بحران شخصیت کاری شاید همیشه و در مراحل کاری وجود دارد برای من سخت تر باشد از اینکه اینجا سخت تر از گذشته بیشتر یا کمتر جلوه می کند به چه دلیلی چه اتفاقی افتاد که من همه چیز را بیخیال شدم بی حرکت شده ام به درد کار با این موجودات جدید نخوردم در واقع یک شکست بزرگ بوده یک کمک کوچک دید شما را عوض می کند شما برای این آماده نیستید برای مشت های گره کرده آماده نیستید یک جای یک مشت شما را از پا در می آورد به خاطر این حرف ها احساس می کنم یک لطف بزرگ در حق خودم کنم همه سایت یا هر چی که هست را حذف کنم بود و نبودش هیچ تغییری در زندگی من نداشته برای مثال چند تغییر کوچکی یا اینکه زندگی ۳ بار بیشتر به من فرصت داده من آنها را از دست دادم آنها هم من را از دست دادند این برای شخصیت کافی بوده و بوده به این زندگی فکر کن با خودت نگاه کن چند وقت دیگه می خواهی به این وضعیت ادامه بدهی بدون هیچ شخصیتی تا چه حد روی شخصیت خود کار کرده ای همه چیز به این بستگی داشت هیچ مسئولیتی نداری و همیشه موفق شده ای از این چیز که باید تو را کامل می کرده فرار کنی به خاطر من هزینه نکنی اینجا نظاره گر باشی تازه بعد از این سرمایه گذاری بزرگ تازه فکر کنی دیگری نمی توانم از پس این مشکل بر بیام حالا که چی این مرحله از زندگی به درد نخور ترین مرحله بوده از هیچ بهتر هست به خودم نگاه می کنم واقعا خودم چه پر رنگ بوده ام می بایست رنگ خودم همه چیز بر مبنای خودم گذشته یک اشتباه بزرگ بوده باید به چیزهای بیشتری فکر می کردم این فقط او نبوده من هم این کار را انجام داده ام به درد من نمی خورد حالا چه کنم به درد من بخور این اعتماد من به شما نگاه نمی کنم به خاطر همه چیز یک بار فکر کن همه چیز را رها کن دوباره تلاش کن این بار احتمال دارد کسی اشتباه کند خودم اشتباه کنم باور نکردنی هست تمام این مسئله یکبار برای همیشه بدون ترس بدون قهر چرا با زندگی قهر کرده ای همه چیز را دوباره شروع کن نه من شخصیت و هویتی ندارم که با این یا کسی بتوانم کار کنم همه چیز را بهم بزن با تجربه تر خواهی بود این زندگی ارزشش را خواهد داشت دوباره با هم کار می کنیم به فکر من نمیرسید دوباره این کار برای من دوست داشتنی نیست من هویت کاری ندارم یکبار دیگر هر کسی کار خودش را به خوبی انجام می دهد ما به خاطر این مسئله چقدر مقصر هستیم آدم می تواند مثلا از یک جای کاری به کار هیچ چیز این زندگی نداشته باشد من باختم لعنتی چی را باختی هیچ چی سرجاش نیست من دارم اینجا پیر می شم حتی بدون یک تلاش بدون یک جمع شدگی نتیجه گیری این قصه این هست زیاد آماده شده ای نتیجه گیری این هست توان نداشته ای سالها من را دنبال کنی من حتی خودم یا کس دیگری را دوست نداشته ام این شکوه شکست را ببین که من را به اینجا رسانده من در حالی به راحتی می توانم با هر جور بی حرکتی خودم را سازگار کنم این که روزی کارم را از دست خواهم داد روزی همه چیز خراب خواهد شد این تنظیمات را بهم بزن اونها کارشون را بلد هستند دنبال آدم حسابی هستند من آدم هستم آدم حسابی نیستم دیگر دارم خسته می شوم نمی توانم با تو سرو بزنم افسانه ها واقعیت ندارند این قدر به خودت نگاه نکن کجا به خودم نگاه کرده ام واقعا خسته شده ام هیچ آینه ای جلویم نبوده من به خودم فکر می کنم به خودم نگاه نمی کنم این تمام واقعیت هست من داشتم کار خودم را انجام می دادم که سر و کله تو پیدا شد از من خواستی کاغذ هایی را برایت بنویسم کاغذ های دیجیتالی لعنتی هیچ وقت تمامی نداشتند به خار خودم از تنهایی ها بی شخصیت بودن بهتر بهش بگم کاراکتر ... کاراکتر چون فارسی اش می شه کارا یعنی کارآمد یعنی کارها را که؟چه کسی کرد معلوم هست آن شخص که تمام کرد .کتر: ک : همان چه شخصی هست؟ت :همان تر هست ؟ بهتر انجام داده ترین بهترین عزیزترین ؟ ر: هم شاید روک ترین روراست ترین هست پس کاراکتر دوست داشتنی تر از شخصیت هست چون شخصیت شخصی سازی و خصوصی هست البته خدا را شکر من از ... با چه حالی پیش میروی. به چه معنی شروع کمی دردناک هست مخصوصا در این وضعیت خنده دار گاهی این نشان دهنده چه چیزی خواهد بود به خاطر من از اینجا پا شو برو فوق العاده به نظر می رسد اینکه حتی نمی توانی اینکار را آزمایش کنی به خاطر دلیلی کهبه نظر می رسد رنگ و رو رفتن همه چیز گناهکار چه کسی به غیر از خودت هست من مقصر نیستم به چه موضوعی فکر می کنی مثل همیشه فکر نمی کنی این که کلاف کاموایی من گم شده دیگر هیچ توپ ندارم. منظورم این می خواست باشد در بچگی ها خیلی با توپ بازی کردم . مثل گربه دنبال کلاف کاموا می دویدم .حالا شاید به جای کلاف کاموا از توپ های کوچک را خیلی دوست داشتم .