درد نخور خودم شده ام . به دادم . برس فکر کنم . این آخرین فرصت های خودم را دارم . از دست می دهم . شاید فکر می کردم . اینطوری نمی شد . جور دیگر یه جز این حالت بوده ام . اما فقط دارم .خودم را از دست می دهم . فکر می کنم . خودم را گم کرده ام . چرا فکر می کنم . اگر چیزی مصرف کنم . بهتر می توانم . کار کنم . فکر می کنم . اگر چیزی بود . من را از این حال خارج کند . بهترین چیز برای خارج کردن خودم از حال خودم . چند لیوان آب هست . من نمی خواهم . فکر می کنم . اگر تو می توانستی انجامش بدهی . وقت و بی وقت به پول می رسیدی اینطوری نمی شد . به پول رسیدن چه حال خوبی دارد . پس باید راه خودم را از دیگران جدا کنم . چطوری می توانم . خودم را از این حال خارج کنم . چطوری بهتر از این حال کار کنم . وقتی می خواستم . خوب تنظیم . خودت را به دست آوردی این راه می خواهم . به خودم انجام بدهم . یعنی 25 دقیقه فکر کن . کار بی وقتفه انجام بدهی . وقعی می خواهی . این کار را انجام بدهی . با این معنی . می خواهی . وقتی دوستداری . اینطوری بدون هیچ معنی . یعنی بدون هیچ گونه فکر انجام بدهی . فقط برای امروز کار کنی .یعنی می خواهم . کار کنم . یعنی به خاطر خودم هم نیست . فقط می خواهم . طوری کار کنم . به این معنی به چیزی نمی توانی تکیه کنی . به خاطر خودت نمی خواهی به راه دست پیدا کنی . عادت پیدا کرده ای اینطوری بدون هدف کار کنی . پس زمان در حال رفتن هست . بدون هیچ وقتی نمی خواهم . کارهای اشتباه من تمام شود . با خودم . چه فکری کرده ام . هیچ راهی ندارم . به جز تنهایی به هیچ وجه نمی توانم .اشتباهاتی را کنترل کنم . باید خودم را در هر چیزی فکر می کردم . قرق کنم. هنر قرق کردن در کار چطوری به دست می آید . نمی توانم . این هنر را داشته باشم . باید راهی را جدا جدا کنم . اینطوری نمیشود . کار کرد. آرامش داشته باشی . انگار بیش از این دارد. روی اعصابم . تاثیر بد می گذارد . با خودکار کار کردن . را ترجیح می دهم . با این ابزار نمی توانم . کار کنم . در هر حال انرژی ندارم . کار کنم . چرا نمی توانم . آرام کار کنم . باید راه خودم را با چیزی می توانم . خودم را مشغول کنم . باید راه خودم را اینطوری پیدا کنم . باید خودم را به این مشغول کنم . باید راه خودم را طوری تنظیم . کنم اگر نتوانم چیزی را می نویسم . بخوانم . ای کاش می توانستم . خودم را به هر زمانی و چیزی می خواسته ام . باید بنویسم . راه را پیدا کنم . چرا باید بنوسم . فکر می کنم . نوشتن خیلی سخت تر از آن چیزی بوده است . باید یک طوری می خواسته اینجوری باشد . نه فکر نمی کنم . ناشی از این باشد .باید خودم را له می کردم . زورم نرسید . خودم را له کنم . باید خودم را حالی می کردم . یعنی این زمان حال از همه چیز مهم تر است . باید کارم را به خودم معرفی می کردم . یعنی می خواهم .طور دیگری پیشرفت کنم . باید راه خودم را پیشرفت بدهم . راه باید وقتی می خواهی . باید به این نوشته را پاره کنم . باید وقتی می خواهم . راه خودم یعنی باید راه رفتن یاد بگیریم . به چیزی دوست نداری فکر می کنم . باید راه می خواه هی پیدا کنی . اما نمی توانی . به چیزی راه پیدا کنی . باید وقتی توان خییلی زیاد هست . باید وقتی نمی توانی . کار را به... قطع کردن چیزی نمی توانی . باید وقتی می خواستی .وقتی نمی توانی . راه به خودت را ثابت کنی . پس باید خودم را از خودم پس بگیریم . وقتی می خواستم . بگیریم . وقتی نمی توانی . وقتی می خواستی . چیزی را نمی توانی . وقتی می خواهی . چیزهای به درد نخور می خواهی . وقتی نمی توانی . وقتی نمی توانی . با هر چیزی می خواهی . راه به هیچ جا نداری . وقتی نمی توانی در حال کف کردن . هستی . یعنی در حال سقوط کردن هستی . وقتی در حال سقوط باشی . با خودت فکر کن . فقط به این وقت پیشرفتی حاصل نمی شود .