تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

بی مقصدaimless

منجنیق 2 تا انتخاب داری ؟ یا اینکه یا اینکه ؟ بیشتر از اینکه کمتر از آن که توان گمشدن بدترین کار خود را تا به حال ارائه داده ای چیزی را با تمام خنده های بیشتری را برای خودم نبینم و بیشت برای خودم و چیزی را برای همین که می شود برای چیزهایی کمتری را ندارم برای خودم به این معنی است که برای خودت کمتر برای این بی معنی بودن و چیزهایی که برای خودتم بیشتر به چیزی که دوست دارم این معنی سیاه را می دهد بیشتر برای خودت می توانی چیزی که می خواهد برای خودت به هیچ معنی نداری ؟ 

چقدر می شود بد کار کرد و بدترین کاری بود که از من روی داد بد ترین نوشته و بدترین حالتی که ممکن هست روی دهد بدترین نقطه همیشه یک ترس وجود دارد ... به جا هست ... این واژه ها باید بهتر به کار برده شوند فقط به صرف...به خاطر اینکه می خواهی تعداد پست های خودت را بالا ببری هرچی کارهای خسته کننده تر انجام بدهی می توانی خودت را از حقیقت دور ببری پس چه نقطه ای را هدف گرفته ای هدف از اینکه منتها ...انتهای مسیر چیه ...1150-1250-1212 اعداد پشت سر هم تکرار می شوند به چه دردی می خورند ...این فقط این معنی را می دهد که بر 5 بخش پذیر هست و چه حالی داری را با خودت دنبال می کنی به معنی خاصی فکر کن کتاب واقعن عمیق تر یا دور تر از آن چیزی که فکر می کردی ...همه چیز را هیچ چیز تصور کنی پس فقط انجام می دهی ... از اول آخرش را تکرار ... با عیار پایین کار کنم یعنی چی کار کنم دوست داری مورد توجه قرار بگیری واقعیت تلخ هست کار کردن حالتی هست بین رنج کشیدن 100 آخ جان 100 واقعن دارم به چه چیزی فکر می کنم دارم اعداد ساعت را شکار می کنم ... این فقط یک ساعت هست ... هیچ چیز خاصی نیست ... جستجو کنید ساعت و راز ساعت یا ساعت 0100 چه معنی می دهد ... منظور من اعداد فرشته هستند ... به چه چیزی تعلق دارد فقط یک سرگرمی برای خودم پیدا کرده ام که شاید آینده ای را بتوانم پیش بینی کنم ... چه چیزی به غیر از اینکه بتوانم شماره های را برای خودم تعیین کنم و اینکه همه چیز در دقیقه ها و اینکه ذخیره می شود کلیه حقوق محفوظ است 1402 بلاگ اسکای ... چه معنی دارد که از لحاظ حقوقی و این نقطه ضعف من هست ... که مطالب خودم را بدون هیچ شناختی از لحاظ قانونی و چه حقوقی بین مستاجر و مالک سایت هست که وجود دارد ... البته من که پولی را برای قرار دادن این چیزها پرداخت نمی کنم یا درآمدی را برای من به همراه ندارد فقط دارم کاغذ سیاه می کنم صفحه سفید را سیاه می کنم ... معنی چیزی که برای خودت تعیین کرده ای این چه تغییری برای من وجود دارد هرگز این نوشته ها به داد تو نخواهند رسید اگر موفق شده باشی ... چند درصد یا چند درجه شعاع یا تغییر مسیر از کارهای قبلی را داشته باشی ... واقعن موفقیت این نیست که بخواهی واقعن بخواهی به زور موفق شوی بعضی وقت ها هم همه چیز به هم میریزد و یک بی نظمی اتفاق می افتد پس فکر می کنی که زندگی به این معنی و این قضیه چه کمکی می توانستم کنم می توانستم چه کاری انجام دهم من دوست داشتم خودم را درجه ای می رساندم که زندگی من به حالتی برگردد یعنی واقعن قدیم ها موفقیت بیشتری داشته ای و خودت را برای این معنی آماده کرده بودی من برای همه چیز آمادگی داشتم به غیر از اینکه خودم را با خودم تمرکز بیشتری روی کار داشته باشم ... چه کاری هیچ کاری در کار نیست دقیقن معلوم نیست ... چیزی وجود داشته باشد انگار هیچ چیزی وجود ندارد که توجه تو را جلب کند واقعیت دروغی بیش نبوده دائم به خودت دروغ می گفته ای من برای خودم می توانم محدوده ای فرضی داشته باشم که هرگز نمی توانم از آن رد شوم مرز نامرئی شدن و دیوار نامرئی برخورد می کنی ... قدرت دیوار نامرئی از بتن هم بیشتر بوده از این بیشتر نمی توانید فرا بروید هر کسی نمی تواند درک کند چرا برای ما این چیزها پیش می رود پس مرزهای معنا گرایی و ارزش گذاری برای ما وجود دارد پس من باید چه کار کنم تا پیشرفت بیشتری داشته باشم ...

