تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

compulsionاجبار

به طور ناسالم رقابت می کنی چه چیز می تواند وجود خودت را به خطر بیلندازد شاید اصلن توان رقابت با خودت را نداری اصبن اهمیت ندارد چه چیزی مهم هست درست هست اما آمار اشتباهاتم بالا یا کم و زیاد می شود همه چیز برای به دست آوردن یا از دست دادن بوده من هیچ کاری انجام نداده ام یا اینکه فکر می کردم اقدامات ناکافی من کافی هست دلم را به خوشی و یا هزر اشتباهی زود تر از بقیه کارم را رها کردم چه چیزی باعث شد من احساس آرامش نداشته باشم دیگران همه می دانستند من توان انجامش را ندارم و برنامه ریزی ها درست بود موقع انجام دادن کار این من بودم که کارم را رها کردم یا وانمود کردم و عملی کردم یک ساعت بیشتر تلویزیون یا بازی کامپیوتری انجام دادم به جای آن می توانستم هنر خلاصه نویسی یا یک چیزی که می توانست تلاش پشت سر هم را برای هدفی مشخص نداشتم هدفی مکتوب فقط حساب وکتاب کردن که اینجا خوب کار نمی کنی مطالبی که حوانده ای را نتوانسته ای به مرحله اجرا در بیاوری فقط واقعیت ها جلوی چشم من رژه می روند امان از دست اینکه دائم داری خودت را سرزنش می کنی یا همه چیزهای بد برایت یک عادت شوند باید به جای اینکه عادتهای بد داشته باشی برای خودت یک چیز منظور عادت خوب پیدا کنی این روش من نبوده عادت به کار کردن واقعیت همین است هر بار کاری را دشوار انجام می دهید چه خوب یا چه بد خود را مجبور می کنی که این کار را انجام دهی....  ادامه مطلب ...