تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

کلاغ و لک لک مسابقه دو استقامت (قصه کارتونی )


کارتون
Once upon a time
کلاغ بیش از این نمی توانست ، دنبال لک لک بدود .
مسابقه دو استقامت بود .
لک لک با آن پاهای بلندش ، می دوید . کلاغ نفس نفس می زد . پاهای کوتاهی نداشت ، اما در مقایسه با لک لک نیاز داشت بیشتر به خودش فشار بیاورد .
کلاغ مدام می گفت : لک لک نامرد . لک لک نامردی . این بازی قبول نیست .
آخر خط این لک لک بود . مشغول شادی کردن . خوشحال مغرور از پیروزیش .
کلاغ اصلا خوشحال نبود . خیلی تلاش کرده بود . اما جایزه او این بود . در آخر مسابقه لک لک را ببیند .
خودش را قهرمان مسابقه دو می دانست . کلاغ اهمیتی به او نداد . چند قدم آخر مسابقه را تا پایان دوید . مسابقه تمام شده بود . آخرین نفر هم از خط پایان گذشت .
کلاغ هم مقام خوبی داشت . هم دوم شده بود . هم آخر .
شاید اگر کسی هم بعد از او از خط پایان می گذشت . خوشحال تراز الان بود . ولی ناراحت بود .
نگاهی به پاهای بلند لک لک می کرد . می خواست پاهای به بلندی او داشت . الان اجازه نمی داد ، این مسابقه را برنده شود .
کلاغ چیزی را باید از شکست یاد می گرفت . این که هرگز ناامید نشود . چرا ؟
کلاغ تغییری بزرگی در زندگی خود انجام داد . هرگز خودش را بازنده هیچ بازی نداند . این که بین برنده و بازنده فاصله خیلی کمی وجود داشت تقریبا 20 ثانیه . اگر لک لک یک  اشتباه کوچکی انجام می داد . این لک لک پشت سرش بود . جای او را بگیرید .
کلاغ و لک لک باید قبل از این رقابت یاد می گرفتند . همچنان بعد از این مسابقه دوست هم باقی بمانند .
لک لک دوباره درخواست ، تکرار مسابقه را به کلاغ داد . برنده این مسابقه هم مشخص بود . ولی کلاغ این مسابقه را قبول کرد . این بار خط پایان خط شروع بود ، خط شروع قبلی پایان بود .
دوباره مسابقه تکرار شد . بار دیگر لک لک برد . ولی شکست دوباره کلاغ هم نتوانست ، کلاغ را از دویدن مایوس کند .
کلاغ این را فهمیده بود . دویدن خوب است ، حتی اگر بازنده باشی . 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.