از توپ بازی کردن خیلی لذت بردم . الان دیگر وقتی نگاه به توپ می کنم . خیلی بی تفاوت از کنار آن رد می شوم . انگار دیگر آن همه لذتی را که برده ام اصلا به یاد نمیارم . کافی ست توپ لمس کنم . دوباره به آن روزگار بر می گردم . که با آن بازی کنم یک دردسر بزرگ هست کسی نیست؟ به غیر از خودم که با مشت به آن بکوبم. خیلی خشن بودم در بچگی هایم شاید ... شاید هم نبودم تمام مشکلات زندگی من را به گردن او زنجیر کنم به خاطر اینکه سالها به خودم زنجیر شده ام بدن خسته و فدیمی که به هیچ کاری به جز تغییر شکل در این حالت دوست ندارد کاری انجام دهد اسم های متفاوتی دارد نه تا اینجا به من کمک نکرده نتوانسته ای از این کار لذت بخش لذت ببری چرا بوکس ۲ بازی نینتندو بازی نمی کنی به جایی آن داری می نویسی باید بازی می کردی این حالت تغییر کاربری را احساس نمی کنم دلم می خواست کمی تند تر این کار را انجام بدهم زیاد انتظار نداشته باشید من احساس می کردم یک حرفه ای هستم الان فهمیده ام یک آماتور هم نیستم این همه کار انجام شد بهتر بگوییم من این حقیقت آشکار را می دانسته ام این که ماشین کامپیوتر نتوانست من را امروزی کند من هنوز که هنوز هست خودکار را برای یادداشت نوشتن مثل همه ترجیح می دهم این یک دروغ هست این کار راحتری هست فوق العاده هست اما برای کسی که چند انگشتی و لمس تایپ می کند و بقیه فکر می کنند این کار برای اون خیلی راحت تر هست حتی برای خودم هم عجیب هست کامپیوتر چیزی نیست که با اون شوخی داشته باشی خودم را نمی بخشم به خاطر اینکه این حقیقت را نا دیده گرفته ام این یک وحشت انگیز ترین کارهای هست که می شود انجام داد به خودم دروغ می گویم یک خط دیگر جلو رفته ایم من دارم به سرعت یک حلزون پیش می روم به خاطر خودم نیست به چه علتی هست تغییر کردن سخت هست من به خاطر علت گذشته ای که دارم خیلی فکر کنم این راه من به علت گذشته من و آینده من هست دیگران خیلی راحت این کار را انجام می دهند حقیقت تلخ آه یک فاجعه در حال رخ دادن هست می شود به کاغذ دیجیتال نگاه نکرد برای من سخت هست برای شما خیلی راحت تر هست الان وقتش بود به این وقت و این ساعت خدایی من برای این که ثابت کنی یک دروغ گو هستی دائم دارم به خودم دروغ می گویم راستش را بخواهید من در کنار هر کسی زندگی کردم فهمیدم که این آدم ها اگر می توانستند حرف های خود را بنویسند یک کاری می توانستند با نوشته های خود انجام بدهند این دیوانگی است الان خیلی مدت هست دارم از صبح تا الان دارم می نویسم یک صفحه هم ننوشتم این هم یکی از کارهایی هست من دلیل شکست خودم می دانم با دکمه اینتر آشنا بودی داشتم یک کاری انجام می دادم من به خاطر اینکه دوست داشتم خودم را اینجا فکر می کردم عقل کل هستم یک چیز بدون اشتباهی هستم به خودم اجازه دادم اشتباهات بزرگ انجام بدهم محال ممکن هست توان این کار را بدون جیغ و داد کردن داری این به خودم این کار بیش از این انجام دهی خوب از اول بدون جیغ و داد کارت را انجام بدهی این کار را نمی توانم انجام بدهم یا لا اقل با جیغ و داد می توانم انجام بدهم همین هست برای من می خواهم این راه من شده برای نتیجه نگرفتن راحت ترین شکل می خواهم این شده تمام فکر من می خواهم احساس خستگی کنم چرت بزنم و کار کنی این چرت زدن لعنت به این راه نگاه می کنم به ئوباره شروع شده این وضعیت زندگی تایپ تایپ تایپ هنگ هنگ هنگ خس خس خس خس کمترن کاری که می توانم این کار برای من شده من خیلی سخت تر این کار به خودم القا می کشم چند راه شدم باید از راه خودم به راه دیگری بروم من کجا کم گذاشتم به خودم نگاه می کنم دوباره احساس آشنا واقعا اینجا بدترین حال را دارم دوباره به مانع خوردم اینجا برای من سخت ترین کمک می خواهم اینجا برای خودم می خواهم این واقعیت برای خودم چقدر خوب دارد این موضوع به درد من نمی خورد این به خاطر من درست فکر کن بیشتر به درد من نمی خورده دوباره شروع شد گام به گام اینجا اگر تا اینجا دارم این کار را می خواهم اینجا می خواهم می خواهی این به دلیل این چیزی نیاز داری برای خودم کار می کنم این شده دست به خودم نگاه می کنم وقت دارم این کار برای من دوست دارم این واقیت هست ولی جای بهتری دارم که راحترین شکل این زندگی را به بهترین شکل هست به خودم دروغ نگویم به خودم اینجا برای من هست معلوم هست چی داری می نویسی خودم دارم هنگ می کنم به خاطر من دیگر ادامه ندهم این مثل این می ماند من دارم به خودم دروغ می گویم ... اما من این کار را نکردم این زندگی بود . به خودم می خواهم این معنی را می خواهم این کار را این حالتی انجام ندهم واقعا احساس می کنم الان دیگر نوشته ام خراب شد دیگر ارزشی ندارد انگار تمام کاغذ من را پاره کرده ایم همه چیز