دقت من بیش از این هست که خودم را به جایی برسانم که زندگی را به خاطر همین اشتباهات دوباره راهی را پیدا کنم که زندگی من برای خودم و چیزهای برای پیشرفت بیشتر صرف می کنی واقعن باید بیخیال نوشتن شوم این نشان می دهد که اعتماد به نفسی در زمینه نوشتن و این طوری کار کردن اصلن ندارم پس باید بیشتر به خودت اهمیت بدهی خودت هدف نیستی ... چیزی به اسم من هدفمند وجود ندارد من یک آدم بی هدف هستم ... هدفی وجود ندارد همین معنی برای من بوده که اینجا هستم هیچ برنامه ای را نتوانسته ام دنبال کنم پس این کار کس دیگری هست به خودم نگاه می کنم از شرکت های که وجود دارند اینجا همه چیز را به حالت خودش واگذار می کنی من دوست ندارم خودم را از چیزی بیشتر از این که دارم برای خودم دردسر درست می کنم من در حال کار کردن نیستم دارم وقت خودم را هدر می دهم با این واقعیت نمی توانم کنار بیام که من باید برای خودم چیزی را صرف می کردم و این امکانات را برای من نمی توانم پس از اینکه امکانات و وقت خود را از دست داده اید کسی نمی تواند به شما کمک کند به جز اینکه خود شما می توانید به خودتان کمک کنید ... تمام حالت ها را انتخاب کنی من با چیزی مثل خودم رفتار عاقلانه ای باید داشته باشم به بخش های غیر ممکن و غیر ناخودآگاه من به کار می افتد ... پس من باید به خودم کمک کنم توان اینکه به خودم نمی توانم کمک کنم هر چیزی امکان پذیر هست و اینکه من دارم با تمام ویژگی های خوب را از دست می دهم به بخش های می رسم ... اصلن معلوم هست یک چیز ساده را پیچیده جلوه دادن و این کار برای من حالت خودش را از دست می دهد و این تکانه های که در تمام واحدهای برای دیگری و این چیزی که نمی تواند شما را به حالتی برساند که دیگران و خودت را خوشحال کند پس بلاخره که چی ؟ معنی و شکلی که باید اینطور از آب بیرون می آمد من توان نوشتن برای خودم یا کس دیگری را ندارم خودم هم از ... با این پست نمی توانم مواجه شوم بدون تمرکز خالی از وجودی که باید بهتر روش کار می شد اما کار نشد ... پس باید این چیزی را که به اسم حسادت بود... به کارهای بهتر دیگران کجا پنهان کنی حسادت به  کارهای بزرگی که ارزش خواندن چندین و چند بار را دارند اما چیزی وجود ندارد که راهی را به من نشان می داد که با خودم چیزی و راهی را پیدا کنم و این شده به حالی که برای من هزاران بار تکرار شود راهش این نیست یک میزان خاص دارد بارها باید با چیزی و انرژی منفی و حالت ساکن بودن خودت کنار بیایی من سرعتی در نوشتن هرف حرف هایم ندارم هر هرفی هر حرفی را نباید جایی تکرار کنی من باید عمرم را طوری برای خودم پیدا می کردم و این چیزی که بیشترین چیزی که من برای خودم می سازم من دارم چی برای خودم می سازم دارم فقط به این لحظه 0133 با تمام تحرک خودت و عادت کرده ای که این چیزها را تکرار کنی پس به خودت ثابت کن می توانی از این اشتباه چلوگیری جلوگیری کنی ... کار با کربن زغال ... اول چوب هست بعد کربن می شود حتی گاز کربن تولید می کند حتی بدن هم اکسیژن می گیرد بعد دی اکسید کربن پس می دهد ... ما در حال سوخت و ساز هستیم ...

پس ما واقعن آتش درون داریم ... حوصله نداشتن برای حالت های پیشرفت.....

سوال چرا چیزی که نخوانده ای و مسئولیت آن را نپذیرفته ای پست می کنی ؟ تا حد ممکن تلاش کردم ... استانداردهای پایین کاری باعث به وجود آمدن چنین کاری شد....

عمدن ارزش کارم را پایین می کشم ... به طور غیر عمد این اشتباه را شاید مرتکب بشوی .... ناشی هستی از قدرت یا شاید ضعف زیاد ...  ادامه مطلب ...