تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

پشمک فوتبال (قصه کارتونی )

کارتون
Once upon a time
پشمک اسم یک گوسفند است، اسم برادر کوچکتر او پشمک است ، اسم دوست او شال گردن است . اسم دشمن آنها گرگی به اسم تیز دندان است .
ابر باران خیلی دوست داشت . یک متفاوت را با بقیه روز ها شروع کند . پس یک روز را مشخص کرد . به خاطر اینکه یک تغییر در زندگی خود ایجاد کند .
سعی کرد . بعضی از چیزها را برای خودش تغییر دهد . ابر باران در این فکر ها بود .پشمک به او نزدیک شد .از او پرسید . امروز وقت خالی داری ؟
ابر باران جواب داد : نه .
پشمک : چه خوب پس بیا با من فوتبال بازی کن .
اولین تغییر را می خواست ، آغاز کند . آن هم جواب نه گفتن به برادرش بود . ابر باران خواست از خانه بیرون برود . ولی چند قدمی پشمک بیرون هم به دنبالش آمد .
شال گردن از راه رسید .
بعد از ابر باران پرسید . ابر باران به شال گردن ماجرا را گفت .
شال گردن حالا یک 5 دقیقه فوتبال باری  می کنیم .
بعد از این که با پشمک فوتبال بازی کردند . تیز دندان از راه می رسد . همه می خواهند فرار کنند . انگار راه فراری نیست. تیز دندان ناگهان متوجه توپ فوتبال می شود .
تیز دندان این بار به فکر شکار این گوسفند ها نیست . فقط می خواهد او هم بازی کند .
بعد از اینکه با تیز دندان هم فوتبال بازی می کنند . آخر بازی اوضاع مثل قبل می شود .تیز دندان به دنبال پشمک می افتد .
ابر باران از پشت یک تکل ناجوانمردانه روی پای تیز دندان می رود . تیز دندان نقش زمین می شود . همه فرار می کنند .
تیز دندان نقش زمین شده است . با خود می اندایشد . چرا نمی توانم ، یکی از این گوسفندها را شکار کنم .
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.