خراب شد همه چیز از صفر شروع شده است . دارم فکر می کنم . عادت کرده ام . این راه حل باید ارتباط برقرار کنم . کار نکنم . باید با نرم افزار ور برم . باید ورق بزنم . ورق های دفترم یا با نرم افزار مرور گر این هم بفرستم . این باعث شده واقعا رفتار زننده ای از من سر بزند این هم دیده ای من اصلن تمرکز ندارم باید یک جایی وسط همین نوشتن هم یک چیزهایی را یادداشت کنم . این میزان نوشتن واقعا زیاد هست واقعا از ساعت از ساعت ۱۲:۱۰ دارم کار می کنم . خوب خیلی اون بالا را بخوان یک لطفی کن حذف ش کن باید خوانده شود راهی نداری . یک چیزی را دانم تکرار می کنی . باز نیاز داری به سکوت و این سکوت اگر نباشد این ۳ صفحه را امروز در واقعیت نتوانستم انجام بدهم . اعتراف می کنم . وسط این کار خیلی کارهای دیگر هم انجام دادم از متنی و چیز خوشم آمد دنبالش رفتم شروع کردم گشتم اینترنتم قطع شد من دیدم ای وای اینترنتم قطع شده است تمرکز ندارم باز می خواستم ببینم این مطالب خوب از چه کسی هست این شخص را به دیگران معرفی کنم که آخر متن برای شما هم معرفی می کنم اما نکته دارد هیچ مسئولیتی از این معرفی نسبت به من نیست هر شخصی که من در این سایت قرار می دهم من از بخش های رایگان آن شخص بهر می گیریم به شما توصیه نمی کنم اگر شغل مرتبت با آن کار دارید باعث توسعه شخصی و کاری شما می شود از چیزهای آن مربی یا کاری استفاده کنید لینک قرار بدهم شاید هم معرفی نکردم چون مسئولیت دارد من لینکش را قرار بدهم بعد فکر کنم با خودم بعد کمی از این متن جدا شوم پشیمان شوم واقعا باید با خودم سرو کله بزنم من چرا دارم بحث می کنم راجب به این حرف ها برای من سخت هست نوشتن این مطالب ارتباط برقرار نکردن با کار خودم من خسته شدم با یک دست تایپ کردن با ۲ دست تایپ کردن با تکنیک های متفاوت کار کردن با گوش دادن کار کردن اینکه بفهمی نمی توانی بدون تمرکز کار کنی خسته می شوی دلزده می شوی از کار کردن حدود مقدار زیادی از کارهات هم باقی بماند چابکی در تایپ کردن با خودکار کار کردن و عصبانی کار کردن با آرامش کردن بدون تردید کار کردن با تردید کار کردن با خود تمرکز کردن و کار کردن امیدوار شدن و رویا بافی کار کردن همه چیز این به خودم مربوط هست تا حدی پشیمان می شوی از این حالت توضیح دادن و ... به مرحله بعد می رسی . مرحله بعد چه چیزی در انتظارت هست طرح زمینه ای در فکر نداشته باشی دائمن تحت تاثیر این و آن باشی یک آدم تا چه حد می تواند تحت تاثیر واقع شود سبک و راه روش خودش را نداشته باشد این مشکل اساسی هست این راه برای تو خیلی سخت باشد نیاز داشته باشی به خوابیدن اما کار کردن را انتخاب کرده باشی چون دیروز این کار را خیلی راحت انجام داده ای امروز نیاز بیشتری به استراحت داری من می خواهم استراحت کنم نمی خواهم کار کنم نوشته های سطحی تر بنویسی به خاطر چه چیزی به خاطر خودت هم شده به کارت ادامه بدهی این می شود کارت باقی می ماند بدون اینکه بتوانی به پیش و سمت جلو بروی کار خودت را بلد نباشی نیاز داشته باشی خودت را به جلو پیش ببری من باید چی کار کنم باید به چه چیزی اینجا برسم نیاز من برآورده نشود من سخت تر از گذشته به دنبال راه حل باشم راه حل به دستم نمی رسد فقط دارم دور می شوم این جا کجا بود و چه چیزی می خواهم از خودم این مرحله مرحله ای است من از لحاظ خلاقیت نیاز به نفس کشیدن و آرامش دارم اما آرامشی در کار نخواهد بود حالا چی ؟حالا هیچی نداری که بنویسی حالا دنبال من و چه می گشتی اینجا به خاطر من هیچ چیزی را نداری که نشان بدهی اما اینجا تو را گیر آورده ام نباید کسی به پایان برسد از لحاظ خلاقیت از لحاظ کار کردن واقعا این کار چقدر جدی هستی می توانی نتیجه ای از کار بگیری ؟من نتیجه ای از این کار نگرفته ام فقط با نشان دادن ۳ صفحه کاغذ اینکه صفحه باز شوند من آماده هستم برای نوشتن امروز من آماده بودم برای نوشتن کاغذ مراحل کار همه جور آماده بودم همه چیز اما به دنبال دیگران هستم نظر دیگران را جلب کنم . چقدر به فکر دیگران هستم نظر دیگران را جلب کنم چه انرژی از من گرفته شده من خسته هستم این که چه مرحله ای از زندگی کسی پاسخی از من پرسیده من چقدر چابکی عمل داشته ام چه چیزی از این کار را سمت خودم متوجه کرده ام همه اش در حال حرف زدن باشم این حرف ها هیچ تاثیری بر من نگذاشته اند تمام کتابهای کار به درد شخصی می خورد که می تواند روان کار کند نه اینطوری با گیر کار دست و پنجه نرم می کند من در گیر کار افتاده ام من اینجا رسیده ام دیگر نمی توانم خودم را به جلو هدایت کنم اینجا برای من یک مرحله از آن چیزی هست باید خودم را اینجا قرار می دادم و کار می کردم نه اینکه به توصیف و تعریف