هزار و یک سوء تفاهم اصلا قرار نبود . این جملات پشت سر هم بیاییند . این همه سوء تفاهم و اشتباه پشت سر هم مثل و دومینو که کابوس وار نوشته شده . هنوز شروع نکرده ام . بدنم اشاره می کند . من خسته هستم . حوصله نیست . چرا ؟
باید این اتفاق می افتاد نباید حدود یک ساعت طول بکشد . چرا باید یک ساعت انجام می شد . این نوشته های حدود یکساعت بیخیال باش . شروع به نوشتن کن . این همه اش . همین هست . قانون را برای این داشته باش . این به خاطر چی انجام می شود . ؟هیچ قانونی وجود ندارد . به خاطر خودم . به خاطر دیگران و این کار به خاطر من این حالت نیاز همین جا نیست .
گفته ها :حرف ها :من ها :شخصیت ها واقعا علامت = این چه معنی می داد . حتی اگر باید یک خط فاصله قرار داده می شد . به خاطر این همه اشتباهات گذشته که انجام شده این اشتباهات گذشته . من این شخصیت را ندارم . دارم با خیلی ها می جنگم . شرایط و آدم های غریبه را شناختن . این معنی این سب به خاطر من اینطور معنی شده . واقعا یکبار بخوان این متن را واقعن خنده دار شده این به جملات به خاطر این هست . من دارم . به فایل صوتی گوش می دهم . که این جملات را تکرار می کند. من هم دقیقا دارم . از این حرفها استفاده می کنم . خیلی جهت گیری دارم می کنم . به خاطر من که این چیزی به خاطر من شده است .
برای صفت من به خاطر من . همیشه نیاز داری این کار را انجام بدهی . منن واقعا نیاز دارم . کار خودم را بیشتر انجام دهم واقعا حرف اضافه بود . این حملات نیاز به خاطر کمتر نویسی و این چه اشتباهی بود . من دارم هوشیاری خودم را بین کلمات از دست می دهم . این فاجعه است . واقعا به خاطر جای که به یک مقاومت در زندگی رسیده این . دقیقا شروع به واکنش می کنی . دقیقا شروع می کنی به خاطر آوردن حرکات اشتباه و این که واقعا باید این زیان را به خودت می زدی . دوباره حالا دوباره دقیقن در حالت آزمایشی این اشتباه را انجام نمی دهی . در زندگی واقعی این اشتباه بزرگ را انجام می دهی . اینجا چه اتفاقی افتاد . دست هایم درد گرفت . به خاطر خودم این اشتباه را انجام دادم . این کار بزرگی بود . به خاطر خودم نیاز دارم ...
وای لعنتی ... این محال اینجا همان اشتباهات دیروز هست . اینجا سر پیچ بزرگ همیشه هست . به خاطر این هست . چرخه که داشتم . را دوباره تکرار کرده ام . واقعا این کار اشتباه بزرگی که نیاز دارم . این چه کاری می خواهم به خاطر خودم اینجا به خاطر خودم نیاز می خواهم . واقعا به خاطر لعنتی بازی های که در آورده این من اینجا چرا باید شهامت داشته باشم . این شهامت چه کاری می خواهم این . به خاطر خودم نیاز دارم . اینطوری که به این حالت واقعا پیچ اشتباه گرفتار شده ای . چرا می خواهی واقعا در یک اشتباه بزرگ کمتر یا کمتر نیاز داری اینجا باید گیر می افتادی . اینجا دوباره چرخه تکرار شده گذشته است . چرا به خاطر خودم می خواهم اینجا را ورق بزنم . این ورق زدن به خاطر خودم به کار من واقعا چه چرخه کمتری وجود دارد . هرگز اجازه نمی دهم . اینجور چیزی از من روی فضای آنلاین منتشر بشود . این کجاش به درد بخور بوده . اینجا می خواهم کمتر نتیجه بگیرم . حالا چه کار کنم . کمتر نیاز دارم . کار کنم دائم باید نقطه بگذارم . ورزش ذهن اینجا نیاز ندارم . بنوسیم . این قسمت از ذهن من درد می گیرد . وقتی می نویسم . کمتر و زنگ زدگی های ذهنی و ....
اشتباهات جمله پشتی چه چیزی بوده . به این جمله ربطی ندارد . به هیچ کس ربطی ندارد . به خاطر خودم و فقط خودم نه به خاطر هیچ شغلی یا هیچ شخصی یا هیچ کسی کارهای کم و بیش من نیاز ندارم به خودم این کار را برای خودم نیاز نداشته ام . کار من کم شده است .
