تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

متوسط بودن

آیا کاری که انجام می دهم ، روی خودم هم تاثیر می گذارد ، به من کمک می کند ، بهتر کارهام رو انجام بدهم ، چیزهای که می نویسم در خاطر خودم باقی می ماند .

فقط می خواهم این کار رو انجام بدهم ، بهتر خودم رو بشناسم ، ولی این که خودم رو بشناسم ، هر چه جلوتر می روم ، احساس می کنم . باید این عقب افتادگی در کارهام رو بیشتر دنبال کنم . ولی وقتی صحبت از اصلاح و یادگیری است .

خیلی زمان بر و خسته کننده است .

ولی اینقدر باید این کار رو انجام بدهید . تا ذهن شما ورزیده بشود . مثل یک رشته ورزشی می ماند . مغز مانند یک ماهیچه است . هر چقدر بیشتر از آن کار بکشید .

دائم قویتر می شود . باید بیشتر کار کنم . دست درد نکند . فقط همش این رو تکرار می کنم .

چطوری فقط کارکردن شما را به جاهای خوب نمی رساند . این که از فکر و عقل خودم استفاده کنم . تشخیص درست بدهم . که چه کاری الان در چه وضعیت باید انجام بدهم .

آیا کاری که میخواهم انجام بدهم ، آینده ای خواهد داشت ، درآمد خواهد داشت ؟

با روحیه و شخصیت هنگام کار همخوانی دارد ، استرس های شغل آینده را بشناسم . کلی موارد دیگر .

ولی وقتی یک آدم متوسط مثل من نه قوی نه خیلی ضعیف همیشه تلاش برای این باشه که فقط متوسط باشم . بعضی از اوقات یک جاهای کم کاری می کنم .

همین کم کاری این که روی خودم حساب باز نمی کنم . یک جایی یقه من رو می گیرید . همه چیز رو نقش برآب می کند .

باید سعی کنم .

از یک آدم متوسط به یک آدم با انگیزه تبدیل بشوم .

این در عمل گفتنش راحت است . اگر توانای عمل داشته باشم . دوباره احساس می کنم . باید اول خودم را بیشتر قبول کنم .

منظور توانایی های خودم است .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.