دیگران مشغول می شدم وقتی چیزی برای ارائه ندارم مسلما به مرور من هم حذف می شوم کارهای قبلی به درد هیچ قسمتی نمی خورند فقط من می خواهم از دست کار کردن خلاص شوم این که شخصیت کاری دیروز را بیدار کنم خیلی برای من سخت شده است بایستی خودم را به قبل برگردانم دیروز روز خوبی بوده روز خوب دیروز خیلی سخت هست امروز ادامه پیدا کند من نمی توانم مسائل را درک کنم بایستی این کار را انجام می دادم از دست مشکلات همیشه هیچ راه حلی وجود ندارد بارها تا مرز ۱۰۰٪ پیش رفته ام فکرش را کرده ام دیگر تمام شد من این کار را یاد گرفتم من سخت ترین مرحله را انجام داده ام درست روز بعد دیگر نتوانسته ام کار دیروز را انجام دهم من سخت دچار یک اشتباه بوده ام هر بار خیلی زود دلسرد شده ام زود دلسرد شدن من کمبود محبت داشتن اینکه نیاز داشتم توجه دیگران را جلب کنم باعث شد دیگران یا خودم از خودم سوء استفاده کنم به فکر دیگران نباش به فکر این باش اگر این کار را انجام ندهی شخصیت کاری تو چه چیزی را به دیگران نشان می دهد من آدم هستم فقط گه گاهی کار می کنم بعضی وقت ها توان تایپ مشکلات را ندارم فقط این مرحله از زندگی نیست باز تکرار شدن تکرار این چیزی که مثل من هست دسترسی نداشتن به راس مشکل و اینکه در مورد مشکل حرف بزنم . دیگر چیزی ندارم . چندین بار این کار بریده شد . باز گشت مرحله از زندگی نوشتن . چند دکمه هست و راحت این کار را انجام می دهی . به وسیله نوشتن یک مفهوم را می رسانی . این مفهوم یا خوب هست . یا خیلی بد هست . احتمال دارد دیگر به خاطر این نوشته ها ... کار کردن ها چشمانم قرمز شده رگهایش بیرون زده بود . به خاطر بی خوابی قبلا یک لکه خون در چشم افتاده بود . واقعا کار با کامپیوتر و حجم این کار ها لطمه های خود را می زنند . کلی حواس پرتی . کلی اعصاب خوردی ور رفتن به چیزهای زاید داشته ام . مجبور شدم این متن را بخوانم از بس طول کشید . از قطره اشک مصنوعی استفاده کرده ام برای کار که انجام میدهم . از عینک اشعه استفاده کرده ام که تنیجه خیلی بدی گرفته ام فکرش را کنید . عینک مثل جوراب باشد . دائم به چشم داشته باشی . نیاز به نظافت دارد . عینک باید خیلی سبک باشد . در واقعه صفحه کامپیوتر شما خیلی مهم هست . من صفحه تخت گرفتم . اشتباه کردم . الان فهمیده ام شما وقتی صفحه کامپیوتر می خواهی . هر چه کوچکتر باشد شاید بهتر باشد . یک متخصص کسی هست . با این چیزها کار کند . از یکی بپرسید . بهترین صفحه چطور هست . الان بدون عینک اشعه خیلی احساس بهتری دارم . چون شما با وزن عینک هم روی صورتتان و دماغ شما نیز یک فشار مضاعف روی شما می گذارد . خوب کائوچویی را اشتباه کردم . انتخاب نکردم به طور کل بیخیال عینک ... و چشم پزشکی را از منابع دنبال کنید . حس تمرکز کنم روی یاس و امیدواری بعد یاس . من این ۲ روز این ها را تجربه کرده ام . حس ناامیدی و درماندگی در نویسنده شدن را دارم . خوش باشید . سخت هست . محتوایی خوب بنویسی . دارم بد القا می کنم . برای من سخت هست . نیاز به تمرین دارد . عده ای که این کار را انجام می دهند . به درآمد مالی رسیده اند انگیزه دارند برای من که هنوز آماتور هستم . سخت هست . این مطلب را بخوانم و صحیح ویرایش کنم . نقش ویرایش کردن خیلی مهم هست . معنی دادن خیلی مهم هست . ای کاش می شد . این متن را اوپن سورس منتشر کرد . شما وقتی اشتباه می دیدی این متن را برای نفر بعدی ویرایش می کردی . کار من را آسان تر می کردید . یا قابلیتی با این ویژگی وجود داشت . راحتی برای من وجود داشت . تمام زحمت کار خودم را خودم بکشم بخوانم اصلاح کنم تا کمی به استاندارد های بهتر بودن برسم . قابل خواندن شود . مجبور نباشم اضافه کنم . این متن پر هست از اشتباه تایپی من آن را ویرایش نکرده ام شما خودتان ایرادات سایت را در نظر نگیرید . نیاز به زمان بیشتری داشت حجم کار بالا بود من هم این متن فقط به خاطر این که ویرایش شود . انتشار داده شد . تعداد خط های هستند که به پایان کاغذ مانده هست .