ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به نام خدا
Once upon a time
10/26/2015
قصه کارتونی
پشمک اسم یک گوسفند است ، برادری دارد به اسم ابر باران ، دوستانی دارند به اسم شال گردن و ابر آتش .
دشمنی هم دارند به اسم تیز دندان که یک گرگ است .
شروع قصه :
یک روز پاییزی ابر باران خیلی خسته بود . وقتی به خانه رسید .
پشمک برادر کوچکتر بود . ابر باران برادر بزرگتر .
هوا تاریک بود . در خانه پشمک و ابر باران مشغول تلویزیون نگاه کردن بودند . ناکهان تلفن خانه زنگ خانه به صدا در آمد .
ابر باران رفت در را باز کرد .
ابر آتش بود . خیلی سراسیمه بود .
بعد از اینکه توضیح داد . شال گردن را تیز دندان اسیر کرده است .
حالا باید او را از دست تیز دندان نجات دهیم .
تیز دندان خیلی خوشحال بود . این بار شال گردن را مجبور کرده بود . تمام خانه را مرتب کند . بعد از مرتب کردن وسائل خانه تیز دندان مشغول شده بود . دوباره به انجام تکالیف و کارهای عقب افتاده تیز دندان انجام محاسبات بدهی ماهانه تیز دندان و خیلی از کارهای که می توانست انجام دهد .
ناگهان پشمک از یکی از پنجره ها وارد شد . از همان پنجره شال گردن و پشمک دوباره فرار کردند .
تیز دندان وقتی فهمید خیلی دیر شده بود .