سلب مسئولیت از مطالب دیمی و غیر علمی که باید اولش باید می شد که سعی می کنم اولش هم بنویسم .عنوان هیچ ربطی به متن ندارد فقط احساس می کردم این نوشته ها بی ارتباط هستند روی دکمه انتشار نگذارم راحت تر هستم خوب اشتباه کردم و گذاشتم این بار هم منتشر بشود این جور حسی داشتم اگر ایرادی دارد یا بی مفهوم یا بی ادبانه هست گذر کنید بقیه اش را بخوانید یا اصلا نخوانید خالی از اشتباه نیست خالی از مفهوم هم شاید باشد دقیقن درک می کنم کار کیفیت ش بالا و پایین می شود The title has nothing to do with the text, I just felt that these posts were unrelated, it's easier for me not to click on the publish button, well, I made a mistake and let it be published this time, I had this kind of feeling. Read it or don't read it at all, it is not without mistakes, it may be without meaning.
عنوان سطح حرفه ای ها درست تر می شود باشد The title of the professional level will be more correctمگامن به خاطر چه چیزی شکل گرفته است ؟ مگامن لگاسی اصلا قیافه اش مثل قبل نیست یک چیز جدید تر هست . مگا من و سگ رباتیک مگا من ایکس مگامن ۲ و خیلی مگامن یادم نمیاد کسی من را به خاطر اینکه چیزهای را که می خواهم تایپ کنم جریمه کرده باشم مشق شب را انجام بده تکالیف نوروزی خود را امسال کمی متفاوت تر هستند به خاطر اینکه اینجا جای هست که آدم روح خودش را سیقل می دهد احساس می کند به حالتی هست که باید اعتراف کند من پرچم سفیدم را دوباره به اهتزاز در می آورم و تسلیم می شوم بار دیگر این را بیان می کنم این تایپ کردن هست که شما را می تواند نابود کند به خاطر چه به خاطر اینکه روش درست حسابی برای پول در آوردن نیست به خاطر این که فکر می کردم با یک دست می توانم نوشته های بهتری بنویسم دوباره صبح بیدار می شوم دیشب از کمر درد خیلی بدی داشتم چشمهایم می سوزد به خاطر این هست که دیروز خیلی تایپ کرده ام این زندگی من را مجبور به چه کاری کرده است اینکه تایپ کند هیچ اجباری وجود ندارد فقط می خواهم تکالیف نوروزی خود را انجام بدهم حال عید و نوروز را اصلن ندارم فقط می خواهم کارم را انجام بدهم اینکه باید یک کار جدید یاد بگیریم واقعن برای من عذاب آور هست این تایپ نمی تواند به این گونه برای من ادامه پیدا کند به خاطر این که یک زمان مشخص کرده ای برای اینکه این کار را انجام بدهی می دونم نمی خوام دوباره تکرارش کنم همان مسئله این که من یک آماتور هستم آماتور ها در زندگی پیشرفت نمی کنند آماتور ها همیشه فقیر باقی می مانند شما می توانید از من چیزهایی یاد بگیرید این مسئله برای من خیلی سنگین هست که خود من با این همه کار نتوانسته ام به نقطه عطف در زندگی ام برسم خیلی سخت هست که تایپ کردن همراه با عوارض جانبی هست به خاطر این که تایپ می کردم دیشب تمرین ورزشی ام را سر سری انجام دادم از ۲۵٪ کمتر دو برابر تایپ کردم این کار اشتباهی بود به خاطر آماتور بودن این روش برای من نیاز به تمرین بیشتری دارد. روحیه خود را حفظ کنید حالت سرگیجه پیدا می کنی دلت می خواهد این زندگی به این حالت پیش نرود این با اینکه می دانی این کامپیوتر یک وسیله هست از سرهم کردن قطعات پیشرفته تری هست این کامپیوتر سرعتش از ماشین بیشتر هست صدماتی که از این کار شما می توانید به دست بیاورید از پرواز با یک جت بیشتر هست با یک اشتباه می توانی خودت و زندگی ات را از دست بدهی اگر می خواهی که این زندگی همه چیز در کار با کامپیوتر ممکن هست قرار داد های دیچیتالی و فریب های در اینترنت را می گویم مسائل و مشکلات که همه می توانند داشته باشند به خاطر این چه چیزی می توانم از دست بدهم واقعا