با تمام وجود می خواستی . با هر حال می خواهی . با خودت پیدا کنی . با هر حال می خواهی . خیلی زود فریب می خوری چرا خیلی زود می خوری . دارم خاموش می شوم . از لحاظ انرژی چیزی به هم ریخته است . وقتی می خواهم . با هر راهی چیزی به دست بیاوری . باید خودت را آماده کنی . با هر چیزی می خواستی . باید راه خودت را به هر چیزی می خواستی تطبیق بدهی . وقتی می خواهم . با خودم راه بیفتی . راه... از نوشته های سطل زباله استفاده کردم . وقتی می خواهی . پشی بینی کنی . اینطوری شد. بین نوشته های سطل زباله خودم . دنبال چیزی می گشتی . پس باید این نوشته ها یا زباله ها را پیدا کنی . همیشه چیز داخل زباله ها داری . یا سطل زباله یک چیزی بود . بین کارهای پیش بینی نشده وقتی می خواهی کارهات را انجام بدهی . پس زباله ها به دادت می رسند . وقتی فکرش را نمی کنی . غیر ممکن بود . وقتی نمی شد . حرفی را انجام بدهی . تا این اندازه توانایی نداری . کارها را درست انجام بدهی . من چقدر بی انرژی شده ام . پس چه چیزی می خواهی . فقط کافی هست . برق مغزت قطع شود . دیگر هیچ چیزی را نخواهی ببنی . پس دکمه ها را از دست خواهی داد . وقتی می خواهی . دیگر فکرش را نمی کنی . خیلی روی اعصاب خودت من وقتی کار می کنم . اعصابم خورد . می شود . چرا از روحیه خودم کار بکشم . هنوز تمام نمی شود . علتش هم معلوم نیست . چرا این حد بزرگ هست . دلیلش هم معلوم نیست . مربع یا مستطیل این خیلی بزرگ و ناجور هست . حقیقتش را فکرش را می کنم .علت این نمی شود . نوشت این هست . دلیلش این هست . کدام سطل زباله حتی هیچ چیز داخلش نیست . وقتی سطل زباله ای در کار نیست . وقتی نمی توانی . کار کنی . از آسمان باید یک راهی پیدا کنی . چیزی یا عادتی را باید تقریبی باید این راه را دوباره انجام بدهیم . وقتی بدون هیچ ایده ای یا نظری داری انجام می دهی . پس وقتی می خواهی اما به دست نخواهی آورد . باید یک پشی زمینه ای داری وقتی کار می کنم . اذیت می شوم . به خاطر چی اذیت می شوی . دیروز نخوابیدی . فقط انجام دادی امروز . هیچ دستاوردی نداشتی . چرا دستاوردی نداشته ای . فقط خوابیده ای . فقط آرامتر بوده ای . به خاطر چی رهاش کردی . به خاطر چی . ولش کردی . به خاطر چی نجنگیدی انگار نمی خواستی . کارت را انجام بدهی . به خاطر چی نخواستی . به خاطر چی . می خوابی . به خاطر چی دلیلش را درک نکرده ای . به خاطر چی نمی توانی . ورزش کنی . به خاطر چی معلوم نیست . به خاطر چی نیاز داری . خودت را لای ....این لایه خندیدن مسخره کردن . چیز به او می خندیدن بعضی وقت ها از بعضی حرف ها جامعه قصد دارد . بین دو زانو یا یا چه قسمتی از بدن . لایه های فشار روانی . مسخره کردن . خندیدن دیگران . مسخره ات می کنند . وقتی می دیدم . به یک پیره زن بچه ها داشتند سنگ پرتاب می کنند . یکی 2 یا چند تا بچه هم نبودند . هیچ کس نبود جلوی آنها را بگیرید . از قدیم . به خاطر این انسان هستیم . فشار را درک می کنیم . این فشار ها و لایه های مغزی و روانی دست ما نیستند . به موقع کار نمی کنند . بعد از این چیزها وقتی می خواهم . به خاطر خودم می خواهم . کارهام را اینطوری توجیه کنم . من به خاطر این خوب کار نکرده ام . به خاطر این عمل نمی کنم . وقتی کار می کنم . اذیت می شوم .