زندگی زیاد پوچ نیست . زیادی پر از اطلاعات اضافه هست . شاید در یک پاراگراف یا یک کاغذ آ چهار خلاصه باشد یک رو بهتر هست . اطلاعات اضافه باعث خفگی می شوند .
Life is not too empty. Too full of extra information. Maybe a summary in a paragraph or a four-page paper would be better. Extra information is suffocating.
میشه بیای بیرون . پس به چه چیزی می خواهی برسی . پس به چه چیزی نیاز داری ؟ بلاخره من می خواهم . برای من ... نیاز به چه چیزی می خواهی ؟ فکر کن . حتی نگاه هم نمی توانی . انجام بدهی . پس برای چه چیزی می خواهی . توان کار کردن خودت را از دست داده ای. جوری می خواستی . این نیاز خودت را برطرف کنی .اما نتوانستی . این شکل با خودت نیاز. منظور من درآمد هست . چیز ناجوری فکر نکنی . نیاز به آرامش هست . نیاز به دلیل هست . وقتی نمی خواهی . خودت را آرام کنی .برعکس داری به خودت استراس می دهی . آن قدر این کار را خوب انجام می دهی . در این کار حرفه ای شده ای . حالا اگر گروهی هم بیایند . از تو یادش بخیر . قدیم توی یک مجلسی . این جمله را زیاد شنیدم . غم هایش را جمع می کرد. داخل بدن خودش جمع می کرد . جمله اش عامیانه . می ریخت داخل خودش . خود خوری می کرد . یک اینجور چیزی بود . دقیق نمی دانم . درست فکر می کنم . اشتباه فکر می کنم . خود من هم یک اشتباهاتی دارم . کارهای من همیشه درست نیست . پس چقدر باید کار کنی .الان درد و دل کردن هم کار خوبی نیست . یک اعتیاد یا مرز می شود . از لحاظ روانی دوباره درد ها را یادآوری می کند . برایان تریسی هم یک بخش دارد . بقیه بیشتر خوشحال می شوند .وقتی می فهمند شما مشکل دارید . کاری برای شما انجام نمی دهند . یک عده هم برای آنها تفاوتی ندارند . اما فقط در صورتی اطرافیان شما رشد کنند . شما پیشرفت می کنید . حداقلش این هست . دردسری برای شما ندارند . اطرافیان من هر چه قوی تر بهتر از لحاظ مالی و بقیه زمینه ها . اجتماع من هر چه ثروتمند تر و باهوش تر برای من بهتر می شود . تا بتوانی اینطوری کار کنی. کتفم . گرفته گردنم گرفته . گرفتگی عضلانی دارم . چطوری خودم را شل کنم . این شل شدگی . یا سفت شدگی یا بیش از حد ول شدگی در کار و بار . آزادی بیش از حد در جمله بندی . یا در جای باید درست کار می کردی . زیاد به خود فشار نیاور این جا فقط دنبال یک پاراگراف هستی . نه بیشتر . باید یک جمله خوب داشته باشی . نه بیشتر . اما فکر می کنی . خیلی دارم . کار می کنم . خوب از کار در بیاد وقتی با خودم فکر می کردم . چطوری نیاز داشتم . با خودم چطوری فکر می کردم . راحت تر از این حرفها چطوری باید از عهده این مشکلات بر بیام . کدام مشکل بعضی وقتها فکر میکنم . حتی خودم هم خود را اشتباهی گرفته باشد . اشتباهی یا عوضی اشتباهی روی خودم حساب می کردم . این کار را انجام داده باشم . اما نشد . کارهایم را انجام ندادم . بعد از این نشد . کارم را بهتر از این در نیامد . خوب نشد . بد شد برای من کار نکردی . برای دیگران دل سوزاندی . باید این کار را به خوبی انجام می دادی . حالا باید این کار را به هر صورتی شده است . انجام بدهم . اما باید کارم را بعد بیشتر از قبل بهتر از قبل جملات نخراشیده . پیش نرو . نخراشیده : چیه . خراش ننداز . خودم هم نمی دانم . چی هست . بیخیال از من شو . بدون من ادامه بده . چرا از وسط معرکه به گوشه معرکه باید پناه ببرم . باید درست تر از بقیه باید این کار را انجام می دادم . باید وقتی نیاز داشتم . با خودم راحتر کار کنم . این کنار نیازمندم . در کار و زندگی را چطوری با خودت معنی می کنی . باید چه کاری می کردم . حتی یک کار هم به قول " جان سی مکسول " یک کار هم به درستی به پایان نرسانده ام . با خودم فکر کرده ام . کار راحتی می توانست باشد . اما کار سختی بود . سخت تر از آن بود . انجام شدنی . باشد به درستی . نادرست فکر کرده بودم . مسخره آور هست . حقیقت ندارد . اما . چرا اینطوری از آب بیرون آمده است . پس چرا باید اینطوری از کار در آمد . کسی حوصله ندارد . این جمله را بخواند . چه فکری با خودت کرده ای من باید . هزینه ای را پرداخت کنم . باید صبر کنم . تا این کار را با خودم کنار بیام . این کار را باید راحت انجام بدهم . پس به راحتی می خواستم . اما توان کار کردن روی روحیه ام را ندارم . چرا باید الان قبول ندارم . چرا در آن لحظه نتوانستم . پس چه کاری را با خودم کنار بیام . پس خیلی سخت هست . نمی تواند این کار را به خودم نشان داده ام اینطوری عمل کرده ام . سخت هست . نمی توانم . این کار را انجام بدهی . چرا باید به خودم ثابت کنم .این کار را با خودم کنار بیام . پس چرا باید در یک نمونه کاری نتوانستم . نمونه سپر یا نمونه کار نداری .سعی می کنی . باز خودت را آماده ی چیزی کنی .اما هر بار میای دوباره خودت را از اول شروع کنی . بلاخره تمام می شوی . باز تمام می شوی . میروی سراغ کارهای ناکرده اما دوباره و دوباره . هیچ فایده ای ندارد . دوباره تکرار شده ای . می توانی به خودت نگاه کنی . استعدادی نداری . هیچ چیز نداری . به درد بخور نیستی . باید با تمام این مسائل روبرو شوی . با خودت چه فکری کرده ای . اما من نمی خواهم . این مغز حرف هست . با خودم دوباره و دوباره می خواهم . هر چیزی را با خودم می خواهم . اما نمی توانم . دوباره این کار را با خودم . فکر می کردم . باز خودم را به هر چیزی می خواستم . و این کارها را به خودم نشان داده ام . اما نمی خواهم . کار کنم . اینقدر به من فشار نیاور با خودم نمی خواهم . با خودم می خواهم تا مرحله آخر با هر چی باشم . با چیزی نمی خواهم با هر حالی نمی خواهم . توان نوشتن نداشته باشی . اما با هر حال با معنی نمی خواهی . با چه چیزی می خواهی . با هر حالی می خواهی به این چیزی به اسم نرسیده باشی. پس به چه چیزی نمی خواهی . با هر حالی به هر چیزی می خواهی . وقتی با خودت با چه چیزی می خواهی . وقتی به چیزی معلوم نیست . برسی . پس به چه می خواهی وقتی با حالی هر حالی به چیزی می خواهی وقتی به چه رمقی برای . وقتی با هر حالی می خواستی . با چه چیزی می خواهی . وقتی معلوم نیست . برای چه چیزی می خواهی . با حالی رفت و برگشتی برای نیاز داری با خودت کنار بیایی این مهم ترین چیز هست . با خودم نمی توانم کنار بیام . نمی توانم . با خودم کنار بیام . قدم اول این هست . قدم اول کنار آمدن با خودم هست . وقتی نمی توانم با خودم کنار بیام چرا باید با خودم حرف بزنم . مشکل کجاست . مشکل من هستم . باید خودم را راضی کنم . من باید برای خودم فکری داشته باشم . وقتی می خواهم هر حالی را داد . به خودم نمی خواهم . با چه چیزی می خواهم . برای وقتی می خواهم . با هر حالی می خواهم . با هر حالی گاهی . گاهی با هر چیزی می خواهی . آرامشی ندارم . با خودم می خواسته ام . وقتی با خودم می خواهم . با هر چیزی می خواهم . انگار با هر حالی می خواسته ام . وقتی در برابر نیازهای خودم راه حلی ندارم. وقتی می خواستم . با خودم راه همکاری با خودم ندارم . سنگ پیش پای خودم می اندازم. تا وقتی می خواهی این حد حرف بی ربط با رابط با هر چیزی می خواهی . نیاز داری به چه درد می خورد . وقتی می خواهی . نیاز را با هر حالی می خواهم . با خودم را هر چیزی می خواهم با خودم می خواهم . با خودم وقت و بی وقت باز دوباره باید این نیاز ها را با هر چیزی می خواهی با خودت می خواهی . با هر حالی می خواهی با هر حالی می خواهی وقتی نیازی نداری اما گاهی اشتباه کرده ای می خواستی . اما چرا باز دوباره داری . اینجوری میخواهی . وقتی با هر حالی می خواهی .. وقتی داری به خودت فکر می کنی . این کار دارد . با تو دارد بازی می کند . نیاز داری . وقتی می خواهی . هر حالی داری . با هر حالی می خواسته ای . نیاز را با خودت می خوای و هر حالی می خواهی باز امکان دارد می خواهی و نیاز داری غیر ممکن هست . اینطوری می خواهی . چه کار کنی وقتی نیاز داری . ممکن هست . من این کار را بلد نیستم . حوصله ای ندارم . برای کارهای بیهوده به خودم واقعی نیاز دارم . خودی ندارم با هر چیزی می خواسته ای . وقتی پشت فشار به خودت یا انتخاب می کنی . پس از این من انتخاب های دارم . فکر می کنم . با خودم نیاز دارم . با خودم کارهای دارم . با هر چیزی می خواهم . نیاز دارم . اما نمی فهمم چه چیزی نیاز دارم ؟ نمی توانم برای خودم کار کنم . توان تمرکز روی کارم را ندارم . یا این توانایی را باید به دست بیاورم . یا خودم را ....... به راهی بیندازم . درآمدی چیزی از راهی .... استعداد دارم به دست بیاورم . باید بیشتر و بیشتر از قبل کار کنم . در حالی هیچ تخصصی ندارم . درست و دقیق بدان حتی در این حد کار کردن روزی چند صد کمله هم نوشتن باید طوری کار کنی . یا هر چیزی می خواهم .وقتی می خواهم . هر حالی دارم . وقتی دارم . با خودم . نیاز دارم . این معنی را با خودم هر چیزی می خواهم . با نیاز دارم . وقتی می خواهم . هر حالی داشته باشم . این نیاز با خودم یا چیز دیگری می خواسته ام . انگار می خواهم . این نیاز بیهوده من هست . می خواستم . اما نمی خواستم . فقط دارم . با کلمات بازی می کنم . نیاز دارم . این وقتی می خواهی عادت کنی . نیاز ها را با خودت کناربیایی من با خودم نمی توانم این کارها را به هر حالی می خواهم با خودم یا این چیزی این من نیست . این من نیستم . من در حداقل های خودم . را نابود کردم . باید به حداکثر از خود تبدیل شوم . من توان تمرکزی ندارم . به خاطر چه چیزی می خواهم . اینترنت به تمرکز من ضربه ای بزرگ زده است . می خواستم . کار را به هر حالی طور می خواستم . اما چرا با خودم وقتی فکر میکنم . می بینم دارم به این نیاز دارم . با هر حالی می خواستم . با وقتی می خواهم به هر چیزی می خواهم با هر حالی می خواهم . با خودم به این فکر می کنم . من فکر نمی کنم . اما چطوری این مرحله رسیده ام . جملاتم خیلی بدتر از قبل رسیده است . به جای این پیشرفت ها به جای اینکه می خواستم . وقتی می خواستی دوست نداری این جملات وقتی می خواستم . با خود نگاه می کنی . با هر حالی می خواهم . اما وقتی می خواهم . با هر حالی می خواهم . وقتی می خواستم . دوست نداشتم با این حال این حرف را باقی نداری . اما می خواهی . با هر طوری این همه جملات و حرفهای دیگر می خواستم . اما نخواستم .