وسوسه می شوم این خط ها را به پایان برسانم . کمی بیشتر بنویسم . حالا به هر حال دوست دارم این کار را انجام ندهم . باز وارد حاشیه می شوم . بین انجام دادن و انجام ندادن این نوشته ها هنوز تصمیم نگرفته ام تصمیم گرفتن و کار کردن بارها خودم را به عقب رانده ام بارها خودم را مجبور شدم به جلو هدایت کنم نفس عمیق بکشم و شروع کنم به نوشتن روند کار من را ندید امروز پر بود از اینکه نا امید شدم و با امید زیاد و خوش حال و ذوق و شوق می نوشتم وای انگار این کار را یاد گرفته ام . این نوشتن خیلی راحت بود من خبر نداشتم اینجا می توانم خودم را پیدا کنم اینجا جایی هست که می توانم برای خودم مرحله ای و لحظه های شادی داشته باشم اینجا بود که زندگی به من لبخند زد پرنده قلبم پر کشید من با شور و حرارت نوشتم و این صفحه را به پایان بردم مثل خیلی از نویسنده ها با این نوشته ها قبض هایم را پرداخت کردم چیزهای را که دوست داشتم را خریدم از نقطه های تاریک زندگی و از افسردگی رها شدم شروع کردم به کار کردن و اینکه من چقدر عاشق این هستم به بقیه بگویم این من هستم من آدم پر کاری هستم نگاه به متن های که در اینترنت نوشته ام بی اندازید ببینید چه تلاشی کرده ام شما از این نوشته ها چیزی با معنی پیدا کنید ای کاش جرات این را داشتم با اشخاصی را که دوست دارم را به شما معرفی می کردم ای کاش این زندگی بهتر بود من این تجربه کاری را نداشته ام کسی که این کارها را کرده و تجربه کاری و احترام بیشتر برای مخاطب های خود قائل هست می خواهد خودش را بهتر به شما معرفی کند ای کاش می توانستم این شهامت را داشته باشم با خودم فکر می کنم این نیازمند این هست این را بدانید من با هیچ کدام از این لینک ها ارتباطی نداشته ام حتی از آنها اجازه نگرفته ام برای اینکه از لینک و سایت آنها استفاده کنم . پس اسم آنها را می گذارم شما به اینترنت مراجعه کنید . امیدوارم که از آدرس درستی وارد سایت اصلی شوید و آنها را پیدا کنید . ولی شاید این کار را هم نکردم شاید از دست اینکه من آنها را معرفی نکردم عصبانی شوید اما این چند خط من هم می بایست طوری پر شود من دارم به این شکل کار می کنم با ذهنم خودم بازی می کنم تا بتوانم چند خط دیگر بنویسم تمرین می کنم تا بتوانم چند خط و چند سطر شما را مشغول کنم تا حس کنید چیزی می خواهم به شما معرفی کنم تا زندگی شما را تغییر دهد این شده است زندگی من تا چند خط بیشتر کار کنم . من با این افراد لحظه های خوبی داشتم شما هم لحظات خوبی با بقیه داشته باشید . لینک این افراد را شاید قرار دادم شاید قرار ندادم . این شده زندگی من یکی از این افراد{ شاهین کلانتری } نویسنده هست . شخص دیگر هم {جادی} هست . که با رایو گیگ هایش معروف هست .
امیدوارم این را بدانید من هیچ ارتباطی با لینک هایم ندارم . همه مسئولیت های امنیت و حریم و همه مسائل مربوط متوجه شما دوست عزیز هست . این عزیزان هم از قرار دادن لینک شان اینجا ناراحت نشوند .
The work personality crisis may always exist in work stages. It is more difficult for me than it is here. It is more or less difficult than in the past. For what reason, what happened? I did not eat these new creatures, in fact it was a big failure, a small help changes your perspective, you are not ready for this, you are not ready for clenched fists, one punch will knock you down, I feel for these words A big favor to myself was to delete all the sites or whatever there is, and its absence has not changed anything in my life, for example, a few small changes or that life has given me 3 more opportunities, I missed them, and so did I. This was enough for the character. Think about this life. Look at yourself. How long do you want to continue in this situation without any character? How much have you worked on your character? It all depends on this. No responsibility. You don't have it and you have always managed to run away from this thing that should have made you complete. Don't spend money because of me. Be a watcher here. Only after this investment. I'm sorry, you just think that I can't handle this problem anymore. Now that this stage of life is the most painful stage, it's better than nothing. I look at myself, how colorful I've been. My base in the past was a big mistake, I should have thought about more things, it wasn't just him, I've done it too, it doesn't help me now, what should I do, it hurts me, this trust, I don't look at you because of everything Think once, let go of everything, try again, this time it is possible that someone will make a mistake, I will make a mistake, it's unbelievable, this whole issue once and for all without fear, without anger, why are you angry with life, start all over again, not me, character And I don't have an identity that I can work with this or anyone else, screw it up, you'll be more experienced, this life will be worth it, we'll work together again. Everyone else does their job well, how much are we to blame for