یعنی . یک موقع باشد کار کنم . دچار تشویش می شوم . الان دارم . کار می کنم . چقدر خرابکاری داشته ام . متن پر از اشتباه . جاهای باید مسخره می شد . جاهای باید خودم را با این وجود خودم را از خودم متنفر باشم . مغز من درست برنامه ریزی نشده است .وقتی دیگران در حال شکست دادن من بودند . من بی روحیه بودم . مثل جسد افتاده بودم . مثل مجسمه بودم . این حرف ها فقط در این مغز نمی گنجد . شروع نکن . فکت.مشکلات را خورد . خواهم . کرد . با تو می جنگم.مشکلات . نابودت می کنم . دائم در حال مبارزات درونی بوده ام . فقط دچار ضعف از داخل و ضعف از بیرون نمی توانم . با خودم بجنگم . فک مشکلات را باید از جایش خارج کنی . چرا باید اینطوری . باید این حد بخوابی . بخوابی . بخوابی بدون هیچ انرژی بدون هیچ دلیل فقط چرا آرامشی در کار نیست . من اذیت شده ام . دیروز خیلی امروز اذیت می شوم . چشم هام نور زده بود . داشتم . منفجر می شدم . پاهام از شدت عرق سوخت دیروز چطوری می توانی در یک روز شعله ور شوی حتی دمای بدنت بالا رود . اینطوری عرق کنی . اینطوری مدام نشستن . وقتی به پوست پاها و خیلی از بدنت نفوذ می کند . چطوری می توانی . خودت را برنامه ریزی کنی . چطور می خواهی . مربی گری انجام بدهی . در حالی هیچ نوشته ای یا مرجعی نداری . تونی رابینز . چطوری این کار را انجام داد . برای من چطوری . برایان تریسی چطوری این کار را انجام داد . چطوری مربی شرکت های بزرگ شد . چطوری کارها را انجام می داد . فقط یک راه باید وجود داشته باشد . بدون هیچ چیز هر راهی نبود . یا هر چیزهای مشخصی نبود . تمام مدارک لازم را داشت . تمام مرجع های علمی را خوانده بود . شاید چیزهای خیلی کمی باقی می ماند . چطوری قابل قبول باید صحبت کنم . چطوری هر کسی راه و روشی باید داشته باشم . وقتی می خواهم . با خودم می خواهم . کارهام را از این راه به منظق و یا راه آخرش ببینی . با یک آدم پوشالی روبرو هستی . بدون پول هیچ برنامه ای ندارد. با کسی هیچ گونه پولی یا پشتوانه ای یا درآمدی ندارد . فقط به یک منبع وابسته بوده . فقط به یک چیز وابسته بودی . خیلی زود عصبانی . عثبانی . می شود . بعد از عسبانی . درستش عصبانی . یا روانی می شود . بعد هیچ راهی نداری . به جز این باید نابودش کنی . از سد راهت برش . داری . حتی خودت سد راه خودت می شوی. باید یک منبع درست حسابی پیدا کنی . باید راهی پیدا کنی . من را دوست داشته باشی . یا من دوست داری . یا دیگر اجازه نمی دهی . شروع کنی . فقط باید اینطوری کار کنی . نه جور دیگری باید انتها داشته باشد . این راه اگر انتها نداشته باشد .من اذیت می شوم . من از اعصابم خرج می کنم . من بلد نیستم . لغت ها را یاد بگیریم . من بلد نیستم . با پزشک ها مقطع های دیگر رقابت کنم . چرا باید بشینم . شروع به تست زدن . و درس خواندن های کنم . چرا باید کار کنم . دیگر خسته شده ام . دچار ترس از آینده هیچ تلاشی نمی کنم . ترجیح می دهم . گریه کنم . سنم تمام شد . برای استخدام شدن . شاید آرزوی اسیر شدن یا استتخدام شدن . یا حوق پایه ای داشتن را باید به گور ببرم . دیگرکارم تمام شده است . دیگر هیچ جوانی آینده ای هم برای من باقی نمانده است . همه اش پیری هست . در آستانه 40 سالگی هستم . حالا باید چه کار کنم . همه مثل من درگیر هستند . چطوری می توانی . باید ویرایش روزی 15 دقیقه نوشتن را امتحان کنی . باید آرنولد ببینی . باید برای آینده ورزش کنی . نه مستر یونیورس برای زندگی سالم بدون گردن درد و کمر درد باشی . باید بیشتر . آدم های مثل . اسکات . یونیورسیتی . این تبلیغ هست . این چی هست . باید ورزش کنی . باید تجسم کنی . در