کارتون
Once upon a time
ابر باران اسم یک گوسفند است ، اسم برادر کوچک او پشمک ، اسم دوستش شال گردن ، اسم دشمن هم تیز دندان که یک گرگ است .
پشمک به سراغ ابر باران می آمد . از او درخواست می کرد . او را به دیدن فیل ببرد .
یک گروه نمایش به شهر آنها آمده بود . در این گروه یک فیل بود . فیل با خرطومش کارهای جالبی انجام می داد ، همه را سرگرم می کرد .
ابر باران تصمیم گرفت . به همراه پشمک و شال گردن دوست صمیمی اش به دیدن فیل بروند .
نوبت فیل که شد . ابر باران و بقیه خیلی تعجب کردند . فیل آنقدر سنگین بود . که وقتی راه می رفت . زمین به لرزه می آمد . گوشهای خیلی بزرگی دارد . از همه عجیب تر خرطوم او بود .
تقریبا همه کار می کرد . حتی به کمک خرطومش آب می خورد .
ناگهان از بین تماشاچی ها تیز دندان وارد صحنه شد . قصد داشت فیل را شکار کند . ولی تا چند متری فیل نزدیک شد . ولی همان جا خشکش زد .
بزرگتر از آن بود . یک گرگ به تنهایی بتواند . آن را شکار کند .
پس از آن محل سریع دور شد .
شال گردن نگاهی به ابر باران کرد .
تماشاچی ها فکر کردند . این قسمت هم جزء نمایش است .
شال گردن و ابر باران ، پشمک بعد از نمایش با احتیاط به خانه رفتند . امکان داشت . تیز دندان در آن حوالی باشد . خوشبختانه آن روز دیگر خبری از تیز دندان نبود .