this issue? This life is of no use, I've lost, what the hell have you lost, nothing is worth it, I'm getting old here, even without an effort, without a gathering, the conclusion of this story is this, you're too prepared, the conclusion is this, you can't do it for years follow me i haven't even loved myself or anyone else see the glory of failure that brought me here i can easily adapt to any immobility that i will lose my job one day One day everything will be ruined, mess up these settings, they know what they're doing, they're looking for a person, I'm a person, I'm not a person, I'm getting tired, I can't serve you, legends are not true, don't look at yourself so much, where should I be? I've looked, I'm really tired, there was no mirror in front of me, I think of myself, I don't look at myself, this is the whole truth, I was doing my work, when your head was found, you asked me to write papers for you The damn digital papers were never finished, because of my loneliness, being impersonal, I'd better call it character... character Because it's Farsi, it can be called kara, which means efficient, which means the work? It's clear who did the work, the person who finished it. K: What person is that? T: Is it the same? The best done, the best, the dearest? R: Perhaps the most direct is the most honest, so the character is more lovable than the character, because the character is personalized and private. What do you mean it's a little bit painful to start especially in this funny situation sometimes what would that indicate get out of here for me it seems like you can't even test it for some reason it seems The color and direction of everything, who is to blame but you? I am not to blame. What are you thinking about? I mean, I played a lot with the ball when I was a child. I used to run like a cat after a spool of yarn. Now, maybe instead of a spool of yarn, I really liked small balls. I enjoyed playing ball a lot. Now when I look at the ball. I pass by it very indifferently. It's like I don't remember all the fun I've had. I just need to touch the ball. I will go back to that time again. It's a big problem to play with, isn't there anyone? Other than myself punching it. I was very violent in my childhood, maybe... maybe I shouldn't have chained all the problems in my life to him because I have been chained to myself for years, a tired and frail body that doesn't like anything except changing its shape in this state. It has different names. No, it hasn't helped me so far. You haven't been able to enjoy this enjoyable work. Why don't you play Boxing 2? I wanted to do it a little faster. Don't expect too much. I felt like a professional. Now I realize that I'm not an amateur either. It's all done. Let's say I knew the obvious fact that the computer machine couldn't beat me. It's slow nowadays. I still prefer a pen to write notes like everyone else. This is a lie. It's easier. It's great, but bThe vote of a person who types with several fingers and touch and others think that this work is much easier for him, it is strange even for me, the computer is not something to joke with, I will not forgive myself for not seeing this truth. I've got it, it's one of the most horrible things you can do, I'm lying to myself, we've gone one step further, I'm moving at a snail's pace, it's not because of me, what's the reason for it, it's hard to change, I'm because of the reason The past that I have, I think a lot, this is my way because of my past and my future. Others do this very easily. The bitter truth is, oh, a disaster is happening. It's okay. I didn't look at the digital paper. It's hard for me. It's hard for you. It's much easier, now is the time, at this time and at this hour, my God, in order to prove that you are a liar, I am constantly lying to myself. To be honest, I lived next to everyone, I realized that if these people could talk They