چی می خواستم . با خودم با هر حالی می خواستم . وقتی خواسته های نداشته باشی . راحت تر هستی . با هر حرفی می خواستم . وقتی می خواستم . با هر حالی می خواستم . با هر حرفی داری باید . به خودت فکر می خواهی . با خودت یا نیازی داری . چه می خواهی . فقط می خواهم . از این چیز ها بیشترین حالتی . نمی خواهی فکر کردن این طوری امکان ندارد فکر درستی داشته باشی . امکان ندارد . فکر اینطوری از عهده ای کار بر بیایی فکر می کنی . وقتی به خودت می خواستی . این وقت را به خودت می خواهی . هر حالی می خواستی . به خودت را به حالی بیایی می خواستی . با هر حال فکر می کردی به خودت می خواستی به خودت می خواستی به خودت راه را به این حال می خواستی . می خواهی . به هر حالی می خواستی . با خودت می خواهی با هر حالی می خواهی و هر حالی بدی یا هر حال بدی در خوبی و بدی و بدتر بودن . یا این معنی ها چرا در بدی ها یا در حوصله سر رفتن ها در بی تدبیری ها نشناختن ها و هر حالی من این هستم . من از این بدنه هستم . باید به خواهم . با هر حالی می خواهم . و این نیاز را به خودم می خواهم . وقتی می خواهم هر حالی باید فکری داشته باشی . توان کار نداری می خواهی . در خوبی می خواهی . وقت این نیاز را داری می خواهی اما توان نداری می خواهی . به خودت می خواهی فکر می کنی . من نیاز دارم . اما توان این کارها را ندارم . می خواستم . کسی می توانست فکر را داشته باشد اما فکر من خوب نبوده است . به خاطر من می خواهم هر حالی می خواسته ام . به هر چیزی می خواهم به هر حالی می خواهم به این نیاز با خودم کنار نمیام این کار را به هر حالی می خواسته ام . اما نیاز ندارم . می خواسته ام . اما نیاز من چیزی هست . شما نمی توانید . این کارها را برای من انجام دهید . کسی به غیر از خودم نمی تواند این کارها را برای من انجام دهد . این از دورن من نمیاد . من باید این کارها را از اول انجام دهم . می خواستم . اما کاری به کار خودم ندارم . این کارها را به این معنی ندارم . کاری به فکر خودم ندارم . می خواسته ام . اما کاری نتوانسته ام . انجام دهم . چرا باید خاموش کنم . این کاری را هر طوری می خواهم . هر طوری می خواهم . وقتی را داشته باشم . با این معنی نیاز دارم . این کارها را به این شکل می خواسته ام . وقتی می خواهم نیاز را به این گونه تعریف کنم . با این وقتی می خواهم . با این وقتی می خواهم . با هر حالی می خواسته ام . با این معنی می خواهم . با این نیاز می خواستی اما وقتی می خواهی . با خودت . هیچ نوع شانسی نداری . برای انجام کارهای بیشتر اما چرا باید کار کنی . با این شیوه این نوع هیچ نوع شانسی نداری . برای این کارها چرا باید کاری کنم . چرا باید به خودم نگاه کنم . ببینم . چه اتفاقی افتاده است . با خودم می خواهم . هر حالی داشته باشم . می خواهم . چیزی داشته باشم . از جنس کارهای دیگر می خواهم . این نوع کارها را با هر چیزی دوست دارم . با خودم نگاه می کم .این نوع کارهای من دارم . با خودم نگاه نمی کنم . وقتی می خواهم . این نوع نگاه ها را بررسی کنم . این نشان دهنده این هست . من نیاز ندارم . به انجام دادن کاری به این شکل به خاطر این می توانم . نشان های باشد . از حالتی مثل در جا زدن . به شکلی در این نوع بخش گیر افتاده ای اما می خواهی با هر شکلی برای نیازی نداری . وقتی می خواهی . نیاری را نداری پیدا کنی . با خودت فکر می کنی . من نیازی ندارم . چرا باید کار کنم . در حالی من توان انجام این کار را داشته باشم . اما کارهای من به حالتی گیر افتادنی تر از این هست . چرا باید وقتی می خواهم برای خودم نیازی را تعریف کنم .وجود ندارد . چه چیزی را می خواهم . پیدا کنم . با هر حالی می خواهم . خودم را پیدا کنم . زندگی دارد . من را امتحان می کند . من خودم را به هر چیزی تعریف کرده ام . به غیر از این نوع من می خواسته ام وتقی نمی خواسته ام وقتی من را از این چور چیزی نیاز ندارم وقتی به خودم فکر می کنم . من یک آدم . هستم . نیازی ندارم . وقتی می خواهم . با هر حالی داشته باشم . این کارها را هر چیزی دوست داری . با این کارها را طوری انجام دهی . با خودت دروغ نگو نمی توانی از یک دونده به دونده ای دیگر برسی نمی توانی بدوی نمی توانی . بدوی نمی توانی حتی راه بروی نمی توانی . مثل من فکر کنی . این ها همه فکر می کنند . شما فکر نمی کنید . تصمیم نمی گیرید . نمی توانی به این فکر کنی . با خودت فکر کن . هر چیزی فکر کرده ای تا الان اشتباه بوده است .شوخی می کنی . فکرنمی کنم کاری را انجام داده باشم . اینطوری می خواهم . به خودم ثابت کنم . کار مفیدی انجام داده ام . شاید فکر می کنید . بارها چهار خانه و خط خطی فکر داشته ام . با خودم فکر کرده ام . این من نیستم . به خودم فشار آورده ام . من به کنار رفته ام نه خیلی یک کم کنار رفته ام . با خودم فکر می کنم . چرا کنار رفته ام . زندگی نمی تواند . من را به کنار ببرد . من باید خودم را با خودم ثابت می بوده ام . وقتی می خواسته ام . این نیاز من هست . با خودم فکر می کرده ام . وقتی می خواسته ام شما را با چه چیزی آشنا کنم . اما وقتی نشد این کار را انجام نداده ام این حرفها را با خودم نمی توانم . چرا اینطوری شده است . برای من این راه با خود فکر کردن خیلی سخت تر از این چیزی بوده است نمی خواهم .اما وقتی این کارها را بیاد به این فکر کنی . پس باید به این هم فکر کنی .چرا ایطوری نشده است. پس بیخیال همه چیز شو . بیخاصیت نباش. بیا خاصیت داشته باش. با این کارها را هها و فکر کردن ها نتوانسته ای فکر کنی . بیایی اینجا کاری کنی . پس فقط به فکر تفریح کردن در این راه بوده ای . این راه مال خودت هست . هر کسی راه خودش را دارد . تو خودت نیستی . بیا خودت باش . پس بیا کمی به فکر باش . یا بیخیال تر در قسمت های بهتر و در قسمت های از زندگی درست تر فکر کن . جای وقتها باید بیاد پشت کاری فکری درست تر از باشی پس همان چیزهای فکر می کرده ای حتی یک خط باور نداشته ای . حتی یک خط باور نداشته ام . یا یک جمله باور ندارم . یک جمله باور اگر باور می کردم . ذره ای نور دارد . از درب وارد می شود . تلاش می کردم . به سمت آن می رفتم . به خاطر ان هست . کسی جلوی نور را گرفته است . فکر کنم زندگی سخت یا خسته کننده تر شده است . هستی؟ " فقط به آب نیاز "تا آتش درونت را سرد کند . داری نیاز داری . به آب نیاز دارم . تا زندگی را بهتر کنی . پس با "آب خوردن " 2 لیوان یا 3 لیوان " 1لیوان " می توانستم .این حس را پیدا کنم . حس "رفع تشنگی " یک زندگی بهتر . زندگی پس چرا این "رفع تشنگی ها " دروغ گفته اند . هنوز به درآمد نرسیده ام . اگر از "آب " را می خوردم . زندگی ام بهتر می شد . نه اگر فلان کتاب را می خواندم . زندگی ام بهتر می شد . هر طوری فکر کنی . نمی توانی . کسی قبل از خواندن این کتاب سر درد گرفته است . فکر می کنی . سخت ترین کارها مال نویسنده ها نیست . پس باید فکر کنی . این فکر کردن ها دست آخر من را دیوانه می کند . چرا باید فکر می کردم . این کارها را باید انجام می داده ام . این طوری می توانسته ام کارم را گسترش دهم این کار غیر ممکن هست . من روی کاغذ ثابت می کنم . این فکر ااین طوری است. . توان نوشتن نداشته باشی . دیگران شما را حذف می کنند . رقابت شما را حذف می کند . من رقابت کردم . پس مقایسه کردم . کتاب 10X البته رقابت . باید بلد باشید . دائم باختم . سعی کنید . خاص باشد . مثل اپل . کتاب 10X و آرم و نشان خاص خود را داشته باشید . لوگوی خود را داشته باشید . پس جای این کار را نمی توانم . با اراده از عهده ای این کار بر بیام . من به خاطراین نوشتن ها دوباره مجبور شده ام دوباره ورزش کنم . تا قوز نکنم . دوباره این نوشته ها باعث می شوند . احساس کنی . سگ دئبالت می دود . حالا یا با سگ احساس دوستی داری یا احساس می کنی . سگ چیز ترسناکی هست . این "کار یا پروژه را مثل مثال سگ کسی را گاز گرفته در کتاب روانشناسی "مارک داگلاس " پیدا کنید . کودکی را گاز گرفت . کسی ... گاز گرفته شده است . دیگر از سگ می ترسد . کسی با سگ ها می تواند . کنار بیایید . زندگی را با هر حالی درک می کند . مشکلات و کارها روبرو می شود . خودش را به کنار نمی کشاند. هر کاری را انجام می دهد . به غیر از کاری می خواهد و عواقب آن را قبول نمی کند . همان چیز عجیب و غریب هست . باید نوشته ای داشته باشی احساس می کنی . هنوز این کار را شروع نکرده ای . من فکر می کنم . زندگی به من چیزی نداده است .باید این کارها را به خودم دوست داشتنی تر از این هست . می خواهم کارم را با خودم حمله می کنم . زندگی من باید طوری باشد . کارهایم را به هر حالی نیاز دارم . این نیاز من هست . می خواهم کاری انجام دهم .وقتی می خواهم . کاری را دوباره و دوباره انجام دهم . می خواسته ام .این کارها را به این نوشته ها انجام دهم . هیچ نوشته ای از این اشتباهات برای خودم ندارم . این شغل نیست . این درآمد زا نیست . فکر کن . یک نفر بیاد بگوید . وقتی این کارها را بیشتر و بیشتر انجام بدهی . خیلی راحتر تر از این می توانی . این کارها را انجام بدهی. تا حدی می توانی این کارها را انجام بدهی . از این کار لذت ببری می خواستم . اما نتوانسته ام . این کارها را به این کارها دیگر می توانم توانایی ام اما . مال من اما جمع با مال شما ام اما. این کارها را به هر حالی می توانم . این کارها را به هر حالی می خواهم انجام بدهم . وقتی می خواهم کارم را انجام بدهم . می خواهم کارم را خیلی خوب انجام ندهم می خواهم اما نمی توانم فکرش را هم نکن تو از عهده این کار بر نمیایی من نمی توانم کار تو را دنبال کنم . می خواهم بگویم یک نفر اینطور شکلی هست . فقط می تواند . این کارها را به این نوع و به این شکل درهم و برهم انجام بدهد . شاید فقط این کارها را به این نوع . اینطوری شکلی نمی توانی . پیش ببری این وقتی فکر می کنی . داری . فکر می کنی . من دارم این کارها را به این گونه دارد . انجام می دهد . من با خودم خوب باید صحبت کنم . نباید خودم را ... منفی . پالس فرکانس . خدایا پالس معنی اش چی هست . باید مثبت باشم . کسی با کتاب های "مارتین سلیگمن " خوانده دیگر بعید هست . . آره همه جا درست فکر نمی کنم . باید با خودم درست حسابی فکر کنم . باید با خودم بجنگم . احساس کنم دارم با خودم نبرد می کنم . زیر فشار کاری هست . باید خودم را طوری حل کنم . باید فکر می کردم . کسی نیست . . کسی هست . پولی با تورم هست . باید فکر کنی چقدر با خودت و با باورهای خودت می توانی بجنگی . بلاخره . باورهایت یا خودت بر خودت غلبه می کنی . یا جای من هست .