انرژی ندارم کار جدید یاد بگیریم واقعن این که بفهمی این دکمه را در زندگی داری همه ما دکمه های داریم که می توانند زندگی ما را پر از درآمد کنند این به دلیل این هست من این کار را برای همیشه انجام می داده ام یک شبه در زندگی من رخ نداده است این اشتباه بزرگ من بوده قرار هست لطمه های بزرگتری به من بزنند این که می خواهی تلاش کنی این کار برای خودش پیش برود بدون هیچ فکر و مغزی با مغز خالی پیش بروی هرچی دوست داری بنویس همه چیز دست خودت فقط بنویس و پیش برو مثل همیشه که من را هدایت کرده ای امیدوارم جایی بهتری از اینجا باشد می خواهی تلاش کنی این را بدان من همیشه روزی در خواب دیدم که می گفت : من هرگز تو را رها نمی کنم من همیشه به دنبال تو خواهم بود تا اینکه الان می فهمم چیزی که در خواب دیده ام صدایی خودم بوده است که همیشه من را تعقیب می کند هرچیز که می گویم را بارها برای من تکرار می کند اگر بگویی از پس این کار بر می آیی آن را انجام می دهد همان جمله معروف هنری فورد می توانی با تمرکز انجامش بدهی چقدر می خواهی با خودت کنار نیایی قرار بود با قصه پیش بروی این نوشته ها هیچ ارزشی ندارند فهم این نوشته ها سخت هست این نوشته به تو نشان می دهد از اینکه می خواهی این راه را ادامه بدهی این راه آخرش کجاست و چه می شود من هیچ دیدی نسبت به این آینده ندارم باید چیزی را ببینم باید کاری کنم بتوانم این راه را ادامه بدهم بدون هیچ دلیلی باید بدانم الان دارم کار می کنم به خاطر اینکه دلیل ندارم این کار را ادامه بدهم حداقل می دانم بدون دلیل دارم می نویسم این را می دانم من هیچ دلیل برای زندگی ام ندارم به خاطر هیچ دلیلی این کارها را می کنم به خاطر اینکه من عادت کرده ام شاید هیچ وقت از زندگی کردنم لذت نبردم شاید واقعا هیچ کسی را دوست نداشته ام به خاطر هیچ دلیلی پیشرفت نمی کنم به خاطر هیچ دلیلی خودم را دوست ندارم به خاطر هیچ دلیلی نمی توانم کارهایم را تا پایان ادامه بدهم من یک مسیر عصبی نمی توانم درست کنم این که نمی توانم یک مسیر عصبی خوبی برای درو کردن زندگی کردن بدون هیچ دلیلی من حوصله ام سر رفته به خاطر خودم به خاطر بی معنی بودن و بی دلیل بودن من یک سرباز بی مغز هستم که افسردگی گرفته ام این سرباز هیج علتی برای عمل کردن ندارد به خاطر اینکه نمی توانم دلیلی پیدا کنم برای کار و لذت بردن از عمر و زندگی به خاطر چه چیزی چیز جدیدی را یاد بگیریم شما نمی فهمید من هم نمی فهمم علت این کارهای بی دلیل چه چیزی هست باید درک می کردم که دیگر پیشرفت من غیر ممکن هست باید همه چیز را به حال خودش رها می کردم اگر رها می کردم الان پیشرفت کرده بودم ولی الان به همه چیز چسبیده ام مثل چسب دوقلو به خاطر این به شکست ها و پیروزی های می چسبم به خاطر این نمی توانم پیشرفت کنم به خاطر این این همه درد را باید در زندگی قبول کنم من باید این نوشته ها را آماده کنم بدون هیچ کسی که آن را قابل خواندن بداند بی دلیل باید کار کنی بدون دلیل این زندگی هیچ وقت به علت نفهمیدن باید چیزهای و لذت بردن به دلیل اینکه دیگر هیچ حس باخت و بازی در زندگی ندارم بازی نکردم این زندگی بدون لذت بدون هیچ روزنه ی امیدی امکان ندارد هیچ نوری نمی توانی ببینی برای من فقط اشتباه پشت اشتباه احساس می کنم این یک دادگاه هست که من را از قبل در آن محکوم شده ام من باید بیشتر تلاش می کردم هرچی بود را از راه بر می داشتم این با این رویه فقط دارد من را به سمت زوال و نابودی پیش می برد همه چیز بی دلیل پیش می رود همه به خاطر اینکه من دوست ندارم این زندگی را به خودم معنی بخش دنبال کنم من انجام اش می دهم را ندارم به خاطر همین مشکلات و بی دلیل بودن به خاطر اینکه می خواستم این معنی ها را دور بی اندازم معنی جدیدی پیدا کنم من هیچ معنی نمی دهم ...