کار من وارونه شده می خواستم . کار کنم . حالا ضد خودم شده ام . من ضد خود شده ام . من خودم را پاک کرده ام . من پاک کن بودم .
پاک کن بودم . ننوشتم . پاک کرده ام . برای من که پاکن بودم . خودم را هرچقدر می خواهم پاک کنم . پاک نمی شوم . لعنتی . هیچ نمی شوم . واقعا با یک حرکت پاک شدم . دلیت حذف . حذف کنم خودم را هرکاری می کردم . این پاک کردن خودم . این نوشتن هیچ تاثیری روی من ندارد . من نمی خواهم . بنویسم علاقه ای به نوشتن ندارم . تاثیراتش را نمی دانم . این نوشتن به خاطر من این چه رنگی به این کار الان باید ۴۵ دقیقه دیگر باید بنویسم . باید خیلی خوب باید بنویسم . به خاطر خودم می خواستم . این جا به خودم . دروغ می گویم . کار و خواندن اینها حوصله می خواهم . واقعیت این هست . نوشتن و خواندن این حرفها برای من کابوس هست . این را بدان و آگاه باش من . خیلی راحت تایپ می کنم . انتظار نداشته باشید . این نوشته ها را بخوانم . اگر همان لحظه درست تایپ شد. واقعا من و شما خوش شانس بوده ایم این . نوشته ها نمی توانند . که انتظار داشته باشید . بد باشد چه زیان هست . چرا من باید درست بنویسم . اینجا آره پاک می کنم . اما معنی اش غیر قابل کنترل هست . اینقدر تند بنویس من نیاز دارم . این نوشته می خواهم این نوشته ها را به خود و دیگران دائم دارند . مفاهیم اشتباه را می گویند . حتی اگر سعی کنم . این سعی دروغ یا سوء تفاهم هست . اوج سوء تفاهم . اوج اشتباه فهمیدن در عصر ارتباط هست . این کار نکردن من باید خودم را وادار کنم . کلی چیزهای پر از اشتباه تایپی و دستوری و جملاتی پر از سوءتفاهم راحب کسی که کتاب می خواند . راجب کسی که دارم به خودم اشاره می کنم . اون فکر می کند .نظر سوء یا اشتباه و یا دروغ من دارم کار می کنم . ای کاش این قسمت را در دکمه انتشار قرار ندهم . که چی ؟
هیچ چیز شاید به درد یا قسمتی از این نوشته درست از آب در بیایید . من پاک کن هستم . من تراش هستم . من خودکار هستم . نه من ذهن هستم . بخشی از قسمتی از یک فکر هستم . تازه زیاد هم در شخصیت این آدم کار عملی نتوانستم . انجام بدهم . همه بخش های این قسمت آدم صرف به این شد . از این بخش فرار کند . موفق هم شد . من اصلا نتوانستم خودم را نشان بدهم . من خود ـ خود تفکر هستم . شاید کمی خودم را درست نشان دادم . من با تمام سرعت نمی توانستم . خودم را هماهنگ کنم . این ناهماهنگی من و عدم سرعت و عدم کار کردن من باعث شد. من نرا کمتر ببینید . حالا سعی می کنم . خودم را آشکار کنم . شاید اصلا نتوانم . خودم را به دنیا معرفی کنم . خیلی بهتر می شود . من هم علاقه ای برای آشکار شدن . در واژه ها نداشتم . شاید تاثیر من بر دنیا چیزی نداشته ... شاید هم تاثیر گذاشته باشم . من تمام قدرتم را از این تمرکز های کوتاه می گرفته ام . شاید فردا زنده نشدم . شاید سالها طول بکشد . به ذهن انسانی برسم. این ها انرژی های هستند . می خواهند آدم ها را پیدا کنند . با انسان ها ارتباط برقرار کنند . بعضی از آدم ها انرژی ها را دریافت می کنند . بعضی آدم ها همیشه در حال فرار و کلافه شدن هستند . این ذهن آدم نیاز دارد . این چه بخشی هست . می خواهم . به کسی اجازه ندهم این کار را انجام دهم . من می خواهم کار کنم . واقعا کار به جایی رسیده که این کار به خاطر من نیست . شاید واقعا فقط به خاطر خودم دائم احساس می کنی . این خودت نیستی . تقصیر دیگری هست . این خودت هستی .