یا جای مشکلات من یا جای اراده های من هست . یا جای ضعف های من یا جای ثروت هست . یا جای فقر یکی از . چقدر فقط و فقر مثل چیزی شبیه هستند . یکی هست .هر 2 دو می توانند . حضور داشته باشند .فکر می کنم . دارم از هوش می روم .وقتی این جملات را نوشتم . از چیزی ناراحت بوده ام . از سر درد و خستگی اذیت بوده ام . فکر کنم . چرا باید اینطوری فکر کنم . باید فکر کنم . به این روش می توانم . کارهای را به نتیجه برسانم . من هم باید فکر کنم . می خواهم طوری نتیجه بگیریم . می خواهم . باید این کار را طوری انجام بدهم . می خواهم . کارهای را به شکلی این طوری باید فکر کنم . بعد از مدتی ای کاش نمی خواهم . با این کار خودم را این گونه باید این یکی را حل کنم . می خواسته ام . طوری باشم . وقتی می خواهم . یکبار با خودم فکر کنم. فکرش را نکن . توان فکر کردن نداری. می خواهی چه کاری انجام بدهی .وقتی می خواهی . خودت را چند بار برای خودت حل کنی .بهتر بوده است . مشکلات را می کاری . در وجود خودت . دائم می گویی . آخر چرا ؟ این اشتباه را انجام دادی . صد بار این کار را درست انجام دادی . چرا دوباره اشتباه کرده ای . نمی توانی آرام بگیری. ناراحت هستم . چرا اشتباه کرده ام . وقتی با خودت به نتیحه برسی . پازل را حل کرده ای . من توان حل پازل را ندارم . این پازل حل نشدنی هست. جواب معما چی هست . وقتی می خواهی . دنبال چیزی یا حرفی راه بیافتی . من هیچ چیز برای ارائه ندارم . فقط فکر می کنم . نیاز دارم . راهی به اینجا پیدا کنم راه حل را باید چیزی مثل این باشد . کار بیشتر بهتر . خوب تر بهتر از این هست. چرا نباید من باید حرف خودم را باور نکنم . من باید این کارها را به خودم نشان بدهم . یا نشان نداده باور کنم . من برای راه رفتن .به هر چیزی یا هر کسی تبدیل شوم . "فکر کنم . منظورم هست . به خاطر این ... مسئله خیلی فداکاری کرده ام . تا عادی شوم . اما دوباره یکم مشکل دارم . تا این کار را عادی مثل بقیه انجام بدهم . خیلی بهتر شده ام . اما دوباره باید . کار کنم تا بهتر شوم . توان اشتباهات روبرو شدن با حس های خودم را ندارم . دارد. پیاده روی می کند . این فکر اگر می توانستم . حذفش کنم . بعد از چند ساعت می رود . سراغ کارش. اما اذیت می کند . می خواهم برای خودم راه حلی داشته باشم . خلاصه توان حل کردن . خودم را ندارم . نمی توانم . خودم را حل کنم . خودم را باید آرام کنم . فکرم بعد از خستگی باید با ورزش خودم را آرام کنم . بعدش باید بخوابم . "آب بخورم ". با این گونه حالتی نمی توانم . راه به جایی ببرم . می خواسته ام . کارهایم را برای این نشان دهنده این باشم . روزی بلاخره می خواهی .این راه را برای چه چیزی می خواهی . خواهی نخواهی . داری به خودت دورغ های را نشان می دهی . پس بیخیال باش . برو و برو و بچرخ تا روزی برسد . نخواهد رسید . این را می دانی . پس برای چی منتظر هستی . به خودت بیا به خودت نگاه کن . این دیگر چه چیزی بوده است . باید این نوع زندگی من می بود . من توان نداشته ام . می خواستم . این طوری می خواسته ام . اما طور دیگری نتوانتستم . می خواستم . خودم را حل کنم . تمرکز کنم . مدیتیشن را تمرین ندارم . اینجا پیدا شد. پازل من حل نشدنی است . برای این وقتی می خواهی . اما نمی توانی . بدن خودم را جمع می کنم . جمع می شوم . ناراحت می شوم . کاری از دستم ساخته نیست. وقتی می خواهم این کار را برای کسی انجام دهم . اما کارم را بلد نیستم . همیشه دائم دارم . عصبانی تر می شوم . کسی نیست . من روحیه کاری ندارم . فقط سردم . شده اگر کتاب می خوانم . اگر احترام گذاشتن بلد بودم . اگر حرف حساب می فهمیدم . اگر می توانستم . اگر عصبانی ام می کردم . اگر توان داشتم . خودم را عصبانی کنم . منظور من از عصبانی چیز خوبی نیست .اگر به هر قیمتی می توانستم . کارم را خوب انجام بدهم . این فقط می خواهم بعدش برو . به جای دیگر همدیگر را هرگز نبینیم . بعد برو به فکر خودت کاری انجام بده تو توان انجام این کارها را نداری . می خواهی اما نمی توانی . به درد نخور هستی . تو یک زباله فکری هستی . از ذهن من خارج می شوی . بعد می روی . من بعد از نوشتن این افکار زباله های فکری کمتری در سر خواهم داشت . وقتی تو را این جا بنوییسم . می فهمم زندگی چیز ترسناکی نیست. از چیزی نباید ترسید . تو ترسناک ترین هستی . من اینجا تو را برای همیشه رها خواهم کرد . دیگر من را از نوشتن نترسان . من از تو هم ترسناک تر از تو را شکست داده ام . صدای تو نمی تواند . من را بترساند . من از تو می خواهم بلاخره من را اذیت نکنی . خاموش باشی . صداهای خش و صدای ناتوانی برای من سر نکشی . می خواهم دیگر از دست تو خلاص بشم . می فرستمت تا بری و سراغ کس دیگر نروی . به جای می فرستمت آن بالا بالاها تا دیگر کسی را اذیت نکنی . من تو را رها می کنم . هر جا خواستی برو . اما کسی را اسیر خودش نکن . کسی اسیر خودش می شود . خیلی فکر می کند . از خودش دیگر شخص مهم تری نیست . یا هر چیزی فکر می کند . او مرکز دنیاست . باید با دیگران فکر می کردم . موقع تصمیم گرفتن . انتخاب نمی کنی . تصمیم می سازی بدون این خبر داشته باشی. وامانده می شوی . ای داد بی داد . از خودم فکر می کردم . چه چیزی را باید از خودم دور کنم . باید خودم را از چیزی دور می کردم . فکر نکنم . به خاطر می بیاد چیزی را این همه دنبال خودم نشسته باشم . با هر چیزی می توانی کنار بیام . به غیر از خودم می خواهم . با هر حالی می خواهی . وقتی با این کارها می خواهی .خودت را سرگرم کنی . پس می خواهی . بیا اینجا نگاه کن . هیچ چیز به غیر از خودم توی زندگی یا دنیایی من باقی نمانده است . باید فکری به حال خودم کنم . باید فکر کنم . چرا توی افکارم اینقدر تنهایم . چرا اینطوری تنها خودم را تصور می کنم . چرا کسی را دور و برم احساس نمی کنم . چرا به درد کسی نمی خورم . چرا به درد کسی نمی خورم . چرا نمی توانم . کارهایم را به این نوع به این شکل پیدا کنم . وقتی می خواهم کارهام را به این شکل می خواسته . یا نادانسته با این شکل می خواهم وقتی می خواهم کارم را از دست خودم یا این جور چیزی می خواسته ام .وقتی می خواهم کارها را به این گونه شکل داری می خواهی وقتی نمی خواهی . چرا باید این راه را برای خودم یا چیزی از راه دور یا نزدیک . دوباره دارم . بی معنی فکر می کنم . دوباره مفهموم را از دست داده ام . فقط دارم . فکر می کنم . همین بی معنی فکر کردن ها باید یک منطقی پشت آن باشد . چه منطقی پشت این افکار وجود دارد .کسی می خواهد . خودش را ثابت کند . این بار فرق می کند . این بار شاید فرق می کند . این بار می خواهی خودت را با خودت آشنا کنی . حضور ندارم . فقط دارم . می بینم چه اتفاقاتی دور از چشم من می افتد . من خبر ندارم . من فقط اشتباه فکر می کنم . فکر می کنم . این کارها را با خودم دارم . این افکار را به این فکر یا این گونه دارم . با خودم فکر می کنم . کسی هست . دارد . این گونه فکر می کند . راه به جای نمی رسی . با خودت دروغ نگو . می خواهی . چیزی به تو نشان دهم . تا حالا با آن برخورد نداشته ای . وقتی می خواستی . این راه را بروی نمی توانستی . فقط من ساخته شده ام . این کارها را از تو فقط تو را دلسرد کنم . وقتی می خواهی . کاری انجام بدهی . مغز ساخته شده است . برای اینکه تو را منصرف کند . به این نیاز ها را برای خواستن ها . من ساخته شده ام . برای پشیمان کردن . تو برای این ساخته شده ام . تو را از خطر دور کنم . من ساخته نشده ام . یکباره کاری را انجام بدهی .وقتی کاری را خیلی تند انجام دهی . حتی نمی فهمم چه اتفاقی افتاده است. حتی نمی فهمم چه کار باید کنم . چه راهی پیدا شده است . چه راهی نمی توانم چابک عمل کنم . نمی خواهم . این کارها را برای من نشان بده . من را پر کن از : برنده بودن کن . تحمل باختن و اشتباه کردن را ندارم . وقتی می خواهی . من را فقط به سمت برنده شدن ببر . من را تنظیم کن با روبرو شدن . وقتی هیچ چیزی نداری .چه راه حلی داشته باشی. راه حلی ندارم . سپر خودم را از دست می دهم . توان نبردم را از دست می دهم . با مشکلاتی دارم . باید چه کاری کن . تا تو را شکست بدهم . من هیچ سپری ندارم . سپر یعنی روبرو شدن به کنار نرفتن . می خواهم .سپر را داشته باشم . سپر یعنی تنظیم زمان . مقابله برنامه داشتن .می خواهم کنترل را در دست بگیرم . می خواهم بدانی . باید جملاتم را تغییر دهم . . هیچ نیازی ندارم . خواسته ای نداشته ام . تا دوباره ویرایشش کنم . . تا وقتی این را باور نکرده است . می خواهم . باید بیشتر با خودم بجنگم . اما با دست های خالی . نمی دانم این کلمات به درد چه چیزی می خورد . به درد هیچ کسی شاید نخورند . به درد خودم نمی خورد . من با خودم .شاید حس های خودم را بتوانم . غلغلک بدهم . در حال نبرد . هستم . با در و دیوار در حال جنگ هستم . خسته هستم . از دست . خودم نمی توانم . کاری کنم . نمی توانم . به این فکر می کردی . من را گرسنه کنی؟اما من را عصبانی تر از آن چیزی کردی فکر می کردی . آماده هستم . برای مبارزه"متاسفانه هیچ قرار دادی از مبارزه با چه ضعفی نیست . حتی خودم را با نابود کنم . ولی اول باید با پا کن . خودم و مشکلاتم را حل کنم . باید با خودم بجنگم .با ترسهای لعنتی خودم می خواهم . با خودم بجنگم دوباره و دوباره تلاش می کنم. با هر چیزی فکر می کردی . با خودم جنگیدم . هیچ چیز به دست نیاوردم . به جز باخت . اما احساس نمی کنم . چیزی برای از دست دادن داشته باشم . خسته شده ام . اما خسته تر از آن چیزی هستم . فردا دوباره فراموش می کنم . چقدر عصبانی بوده ام . می خواسته برای خودم اما این بار فقط این بر می خواسته ام . این شده است .. این هدف من می خواسته ام . این نوشته و این چیزی می خواسته است . خودم را با خودم درگیر کرده است . این نوشته های من می خواهم . هر حالی را به هر چیزی می خواهم نیاز داشته باشم .این معنی را با آن چیزهای دیگر مخلوط کرده ای . نیاز من را فنا دادی .
