تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

یوگا خرسه (قصه کارتونی )


کارتون

Once upon a time

خرسی به اسم یوگا در جنگل زندگی می کرد ،

یوگا آلبوم عکس ها را نگاه می کرد ، همیشه از دیدن این آلبوم خوشحال می شد ،

ولی این بار اوضاع کمی فرق کرده بود ، یوگا احساس می کرد ، کم کم دارد ، از جوانی فاصله می گیرید ، به خیلی از چیزهای را که دوست داشت ، داشته باشد ، ندارد ،

غالبا بیشتر خرسها چیزهای را که ندارند ، را می بینند ، وقتی به دارایی  می رسند ، سریع آن را فراموش می کنند ، حتی یادشان می رود ، از داشتن آن خوشحالی کنند .

دوباره سریع یک ماشین جدید ، یک مشکلی پیدا می شود ، تا به آن فکر کنند .

یوگا بعضی اوقات از مشکلات درمانده می شد . شاید باید یاد می گرفت . قبل از هرکاری اول کنترل خود را پیدا کند .

وقتی به اعصابش کنترل داشته باشد ، تقریبا رفته ، به سمتی می رود ، مشکلات را مدیریت کند . و یا ضعف ها و شکست ها را بپذیرد .

یوگا خود را در عکس ها می دید ، چقدر جوانتر و بهتر بوده ولی الان در آن شرایط به سر نمی برد ، با سرعتی سر سام آور روزها در حال گذر اند ، برای او نه به نفع او بلکه به ضرر او .

یوگا هیچ وقت فکرش را نمی کرد ، همه چیز خلاف آن چیزی که او فکر می کرد ، پیش برود ، ولی الان باید کاری می کرد ،

شاید بهترین کار این بود ، درست فکر کند ، منطقی درست است ، به چیزهای که در رویا می دیدیم ، نرسیدیم ، درست است، مثل گذشته جوان نیستم ، ولی من الان با تجربه تر هستم ،

با حوصله تر و عاقل تر هستم ، من بلاخره به چیزهای که می خواهم می رسم ،پس ورزش می کنم ، کنترل اوضاع را به دست می آورم ،

امیدوارم همیشه به امید آینده خودم امیدوار باشم ، تلاش بیشتری می کنم . اوضاع را درست می کنم .

یوگا کمی آرام تر شد .

یوگا خرس منطقی بود ، ولی گاهی هم خیلی احساسی و بدون فکر و بی دلیل عصبانی می شد .

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 12:31 http://saereh.mihanblog.com/

ولادت امام خوبی ها، امام رضا(ع) رو بهتون تبریک میگم.با آرروزی بهترینها
65168

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.