تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

مین های انرژی منفی Negative energy mines

اولش عذر خواهی می کنم دکمه های پایین یک سری عبارتهای بی معنی است ... چرا باید درست تایپ می کردم در حالی که توان تایپ کردن ندارم ... توان ندارم دیگر خسته شدم ....حقیقت را کجا پنهان کنم من یک حرفه ای نیستم ...مدتی هست که خیلی کار کرده ام پس برای شروع یک مقدار از تایپ را حذف کردم با خودم فکر می کردم این چه چیزی هست که پایین 

انرژی ندارم نه نه نه نه نه نه نه نه نهن هنه 

منتظر بودم تا زمانش برسه و این خنده دار هست زمانش رسید و من دارم کار می کنم و این که بارها و بارها شکست خوردم لینک چقدر مهم هست استعداد چقدر مهم هست اینکه واقعن درون وجود خودت احساسی نداشته باشی چقدر مهم هست قانون و قوانین تکرار من دوست ندارم که تکرار کنم این هیجانات را و این برای من نیاز دارد من بهتر هستم ... من نیاز دارم بهتر باشم برای من هم مشکلاتی وجود دارند نیازی نداری از مشکلاتت صحبت کنی پس باید این کار را انجام بدهی از استعداد که نداری و این نیاز داری وانمود کنی من بهترین هستم در این رشته من دارم چه رشته ای و اینکه واقعن دیگر چیزی برای ارائه ندارم پس به این معنی نیست من روی این واقعیت و این صفحه برای من طراحی نشده شخصی سازی نشده است و من یک محیط بهتر می خواهم یک جای بهتر می خواهم یک موقعیت بهتر می خواهم به خاطر فرار از سکون دارم با شما کار می کنم به خاطر اینکه نیاز دارم کاری انجام داده باشم چقدر مهم بوده این لحظه امیدوارم بهترین لحظات من چقدر در لحظه لذت بردن بهتر و اینکه من نیاز دارم دیگر کار نکنم واقعن اعصابم موقع اینکه کار می کنم خورد می شود ... موقعی که انرژی من به پایین ترین حد خودش رسیده چقدر انرژی شما کم شده است ... حتی از جلو زدن هم لذت نمی برم من خودم را برای چیز بیشتری آماده کرده بودم و این به معنی این هست من دارم خودم را چی را واقعن فکر کردی موفق می شوی مغز من چند ساعتی خودش را خاموش می کند فقط برای روزمرگی کار می کند موفقیت مثل یک برهوت هست به خاطر کتاب خواندن بود ...کتاب تونی رابینز من تجسم نکردم فقط کتاب توصیه می کرد که یک واقعیت و یک احساس بد را تجسم کنید به خاطر آن خودتان را مجبور کنید ... هر کسی صلاحیت کتاب خواندن و کم یا زیاد کردن و اینکه کتاب را سروته یعنی برعکس می خواندم منظور من را بفهمید زیاده روی کردم در احساس کردن به خاطر مسائل نامعلوم یک ماه بعد اتفاق بدی برایم افتاد از روی چیزهایی که دارم درک می کنم دارم خیال بافی می کنم شاید موفق شده بودم یک بمب انرژی منفی باز کنم یا اطرافم را مین گذاری کنم زیاد در کتابی قرق شده بودم نبود .... یک طرفه فکر نکن ...فقط دارم احساس می کنم .... کتاب ها را نباید زندانی کنی ... موجودات خطرناکی در کتاب ها زندگی می کنند ... آرزو ها و اینکه با چه هدفی نوشته شده اند تمام این ها و ضمیر ناخودآگاه هنوز قدری از این موجود عجیب و غریب نمی دانیم ... شاید از ترس بود که این اتفاقات را برای خودم رقم زدم چی شده حالا داری کار می کنی احساس نمی کنی داری این حقیقت را اشتباه بیان می کنی ... شاید برای همیشه انرژیش برود به درک ...موفقیت یک برهوت هست ... من در حال هم زدن آب بودم ... آبی که هیچ چیزی در آن نبود قبل از خواندن هر کتابی مثل پرواز هواپیما باید دربهای اضطراری و فرار کردن و اینکه از حرف های من به وجد نیاید یعنی تحت تاثیر قرار نگیرید ... واقعن من از سوی احساسات خیلی تاثیر می گیریم و اینکه من از روحیه و اینکه حال کاری را دارم یا ندارم کار می کنم کتاب ای کاش بیست سالگی این مطالب را می دانستم نوشته ...بروید سرچ کنید من حضور ذهن ندارم حقیقت و این چیز عجیب و اینکه دارن هاردی می گوید یک کتاب را چند بار بخوانید ... حقیقت چیز دیگری هست .. 

من در گذشته گم شدم هر کاری می کنم راهم را پیدا کنم ... 

حقیقت زاویه زانو موقع اسکات اینجای مطالب بدون منبع و احساساتی می شود ... مهره ها و دنده ها از زاویه زانو چه چیز و چه تاثیری می گیرند .. من در برهوت زندگی می کنم اجرای این نوشته ها هیچ تاثیر و انتظاری در من ایجاد نمی کنند ... 

موقع کتاب خواندن یاد بگیرید که هیچ انتظاری نداشته باشید موقع مدرک گرفتن هیچ انتظاری برای خودتان قائل نباشید این چیزی هست که باید یاد بگیرید کمین کنید آماده انجام کاری باشد فقط نمی توانم کار کنم ذهنم دارد ضربات خودش را می زند ... 

انتظار نداشته باشید .... موقع مریضی خیلی سریع خوب شوید ... وقتی همه چیز آماده باشد اتفاق می افتد ... 

من دارم خوب می شوم امروز گردنم و بدنم قویتر شده بود ... 

موقع اسکات رفتن با شیوه آنلاک قفل باز کردن از زانو البته من وزنه نداشتم که زیر پاشنه هایم قرار دهم مچ دست راست و زاویه ساعد راست و همه چیز نوک پا به بیرون البته قبلش پا ها به اندازه عرض شانه باز این روش هیچ منبعی ندارد بیشتر جستجو کنید... صلب مسئولیت از نویسنده .... انتظار خوب شدن نداشته باشید من به خوبی قبل خوب نشده ام شیوه زندگی خیلی مهم هست ... 

بر عکس کتاب خوانی یا اینکه منتظر اتفاقات خوب باشم ممکن هست ... هنوز هیچ چیز توی دنیا اثبات نشده فقط با شکرگزاری به جایی نمی رسی فقط وقتی موفق می شوی اصل برهوت موفقیت نبوده اصل یادگیری بوده ... 

دنیا وقتی به شما نیاز پیدا می کند آب هم زدن با قاشق هیچ چیز برای شما نمی سازد ... پس فکری کنید وقتی فکری کنید ... دنیا عوض می شود ... پس عمل کنید ... باز دنیا به شما پاسخ می دهد ... 

از برهوت و کویر خارج شوید ... چای را درست کنید ... یعنی موفقیت با روشن کردن اجاق گاز و پر کردن ظرف آب آغاز می شود ... 

با ورزش کردن و برنامه ساخته می شود ... علتش چی بود ؟ سوال نپرسید ؟ علتی نداشت فقط بدان گذشته چند دقیقه پیش رفته الان حال و سرعت هست ...   ادامه مطلب ...