تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

بز قرمز (قصه کارتونی )

کارتون

Once upon a time

بز قرمز اصلا به اینجا بر نمی گردد .

روزگار بز قرمزی وجود داشت ، آرزو های حیوانات را بر آورده می کرد ، ولی سالها بود . این بز را کسی ندیده بود .

تا به تازگی خرس به نام ژوپیتر ادعا می کرد .

بز قرمز را دیده ، همه اهالی جنگل از او می پرسیدند ، کجا او را دیده ،

ژوپیتر هم به آنها گفته بود . کنار صخره بزرگ او را دیده .

همه اهالی جنگل ، تمام جنگل را دنبال بز قرمز گشتند ، ولی هیچ اثری از بز قرمز نبود .

تا اینکه بز قرمز برای آب خوردن کنار رودخانه پیدایش شد .

هر کس می خواست ، آرزوی خودش را به بز قرمز بگوید .

ناگهان بز قرمز گفت : آرزو یک نفر بیشتر را بر آورده نمی کند .

همه نگاهی به همدیگر کردند . هر کس می خواست آن یک نفر او باشد ، هیچ کس نمی توانست ، کسی را به جز خودش پیشنهاد بدهد .

بز قرمز گفت : تا روی این مسئله توافق نگرده اید . روی من حساب نکنید .

پس بز قرمز رفت ، آرزویی هم بر  آورده نشد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.