could do something with their writings. This is crazy. It's been a long time since I've been writing a page since morning. I didn't write either. This is one of the things. I know the reason for my failure. You were familiar with the enter button. I was doing something. I thought I was here because I liked myself. I have made big mistakes. It is impossible. You can do this without screaming. This is for me. Do it more than this. Well, first of all, do your job without screaming. I can't do this, or at least with screaming. And I can do it, that's it for me, I want this way, I want the easiest way to not get results, this is all I want to feel tired, take a nap and work, this napping is damned, I look at this way Sobarah Started This Status of Typing Hong Hong Hong Hong Khosz Khosh Khosh Keeps Work that I can do for me. I left a little, I look at myself, I feel familiar again, I'm really in the worst situation here, I hit an obstacle again, this is the hardest place for me to ask for help I also want this for myself. How good is this fact for me? This is not for me. This is because of me. Think correctly. I want, you want, because of this, you need something. I work for myself. Don't lie to myself, this is for me. It is clear what you are writing. . I want to myself, I want this meaning, I don't want to do this work like this, I really feel that now I have already written it, it is no longer worth it, as if we have torn all my paper, everything is ruined, everything has started from scratch. I am thinking . I'm used to it. I have to communicate this solution. do not work I have to go with the software. I have to turn the page. I will also send the sheets of my notebook or with the browser software. This has caused me to behave really disgustingly. You see, I am not concentrating at all. I have to write down something somewhere in the middle of this writing. This amount of writing is really high. I have been working since 12:10. Well, read the above a lot, please delete it, it must be read, you have no choice. I know something, you repeat. Again, you need silence, and if you don't have this silence, I couldn't do these 3 pages today. I confess . In the middle of this work, I did many other things. I liked a text and something. I started looking for it. I started to search. My internet was cut off. I saw, oh, my internet is cut off. I can't concentrate. I wanted to see who this good content is from. Introduce this person to others. I will introduce you at the end of the text, but there is a point, I am not responsible for this introduction, every person I put on this site, I use the free parts of that person, I do not recommend you if you have a job You are working with it, it will lead to your personal and professional development. Use the things of that coach or work. I will post a link. Maybe I did not introduce it because it is a responsibility. I have to talk to myself. Why am I arguing about these things? It's hard for me to write these things. Not communicating with my own work. I'm tired of typing with one hand with two hands. Typing with different techniques. listening work realizing you can't work without focus you get tired you get bored working about a lot of Keep up your work. Agility in typing, working with an automatic and angry, working calmly, without hesitation, working with hesitation, working with yourself, focusing and working, hoping and dreaming, working, everything is related to me to some extent. You will regret explaining in this way and... you will reach the next stage. What is waiting for you in the next step? Don't have a plan in mind. You are always under the influence of this and that. To what extent can a person be influenced? He does not have his own style and method. This is a fundamental problem. This path is very difficult for you. beYou need to sleep but you chose to work because you did it very easily