امیدوارم دیگر دستهایم را رها نکنم روی چیزهای بدون یک مربی نمی شود . کار کرد . بلاخره خالی ازهر چیزی . دیگر کار ندارم بعد از کارهایی انجام نمی دهم هر روز این کار را برای چه چیزی انجام نمی دهی در حال قویتر شدن از قبل هستی ای کاش می توانستم اینطوری کارم را بیش از این راه را برای خودم این کار را با هر چه چیزی به این کار را برای خودم این کار را برای کار دیگری مثل کسی که چیزی را دنبال کرده است بعد از این کار را و وقتی این طوری شده است بعد از این کار را برای کار به این چیزی نیاز را بعد وقتی این کار را به این کار را به این کار را هر حالی به خودم وقتی نیاز را به خودم تمام قدرت را از دست داده ام و این معنی را از چه چیزی را دنبال می کنم من دیگر اینجا کار ندارم پس به خاطر چه چیزی این را از دست داده ای آره به هر چیزی چنگی می اندازی پس وقتی تعطیل شدی.امکان ندارد.900کلمه یعنی این امکان ندارد . این کلمات پر از چیزهای هستند . این امکان ندارد من باور نمی کنم به خاطر هر حالی داری هر چند دقیقه من را پریشان می کند . از چه چیزی وقتی نیاز نداری چرا وقتی با یک مربی خودم را به این کار را به هر حال و این چیزی عجیبی را به هر حال و این نیاز داری و وقتی را با هر حالی می خواستم هر 100 کلمه چیزی را پیدا می کنی. با هر حالی می خواهم بعد از کارهای دیگر نمی خواهم این کارها را به طور کل بیخیال شو چرا توانایی کار را از دست می دهی اینطوری چیزی را از دست می دهم به خاطر خودم را این کارها را به این کارها را از دست می دهم به خاطر کارها را به این کارها را به این کار را این نیازی نداری نمی خواهم این کارها را به این معنی را به این چیزی را به هر حال می خواسته ام اما انگار اینکارها را به این معنی میخواسته می خواهد وقتی می خواهم این کارها را بهر حالی نیاز ندارم وقتی خواهم را به هر حال چیزی را به من دروغ گفته ای وقتی برای خودم را به هر حال نیاز را به هر حال کودک بودن هم یک چیزی بین این چیزهای عجیب هست یکی نیست بیاد این کارها را ساده تر از قبل انجام بدهی . برای هر حالی دوست ندارم .وقتی به هر حالی می خواهی این کارها را برای کارها را به این چیزی را به هر حال این را امکان ندارد پس از این وقتی را به هر حال و وقتی را به هر حال این معنی را به هر حال و وقتی این چیزی شده است تمرکزم را از دست داده ام خودم را دوست ندارم باید کارم را از دست بدهم و این شده کارهای را به این معنی شده است دست بردار این کارها را به هر چیزی این کارها را برای یک روز دیگر این کارها را می توانی این کار را به هر چیزی نتوانی این کارها را به خاطر چیزی می خواهم روزی عادت کنی از خودت کار بکشی چه کار کشیدنی من از دست کارهایم را به خاطر خودم را توانایی را به هر حال گروه خونی تو و خودت را به این کار را به هر حال را به این چیزی می خواهم این کارها را به این کار دیگر نیازی نداری پس باید راهی را پیدا کنم توان کاری را به هر چیزی با هر کاری داری بعد از نوشتن کارهای دیگری دوست ندارم کارم را از دست بدهم کار خودت را با دقت انجام بده و این کار هایی را به این معنی نیست مربی ها را به خوبی انجام داده ام چطور توان این همه کلمه را اینطوری به خاطر بسپارم کسی همیشه در حال نوشتن هست پس چرا کارم را به هر حال توان کار را به هر چیزی را به هر حال نیاز را برای خودت بسازی وقتی دروغ گفتن را پایان دهی چیزی رل اینطوری را برای وقتی هر بار در حال انجام دادن هستی . به خاطر کارم را به خاطر این همه راه را از دست می دهی به خاطر پولهای تازه ای وارد ...به خاطر پول یا هدف به خاطر هدف چقدر ارتباط مهم هست. چقدر تعهد مهم هست . فرق شما و دیگران این هست . به خاطر پول کار می کنی. یعنی ارتباط برقرار کرده ای به خاطر دستمزد توان بیدار شدن رابرقرار کرده ام . پس چطوری توان این کار را پیدا کرده ام ای توانایی برای من راه را برای چیزهای تازه از دست داده ای لحظه ای می توانستی اما کارت را نتوانسته ای با این فششار کاری را دنبال کنی به خاطر این من پیدا می کنم به خودم باید عادت پیدا کنم .چطوری می توانم . این کار را برای خودم انجام بدهم . به خودم راه را نشان دهم این کار را دنبال کنم . همیشه این را به خاطر خودم این نیاز را باعادت پیدا کردن چه رازی در این معنی های گمشده است فکر می کنم به خودم راز دروغهایی را از ارتباط دادن به این چیز را از دست بده و این کار را به هر حال این معنی را به هرچیزی را با خودم و وقتی می خواهم را به هر حالی این را به خودم می خواهم . وقتی می خواستم . این معنی را به هر چیزی می خواستی پایانی بدهی . پس این معنی را به خودت دبوغ های می خواسته ام . این معنی را به هر چیزی مثل من نمی خواهم این کارها را به هر طوری می خواسته ام .این کارها را برای خودم این نیاز به هر چیزی می خواسته ام . نمی خواسته ام . پس مربی کارهای دیگر را به هر چیزی فکرش را کنید . این کلمات من نیست .وقتی می خواستم کارها را به خوبی انجام بدهم .این کار به منعی این هست . وقتی نیاز داری کاری را انجام بدهی . اما وقتی می خواسته ای وقتی نتوانسته ای برای خودم می خواهی راه را به خودت نشان بدهی . این راه را هر طوری شده است از دست داده ای وقتی می خواهم کارها را به خودم می خواهم کارها را به هر حالی می خواهم . انجام بدهم . این کارها را به هر طوری می خواسته یا ناخواسته این کارهای ناخواسته را از این حالت از دست می دهم . این معنی شده است . می خواهم دیگر حرفی نداشته باشم . پس این کار به خاطر من نمی تواند آینده خیلی خوبی را داشته باشد . به حال این قضیه این کارها را به هر حالی می خواهم چیزی را به خودم نشان داده باشم . پس وقتی می خواهم این کارها را به خودم نشان بدهم باز و باز دارم خودم را زا واقعیتی دور می کنم . این کار به خاطر من نشده است . برای کاری می خواهم . این کارها را به هر حالتی می خواسته ای بعد از این معنی بی معنی . وقتی نداری . برای چه چیزی می خواهم . هر حالی می خواسته ام . این کارها را به هر حالی می خواهم . وقت و بی وقت می خواستم . کارهایم . را از این به بعد نمی خواسته ام انجام بدهم . نمایش نامه زندگی بعد از این نمی خواهم کارهای داشته باشم . تا آنها را انجام بدهم . کار را تمام کن این مهم ترین کارهای هست . چه کارهای را می خواسته ام . این کارها را با هر حالی را می خواهم . این کارها را از این کار می خواهم نشان دهنده ای . وقتی می خواسته ای من به هر حالی می خواسته ای . بعد از این کارها را به هر حالی می خواهم . برای این نیاز وقتی می خواستم . راه را برای خودم نشان بدهم . این کارها را به هر حالی می خواسته ای . باز دوباره و دوباره این معانی را برای هر چیزی نیاز داری . دوباره واین چیزی را به خاطر معنی بی معنی می خواسته ای . باز دوباره احساس نگرانی کنی . باز دوباره می خواهی هر چیزی را نشان بدهی . پس من کاری می خواسته ام . این کارایی را به خاطر خودم نیاز دارم .وقتی می خواهم کارهایم را با خودم نشان بدهم .وقتی می خواسته ام . راه رابه هر چیزی می خواهم کارها را به هر چیزی می خواسته ای ناخواسته چه کاری انجام داده ای . وقتی می خواهی به خودت بیایی چرا باید این کار را انجام ندهم . می خواهم . کارم را به خوبی انجام ندهم . چرا باید کارهایم را خراب کنم . چرا باید این کارها را به هر حالی می خواسته ام .وقتی می خواهم . کارهایم را خراب کنم چرا نیاز دارم . برای خودم چیزهای بنویسم . این چیزها می تواند . چه کاری را انجام بدهم . پس به خاطر من این کارها را از اینجا به جایی دیگر نبر . نمی خواهم این کارها را اینطوری انجام بدهم . چرا هر بار احساس می کنم . اینقدر دارم به چیزی بد گمان می شوم . پس هزاران بار می توانی به خودت این را نشان دهی من به معلوم نیست . چی کار می کنم . وقتی کاری نمی کنم . حتی یک کار شد . انجام بدهم .از آن کار لذت ببرم . نشد . وقتی اینطوری نمی شود . دنبال یک صدای آشنا می گردی . وقتی این صدا را پیدا نمی کنی بعد از این همه تلاش فقط . چی؟ این همه تلاش وقتی تلاشی نداری . وانمود می کنی . آره . خیلی زحمت کشیده ام . بیکار بوده ام . از این شاخه به آن شاخه بودن و بی کار بودن تلاش بیشتری می خواهد . تا بفهمی به چه ؟ کاری می توانی . انجام بدهی . الان موقع استراحت کردن نیست . فقط آرام باش. نمی خواهم . ارام بگیریم . حالا به هر چیزی می خواهی . تلاش می کنی . بعد از این وقتی می خواهی . وقتی می خواهی . چیزی داشته باشی . وقتی می خواهم . این کارها را برای خودت . هیچ چیز را نداری . فقط این را برای بیشتر و بیشتر تلاش کردن . هر چقدر می خواهی . اما می دانی . امکان ندارد . دنیا دردش نمی گیرید . اما چرا ؟ وقتی نمی خواهی . این معنی را به این معنی ها بچسبانی به غیر از صفحه 5 این معنی را باید ویرایش می کردی . باید بیشتر می خواندی . وقتی می خواستی . این معنی را با این چیزهای بی معنی و این معنی . از این ایده ها را به این ایده ها به این کار بیشتر شباهت بیشتری دارد . فقط به خاطر این هست . من عاشق فقر و تنگ دستی و درماندگی شده ام . آیا این یک ایده ای هست . تا کارهایم را خیلی و خیلی بد انجام بدهم . به خودم فکر می کنم . زندگی خودم را بعد از این چیزهای بی معنی و بلد نیستم . خودم را باید از واقعیت دور کنم . به این فکر کنم . چه کاری بود . من انجام بدهم . چه مشاوره ای هست . من انجام داده ام . چرا به این بدی عمل کرده ام . آره من نمی توانم . کارهایم را به خوبی شما انجام بدهم . دوست دارم . بعد از این کارها را به خودم فکر می کنم . این من نیست . این سایه من هست . وقتی از دبی فورد جمله می خواهی . اما خیلی کم از کتاب هاش خوانده ای . نمی خواهی . خودت را تکان بدهی و چیزی را مطالعه کنی . دوست ندارم . کار خودم یا دفتر کاری خودم را داشته باشم . به خاطر این باید هر روز آنجا باید کار کنم زندگی من پر شده است . این کارها را باید به خاطر چه کسی باید انجام بدهم این شده است . زندگی و این زندگی این کاغذ ها را به خاطر خودم نمی خواهم . و. زندگی من به چه چیزی شبیه هست . وقتی می خواستی . باز برخورد کنی .با چیزی مثل موانع این کار را به خاطر کس دیگری تعطیل کرده ای و زندگی بعد این شده است . باید یک مربی استخدام کنی . شاید کاری با این کارهای دوست نداشتن و این کارها باید خودت را تکان بدهی . باید درست عمل کنی . باید راحتر تر و بیشتر از این عمل کنی . این قسمت از زندگی خودت را کم داری . کارهای را به خوبی بیشتر انجام بدهی . کارم را از دست می دهی . معلوم نیست . توجه را از دست داده ام . این کارها را به خودم باید این راه ها را بیشتر از این انجام بدهی . همیشه مثل یک سوال باقی می مانی . چرا این راه را به این روش انجام داده ای . جمله چرا کارها را از این راه انجام داده ای . راهی دائم در حال چرخیدن دور خودت هستی . چرا مرکز خودم شده ام دنیایی خودم . این سیستم من را دارد . می چرخاند . وقتی نتواند من را بچرخاند . به در و دیوار چنک می زنم . بعد از این کسی هیچ چیزی داخل وجود من پیدا نمی کند . من هیچ فکری ندارم این فکری ندارم . این انرژی ندارم . این سوال این همه بی انرژی بودن را از کجا می آوری . یک کم به خودت فشار بیاور نوشته ها را همه جا برای من بنویس شاید . چیزی از داخل این نوشته ها پیدا کنم . خیلی از نوشته ها را به خودم . نگاه می کرده ام . اما روزها بوده چیزی ندارم . برای ارائه از خودم این کارها را به من کتابهای شما را چه کسی خواهد . برود . منظورم پمفلتها یا جزوه ها هست . پمفلت لعنتی . آره جزوه را می گویم . این جزوه ها باید راه را به این چیزی می خواهم . امشب باید اینطوری کار می کردی . طوری از این نوشته های خودت خسته کننده تر از این کار چیزی پیدا نمی شود . راه خودم را پیدا می کنم . این نوشتن ها برای خودم این شده است . من به خاطر نوشته هایم دارم . ورزش می کنم . دارم وزنه می زنم دارم . عرق می ریزم تا بتوانم . کلمات بیشتری تایپ کنم . دروغ هست به خاطر این می خواهم قوز نکنم . اسکولیوز و لوردوز نگیریم . دارم ورزش می کنم . باید قامتی راست داشته باشم . اما دائم دارد . بعد از تمرین ها به خاطر همین تمرین ها خم و خم تر می شوم . دارم . به خاطر خستگی و به خاطر سخت بودن . خستگی و خسته از یک نه . سخت و خست از یک چیز تشکیل شده است . این همه مکمل ورزشی نزن بیا اینجا عضلات و چربی ها را بسوزان حتی ماهیچه ها نابود می شوند . در ورزش من دارم به مرگ نزدیک تر می شوم . هر چیزی . چیزهای دارد . برای شما به ارمغان می آورد . هراج می کنم . دارم نوشته ها و روش های بهتری را انتخاب می کنم . چرا باید این کارها را اینطور انجام بدهم . چرا باید . کارم را به این بدی انجام بدهم . چرا باید اولویت را به چه می بندید . باید شما را به تخت یا منظورم خودم باید خودم را به چیزی ببندم . تا این کار را انجام ندهم باید عادت کنم . هر طوری شده است . باید یک بار دیگر "عادت های اتمی" را باید بخوانم . به خاطر این شده است . یعنی همان چند ثانیه مدیتیشن قبل از خواب را باید انجام دهم . باید انجام بدهم . باید کار کنم . باید کار را بیشتر از این انجام دهم . باید کار ها را مرتب کنم . وقتی می گویم این کار را با خودم محکم باید این کارها را به این نشانه دیوانگی شاید باشد . وقتی باید این انجام دهم . این معنی را بیش از قبل وارد زندگی خودم کنم .