به چه دلیل فرار می کنی از اینجا به جای دیگر می روی این فرار بزرگ هست ذهن اینکه باید قسمت آماتور را پرورش دهم به خاطر اینکه باید قدرت تجسم پیدا کنی و این مشکل را برای خودت یک مشکل موقت در نظر بگیری همیشه من این کار را انجام می داده ام نه من این قسمت را انجام نمی داده ام بخش آماتور تعلق خاطر به هیچ سرزمینی ندارد و کارها را طوری رقم می زند که همیشه یک آماتور عمل می کند رویا بافی می کند بیشتر کار می کند بعد مایوس می شود اگر نفهمی این کار را باید ادامه می دادی به خاطر همین می فهمی همیشه باید در حال کوچ باشی از محلی به جای دیگر آرام و قرار در کاری نداشته باشی مدرسه این کار را برای ما انجام می داد از نقاشی به هنر به دست خط از زبان انگلیسی که جای خوبی به بود زبان فارسی در حالی که باید اول یک زبان به ما یاد می دادن که بخش بین المللی خیلی راحت می توانستیم کار پیدا کنیم در حال کوچ بودیم به جاهایی دیگر انحصار بخش های پر درآمد خوراک استرس برای اینکه خوب و بد و اختلاف ایجاد کند برای همه فرصت ایجاد نمی شد این مدرسه فقط این را به یاد نداد آماتور و حرفه ای زندگی فرق دارد آماتور همیشه به دنبال این هست این کار را تا پایان انجام ندهد حرفه ای ها همیشه چند کتاب خوب و کار منطقی دارند حرفه ای ها زندگی دارند آماتور ها مجبور هستند برای حرفه ای ها کار کنند سطح طبقاتی باید از این منطقه آماتور بودن در کارها عبور کنم فقط باید چشم هایم را ببندم شروع کنم به فقط انجام دادن یک کار به خاطر حرفه ای شدن کار کنم حتما باز هم در سطح آماتور خواهم ماند انگیزه نداشتن همه چیزهای بد همه استرس ها مال آدم آماتور ها هست همه ای خدا امروز چه کار کنم استرس عصبانیت پشت سر هم داد بی داد مال آدم آماتور هست حرفه ای اصلن گوشی برای این حرفها ندارد فقط دارد کار می کند به شما توجه نمی کند باید قدم در راه حرفه ای شدن بگذارید این ممکن نخواهد بود که یک جا پناه بگیرید به کار حمله کنید تکه های بیشتر از سطح آماتور ها را با سرعت بیشتری انجام دهید این سطح می تواند برای شما مشکل بزرگ درست کند باید در درون خود این سطح را ایجاد کنید به سطح حمله برسید دیگر دفاع بس هست حالا چه کنم حالا چه کار کنم باید اینقدر کار کنید که راهی به جز کار کردن نداشته باشید سرنوشت کارهای ناتمام همه معلوم هست سرنوشت کارهای شما این هست که باید تمام شوند تمام وجود شما شده است آماتور بودن این آماتور بودن دارد شما را خفه می کند زندگی پر هست از آدم های آماتور که همه جا هستند به صورت حرفه ای کاری را انجام نمی دهند این آماتور ها هستند که معلم هستند اگر حرفه ای هم وجود داشته باشد شما آنها را تشخیص نمی دهید و روش خود را برای شما توضیح نمی دهند از لحاظ ظاهری چیز آشکار ندارند فقط حرف ها و شکایت به این که راه درست این بود شما نتوانسته اید کار کنید این کار نکردن ها باعث شده است شما بی خانه باشید این بی خانه بودن شما یعنی شما حرفه ای نشده ای بخش درستی را برای کار کردن و حمله کردن به آن پیدا نکرده اید غیر منطقی دارم صحبت می کنم منظور از خانه منزل نیست منظور جای برای پاتوق کردن و کار کردن بدون شکایت هست از روند کار لذت بردن هست حالا صرف نظر از اینکه کار درآمد خوبی دارد یا ندارد به سطح حمله باید دست پیدا کنید تا زمانی که از کار دور می شوید بهترین جا بری فرار کردن از گرگ لانه گرگ هست منظور از گرگ همان هراس هست وقتی که به هراس خود حمله می کنید از کاری که می ترسید حمله کنید یک اتفاق می افتد دیگر از سختی کار شکایت نخواهید کرد شما یک آدم پر استرس هستید وقتی که کار