تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

موقعیتPosition

تنبلی برای من یک چیز عادی هست، بخشی یاد نمی گیرم . ساختن هست ، چیز جدیدی نیست . عادت جدیدی یک چیزی هست . دیگر بس هست . نتیجه نمی داد چرا یک صفحه مطالعه کنم . همان قانون دارم. بازم مثل همیشه مثل قبل میشه . یا مثل همیشه . باز بازنده یا نمیشود . چرا؟ بقیه کاری را انجام دهند، دوباره تکرار میشود . مثل دویدن ۱۰۰ متر زیر ۱۰ ثانیه یک نفر کافی بود این کار را انجام دهد تا بارها از سوی بقیه بهتر و بهتر شود. نه باعث نشد؟این عمل .چرا؟ اینطوری هست. کافیست ؟فکر کنی ؟ نه کافی نیست؟فکر کنی چرا؟ کار با فکر تنها انجام نمیشه . بیخیال . شوی ، اسرار نکنی سمامجت به خرج ندی .یک کم استراحت .نیاز داری برنلمه ریزی برای استراحت کردن . چطوری ، یک جمله از بزرگان جستجو کنید . جملات زیادی هست ؟چرا ارتباطی با یادگیری جمله خوبی .نداری ؟چرا مثل غار نشین ها کار کرد

 عقب مانده ای داشته ام . هیچ هدفی ندارم. حرکت به جلو ندارم . عقبگرد کرده ام . چرا هیچ چیز یا باور دارایی کار ذهنی و فکری ندارم . مدافع یا محاجم یا  keeper goler یا دروازه بان فکری یا ذهنی ندارم . در حال گل زدن به خودی  هستم ،  دروازه عوض می شود ، اطلاعی ندارم . زمین عوض شده نیمه بعدی به همان دروازه قبلی شوت  . می زنم .گل به خودی . چرا؟  به خاطر ؟ این گل ها یا دروازه های زیادی  تعیین کرده ای حالا تعداد شوت های بی هدف زیاد شده . تعداد گل های خورده بالا رفته . موقعیت و گل هم بزنم اهمیتی ندارد.  ادامه مطلب ...