داری می نویسی . چرا اشتباه داری ذهنیت می دهی . بخشی از خود ما هست می نویسد . کسی اشتباه فکر کند کسی دیگری هست . دارد می نویسد . خودت داری می نویسی . این اشتباه هست . فکر نکن . دقیقن به خاطر خودت داری می نویسی . حتما چشم داشتی . داری به چیزی که داری می نویسی . چرا باید این قدر بنویسم . آن هم پر از اشتباهات دستوری و کلامی . دیگر خسته کننده هست اینجا به خاطر خودم به خاطر دیگری به خاطر پول به خاطر سردرد های متفاوتی به خاطر سردرگمی های فکری و همه راه راه راه
خط راه راه یا چهار خانه به هیچ راهی نرفته ای . اینجا می خواستم . نیاز خودم را بهتر از دیگران نشان دهم . من می خواستم . به خودم دروغ بگویم . من نتوانسته این این کار را به خوبی انجام دهم . من واقعا دچار کارهای اشتباه و گمراه کننده و دچار گمراهی شده ام . که همه چیز و محیط و سر درگمی و ناتوانی و سگهای مارتین سلیگمن و درماندگی و ...
دچار درماندگی شده ام . در فکر کردن و جستجو کردن . معلوم هست . کسی اینطوری می نویسد . دچار خستگی و دچار سرگیجه ذهنی یا درماندگی مقصد و راه و کسی که دائم اینکار را نکرده باشد . واقعا اذیت می شود . من رفتم . خودم را پیدا کنم . خودم را گم کردم . این واقعا قدرت نوشتاری بیشتری می خواست . توان و حوصله این نوع نوشتار را نداشتم . فکر نکنم . حتی یک ساعت دیگر بتوانم این نوع نوشتن را بتوانم تحمل کنم .
این سخت گیرانه ترین و بدترین نوع سبک هست . من حوصله ندارم . این حالت واقعا سخت گیرانه هست . باید در ثانیه چندین نوع محاسبه کنی . واقعا بعضی وقت ها چند دقیقه ای این کار را انجام داده ام این نوشته ها حداقل چندین برابر نوشتن هست . در این مدت خیلی کلمه و خیلی نوشته . نوشته ام قبلا این کار را نکرده ام .درست مثل اینکه بخواهی زیاد کار کنی . شاید به بخش ناگفته ای از ذهن خودت برسی . من می خواهم اینکار را برای این انجام دهم . این بار فرق می کند . این بار با استاد دارم کار می کنم . اینبار یک مربی برای نوشتن وجود داشته است . اینبار برای کار خیلی سخت شده است . من حوصله ای پیدا کرده ام . دروغ می گویی حوصله نداری . داری حوصله به خرج دادن را یاد می گیری . این واقعیت زندگی هست . از یک جایی داری کار کردن را یاد می گیری من خودم را به این حال روز انداخته ام که من می توانم با خیلی از بخش های زندگی ام که با آن روبرو نشده ام روبرو شوم . من دارم به خودم نگاه می کنم . خودم کارهای عجیب و غریبی هم می توانم انجام دهم . این زندگی به خاطر من خیلی سخت می توانم . انجام دهم یا اینکه خیلی آسان از کنار خودم رد شوم . همان کار های قبلی را انجام دهم . این نمی تواند به این روش برای خودم کاری نیاز دارد . به خاطر خودم اینجا ...
این به خاطر خودم مشکل من هستم . راه حل هم من هستم . این جمله را قبلا شنیده ام . مشکل من هستم . راه حل هم من هستم . به خاطر اینکه روی هرچیزی تمرکز کنی آن چیز بیشتر می شود . روی هر چیزی تمرکز کنی آن چیز بیشتر می شود . بارهای این جمله را در یک کتاب خوانده ام واقعا فوق العاده است . دفترچه یادداشت هم دارم . اما جالب هست .
الان نمی توانم به کسی توضیح دهم اون منبع کدام کتاب هست . این مسئله من را اذیت می کند .
دقیقا این مقدار زیان یا سود برای من فوق العاده است . من می خواهم به خاطر خودم نیاز دارم . کار کنم . به خاطر خودم بنویسم . این معنی زندگی من است . من حوصله ام سر رفته است . دارم مداوم کار می کنم . می خواستم . کار نکنم . می خواستم . استراحت کنم . این استراحت کردن . برای من باید بیشتر اتفاق بی افتد . من نباید کار کنم . من باید طراحی کنم . من باید بیشتر نقشه بکشم . من باید نقشه بکشم . من باید طراحی کنم . چه کار کنم .