می کنید با این چیزها دست و پنجه نرم کنید این شما را آدم تازه ای با استرس ها و نقش جدیدی آماده می کند به خاطر این مشکل که همیشه آماتور هستید این آماتور بودن شده است شیوه زندگی برای شما از چیزی استفاده می کنی که دلیل ندارد خودت را به آن بچسبانی باید خودت را آماده کنی که نچسب شوی و به چیزی نچسبی به خاطر این خودت می خواهی کار کنی می خواهی به سطح حرفه ای دست پیدا کنی این برای تو می شود یک آرزو سطح حرفه ای ها یک سطح نیرومند هست سطحی که خدشه ای به آن نمی توان وارد کرد به دلیل بی دلیل در زندگی شکست خورده ای این بی دلیل بودن ندانم کاری هست این بوده که نخواسته اید با خودتان روبرو شوید این نیاز شما بوده است این دلیل شما بوده واقعا سطح و این مشکل به خاطر همین هست نمی دانم شاید سطح آماتور خیلی بهتر باشد به محض اینکه این مشکلات را نداشته باشید و این مشکل من می خواهد این مسائل را ننویسم این ننوشتن می تواند شما را به جایی برساند که شما به خاطر این مسائل خیلی راحت پیشرفت کند شما در تله این زندگی و آن زندگی می افتی خودت را با دیگران مقایسه می کنی نوشتن و نوشتن این چیزی که دارد به شما صدمه می زنید و این شما چیزی که می رود با من مقابله کند من باید این را برای خودم به صورت یک عادت در بیاورم من باید این راه را برای خودم به صورت یک عادت در بیاورم من باید کار کنم من باید این کار را مثل قبل به راحتی انجام بدهم من می خواهم این منی را اینجا ایچاد کنم به خودم و این یعنی من دارم برای قسمت جدیدی آماده شوم این که بتوانم سخت تر بنویسم و اینکه جمله دارای معنی نمی باشد این معنی نداشتن جمله دست من نیست این به خاطر این هست که معنی در درون شما وجود ندارد انگیزه ای در درون شما وجود ندارد اینکه چرا انگیزه برای شما وجود ندارد یک مشکل بزرگ هست این مشکل می تواند شما را اذیت کند این مشکل مشکلاتی هم با خودش به همراه می آورد یعنی همه مشکلات من مال خودم هست به خاطر اینکه من انرژی ندارم به خاطر اینکه من انرژی ندارم دارم شکست می خورم به خاطر اینکه من توانم ندارم که جمله بعدی را بنویسم اینکه زنگ انشا مهم ترین زنگ مدرسه بوده و اینکه جمله سازی من توان حد یک کلاس اولی ندارم با یک حرف نمی توانم جمله ای بسازم به خاطر اینکه نمی توانم یک جمله بسازم به خاطر اینکه جمله ای ندارم برای نوشتن و خسته شده ام از جمله ها و جمله سازی ها حالا باید این طوری سر کنم من هیچ چیزی برای نوشتن ندارم بروم چه کار کنم این کار من بوده من می خواستم جمله خوبی پیدا کنم به خاطر اینکه در روند کار بلاخره از این کار بیزار می شوی و دلسرد می شوی این کار را انجام نخواهی داد این اقتضایی این کار هست اقتضای طبیعت این کار این مشکلات هست و این مشکلات کار بی مشکل و راحت پیدا کن به خاطر اینکه می خواستی بدون دلیل و اینکه بدون اینکه با خودت فکر کنی چند چند هستی و اینکه می خواهی خیلی زود و سریع پیشرفت کنی به خاطر این مشکلات حق نداری از این بیشتر پیشرفت کنی اگر از این قسمت به سمت بالا پیشرفت کنی باید به حالتی خودت را تخریب کنی چون یک تخریب گر هستی طوری که من دارم می بینم داری خودت را تخریب می کنی چون باید با قسمت تخریب گری از درون خودت بیشتر مواجه شوی وقتی می نویسی بیشتر باید به ناامیدی و تخریب گری مواجه شوی خود تخریب گری این خود تخریب گری می توانسته تو را نابود کند این خود تخریب گری باعث شده که این گونه شوی این خود تخریب گری به خاطر این به وجود آمده است که نتوانسته ای بر او غلبه کنی اگر از خود تخریب گری غلبه پیدا می کردی می توانستی کار خوبی انجام دهی احساس می کنم که خیلی به خودم فشار آوردم این فشار به خودم و اینکه دلیلی ندارم با