ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کارتون
Once upon a time
لاک پشت ،به این فکر می کرد ، ارزش این کاری را که انجام داده است ، داشته است ،
ولی دائم به این فکر می کرد ،همه این کاری که انجام داده است ، فقط و فقط یک کار بیهوده بود ،
لاک پشت یک هفته پیش به جایی رفته بود ،که یک سنگ را خریده بود ، ولی وقتی این سنگ را فکر می کرد ، می تواند به قیمت بالاتری بفروشد ،
حتی یک پول سیاه هم ارزش نداشت .
لاک پشت ، حالا تقریبا هیچ پولی نداشت ، کلی از این موضوع ناراحت بود ، ولی ناراحتی هیچ چیز را عوض نمی کرد .
شروع کرد، چند روز را همین طور ناراحت بود ،
آرام ، آرام ،به این موضوع فکر کرد ، چه کار می تواند ، با این سنگ بی ارزش انجام دهد ،
فقط این سنگ برای او یاد آور اشتباهش بود . باید این اشتباه را جبران کند .
لاک پشت ، هرچه داشت ؟ را از دست داده بود ،
دیگر به یک بحران برای او تبدیل شده بود ، باید بحران را فراموش می کرد ،
اگر این مشکل را فراموش نمی کرد ، نمی توانست خودش را دوباره پیدا کند ، راه لاک پشت ، فقط این بود ، همه چیز را از اول شروع کند .
سلامممممممم.........خیلی ممنون از وب سایت خوبتون که فوق العاده عالیه....واقعا متشکرم....
96566