من باید همه را شکست . دهم . چرا ؟ واقعا این بخش را بارها در کتاب اثر مرکب دارن هاردی بارها اشاره شده است . وقتی روی کاغذ نوشته شده است ؟شکارهای من یا فرق اینکه من به این اشخاص می خواهم . کمک کنم .
من می خواهم به دیگران کمک کنم . من می خواهم دیگران را شکار کنم . خیلی فرق می کند . حالا این هدف من هست . من اصلا برام فرق نمی کند . کسی من را بخواند . یا اینکه من را نخواند . من باید بنویسم .
من دائم دارم اشتباه می کنم . من دائم دارم کار می کنم . این قضیه برای من مثل گذشته است . باید با چشم هام دائم دنبال کنم . چه جایی دارم اشتباه تایپ می کنم . واقعا این کار برای من این اشتباهات را در پی داشته . من ای کاش بیشتر این کار را انجام می دادم . واقعا میزان راحتی در کار خیلی تاثر گذار هست . وقتی تاثیر خودم . را روی کاغذ راحتی می توانستم انجام بدهم . این اشتباهات را انجام نمی دادم . من باید این کار را به دیگران ارائه کنم . ارزش دارد . یا ندارد . این نشان می دهد . واقعا به درجه ای از کار نرسیده ای . راحت آن را انجام بدهم . در هر کاری نیاز داری . کمی فخر فروش و اعتماد به نفس داشته باشی . کمی ترسناک هست . اما اگر روی آن کار شود . شاید خیلی راحت تر از بقیه بتوانی با دیگران ارتباط برقرار کنی . این نوشته می توانست خیلی راحتر انجام شود . خودت هم راحت تر می توانستی کار کنی . تا وقتی که از مرحله درد کردن خارج بشوی . تا زمانی که موقع کار کردن احساس درد کردن یا درد آمدن یا کوفتگی داری. واقعن داری . کار اشتباهی انجام میدهی . یا نمی دهی . این کار کردن همراه درد آمدن . واقعا دارم . خسته می شوم . کاری نیست . که بعد از انجام آن آدم احساس خستگی یا درد روانی یا درد مالی یا درد ذهنی انجام ندهد . می خواستم به خودم نشان دهم این کار برای من خیلی آسان هست . اما تمام چیزی که از آن یاد گرفته ام این کار محال هست بدون درد انجام شود . واقعا همه جام درد می گیرد . از این کار بخش های از بدنم بی حس و خواب آلود می شود . احساس درد روانی می کنم . احساس می کنم . احساس می کنم . آدم هستم . که دارم درجا می زنم . کارهای انجام می دهم . دیگران به من بخندند اما این به چشم من خیلی ریز و خیلی کوچک هست . دائم درحال بال زدن یک پروانه یا بال زدن یک مگس هست . می تواند یک توفان درست کند . یا نمی تواند یک توفان درست کند . این شبیه به چه بخشی هست . هیچ کار درحال انجام شدن نیست . من می خواهم خودم را تمرین دهم با سخت ترین حالت برای اینکه بخشی از صفحه را تسخیر کنم . تمام تلاشم را می کنم . کار کنم . تمام سعی ام را می کنم . بیشترین درد را از آن خودم کنم . بیشترین درد بیشترین شکنجه از کار را این کار برای من واقعا دوستداشتنی نیست . این کار برای من مثل اره کردن یک قطعه یا سوهان زدن یک قسمت . یا تراش هست . داری بخشی از چیز اشتباه را می بری . آن هم با اره ای دستی . اما این قطعه به حدی بزرگ هست . نه یک ماه نه یک سال نه ۱۰ سال نیاز به مدتی طولانی دارد . واقعا این بخش در ذهن و این قطعه اعمال می کند . هر زمان به استادی رسیدی من بریده خواهم شد . واقعا مسخره هست . انگار تمام چیزها در ذهن ما شکل می گیرد . هرگز بریده نخواهد شد . هرگز نمی فهمی واقعا داری . تلاش می کنی . برای کار غیر