این فشار کاری کنار بیاییم من برایم عجیب می دانم این کار این همه به آدم فشار می آورد به خاطر چه علتی می خواستی تحت فشار ها می خواستم من این کار و ... را انجام دهم به خاطر خودم این کارها را به این نوع می خواهم این کار را بیشتر برای خودم می خواستم این نیاز را انجام بدهم این وقت برای خودم می خواهم این نیاز را برای خودم این کار می خواهم این نیاز می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خاطر خودم می خواهم و این نیاز من است این کار به خودم به خودم می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خودم مربوط هست نباید معنی بدهد درک می کنی یا درک می کنی نباید قابل خواندن باشد نباید راحت باشد نباید توان این کار را کسی به غیر از کسی می تواند این کار را انجام بدهد داشته باشد باید این نوع را امتحان کنی این امتحان به خودت می خواهی این نیاز به خودت این کار را به خودت می خواهی به خاطر خودم این کار را می خواهم این نیاز می خواهم این کار با آن چیزی می خواهی به خودت که نیاز داری این کار فقط و فقط به درد بخور برای خودت هست به درد هیچ کسی نمی خورد وقتی می گویم این جملات فقط به درد خودت می خورد دروغ نمی گویم به خاطر اینکه وقتی داری فکر می کنی از این موضوع پرش می کنی به موضوع دیگر حتی خودت هم متوجه نیستی این متوجه بودن این که من می خواهم یک کاری کنی این کار به خودت به خودت می تواند برگردد این نیاز تو هست می تواند این کار برای خودت نخواهد بود این کار من هست این نیاز من می خواهد این کار می خواهد این کار برای من نمی تواند به گونه ای ادامه پیدا کند این نیاز من هست این می خواهد من را به اینجا برساند من می خواهم این کار را برای خودم داشته باشم این می خواهم این کار من هست من می خواهم این کار من باشد من می خواهم به خودم این کار را برای خودم انجام بدهم این نیاز من هست می خواهم اینطور اینجام بدهم به کسی چه به کسی چه مربوط هست به هیچ کس ارتباط خاصی ندارد پس ای کاش این مطالب را روی دکمه انتشار قرار ندهی به خاطر خودت کار کنی این جملات به درد من هم نمی خورد پس به خاطر این می نویسم روی دکمه انتشار بدهد این انتشار می توانم این کار را به خودم این جا به خودم می خواستم ثابت کنم این نیاز به خودم می خواهم این رانشان بدهم این کار به خودم می خواهم این کار را نشان دهم به خاطر این به خاطر این دلیل به خاطر این نشانه هست به خاطر من هست و به این دلیل هست می خواهم این کار را انجام بدهم که به درجه حرفه ای برسم می خواهم انجامش بدهم این نیاز می خواسته ام این کار به خودم این باشد این نیاز به دست من هست به دست من می خواهم این کار به خودم می خواهم این به دلیل این هست می خواهم این کار را به خودم نشان دهنده این هست به خاطر خودم به خاطر خودم این کار را انجام داده ام به خاطر خودم می خواسته ام این دلیل را داشته یا این دلیل را نداشته ام به خاطر خودم چه کاری می خواهم انجام بدهم این آدم ها چه موجودات عجیبی هستند این آدم ها چه موجودات احساسی هستند باید به این و آن پاسخ گو باشی به خاطر هیچ چیز به خاطر هیچ چیز می خواهی به خاطر علت اینکه تو یک آماتور هستی نمی توانی به دیگران کاری ارائه دهی به خاطر حرفه ای بودن و آماتور بودن خودت این نیاز را داری این کارها را برای خودت انجام می دهی می خواهی به خاطر این مسائل و اینکه در جهل خودت پایدار باش که این جا هیچ چیزی در جهل نمی تاند انگیزه تولید کند به خاطر اینکه تو نمی توانی یک جمله بنویسی این نیاز به خود من می خواهم این کار به خودم می خواهم این کار به درد من می خورد این نیاز به من می خواهد می خواهم این کار می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خودم