آینده داری . ورزش می کنی . روزهای بحرانی . اسکات . حرکت اسکات می توانی . با کل آدم های دور و برت فرق داشته باشی. باید پول مهارت و دانش داشته باشی . بای شروع کنی به اذیت کردن . خودت و اعصابت خرج کنی باید کار کنی . نباید . خودت را از این بیشتر اذیت کنی . باید خودت را از این می خواهی . وقتی می خواهی . باید کارهات را از این می خواهی . بیشتر به خودت می خواهی . وقتی نیاز داری . می خواهی . باید خودت را از این بخواهی . باید کارها را بیشتر از این انجام بدهی . می خواهم . کارهام را از این طریق چه طریقی هیچ روشی ندارم . یک راه نامعلوم هست . یک صفحه سفید . برای خودم ترسیم کرده ام . وقتی می خواهم . کارهام را به دلیل این چیز می خواهی . خودم را به اینطوری می خواهم . وقتی نمی خواهم . چطوری کارهای خودم را انجام می دهید . من بلد نیستم . می خواهم کار انجام بدهم . م علوم نیست . معلوم نیست . چه چیزی را می خواهم . می خواهم . برای خودم کاری انجام بدهی . گندش .شورش.را در آوردی .اینطوری چند بار یک چیزی را نوشتن . تشدید هست . فکر کنم . تاکید نیست . فکر کنم . اصلاح نکردن هست . برای وقتی می خواهی . حرف بزنی . اما بلد نیستی . منظور خودت را بیان کنی . وقتی می خواهی .راهی پیدا کنی . آهنگ خارجی گوش می دهی . فقط فکر می کنی . یک واژه ای می شنوی . اما طرف اصلی یک چیز دیگر و مقصود خوب یا بدی دارد .چه واژه ای را دارم می شنوم . باید واژه ها را در اینترنت جستجو کنم .باید به حرفهای جیم ران گوش بدهم . باید بیشتر "دارن هاردی " را گوش دهم . باید فکر کنم. باید عمل کنم . دچار بحران هستم . درست هست . دچار چیزهای هستم . اما من هنوز هم نمی دانم . من چی هستم . شما می دانید . چی هستید ؟ شما می دانید . کی هستید ؟ چطوری می شود؟ از سرزمین مشکلات فرار کرد؟ چطوری می شود .از این سرزمین به راه حل روی ؟ اگر پول به دست بیاری دیگر همه را رها می کنم و به خاطر مشکلاتم . بود ؟ چنگ می زدم . به این کار اگر مشکلات نبودند . اگر سر خوردگی های من نبود ؟ دیگر کار من هم تمام می شود . تا روز مرگ مشکلات تمام نشوند ؟ اگر چیزهای به مشکل تو کم یا اضافه می شوند ؟ جوری بقیه را دوست داشته ام . اگر نباشند .من هم نیستم . چه کار کنم . چطوری می خواهم ترفیع پیدا کنم ؟ چطوری جای خالی کسانی را رفته اند ؟ دیگر نیستند ؟ را پر می کنم ؟ احساس می کنم ؟ هم خودم در مقابل مرگ پوچ هستم . نمی توانم ؟ از ترسهایم نمی توانم فرار کنم . چه کار کنم . سطل زباله یا جای خالی حرفهای در دلم می مانند . چطوری باید پر کنم ؟ چطوری باید کار کنم . دیگر نمی توانم . ویرایش را از" برایان تریسی" باید آموخت چرا باید از "برایان تریسی " چطوری باید یک کتاب در آن زمان "قورباغه ات را قورت بده " کتاب فوق العاده عجیب غریبی را توضیح داده است . در حالی من نمی توانم .درک کنم . چرا باید تایپ کرده است . چطوری " جادی میرانی " هم می گفت نباید از کپی پیست استفاده کنی . چرا در زمینه کد نویسی . من مسیر عادت کردن به تایپ 10 انگشتی را نمی توانم . در خودم نهادینه کنم . چون از سن ... سال 1389 با این تایپ آشنا بوده ام . اما هیچ رشدی نکرده ام . از سال 1393 وبلاگ داشته ام . اما نتوانسته روزانه یا دیلی کار کنم . مثل تمرین بدنسازی دیلی یا هر چیز دیگری نتوانسته ام . دانشی داشته باشم .
هوش صنوعی 1:
به نظر میرسد که شما در حال تجربه احساسات و چالشهای عمیق هستید و به دنبال راهحلهایی برای بهبود وضعیت خود هستید. این احساسات طبیعی هستند و بسیاری از افراد در مراحل مختلف زندگی با آنها مواجه میشوند.