ممکن این کار غیرممکن است . واقعا من این کار را هرگز یاد نمی گیریم . مثل این هست . من از نوشتن خودم درآمد داشته باشم . برای من یک چیز غیرممکن خواهد بود . من باید این فرهنگ کار کردن را از نوشتن و تایپ کردن یاد بگیریم . لعنت به این کار این کار من را نابود می کند . مثل آن بخش از اینکه دارن هاردی آدم را مجبور می کرد . روی یک بخش از کاغد و مانیتور بنویس . این کار من را نابود می کند . کلا کار کردن من را نابود می کند . این هم از این جنس و از این نوع این کار یک کار عبس و بیهوده بوده . این کار و اینکه دست به این حالت و این زندگی نزنی و هرروز این اشتباه را انجام بدهی . این اشتباه بارها و بارها در زندگی من صورت بگیرید . من خودم را آرام کنم . من نیاز دارم . کسی من را دل داری دهد . خدایا من را برای چه می خواستی ؟این سوال برای من واقعا بارها از خودم بپرسم . خدایا زجر های که به من می دهی ؟کدام قسمت از تو را خوشحال می کند . من از این اذیت شدن ها به بالاترین سطح درد رسیده ام . بس هست . بخش های بهتر خودم را نشانم بده . واقعا با خودم ارتباطی می گیریم . که از دیگر بخش های خشم . نا امیدی را می بینم . حالا می توانم . بگوییم بارها به من لطف داشته ای و این را بگویم . بارها به دادم رسیده ای. اگر این قسمت های بد زندگی را حذف می کردی . چه می شد . اگر مشکلات من را حل می کردی چه می شد ؟
تمام شانس من... این هست . نوشته های جملات قبلی را بیخیال شوم . به
سراغ بخش های بهتر بروم . مسلما تمام بخش زندگی من این هست . این کارها را برای چه
چیزی انجام می دهم .حالا ۵ دقیقه بیشتر یا کمتر نوشتن این کار برای من خیلی راحت
انجام می شود .این کار را برای هیچ کسی انجام نمی دهم . این تمام مغز من هست . یا
بخش کوچکی از آن هست و این باید برای من اینکار را به خاطر خودم . بیخیال همه چیز
و همه کس باشی . بیخیالترین حال خودت باشی . باتمام جزئیات خودت خداحافظی کنی .
کمتر به دنبال خودت باشی . به دنبال اره کردن قطعه غیرممکن ترین و سخت ترین چیزی
که غیرقابل نابودی هست . چیزی نداری . به غیر از راه و تیشه . این اره و تیشه .
چیزی نیست . جزء امیدوار بودن به این که من می توانم این قطعه سخت و خیلی ضخیم و
غیر قابل برش را نابود و تکه تکه خواهم کرد . این یخ ناامیدی هست . بی صدا در
تنهایی به من قلبه می کند . روحیه خود را برای چیزهای بد خواندن حفظ کنید . از
اینجا به بعد نخوانید اگر ذهن خلاق قوی دارید . یا احساس می کنید . هرچه می خوانید . به گونه ای اسرار
آمیز برای شما اتفاق می افتد ، این کار برای من چیزی مثل اینکه که کسی در حال استفراغ
کردن هست . جنس استفراغ چیست ؟ چیزهای که خورده ای . حالا جنس استفراغ کلماتی هست
. قبلا شنیده ای . نه جنس استفراغ ها بیشتر این طوری هست . جنس استفراغ کلمات
چیزهای نو هست . واقعا تشبیه بدی بود . یک مشت چیز بی ربط بود . هدف خاصی نداشت .
فقط می خواستم . از کلمه مسخره استفاده کنم . وحشتناک هست . به درد نخور هست . این
معنی واقعا نمی توانیم . خودمان را کنترل کنیم . این که می توانم خودم را کنترل
کنم . واقعا یک دروغ محض هست . این مدت دائم داشتم . علیه خودم کار می کردم . درست
هست . تمام این مطالب را که نوشته ام را نتوانسته ام عمل کنم . کار می خواهم .