اینطور بود . من انجام دهم .این بود توانستم . این کارها را انجام دهم . این شکل بود . موفق شده ام . بعد ازاین کارها را به این طوری بود .توانسته ام . این کارها را به خودم انجام دهم . این برای شده است . برای خودم . اینطوری بوده است . کارهایم را برای خودم اینطوری معنی کرده ام . این وقتی نمی توانم . به تراکم توجه کنم. وقتی می خواهم با خودم این طوری شده است . این چطوری شده است . دقیق تر توضیح بدهم . واقع فکرش کنی از این طوری نمی شود . نتیجه گرفت . باید طور دیگری کار کنم . باید به خودم بیشتر فشار بیاورم . باید بیشتر بنویسم . باید طوری می خواهم کاری کنم . باید کاری را با خودم می توانستم . این کارها را با خودم انجام بدهم . می خواهم . این کارها را انجام بدهم . این می خواهم . و این طوری می خواهم این کارها را با خودم انجام بدهم . وقتی می خواهم این کار برای خودم می خواهم زندگی را به هر حالی می خواسته ام . انجام دهم . این نشده است . این کارها را به این طوری شده است . وقتی می خواهم زندگی ام را به هر حالی شده است . فقط بیخیال طی کنی . باید طوری می خواهی . این زندگی این کارها را با هر حالی می خواسته ام . برای خودم را به هر حالی می خواهم این نشانه این هست . وقتی می خواهم زندگی را به هر حالی می خواهم این زندگی من با هر حالی شده است . این چه چیزی بوده است . به هر حالی می خواهم . نمی خواهم . این کارهای من هست . وقت را به هر حالی شده است . وقتی می خواهم . زندگی را با هر چیزی پر کنم . بعد از این نمی شود . وقتی کم میاوری میایی سراغ من . زندگی را به هر چیزی گره زده ای . وقتی می خواهی . بعد از این می خواهم . با هر حالی می خواهم . زندگی را با فقط چیزهای بی معنی تر از این می خواهی بپرسی . پس من چی ؟ من چه کار کنم ؟ این فقط دنبال نشانه ای است . از کارهای می خواهد . انجام بدهد . هر حالی می خواهم . این زندگی من با هر حالی شده است . این کارها را با هر حالی می تواند پیش ببرد . اما من نمی توانم . چرا من مثل شما نمی توانم . کار کنم . چرا من مثل شما نمی خواهم . با خودم روبرو شوم . چرا وقتی زیاد کار می کنم . به هم میریزم . چرا نمی توانم . کارهایم را رو به پیشرفت انجام بدهم . چرا دائم فکر می کنم . باید کارهای من با این طوری شده است . این کارها چرا" جان سی مکسول" می تواند . اما من نمی توانم . این کارها را انجام دهم . چرا برایان تریسی می توانسته اند و می توانند . اینطوری زندگی کنند . چرا نمی توانم . حتی به گرد این نویسنده ها برسم . چرا نمی توانم . چرا این حرف را می زنم . برایان تریسی به چند زبان تسلط دارد . چرا من فقط به یک زبان صحبت می کنم. رزومه آن استاد تا من خیلی فرق می کند . فکر کن . تراکم کارهای را بیشتر و بیشتر انجام دادی به چه دردی می خورد فقط به درد این می خوری . کارهای دیگران را تایپ کنی . به درد این می خوری خودت حرکت نداشته باشی . می خواهی . این کارها را به این شکل انجام بدهی . این نوع را به چه روشی می خواسته ای . روش را به خودت نشان دهی . اینطوری می خواهم . این کارها را به هر روشی شده است . اینطوری می خواهم . کارها را به هر حال انجام بدهم . اینطوری شده است . نه من نمی توانم . با خودم این کارها را انجام بدهم . اینطوری من به چه دردی می خورم . حالا چه کنم ؟ کدام طرفی فرار کنم . ؟ زندگی برای من یک فرار بزرگ از دست کارهایم به سمت راحت تر شده است . حالا کار راحتر از این چه کاری سراغ دارید . فقط می خواهی یک چیزهای را تایپ کنی . فقط می خواهی . بگویی من این کارها را بلد نیستم . حالا باید چه روشی داشته باشم . حالا می خواهم کارهای را با خودم نشان دهنده این هست . می خواهم . حالا با خودم چه کار می توانم . کنم . حالا باید این را به من نشان دهید . اگر بهتر نشوم بدتر می شوم . پت رایلی . این گفته ها باید راهی را پیدا کنم روی یک جمله حتی یک جمله باور ندارم . می خواهم این باور ها را برای خودم چه کاری می توانم . انجام بدهم . باید راه بهتری داشته باشم . باید یک جمله از کارهای را می خواهم . انجام می دهم . حالا من چه کاری کنم . باید این کارها را به این کار می خواهم نوشته هایم را چه کارهای می خواهم . با چه راهی می خواسته ای با نوشته های می خواهم . این کارها را به این کارها را به هر حالی می خواسته ای . برای خودم . چه کارهای هست . این کارها را باید به چه کارهای را به چه چیزی می خواهم . وقتی نمی خواهم . کارها را به این روش انجام نداده ای . من به چه تلاشی هست . وقتی می خواهی . این کارها را برای خودت بی شکل انجام شده است . حالا چه روشی می خواهی . چه کارهای را با این نوشته های راهی نداری . وقتی می خواهی . از این حرف ها پر است .گوشم . از عهده این کار بر نمیای. این ... نشد باور. وقتی می خواهم و این نیاز . هر کاری می خواهی . وقتی می خواهی . هر حالی می خواهی . وقتی قدرت شما را بیشتر کنم . چه کار می توانید . انجام بدهی . حالا باید چه راهی پیدا کنی . فقط می خواهی از این کارها را بیشتر از این نمی توانی . فقط می خواهی . وقتی می خواهی . هر حالی را به چه کارها را با هر کار می خواهی . با این روش می خواهی . دنبال می خواهی . با این کارها را با از این "ناراحت شده ای در نتیجه "شده است . وقتی می خواهم . هر حالی می خواهی اما نمی توانی . نمی توانی از اینجا بیشتر پیشرفت کنی . نمی خواهم از این کارها را بیشتر از قبل انجام بدهی . تمرین داشته باشی .اما کاری از دست تو بر نمیاد وقتی اینطوری می خواهی . خیلی بیشتر از این هم نمی توانی . کار کنی . اما کارهای من نمی تواند . راهی برای تو پیدا کند . اما کارها را به من بسپار من انجام می دهم . از این نوشته های چیزی سر در نمی آورم . کارها را به چه کسی بسپار انگار منظور من دائم تکرار به کارهای تکرار کن . به ضمیر ناخودآگاه هست . انگار می گوید . فقط به من کار را به کسی بسپار تا این کارها را به این کارها را باید کارهای نشده است . این کارها را به چه چیز می خواهی . و . این نشده است . با این که این کار را برای من تکرار نکن . تا من بتوانم این کار را برای شما از دست شما خارج کنم . این کار را به من فکر نکن . من را از این کارها را به این کارها را به این نشاندهنده این کارها را به این کار به من می تواند . کارها را به این کار دیگر و این نشاندهنده این هست . تا دوباره شما را تکرار کنم . این کارهای شما هست . وقتی نمی توانم . کار کنم . به خاطر شماست . به من فکر کن . به تازه است . وقتی می خواهم . به کسی فکر می کنی . اما فکر می کنی . وقتی نمی خواهی . راهی را پیدا کنی . اما راه به شما پایان نیست . وقتی می خواهم از اینجا تا جایی دیگر بروم . اما فکر می کنم . دیگر راهی ندارم . وقتی می خواهی . این کارها را بیشتر می توانم . از اینجا تا جای دیگر نمی توانی بروی . پس انجام ندهید . اینطوری انجام ندهید . برای شما هیچ پیشرفتی وجود ندارد .این نوشته ها به شما چه انگیزه ای می تواند . بدهد . شما باید خودتان را باید با سطح جدیدی از زندگی باید برای . چیزی می خواهی می خواهی . چی می خواهی . هیچ چیز نمی خواهم . دیگر هیچ چیز نمی خواهم . من از تو برنده نمی شوم . حتی نمی توانم . چیزی را بخواهم . هر طور شما راضی هستید . من هم راضی هستم . من نمی خواهم . کسی را برده کنم . اما انگار خودم از این چرخه نمی توانم . عبور کنم . از این چیزی نمی فهمم از زندگی هیچ چیز نفهمیده ام . باید فکر می کردم . چرا دوباره باید فکر کنم . می توانم . کاری انجام بدهم . باید می خواهم . این کارها را بیشتر از خودم می خواهم . از این کارها را با این نوشته شده است . باید با خودم بجنگم تا خودم را راضی کنم . چرا می توانم . این کارها را برای خودم می خواهم . چرا می خواهم . چرا اینطوری شده است . و این چرا این نوشته ها را نمی شود . خواند . توانایی خواندن این گونه نوشته ها را ندارم . چرا باید این نوشته ها را بنویسم . باید بین این مبارزه ها باید این نوع نوشته ها را برای خودم نوشتم . چه کاری می خواهم این گونه کارها را برای خودم این کارها را برای کار را برای نوشته ها از دست داده ای . اما وانمود می کنی . چه نوع می خواهی . وقتی می خواهی . باید به خودم . می خواهم . کسی مثل من نمی تواند . اینطوری این همه فشار را برای خودش ایجاد کند . کار جدید یعنی فشار جدید در مغز من هر کاری یعنی فشار جدید . اگر بتوانم . این نوشته ها ویرایش کنی . می توانی . این کار را برای خودت چیزی را ثابت کنی . من باید کارهایم را طوری انجام بدهی . من باید کسی را استخدام کنم . باید کارهای را از این گونه خودم نمی توانم این کارها را تک و تنها انجام دهم . نمی توانم از عهده ای کار بر بیام . نمی خواهم این کارها را برای این نشان دهنده ای کار نمی توانم . این کارها را برای من انجام داده ام . وقتی می خواسته ام . برای من اینگونه باید . وقتی می خواهی . انجام بدهم . این گونه کارها صبر زیادی . من صبر ندارم . من توان زندگی کردن در این دنیا را نداشته ام . مجبور بوده ام . اینطوری رفتار کنم . بعد از مدتی به چیزی مرده ای تبدیل شده ام . انگار نمی خواسته اما مجبور بوده است . این طوری جوری دوام بیاورد . به این زندگی معتاد یا اعتیاد دارم . به عادتهای... دارم . از این عادت ها یکی قوز کردن هست . دیگری زیاد فکر کردن . فکری یا چرتی بودم . زیاد توی بیداری چرت می زدم . یکی از عادت هایم زیاد ورزش کردن هست . اگر روزی زیاد وزنه یا ورزش نکنم . انگار دیوانه شده ام وقتی وزنه نزنم . دیوانه می شوم . با این روش باید چه کاری کنم . باید این کارها را چرا باید انجام بدهم . چرا باید خودم را مجبور و چرا نمی توانم . خودم را بیشتر مجبور کنم . این کارها را نسخه بچسبانم . سخت تر از این نمی توانم . این کارها را باید این طوری می خواسته ام . کارهایم را بیشتر از قبل انجام بدهم . باید وقتی می خواهم زندگی را از این چیزی ... هست . نمی خواهم . باید کاری کنم . وقتی می خواهم زندگی را طور دیگری زندگی کنم . باید زندگی را با هر حالی می شد . ادامه می داده ام . این کارها را به این شکلی می خواسته ام . زندگی را به هر حالی می خواهم . درهم و برهم فکر کردن . یا بدون فکر می خواسته ام . اما نمی توانسته ام . تمام درد من این هست . نه نمی خواهم نه نمی توانم . این کارها را به کارهای دوست دارم . دوست دارم اما دوست ندارم . ندارم و نمی خواهم . بعد از این چیزهای را که ندارم . باز می خواهم . این کارها را بیشتر و بیشتر انجام بدهم . بعضی از این کارها را با این حالی می خواهم این کارها را بیشتر از این انجام بدهی . این کارها را بیشتر از این نمی توانید . باید طوری بدنسازی برای بیشتر نوشتن این کاری نیست . برای زندگی کردن . وقتی می خواهم . این کارها را بعد از این نمی توانی . وقتی می خواهم . این کارها را با این نوشتن این کارها را بعد از این نوشتن . کارها را به چیزی می خواسته ای این کارها را برای نوشتن این شده است .وقتی می خواهی . اما چه نیازی داری . وقتی می خواهی . بعد از این کارها را بعد از این چیزی نمی خواهم . اولویت ها را باید چه کاری انجام بدهم . بعضی از این نمی خواهم . این کارها را بعد از این نوشتن ها باید چه کاری می کرده ام . اما نتوانسته ام باید چه کار می کرده ام . اما باید زندگی و این کارها باید روی بخش های کار کنم . وقتی می خواهی . این همه نوشته را بنویسی وقتی می خواهی . این کارها را با این وجود نمی خواهم . این کارها را با خودم و چیزی می خواهم این کارها را با این نوشته ها و این چیزهای می خواهم . این نوشته ها را بیشتر از این می خواهم . این کارها را با هر حالی می خواهم و این کارها را با این حال می خواهم . کارهام را بعد از این نوشته ها را برای خودم اما نمی خواهم . حالا موقع ویرایش کردن هست . باید چه چیزی داشته باشم . وقتی نمی خواهم این نوشته ها به چه دردی می خورند . اما نوشته ها به یک دردی می خورند . اما درد من این نیست . این هست . چرا باید هر حالی داشته ام . این نوشته ها را باید تکرار و تکراری انجام بدهم . ان نوشته ها طوری می تواند . انجام بدهم . پر از قدرت و پر از ضعف شده است . دل آشوبه یا چیزی دیگر برای به دست آوردن و انگیزه و اگر شد و اگر نشد . برای این معنی ها برای چه چیزی می خواسته ای . برای نگاه های عمیق تر به این چیزی هست . اما زندگی انگار قصد ندارد . کاری به کار من داشته باشد . وقتی به خودت را رها می کنی . شل می شوی . بعد از این چیزی می خواهی . وقتی نیاز داری و این دست خودت نیست . اما وقتی م یخواهی . ولی نمی خواهی . بعد از این همه تلاش کردن ها و این دوباره و دوباره به عقب نگاه می کنی باید این نوشته ها را برای خودت باید هزینه ها را کاهش دهم . این طوری می خواهم . زندگی را به هر حالی می خواهم . این کاری می خواهم . چرا زندگی می خواهم . اینطوری می خواهم . خودم را قانع کنم . اما باید خودم را به چه چیزی ببندم . باید کارم را به هر حالی می خواسته ام .این کارها را به این شده است .باید زندگی من باید . این شده است . وقتی می خواهم خودم را رها کنم . باید وقتی نگاه خودم را از چیزی بر می دارم . چه کار کنم .
