ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قصه کارتونی
عجیب بود خفاش ها همه شروع به پرواز کرده بودند ولی نه در شب ،هنگام روز.
این اتفاق به خاطر این بود.
موش کور در کندن تونلش اشتباه کرده بود فقط تنها شانسی که آورد .
وقتی قسمتی از غار شروع به ریزش کرد فرصت فرار کردن داشت .
موش احساس کرد یک لحظه زمین زیر پایش فرو می رود .
ریشه یک درخت در آن نزدیکی بود .
محکم آن ریشه را با دستش گرفت. بعد سوراخی بزرگ زیر پایش درست شد .
صدای جیغ خفاشها همه جا به گوش میرسید .همه پا به فرار گذاشتند.
اشتباه شد .
همه آنها از سقف غار فرارکردند. با کمک بالهایشان.
موش کور باورش نمیشد .درست زیر پایش یک غار باشد. باورش نمیشد.
زیر پایش این زمین سقفی باشد .برای موجوداتی که برعکس ،به جای اینکه روی زمین راه بروند .روی سقف راه میروند.