یعنی می خواهم . این ۵ دقیقه بنویسم . می توانست . معنی دیگری داشته باشد . حالا
بخندم . به اینکه من کار می خواهم . یعنی می خواهم . این ۵ دقیقه بنویسم . می
توانست . معنی دیگری داشته باشد . حالا بخندم . به اینکه من ۵ دقیقه نتوانستم
بنویسم . این یعنی چی ؟یعنی ناتوانی در حین و اینکه خودت را کنترل کنی . بر خلاف
این یعنی اجازه بدهی به خودت اینکه ضرر کنی . این یکی از چیزهایی هست . که جلوی
سود کردن را می گیرد . وقتی نتوانی به خودت ضرر بزنی . نمی توانی سود . کنی یعنی
چی اول باید بتوانی به خودت ضرر بزنی . آدم های که نتوانند . البته این جمله در
خیلی از بازار ها کاربردی ندارد . مثلا اینکه بتوانی به خودت از لحاظ وقتی و
فداکاری به خودت یا اینکه علیه خودت عمل کنی . می توانی یک کار بزرگ کار کنی . یک
مرز باریک در این جمله وجود دارد . اگر این مرز باریک را پیدا نکنی . این جمله در
مورد من مصداق ندارد . من اگر وضع بهتری داشتم . می گفتم . درست می گویم . وطیفه
پیدا کردن درست و غلط این جملات به عهده خودت هست. به عهده من فقط پر کردن صفحات
خالی و فکر و خیال کردن هست . این که بخواهی . موفق شوی ؟همیشه به عهده خودت هست
. حالا می خواهی به خودت ضرر بزنی ؟واقعا برای شما کلی هیجان انگیز هست . وقتی یک
ضرر بزرگ به خودت بزنی . آن موقع احساس درد داری . آن درد کجاست ؟جایی نیست . اما
در بدن شما حضور دارد . بیخیال شوی . نمی توانی بیخال شوی تا جبران کنی . دست بکش
. از علیه خودت عمل کردن . این کارها به
انداز کافی درد دارد . دست از درد کشیدن بردار . A thousand and one misunderstandings were not intended at all. These sentences come one after the other. All these misunderstandings and mistakes one after the other are like dominoes written like a nightmare. I haven't started yet. My body points. I'm tired . not bored Why
This should have happened, it shouldn't take about an hour. Why did it have to be done in an hour? Don't worry about these posts for about an hour. start writing That's all. That's it. Have the law for this. Why is this done? There is no law. because of myself Because of others and this work because of me, this state of need is not here.
Sayings: words: I: characters really sign = what did this mean. Even if a hyphen should have been inserted. Because of all the past mistakes that have been made, these past mistakes are past. I do not have this character. I am fighting with many people. Knowing the circumstances and strangers. This is the meaning of this apple because of me. Really read this text once, it's really funny, this is because of the sentences. I have . I listen to the audio file. which repeats these sentences. I have exactly the same. I use these words. I am doing a lot of orientation. Because of me that this happened because of me.
for my attribute because of me You always need to do this. I really need it. To do my work more was really an exaggeration. These attacks are needed because of underwriting and what a mistake this was. I'm losing consciousness between words. This is a disaster. This is really because of the place where he has reached a resistance in life. You immediately start to react. You start remembering the wrong moves and the fact that you really should have caused this loss to yourself. Again, you will not make this mistake in the test mode. In real life, you make this big mistake. what happened here My hands hurt. I made this mistake because of myself. This was a big deal. I need for myself...
Oh damn... this place is the same as yesterday's mistakes. There is always a big twist here. It is because of this. The cycle I had I have repeated again. This is really a big mistake that I need. What do I want for myself? I want this for myself. Really, why should I have the courage because of the damn games he made? What do you have the courage to do? I need it for myself. In this way, you are really caught in the wrong direction. Why do you really want to make a big mistake, you need to get stuck here? Here again the cycle is repeated. Why do I want to turn here for my own sake? This turning pages for my own sake is really less of a cycle for my work. I will never allow it. Something like this from me should be published online. Where did this come in handy? Here I want to conclude less. what should I do now . I need less When I work, I have to put periods all the time. I don't need mental exercise here. let's write This part of my mind hurts. when i write Less and mental rusts and....
What were the mistakes in the back sentence? It has nothing to do with this sentence. It has nothing to do with anyone. Because of me and only me, not because of any job or any person or anyone, I don't need more or less work for myself. My work is less.
I wanted my work turned upside down. to work Now I am against myself. I have become against myself. I have cleared myself. I was a cleaner.