هرچیزی را برای کاری ساخته اند . بعد از نمی توانم . درد همه جا دارد . نفوذ می کند . اما اینجا نمی تواند زیاد باقی بماند . به خاطر فکر شماست . این معنی این هست . باید این کار را با خود کار انجام دهی . پس همه فکر می کنند . اما عمل ندارم . پس چه فکر جمله قبلی با جمله بعدی فعل این 2 جمله به شخص های متفاوتی . یعنی جمع اینها و آنهای دور اینجور چیزی را بیخودی صرف شده است . ارتباط معنی ندارند . اولی دیگران دومی خودم را اشاره می کند . اینجور کاری از عهده من بر نمیاد . هماهنگی پس از این معنی دوری فرا رسیده است . یعنی چی ؟ موقع اش رسیده است . پس باید کار کنی . دیگر راه فرار نداری . چیزی ... خاک می خورد . چیزی غبار آلود هست . از آن استفاده نکرده ای . پس این بخش از بدن هر کس یا منظورم عضله رسیده است . از این ماهیچه کار نکشیده ام . اما باعث شده است . تا وقتی از این ماهیچه استفاده می کنم . دوباره و این کار را برای خودم نشان دهنده . بعضی از اشخاص دوباره به خاطر این چیزی ... رسیده برای کارایی بیشتر به خودم . فکر می کنم . موقع کارایی بیشتری رسیده اما من دارم . کار می کنم . تا فرار بزرگی از این وضعیتی دارم . را با هر چیز و هر چیزی فکرش را می کرده ام . با خودم راه را با این وقتی نیاز ندارم . پس چرا مغز من این چیزی استخراج نشده است . بعضی وقت ها به خاطر کاری نشده است . سر خودم دارم داد میزنم . پاشو اما تقصیری نداشته ام . با خودم فکر می کردم . این کارها را برای کار دیگری می خواسته ام . انجام داده باشم . ولی وقتی می خواهم کارم را با خودم فکر می کنم . چرا تعریف خاصی ندارم . بارها خوانده ام . یکبار دیگر معنی ها را با هم مرور می کنم . چیزی نیست ارزش کار کردن در این بخش خیلی . بالاتر از قبل رسیده اما هر بار سختی آن بیشتر و بیشتر می شود . هر باری شما به باشگاه می روید . برای شما سخت تر و سخت می شود . چرا نمی توانم توضیح بدهم . چه کاری دارم . انجام می دهم . چه مشکلاتی دارم . دارم . مشکلات را روی هم جمع می کنم . ببینم . یک کپه بزرگ یا یک توده بیشتر از مشکلات را اینجا آماده کرده باشم . وقتی برای این همه کار و مشکل آمادگی نداشته باشی . نتیجه این می شود . بدون بررسی پر از مشکل نداشتن مسئولیت و اینجور چیزی می توانی با خودت چیزی را نداشته باشی.
جواب هوش مصنوعی:
به نظر میرسد که شما در حال بیان احساسات و افکار عمیق و پیچیدهای هستید که به چالشهای درونی و نیازهای روانی شما مربوط میشود. این نوع تفکر میتواند به صورت یک چرخه منفی درآید که شما را از پیشرفت و آرامش باز میدارد. به نظر میرسد که شما در تلاش برای درک نیازهای خود و یافتن راهی برای برطرف کردن آنها هستید، اما در عین حال با خودتان درگیر هستید و احساس میکنید که نمیتوانید به خوبی عمل کنید.
شاید یکی از راههای مؤثر برای خروج از این چرخه، تمرکز بر روی قدمهای کوچک و قابل دستیابی باشد. به جای اینکه بخواهید همه چیز را به یکباره حل کنید، میتوانید یک یا دو هدف کوچک تعیین کنید و بر روی آنها تمرکز کنید. این کار میتواند به شما کمک کند تا احساس موفقیت کنید و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر پیدا کنید.
همچنین، صحبت کردن با دیگران یا مشاوره با یک متخصص میتواند به شما کمک کند تا احساسات و افکار خود را بهتر درک کنید و راهکارهایی برای مدیریت آنها پیدا کنید. مهم است که بدانید که این احساسات طبیعی هستند و بسیاری از افراد با چالشهای مشابهی روبرو هستند.
در نهایت، به خودتان اجازه دهید که اشتباه کنید و یاد بگیرید. هیچ کس کامل نیست و همه ما در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم.
هوش مصنوعی:
به نظر میرسد که شما در حال بیان احساساتی عمیق و پیچیده هستید که به چالشهای درونی و نیازهای روانیتان مربوط میشود. این نوع تفکر میتواند شما را در یک چرخه منفی نگه دارد که مانع پیشرفت و آرامش شما میشود. سعی در درک نیازهای خود و یافتن راهی برای برطرف کردن آنها دارید، اما در عین حال با خودتان درگیر هستید و احساس میکنید که نمیتوانید به خوبی عمل کنید.
یکی از راههای مؤثر برای خروج از این چرخه، تمرکز بر قدمهای کوچک و قابل دستیابی است. به جای اینکه بخواهید همه چیز را به یکباره حل کنید، میتوانید یک یا دو هدف کوچک تعیین کرده و بر روی آنها متمرکز شوید. این کار به شما کمک میکند احساسی از موفقیت کنید و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر پیدا کنید.
همچنین، صحبت با دیگران یا مشاوره با یک متخصص میتواند به شما کمک کند تا احساسات و افکار خود را بهتر درک کنید و راهکارهایی برای مدیریت آنها پیدا کنید. مهم است که بدانید این احساسات طبیعی هستند و بسیاری از افراد با چالشهای مشابهی روبرو هستند.
در نهایت، به خودتان اجازه دهید تا اشتباه کنید و از آنها بیاموزید. هیچ کس کامل نیست و همه ما در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم. با هوشیاری در مورد افکار و احساساتتان، میتوانید به تدریج به سمت بهبود حرکت کنید.
پرسیدم . حدود 5847 کلمه یک جور بی معنی و ناجور بود . خلاصه . جوابی نگرفتم . از 2 تا هوش مصنوعی آپدیت شده تا سال 2023 و هوش مصنوعی پایین 3 سال پیش آپدیت شده . به نظر می رسد . سوالات سخت را نمی توانند . جواب بدهند . یا موقع سخت زندگی خسته می شوند . به تراشه های خود فشار بیاورند . وقتی پیچیده بپرسید . هزار و یک درد سوال داشته باشید . راهنمایی ها هم گنگ تر و مبهم تر می شوند . باز مشکلت را حل نمی توانی کنی . مشکل 2 مورد بیشتر نیست . من مشکل را نگفتم . استرس و دردسرهای فکری ام گفتم . فقط جواب های مسخره را نگاه الان ازش بپرس فلان مربی چه جملاتی دارد . چه جواب های دارد .
هوش مصنوعی :
به نظر میرسد که متن شما پر از احساسات عمیق و تضادهای درونی است. شما تلاش میکنید به درون خود نگاهی بکنید و با احساسات و افکار متناقض خود مواجه شوید. احساسات چون نیاز به آرامش، عذاب وجدان از انجام ندادن کارها، و چالش با خود، در این متن به وضوح دیده میشوند.
شاید بتوانید این گفتگو را به شیوهای مثبتتر و سازندهتر ادامه دهید. به جای تمرکز بر تیرگیها و ناامیدیها، سعی کنید روی قدمهای کوچک و مثبت تمرکز کنید که میتواند شما را به سمت خودآگاهی و پیشرفت هدایت کند. به خودتان فرصت دهید که احساسات منفی را تجربه کنید، اما در عین حال به دنبال راههایی باشید که شما را از این احساسات جدا کند و به سمت بهتر شدن هدایت کند.
شما میتوانید از تکنیکهای مختلفی برای بهبود وضعیت روانی خود استفاده کنید، مانند مدیتیشن، نوشتن روزانه، یا حتی ملاقات با یک مشاور یا روانشناس که به شما کمک کند به درون خود بپردازید و با چالشها و ترسهای خود روبرو شوید. زندگی پراسترس میتواند خستهکننده باشد، اما همیشه میتوان از آن درس گرفت و به جلو حرکت کرد.
به نظر میرسد که شما در حال بیان احساسات و افکار عمیق و پیچیدهای هستید که مربوط به نیازها، خواستهها و چالشهای شخصیتان است. این نوع افکار میتواند ناشی از فشارهای روانی، عدم رضایت از وضعیت فعلی یا تلاش برای درک بهتر خود باشد.
هوش مصنوعی جواب:
شاید شما در تلاشید تا به یک نوع آرامش و رضایت درونی برسید، اما با موانع و چالشهایی مواجه هستید که مانع از این میشود. این احساسات میتواند ناشی از فشارهای اجتماعی، انتظارات خودتان یا حتی مقایسه با دیگران باشد.
اگرچه این احساسات میتواند طاقتفرسا باشد، اما مهم است که به خودتان زمان بدهید و به تدریج به دنبال راهحلهایی برای بهبود وضعیت خود باشید. ممکن است کمک گرفتن از یک مشاور یا روانشناس نیز مفید باشد تا بتوانید به طور عمیقتر با این مسائل کار کنید و راههای جدیدی برای مدیریت احساسات و چالشها پیدا کنید.