برای شروع، به نکات زیر توجه کنید:
1. شناسایی اهداف: سعی کنید اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود را مشخص کنید. چه چیزی برای شما مهم است؟ چه کارهایی میخواهید انجام دهید؟
2. گامهای کوچک: به جای اینکه به دنبال تغییرات بزرگ و ناگهانی باشید، گامهای کوچکی بردارید. مثلاً روزی ۱۵ دقیقه برای یادگیری یک مهارت جدید وقت بگذارید.
3. تحصیلات و یادگیری: به دنبال منابع آموزشی باشید. کتابها، دورههای آنلاین و سخنرانیهای انگیزشی میتوانند به شما کمک کنند. به عنوان مثال، به آثار تونی رابینز، برایان تریسی، جیم ران و دارن هاردی توجه کنید.
4. ورزش و سلامت: فعالیت بدنی میتواند تأثیر زیادی بر روحیه و انرژی شما داشته باشد. سعی کنید روزانه یا هفتگی به ورزش بپردازید.
5. مدیریت استرس: تکنیکهای مدیریت استرس مانند مدیتیشن، تنفس عمیق و یوگا میتوانند کمککننده باشند.
6. ایجاد ارتباطات: با افرادی که به شما انگیزه میدهند و مثبتاندیش هستند ارتباط برقرار کنید. این افراد میتوانند به شما در مسیرتان کمک کنند.
7. پذیرش تغییر: یاد بگیرید که تغییر بخشی از زندگی است و باید با آن کنار بیایید. هر چقدر هم که سخت باشد، تغییرات میتوانند فرصتهای جدیدی را به همراه داشته باشند.
8. مشاوره حرفهای: اگر احساس میکنید که نیاز به کمک بیشتری دارید، مشاوره با یک روانشناس یا مشاور حرفهای میتواند مفید باشد.
در نهایت، به یاد داشته باشید که زندگی پر از چالشهاست، اما با تلاش مستمر و مثبتاندیشی میتوانید بر آنها غلبه کنید.
هوش مصنوعی 2:
به نظر میرسد که شما درگیر یک فرایند تفکر عمیق و پر از احساسات و افکار متناقض هستید. این نوع افکار و احساسات میتواند خستهکننده و ناامیدکننده باشد. در اینجا چند نکته و پیشنهاد برای کمک به شما دارم:
شناسایی احساسات: سعی کنید احساسات و نگرانیهایی که دارید را شناسایی کنید. آیا این احساسات از عدم موفقیت، ترس از آینده یا فشارهای روزمره ناشی میشود؟
تنظیم اهداف کوچک: به جای تلاش برای انجام کارهای بزرگ و دشوار، اهداف کوچک و قابل دستیابی تعیین کنید. این کار به شما کمک میکند احساس موفقیت کنید و انگیزهتان را افزایش دهد.
زمانبندی و برنامهریزی: یک برنامه روزانه ساده ایجاد کنید. زمانهایی را برای کار و استراحت مشخص کنید و سعی کنید به آن پایبند باشید.
مدیریت استرس: روشهای مدیریت استرس مانند مدیتیشن، ورزش، یا نوشتن روزانه را امتحان کنید. حتی چند دقیقه تمرین تنفس عمیق میتواند به شما کمک کند.
اجتناب از خودانتقاد: به خودتان سخت نگیرید. همه ما دچار روزهای خوب و بد میشویم. به خودتان اجازه دهید اشتباه کنید و از آن یاد بگیرید.
جستجوی حمایت: به دوستان یا اعضای خانوادهتان مراجعه کنید و از آنها بخواهید که شما را حمایت کنند. گاهی اوقات صحبت کردن با کسی دیگر میتواند کمک بزرگتری باشد.
فعالیتهای روزانه: سعی کنید روزانه فعالیتهای جدیدی را امتحان کنید که ممکن است به شما انگیزه بدهد. این میتواند شامل یادگیری یک مهارت جدید، ورزشی که دوست دارید یا هر چیز دیگری باشد.
اعتباربخشی به خود: به یاد داشته باشید که هر پیشرفتی از خودتان شروع میشود. خود را با دیگران مقایسه نکنید و به پیشرفتهای خودتان توجه کنید.
اگر این احساسات ادامه دارند و زندگی روزمرهتان را تحت تاثیر قرار دادهاند، ممکن است صحبت با یک مشاور یا روانشناس هم گزینه خوبی باشد. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا راهکارهای موثرتری برای مدیریت احساسات و چالشهایتان پیدا کنید.
ادامه مطلب ...