I was a cleaner. I did not write I have deleted For me, I was clean. I can clean myself as much as I want. I will not be cleansed. Damn . I will become nothing. I was really wiped with one movement. The reason for deletion. I would do anything to delete myself. This is my own erasure. This writing has no effect on me. I do not want . I am not interested in writing. I do not know its effects. This writing is because of me. I have to write in 45 minutes. I must write very well. I wanted it for myself. Here to myself. I lie I want to get bored working and reading these. The fact is this. Writing and reading these words is a nightmare for me. Know this and be aware of me. I type very easily. do not expect Read these posts. If it was typed correctly at that moment. You and I have been really lucky. Posts cannot. to expect If it is bad, what is the loss? Why should I write correctly? Yes, I will delete it here. But its meaning is uncontrollable. Write so fast, I need it. I want this writing to be permanent for myself and others. They say the wrong concepts. even if i try This is an attempt to lie or misunderstand. The height of misunderstanding. It is the height of misunderstanding in the age of communication. I have to force myself not to do this. A lot of things full of typographical and grammatical mistakes and sentences full of misunderstanding of the monk who reads the book. I am referring to myself. He thinks that it is a bad opinion or a mistake or a lie. I am working. I wish I didn't put this part in the publish button. So what
You may not find anything useful or part of this article right. I am a cleaner. I am thrash I am automatic. No, I am the mind. I am a part of a part of a thought. I could not do much practical work on this person's character. to do All parts of this episode were devoted to this. escape from this section. It was successful. I could not show myself at all. I am the self-thinking self. maybe littleI showed myself correctly. I couldn't do it at full speed. coordinate myself This caused my inconsistency and my lack of speed and lack of work. Don't see me less. I will try now. reveal myself Maybe I can't at all. introduce myself to the world It gets much better. I also like to reveal. I didn't have it in words. Maybe my impact on the world was nothing... maybe I did. I get all my strength from these short focuses. Maybe I won't live tomorrow. It may take years. reach the human mind These are energies. They want to find people. Communicate with people. Some people receive the energies. Some people are always running away and getting confused. This is what the human mind needs. What part is this? I want . I will not let anyone do this. I want to work . It has really come to a point where it is not because of me. Maybe you really only feel constantly because of me. This is not you. There is another fault. This is you.
you are writing Why are you thinking wrong? It is a part of us, he writes. Someone mistakenly thinks there is someone else. He is writing. You are writing yourself. This is wrong. do not think . You are writing exactly for yourself. You must have eyes. You are writing to what you have. Why should I write so much? It is also full of grammar and verbal mistakes. It's boring. I'm here because of myself, because of someone else, because of money, because of different headaches, because of mental confusion, and all the stripes.
You haven't gone anywhere with a striped line or four houses. I wanted here. Show my need better than others. I wanted . lie to myself I could not do this well. I have really suffered from wrong and misleading things. that everything and the environment and confusion and helplessness and Martin Seligman's dogs and helplessness and...
I am helpless. In thinking and searching. It is clear. Someone writes like this. Fatigue and mental dizziness or helplessness about the destination and the way, and someone who has not done this all the time. It really bothers me. I went . find myself I lost myself. It really wanted more writing power. I did not have the energy and patience for this type of writing. I do not think . I can tolerate this type of writing even for another hour.
This is the strictest and worst type of style. I am bored . This is really strict. You have to calculate several types per second. Sometimes, I have done this for a few minutes. These writings are at least several times as long as writing. During this time, he wrote a lot of words and a lot. I have written that I have not done this before. It's like you want to work a lot. Maybe you will reach an unspoken part of your mind. I want to do this for this. This time is different. This time I am working with the teacher. This time there was a mentor to write. This time it is very difficult to work. I got bored. You are lying, you are not bored. You are learning to spend. This is the fact of life. From somewhere you learn to work. I have developed myself in such a way that I can face many parts of my life that I have not faced. I am looking at myself. I can do strange things myself. This life is very difficult because of me. I should do it or pass by myself very easily. Do the same things as before. It can't be done this way for me. here for myself...
This is my problem because of myself. I am the solution. I have heard this sentence before. I am the problem. I am the solution. Because you focus on anything, that thing becomes more. If you focus on anything, that thing becomes more. I have read this sentence many times in a book, it is really wonderful. I also have a notebook. But it is interesting.
Now I cannot explain to anyone which book is the source of that book. This issue bothers me.
Exactly this amount of loss or profit is great for me. I want for my own sake. to work I write for myself. This is the meaning of my life. I'm bored . I am working continuously. I wanted do not work I wanted to rest This is to rest. It should happen more to me. I should not work. I have to design. I need to plan more. I have to plan. I have to design. What should I do .
I have to break them all. the tenth Why? Indeed, this section has been mentioned many times in the book of Darren Hardy's composite work. When it is written on paper? My hunts or the difference that I want to these people. to help
I want to help others. I want to hunt others. It is very different. Now this is my goal. I don't care at all. someone read me Or not read me. I have to write.