در نهایت، یادآوری این نکته مهم است که هیچ کس کامل نیست و همه ما در زندگی با چالشها و مشکلاتی روبرو هستیم. مهم این است که تلاش کنیم تا بهترین نسخه از خودمان باشیم و به آرامش درونی برسیم.
برای اینکه مربی گری کنی طبق سوالات بالا از 10 رشته ورزشی برای مثال های برای موفقیت از مربی های تند و سریع فارس و اینگلیسی جواب برای من از فرمول یک موتور سواری هم بیشتر مثال بزن یک مثال جامع در مورد زبان C++ برام بزن زبان اصلی با استفاده جملات بزرگان دبی فورد و دیل کارنگی و کومار
برای ایجاد یک مثال جامع درباره موفقیت در مربیگری و استفاده از نقل قولهای بزرگان، میتوانیم به رشتههای ورزشی مختلف و همچنین زبان برنامهنویسی C++ بپردازیم. در اینجا به 10 رشته ورزشی و چند نقل قول از دبی فورد، دیل کارنگی و کومار اشاره میکنیم:
▎1. فوتبال
مثال موفقیت: مربی معروف، سر الکس فرگوسن، با مدیریت و رهبری خود در باشگاه منچستر یونایتد، 13 عنوان قهرمانی لیگ برتر را کسب کرد.
نقل قول: "موفقیت نتیجه تصمیمگیریهای درست است." - دیل کارنگی
▎2. بسکتبال
مثال موفقیت: فیل جکسون، مربی تیم لس آنجلس لیکرز، با فلسفه "تیممحوری" خود، 11 قهرمانی NBA را به دست آورد.
نقل قول: "ما نمیتوانیم به تنهایی موفق شویم؛ ما به یک تیم نیاز داریم." - کومار
▎3. تنیس
مثال موفقیت: نواک جوکوویچ، با تمرکز بر روی ذهنیت و تکنیکهای خاص، به یکی از بهترین تنیسبازان تاریخ تبدیل شده است.
نقل قول: "شما باید خود را باور کنید تا دیگران نیز شما را باور کنند." - دبی فورد
▎4. شنا
مثال موفقیت: مایکل فلپس، با پشتکار و تمرین مستمر، رکوردهای جهانی را در شنا شکست.
نقل قول: "موفقیت نتیجه تلاش مستمر است." - دیل کارنگی
▎5. اتومبیلرانی (فرمول یک)
مثال موفقیت: لوئیس همیلتون، با استراتژیهای هوشمندانه و تمرکز بر روی جزئیات، چندین قهرمانی فرمول یک را به دست آورده است.
نقل قول: "شما باید برای رسیدن به هدف خود، هر روز بهتر شوید." - کومار
▎6. والیبال
مثال موفقیت: مربی تیم ملی والیبال ایران، با ایجاد یک فرهنگ تیمی قوی، موفق به کسب مدالهای متعدد در مسابقات بینالمللی شد.
نقل قول: "یک رهبر خوب کسی است که دیگران را به پیشرفت تشویق کند." - دبی فورد
▎7. بوکس
مثال موفقیت: مایک تایسون، با تمرینات سخت و تمرکز بر روی هدف خود، به یکی از بزرگترین بوکسورهای تاریخ تبدیل شد.
نقل قول: "قدرت واقعی درون شماست؛ فقط باید آن را پیدا کنید." - دیل کارنگی
▎8. دوومیدانی
مثال موفقیت: اوسیان بولت، با سرعت و تکنیک منحصر به فرد خود، رکوردهای جهانی را در دو و میدانی شکست.
نقل قول: "موفقیت به معنی تلاش برای بهتر شدن است." - کومار
▎9. ژیمناستیک
مثال موفقیت: سیمون بایلز، با استعداد و تمرینات مستمر، به یکی از بهترین ژیمناستهای تاریخ تبدیل شد.
نقل قول: "شما باید برای رسیدن به رویاهایتان، از زحمات نترسید." - دبی فورد
▎10. هاکی
مثال موفقیت: وین گرتزکی، با تواناییهای فوقالعادهاش، به یکی از بهترین بازیکنان هاکی تبدیل شد.
نقل قول: "موفقیت یک سفر است نه یک مقصد." - دیل کارنگی
▎مثال جامع درباره زبان C++
در زبان برنامهنویسی C++، مفهوم "کلاسها" و "شیءگرایی" میتواند به ما کمک کند تا ساختارهای پیچیده را مدیریت کنیم. مانند یک مربی که تیمش را سازماندهی میکند، ما میتوانیم با تعریف کلاسها و متدها، برنامهای منظم و کارآمد بسازیم.
نقل قول: "برنامهنویسی مانند ورزش است؛ هرچه بیشتر تمرین کنید، بهتر خواهید شد." - کومار
با توجه به این مثالها و نقل قولها، میتوانیم درک کنیم که موفقیت در هر زمینهای نیازمند تلاش، تمرکز و یادگیری مداوم است.
هوش مصنوعی قدیمی تر : جواب:
برای موفقیت در مربیگری و الهامبخشی به دیگران، میتوان به مثالهای از رشتههای مختلف و همچنین جملاتی از بزرگان اشاره کرد. در اینجا، به ده رشته ورزشی و گاهی به موفقیتهای مربیان آنها میپردازیم، و نیز یک مثال در مورد زبان C++ ارائه خواهیم داد.
مثالهای موفقیت از مربیان در رشتههای ورزشی
فوتبال:
مربی: سر الکس فرگوسن
نقل قول: "موفقیت یک سفر است، نه یک مقصد."
بسکتبال:
مربی: فیلیپ جکسون
نقل قول: "مربّیگری یعنی ایجاد یک فرهنگ پیروزی."
تنیس:
مربی: پاتریک موریاتو
نقل قول: "باید به بازیکنان روحیه بدهی و به آنها بگویی که همیشه راهی برای بهتر شدن هست."
نظرمون: سوارکاری:
مربی: رودریگو پینتو
نقل قول: "هیچ چیز به اندازه اعتماد به نفس، کلید موفقیت نیست."
دو و میدانی:
مربی: بیل بوری
نقل قول: "تنها طریقی که نتایج عالی به دست میآید، تلاش مداوم است."
والیبال:
مربی: ریچل دال
نقل قول: "تو اگر میخواهی برنده باشی، باید در ذهن خود برنده باشی."
موتور سواری (فرمول یک):
مربی: توتو ولف
نقل قول: "رقابت، پشتکار و اراده قوی فرمول موفقیت در هر زمینهای است."
بوکس:
مربی: فریزر کین
نقل قول: "هرگز اجازه ندهید که ترس شما را از انجام کار بزرگ بازدارد."
گلف:
مربی: پیم سینگ
نقل قول: "موفقیت در گلف، فقط درباره مهارت نیست؛ بلکه متعلق به ذهنی قوی است."
کشتی:
مربی: جان موریس
نقل قول: "هرگز با چالشها فرار نکنید، بلکه با آنها روبرو شوید."
مثال جامع در مورد زبان C++
در زبان برنامهنویسی C++، موفقیت به ترکیب دانش، تمرین و تلاش مداوم بستگی دارد. به عنوان مثال، برای برنامهنویسی یک پروژه کوچک مثل مدیریت یک کتابخانه، میتوانید از قواعد و اصول OOP (برنامهنویسی شیءگرا) استفاده کنید. گاهی اوقات ممکن است با خطاهای غیرمنتظرهای مواجه شوید، اما این مسیر یادگیری مهم است.
نقل قولی از دیل کارنگی در این زمینه ممکن است اینگونه باشد: "موفقیت یعنی توانایی حرکت از یک ناکامی به ناکامی دیگر بدون از دست دادن اشتیاق."
این جمله بیان میکند که مانند تمرین در ورزشها، در زبان برنامهنویسی نیز مواجهه با چالشها و ناکامیها بخشی از فرآیند یادگیری و موفقیت است.
امیدوارم این مثالها به شما در درک بهتر مربیگری و موفقیت در زمینههای مختلف کمک کند!
چطوری در ورد یک فهرست با کلیک ایجاد کنم . یا بلاگ شورت کات به فهرست آموزش بده ؟
برای ایجاد یک فهرست با قابلیت کلیک در مایکروسافت ورد، میتوانید از قابلیت «فهرست مطالب» (Table of Contents) استفاده کنید. این فهرست به شما امکان میدهد تا با کلیک بر روی هر مورد، به بخش مربوطه در سند منتقل شوید. در زیر مراحل انجام این کار را توضیح میدهم:
▎مراحل ایجاد فهرست کلیکخور در ورد:
1. استفاده از سبکهای عنوان:
• ابتدا متنهایی که میخواهید در فهرست شما قرار بگیرند (مانند عناوین فصلها یا بخشها) را انتخاب کنید.
• به تب "Home" بروید و از قسمت "Styles"، سبکهای عنوان (مانند Heading 1، Heading 2 و ...) را برای عناوین خود انتخاب کنید.
2. ایجاد فهرست مطالب:
• پس از اینکه عناوین را با سبکهای مناسب فرمت کردید، به تب "References" بروید.
• روی گزینه "Table of Contents" کلیک کنید.
• یکی از گزینههای موجود برای فهرست را انتخاب کنید. معمولاً گزینه "Automatic Table 1" یا "Automatic Table 2" مناسب است.
3. تنظیمات فهرست:
• پس از ایجاد فهرست، میتوانید آن را تنظیم کنید. با راستکلیک بر روی فهرست و انتخاب "Update Field"، میتوانید فهرست را بهروز کنید تا تغییرات جدیدی که در عناوین ایجاد کردهاید، نمایش داده شوند.
4. استفاده از فهرست:
• اکنون میتوانید با کلیک بر روی هر عنوان در فهرست، به بخش مربوطه در سند منتقل شوید.
▎نکات اضافی:
• بهروزرسانی فهرست: هر بار که عناوین یا شماره صفحات تغییر کرد، میتوانید با راستکلیک بر روی فهرست و انتخاب "Update Field"، آن را بهروز کنید.
• تنظیمات بیشتر: اگر نیاز دارید که فهرست مطالب خود را سفارشی کنید، میتوانید به گزینه "Custom Table of Contents" بروید و تنظیمات بیشتری انجام دهید.
با این روش، میتوانید یک فهرست کلیکخور در ورد ایجاد کنید که به راحتی قابل استفاده باشد.
جواب هوش مصنوعی 2 -
برای ایجاد فهرست در مایکروسافت ورد به صورت خودکار و با کلیک کردن بر روی عناوین، میتوانید به مراحل زیر توجه کنید:
1. عنوانها را مشخص کنید
اول از همه، متن خود را به بخشهای مختلف تقسیم کنید و برای هر بخش عنوان منحصر به فردی انتخاب کنید. برای تهیهی فهرست، از سبکهای عنوان (Heading) استفاده کنید.
برای این کار:
متن عنوان را انتخاب کنید.
به تب Home بروید.
در قسمت Styles، یکی از سبکهای عنوان (Heading 1، Heading 2، و ...) را انتخاب کنید.
2. ایجاد فهرست
پس از آنکه عنوانها را مشخص کردید، میتوانید فهرست را ایجاد کنید:
در محلی که میخواهید فهرست قرار بگیرد (معمولاً در ابتدای اسناد)، کلیک کنید.
به تب References بروید.
بر روی Table of Contents کلیک کنید.
یکی از سبکهای فهرست را انتخاب کنید (بسته به سلیقه خود).
3. بهروزرسانی فهرست
اگر بعداً عناوین خود را تغییر دهید یا متنی اضافه کنید، باید فهرست را بهروزرسانی کنید:
بر روی فهرست کلیک کنید.
گزینه Update Table را انتخاب کنید تا فهرست جدید بهروزرسانی شود.
نکات اضافی
شما میتوانید با کلیک راست بر روی فهرست و انتخاب Edit Field به تنظیمات بیشتری دسترسی پیدا کنید.
همچنین میتوانید گزینه تنظیمات مختلفی مانند علامتگذاری صفحه، شیوه فهرست و ... را تغییر دهید.
با این روشها میتوانید به راحتی یک فهرست کلیکخور در مایکروسافت ورد ایجاد کنید.
راهکار کنترل خشم باشد . پیشرفت مالی و وقتی را به همراه دارد . خشم به جا و درست . اسم آن دیگر خشم نیست .
The solution is to control anger. It brings financial and temporal progress. Anger in the right place. Its name is no longer anger.