این هست من به خودم نگاه می کنم به خاطر خودم می خواهم این نیاز را دارم این نیاز می خواهم این کار می خواهم این کار می خواهم این نیاز من است این من هستم این من دروغ ها هستم من این نیاز خودم هست من باختم این من می خواستم این کار برای من هست این می خواهم این کار من هست این نیاز من هست به خاطر من می خواهم این کار من هست من می خواهم به خاطر خودم این کار می خواهد این کار من نیست من می خواهم این کارها را برای خودم این کار می خواهم این نیاز به چیزی داری این نیاز می خواهی انجام بدهی من می خواهم این نیاز می خواهی این کار را برای این کار به این چه چیزی دارم این کار به خودم این نیاز می خواهد این کار را بیشتر از این انجام بدهم من می خواهم این کار می خواهم این کار من هست من این کار نیاز من هست من می خواهم این کار به کار خودم باشم من می خواهم این کار را برای خودم این نیاز دارم این نیاز من هست می خواهم این کار برای من چه چیزی را به این نشان دهم این به خودم می خواهم این نیاز می خواهم این کار می خواهم این کار را برای من می خواهم این کار به خودم این می خواهم که کاری نکنم می خواهم این کار نیاز می خواهم این کار به کار خودش می خواهد این کار به کار دیگری مربوط نیست به هیچ گروه و دسته خاصی مربوط نیست فقط یک تسویه حساب شخصی هست به خاطر تسویه حساب شخصی انجام شده این می خواهم این کار را به خودم نشانن می داده ام به خاطر اینکه من می خواهم این من هستم من می خواهم این کار را بهتر از گذشته انجام دهم این که می خواسته ام این کار را انجام بدهم جملات قبلی را فراموش کن جملات بعدی را بخوان احتمال دارد اعصاب شما خورد شود اینکه چه نتیجه ای از این موضوع خواهی گرفت شاید شما نتیجه بهتری از من گرفتی این نوشته ها هیچ دلیلی نداشت هیچ منظور خاصی نداشت فقط بی دلیل نوشته شد برای محاسبه و تجزیه و تحلیل و گذشت از روند آماتور و رسیدن به سطح حرفه ای نوشتن این سطح خیلی سطح حرفه ای نیست شاید هیچ دستور زبان درستی و معنی را نتواند به شخص دیگری منتقل کند این پایان این کار شاید باشد شاید دیگر به خاطر این خسته بودن کار بعدی هرگز ارائه نشود امیدوارم کار بعدی من به پایان صفحه بعدی برسد و دیگر نخواهم این چیزها را تکرار کنم این خط هم باید پر می شد این نیاز من هست می خواستم این کار را انجام بدهم این کار من هست می خواهم کار بهتری باشم اما یک کار ساده و متوسط بودم به خاطر اینکه می خواهم کار کنم و این کار می تواند به من نشان دهد این کار من به چه دردی می خورد من این کار را دانما انجام م یدهم و به چرا و چگونه این کار ها را انجام بدهم مربوط می شود گاهی یادم می رود علت من چی هست هیچ علت ندارم و این نیاز به خودم می خواهم این کار به خودم نشان می داده که من چیزی را می خواسته ام پس من علت دارم که دارم این کار را انجام می دهم به خاطر خودم می خواهم باشم نمی خواهم نباشم به خاطر خودم می خواهم کار بهتری باشم تا کار ضعیف می خواهم به خودم ثابت کنم مثلن اینکار را هم انجام داده ام این کار به خودم نیاز دارم می خواسته ام این کار بیشتر و بیشتر انجام بدهم این هم کار برگ امروز که به پایان رسید نکات مثبت خوب و بدی و اشتباهات تکراری و فقط جمله پر کنی در این پست وجود داشت روی یک قسمت که معنی خاصی نمی دهد گیر نکنید . این مطالب به هیچ دست و گروه ی تعلق ندارد فقط یک تسویه حساب شخصی هست و کار شخصی هست که تمام شما های که خطاب شد من و شما همه چیز منطور خود و خودم هستم هیچ مخاطب خاصی ندارند و .... سلب مسئولیت از مطالب دیمی و غیر علمی که باید اولش باید می شد که سعی می کنم اولش هم بنویسم .
ادامه مطلب ...