ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خوب همه چیز شروع شد شاید خبر نداشته باشید . ولی الان من در یک مسابقه شرکت می کنم ، که باید خیلی سریع تایپ کنم ، انگار خیلی سریع باید تایپ کنم . این کار رو باید انجام بدهم .
خوب امشب همه چیز درهم و برهم تر از همه شب است ، چون هیچ چیز رو نمی توانم ،فکر کنم ، انگار همه چیز در دست دیگر است .
وای خدای من چقدر استرس دارم ، این هم صدای زیاد از کیبرد ، آن هم با این تکنیک ، الان باید چی بنویسم . باید بیشتر تمرکز داشته باشم . ولی انگار من نمی توانم . خوب الان احساس می کنم ، من یک بازنده هستم . ساعت چند است . خوب الان ساعت 01:46 دارم من 10 پست امشب در 5 وبلاگ باید داشته باشم .
این رکورد برای من هیچ اهمیتی ندارد ، فقط خوبی این روش این است که خیلی سریع دارم کار می کنم . منی که این همه باید فکر کنم یک چیز رو بنویسم . البته خیلی هم فکر نمی کنم .
فقط احساس می کنم .الان همه چیز به مرگ و زندگی من بسته دارد . یکی جلوی من رو بگیرید .
زیاد اتفاق خاصی نمی افتد . فقط احساس می کنم . دغدغه های که داشتم ، دارند . خودشون رو نشان می دهند . انگار الان مچ تمام شکست های زندگی خودم رو گرفتم . همه چیز خیلی سریع تر دارند آشکار می شوند .
من دوست داشتم ، خیلی زیاد درس بخوانم ، انگار دلیل این که در مدرسه در دانشگاه در کار در هم چیز زندگی ام شکست خوردم دلیل اش این گیج بازی بود .
یادم نمی رود ، برای یک موضوعی فرستاده شدم . هنگ موقع سرباز فرمانده اسم رو صدا کرد . دقیقا وضعیت زندگی من همراه من بود .
به من نگاه کرد گفت : امیر گیج بازی در نیار .
البته با اردات به هم نام های من امیر منظور خودم هستم . امیر می تواند امید باشه می تواند محمد باشد ، فرقی نمی کند هر اسمی که شما دارید .
من با تایپ ده انگشتی و یکمی استعداد ژنتیکی دارم ، این مسابقه که خودم در آن شرکت کرده ام ، بر محدودیت های خودم غلبه می کنم .
تا این حد کافی الان ساعت01:51