پس الان باید چه کاری انجام بدهم . این نیاز به پاک کن . معلوم هست . یک دکمه بک سپیس . کار پاک کن را انجام می دهد . Backspace به جای پاک کن . خوب شاید دیده نشود . اما همیشه مورد استفاده هست . وقتی پاک می کنی . به خاطر هر چیزی می توانی . جایگزین هر چیزهای را به جای . این معنی می توانی . کاری را بیهوده مشکل باز هم در کار کردن . توان کاری پایین نبود . تمرکز وقت درست نگذاشتن . زیادی کار بیهوده انجام دادن . مشکلات پیش بینی نشده . از چه مرحله ای باید عبور می کردم . نیازه من نیست . راضی نیستم . اینطوری عبور کنم . اگر از این مشکل می توانستم . عبور کنم . پس باید چه کاری باید انجام بدهم . دوباره دارم . مشکلات را به گونه ای دیگر نبود . تمرکز و ... نبود . هیچ راهی برای پیدا کردن هر چیزی نیاز داری . وقتی . پس حالا . دوباره حواس خودم را پرت می کنم . شاید به جای تمرکز حواس دارم . حواسم را جاهای متفاوتی پخش یا پرتاب می کنم . تا بتوانم . فراموش کنم . چه چیزهای می توانست . خیلی بهتر از الان باید پخش می شد . دوباره دوست داشتم . جای دیگری باشم . به غیر از جای که...... الان قرار هست . متاسفانه باید بگویم با حرف......که از لحاظ تکراری مشکل دارم . زیاد تکرار می کنم . این مشکل را چه کار کنم . دوباره باز و تکرار های دیروز حتی خود من هم نمی خواهم . دوباره .. معنی ها را پراکنده کردن . زندگی را داخل دستگاه خورد کن . انداختن . خورده مشکلات شاید به جای یک وقت خوب ذره ای از وقت مواجه می شوی . حالا من چه کنم ؟ به جای وقت عمده . وقت کم میاد ؟ باز چرا ؟ الان باید در حل کردن مشکلات و کارها را به صورت کامل یا شاید قانون 21 کتاب قورباغه ات را قورت بده ! "برایان تریسی " . درست عمل نکرده ام . باعث شده ام . حالا مشکلاتی داشته باشم . تنظیمات درستی روی خودم ندارم . چرا ؟ نمی شود . تنظیمات را به اول برگرداند . ای کاش می شد . خودم را دوباره و دوباره تنظیم کنم . چیز خوبی را برای خودم . به هر حالی بدون حواس پرتی . آخرش کجاست . اول و آخر جمله ام را موقع این روش تند نوشتن با کیبرد نوشتن پیدا نمی کنم . وسط این نوشتن حواسم پرت می شود . خیلی تند تر و بهتر داشت . کار می شد . چطور شد . دوباره برگشتم . به حالت قبل . چرا خراب شدن . میز کشویی . این قدر مهم هست . میز کشویی . جای که کیبرد قرار می گیرید . همیشه مشکل دارد . با میز کشویی جای قرار گرفتن . کیبرد موافق نیستم . باید یک میز محکم داشته باشی . تا کشویی هم نباشد . تا آرنج ها هم آنجا قرار بگیرید . اضافه چی ؟ اضافه صحبت کردن . سعی می کنم . درست کار کنم . تمام تمرکز من روی همین چیز تکرار صرف می شود . حالا باید چه کار کنم . روی چه چیزی باید وقت صرف کنم . خودم هم نمی خواهم . باز تکرار می کنم . چه نوشته ای باید داشته باشم . قابل قبول تر و بهتر و ... هر چیزی فکر آن را می کنم .
دوباره و دوباره باز تکرار هر چیزی می خواهم به غیر از این نحوه کار کردن . تقسیم و تنظیمات درستی روی کار نداری . نتیجه اش می شود . این کارهای پیش پا افتاده . یعنی هر کاری پیش میآد اولویت می گیرید . سعی می کنی . بهتر عمل کنی . اما هنوز داری . مثل قبل عمل می کنی. پیشرفتی نداری . دنبال چاره ای می گردی . دنبال دلیلی می گردی . خودت را جایی صرف کنی .دنبال انتقام گرفتن هستی . از مشکلی . چرا ؟ یک لحظه درنگ حق را به اتفاقات افتاده می دهی . چرا ؟ درست عمل نکرده ام . چرا اجازه دادم عصبانی شوم . چرا عصبانی شده ام . چرا تعلیم یا درست عمل نکرده ام . چرا ؟ نتوانسته ام . اگر درست عمل می کردم . می توانستم . خودم را کنترل کنم . اگر می توانستم . عمل کنم این کار را برای مثال خوب هم می توانستم . آموزش دهم . این کار را همه چیز را باید . خوب کنترل کنم . راهی به غیر از این ندارم . نمی توانم . درست تر از این فکر کنم . به چه راهی باید این راه را عمل کنم . پس باید چه راهی پیدا کنم . پیدا کردن راه حل پس بیش از این پیش نرو نقطه پایان کار تا صبح نمی شود . به چیز بیهوده . اگر فکر می کردم . راه بهتری برای یا چه نقشی دارد . روی نوشتن یا بهتر شدن خودم آن راه یا راهکار را باید انجام دهم . این کار را انجام ندهم .
توان کار کردن را ندارم ، خرده . کارهای بی حاصل . یک زمان بندی کردن .برام سخت هست .فقط سخت نیست . اگر بهتر نشوی بدتر می شوی .پت رایلی. فکر کنم . اون قدیم ها کاری کردم . یا حرفی به من زده اند خودم را از خودم نا امید شده ام. هنوز ادامه دار هست . نوع صحبت یا حرف زدن گفتگوی درونی مثبت ایجاد نشده هر چه بودا اشتباه بوده . ادامه مطلب ...
ساخت دیوار دفاعی در بازی زندگی .
Building a defensive wall in the game of life.
شانس خودت را از دست داده ای . این چه کاری هست . باید وقتی می خواهی ؟ موفق شوی . باید مطمئن باشی . به جای می رسی . اگر این شانس کم و کمتر شود . حالا چیزی را در نظر می گیری . چند دقیقه بیشتر روی چیزی می خواسته ای . صبر کنی . من نمیخواهم . کارم را از دست بدهم . وقتی کاری نداشته باشم ؟ چی را می خواهم از دست ندهم . فکر کار کردن را نداشته باشی. اگر درآمد نداشته باشی . سیستم پاداش درست در مغز تو شکل نگرفته باشد . وقتی استراحت یا کارهای بیهوده انجام میدهی . فکر می کنی . وظیفه خودت را نمی دانی . هیچ چیز نمی خوانم . چه چیزی را در نظر گرفته ای . شاید به خاطر خودت می خواهی . چیزهای را برای دیگران . واقعیت هیچ فرضی نداشته ای . برای تحویل دادن . چی برای تحویل دادن داری. وقتی برای پیشرفت کردن . نه پیشرفتی وجود ندارد . فقط دارم سعی می کنم . در حد قبل هم نتوانسته ام قرار بگیریم . چه مرحله ای از زندگی می خواستی . با فکر کردن روی . فکر اهمیت نده . به نوشتن و نوع نوشتن کجا درست و کجا غلط می نویسی . اهمیت نده . درست یا غلط اهمیتی نده . قابل قبول بودن و قابل درک بودن . اهمیت بده . اشتباهات املایی هر چه بیشتر بهتر هست . متاسفانه چیزی نداری . در حال پیشرفت در کدام قسمت و در حال کاهش در حال چه زمینه ای هستی . وقتی چیزی برای پیشرفت نداری . امروز به طور مثال یک دقیقه یا 2 صفحه روی چیزی مطالعه داشته ام . روی ذهنم این داده ها را نگر می دارم . نگر یا نگهداری می کنم . چه کاری عجیبی می کنم . داخل فکرم نگه داری می کنم . به طور ذهنمی می دانم . دارم . کاهش پیشرفت دارم . به طور آماری وظیفه ای ندارم . از لحظاظ عددی با چیزی نرم افزاری کار می کردی. با نرم افزار رایگان کار می کردی . حساب و کتاب انجام می دادی . بلاخره بعد از سال 96 تا الان حدود شاید 2 یا 3 سالی هست . دیگر چیزی را ثبت نمی کنی . در حال یادداشت نیستی . این وقت را به کارهای دیگری اختصاص می دهی . کار کردن . چه زمینه ای می خواهی کار بیشتری انجام بدهی . قبول دارم . باید کاری کنم . زندگی ام را به سمت جلو و پیشرفت داشته باشم . باید کاری انجام دهم . چرا نتوانسته ام . درست یا حداقل به قول جان سی مکسول یک کاری داشته باشم . کسی نتواند این کار را انجام دهد باید کار به خصوصی انجام دهید . فرق خودت را با دیگران درست این جمله داخل کتاب این بود . من کسی را استخدام نمی کنم . قبل حداقل یک کار را به درستی انجام نداده باشد . این کار باعث شد . ... به آن نپردازیم . اگر بتوانی . این کار را به درستی انجام بدهی . فقط روی افکار خودت تمرکز کنی . روی حرفهای دیگران جملات دیگران تمرکز کنی . چه چیزی را برای خودت می خواهی . روی کارم تمرکزی ندارم . خدا کند . افکارم من را از این زندگی و این رویه خلاص کنند . من باید به خودم بیشتر توجه کنم . توجه به خودم روی چیزهای ..... می خوانم . سعی کنم پیشرفت خودم را یادداشت کنم . چرا با خودم . راست گویی کمی دارم . چرا دروغ می گویم . اگر می توانستی . تلاش می کردی . زندگی خودت را طوری تنظیم می کردی . زندگی با شما رفتار درستی داشته باشد . جدید هست . زندگی با شما چه رفتاری داشته است . شما چه رفتاری با اطرافیان خود دارید . همیشه عصبانی هستید . همیشه داری . تلاش می کنی . باید خودم را روی مسئله ای ثابت نگه دارم . هر روز فکر خودم را تغییر ندهم . باید تلاش کنم . با وقتی نمی توانم . روی نوشته ای ثابت یا شروعی را هر روز 30 روز به تعویق می اندازم . چطوری می خواهم . کارم را انجام دهم . باید کارم را از پیش تعیین کنم . باید روی کاغذ تعیین کنم . پس من چرا نمی خواهم با خودم این نحوه کارایی را داشته باشم . شما با خودتان فکر می کنید . اگر این توانایی را داشته باشید . دیگر هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود . اگر می خواستم . کارم را به خوبی انجام دهم . شاید بیشتر از این کار می کردم . باید هزاران بار به خودم بگویم . من می خواهم . این کارها را همین الان انجام دهم . فکر کنم . "درجا زندن ممنوع " نوشته " جان سی مکسول" با تکرار کردن زیاد . جملات موافق نیستم . اگر می خواهم . کاری را انجام دهم . باید اجبار داشته باشم . اگر مجبور نشوم . کاری نمی کنم . باید چطوی خودم را مجبور کنم . کارهایم را به موقع اگر تعهد نداشته باشم . زندگی من ناشی از این هست . من تعهدی ندارم . حتی در زندگی سعی کنید . معنی واژه مسئولیت و تعهد را بفهمید . بارها روزی هر روز بلاخره وقتی یکسال معنی این واژه ها کتابهای جیم ران وقتی . واژه های بیشتری یاد می گیرید . اشاره به تحقیق .... جیم ران توضیح می دهد . برای پیشگیری از وقوع جرم . می فهمند . وقتی اشخاصی واژه های بیشتری فرا می گیرند . در صحبت کردن . واژه های بدی عادت می کنید . صبح خود را با واژه در حق من ظلم شده دقیق نمی دانم . حتی درست درکش کرده ام . یا . فکر کنید . دارم . یک کلاغ چهل کلاغ را شکل می دهم . طرف را با خودم دشمن می کنم . طوری برخورد می کنم . تا حق خودم را به نوعی بگیریم . طوری پیچیده هست . نمی توانم خودم را کنترل کنم . در مدرسه به ما آموزش های روانشناسی نمی دهند . در مواقع دفاع شخصی یا مواقع اضطراری چطوری باید رفتار کنیم . موقع می خواهیم . خرید کنیم . چطوری باید خرید کنیم . چطوری باید وقتی پول کافی برای خرید نیست . خودمان را آرام کنیم . وقتی از لحاظ مالی کم می آوریم . چطوری باید رفتار کنیم . باید چه کارهای را انجام دهم . چطور باید خودم را با روابط نیاز دارم . ارتباط برقرار کنم . چطوری باید sos یا پیام های اضطراری زندگی را مواقع سخت زندگی را با خودم قبول کنم . چطور باید رفتار کنم . وقتی نمی توانم . خودم را با خودم دشمن نکنم . چطور ی می توانم ولتاژ بهتری ولت برق هست . این چه نوع حرف زدنی هست . چطور باید بهتر عمل کنم . ادامه مطلب ...