I am always making mistakes. I am working all the time. This case is like the past for me. I have to follow with my eyes constantly. Where am I typing wrong? Really, this work has resulted in these mistakes for me. I wish I did this more often. The level of comfort in work is really impressive. When my own influence I could easily do it on paper. I would not make these mistakes. I have to present this work to others. it is worth . or not This shows that . You have not really reached a level of work. easy to do it in any workyou need Have a little pride and self-confidence. It is a little scary. But if it is worked on. Maybe you can communicate with others much easier than others. This writing could be done much easier. You could work more easily yourself. Until you get out of the pain stage. As long as you feel sore or bruised while working. you really have You are doing something wrong. or you don't Doing this comes with pain. I really have I get tired There is nothing to do. that after doing it one does not feel tired or psychological pain or financial pain or mental pain. I wanted to show myself that this is very easy for me. But all I have learned from it is that it is impossible to do without pain. It really hurts. Because of this, parts of my body become numb and sleepy. I feel mental pain. I feel . I feel . I am a person I'm hitting on the spot. I do things. Others laugh at me, but this is very small and very small in my eyes. A butterfly or a fly is constantly fluttering. It can make a storm. Or it can't make a storm. What part does this look like? Nothing is being done. I want to train myself with the hardest mode to capture a part of the screen. I will do my best . to work I will try my best. I will take the most pain from myself. The most pain, the most torture of work, this work is not really lovely for me. For me, this work is like sawing a piece or filing a part. Or is it a sharpener? You are taking part of the wrong thing. That too with a hand saw. But this piece is so big. Not a month, not a year, not 10 years, it takes a long time. This section really applies to the mind and this piece. Whenever you reach a master, I will be cut. It is really ridiculous. It seems that all things are formed in our mind. It will never be cut. You never know what you really have. you try For the impossible work, this work is impossible. Really, I will never learn to do this. It is like this. I earn from my writing. It will be impossible for me. I have to learn this culture of working from writing and typing. Damn this work, this work will destroy me. Like the part where Darren Hardy forced you. Write on a piece of paper and monitor. This destroys me. Working completely destroys me. This is also of this type and this kind of work, it was a futile and pointless work. This work and not to touch this state and this life and do this mistake every day. This mistake happened many times in my life. I calm myself down. I need . Someone please give me heart. God, what did you want me for? I really have to ask myself this question many times. God, the suffering you give me? Which part of you makes you happy? I have reached the highest level of pain from this harassment. it is enough Show me the better parts of me. We really get in touch with myself. which is one of the other parts of anger. I see disappointment. now i can Let's say you have been kind to me many times and let me say this. You have reached me many times. If you remove these bad parts of life. what would happen What would happen if you solved my problems?
All my luck... this is it. Ignore the writings of the previous sentences. Go to the better parts. Certainly, this is the whole part of my life. What am I doing these things for? Now writing this for 5 minutes more or less is very easy for me. I don't do this for anyone. This is my whole brain. Or it is a small part of it, and I have to do it for myself. Don't care about everything and everyone. Be your most carefree self. Say goodbye to all your details. Look for yourself less. Looking for sawing the most impossible and hardest thing that is indestructible. you have nothing Except for the way and the ax. This saw and ax. it is nothing . Part of hoping that I can destroy this hard and very thick and uncutable piece. This is the ice of despair. Silently, alone, it hurts me. Save your mood for bad reading. Do not read from here on if you have a strong creative mind. Or do you feel whatever you read It happens mysteriously to you, it's like someone throwing up to me. What is the type of vomit? Things you have eaten. Now there is word vomit. You've heard it before. No, vomiting is mostly like this. Vomiting words are new things. It was a really bad analogy. It was a bunch of irrelevant things. It had no specific purpose. I just wanted I use the word ridiculous. It is terrible. It's not worth it. This means we really can't. Let's control ourselves. That I can control myself. It is really a lie. I had this period permanently. I was working against myself. Its right . I have not been able to implement all these things that I have written. I want a job I mean I want I will write for 5 minutes. could have another meaning. laugh now Because I want a job. I mean I want I will write for 5 minutes. could have another meaning. laugh now Because I could not write for 5 minutes. What does this mean? It means inability to control yourself. On the contrary, it means allowing yourself to lose. This is one of the things. which prevents profit making. When you can't hurt yourself ba woman You can't profit. Kenny means that you must be able to harm yourself first. People who can't. Of course, this sentence is not applicable in many markets. For example, to be able to give yourself time and dedication to yourself or to act against yourself. You can do a great job. There is a narrow border in this sentence. If you do not find this narrow border. This sentence does not apply to me. I wish I had a better situation. I was saying I am right . It is up to you to find the right and wrong of these sentences. All I have to do is fill in the blank pages and think and fantasize. that you want Do you succeed? It is always up to you. Now you want to harm yourself? It is really exciting for you. When you do a big loss to yourself. Then you feel pain. Where is that pain? There is no place. But it is present in your body. don't worry You cannot be free to compensate. give up Act against yourself. These things are painful enough. Stop suffering.