yesterday, today you need more rest, I want to rest, I don't want to work, write more superficial posts, for what, for yourself too You have to continue with your card. This is what happens. You will remain without being able to move forward. You don't know what you are doing. You need to move forward. What should I do? What should I achieve here? My needs will not be met. It's harder for me to look for a solution than in the past, I can't find a solution, I'm just moving away, where was this place and what do I want from myself? It won't work, now what? Now you have nothing to write, now what were you looking for me, here because of me, you have nothing to show, but here I have caught you, no one should end in terms of creativity, in terms of working really How serious are you about this work, can you get any results from it? The paper should open the page, I am ready to write today, I was ready to write the paper, the work steps, I was ready, everything, but I am looking for others, to attract the opinion of others. How much I think about others, how much energy has been taken from me, I am tired, what stage of life has someone asked me an answer, how agile have I been, what have I realized from this work, all I'm talking, these words have had no effect on me, all the work books are useful for a person who can work fluently, this is not how he deals with work jam, I'm stuck in work, I've reached here I can't guide myself forward, this is a stage for me, I should have put myself here and worked, not to describe and define others, when I have nothing to present, I will certainly be removed over time. It's bad, the previous work doesn't help at all. I just want to get rid of the work. It's very difficult for me to wake up the character of yesterday's work. I have to get myself back. Yesterday was a good day. Yesterday was a good day. Today is very difficult. Keep it up I can't figure things out I should have done this because of problems there is always no solution bar I've reached 100%, I've thought about it, it's over, I've learned this, I've done the hardest part, the very next day I can't do what I did yesterday, I've made a mistake every time I'm too easily discouraged, I'm easily discouraged, lack of affection, my need to get attention has caused me to take advantage of others or myself, don't think about others, think about this, if you don't do this, what's your work personality? It shows others that I am a person, only sometimes I work, sometimes I can't type the problems, it's just not this phase of life, repeating this thing that is like me, not having access to the root of the problem and talking about the problem . I don't have anything anymore. This work was cut several times. Returning stage of writing life. There are several buttons and you can do this easily. You convey a concept by writing. This concept is good. Or it is very bad. It is possible that because of these writings...working, my eyes were red and the veins were protruding. Due to lack of sleep, there was a spot of blood in the eye before. Really, working with computers and the volume of these works are damaging. Total distraction. I've had a lot of nerves going into unnecessary things. I had to read this text, it took too long. I have used artificial tears for the work I do. I have used radiation glasses, and I got very bad results. Think about it. Glasses should be like socks. Always keep an eye on it. It needs cleaning. Glasses should be very light. In fact, your computer screen is very important. I got a flat screen. I made a mistake . Now I understand when you want a computer screen. The smaller it is, the better. Someone is an expert. Work with these things. ask someone What is the best page? Now I feel much better without ray glasses. Because with the weight of the glasses, it puts a double pressure on your face and nose. Well, I made a mistake with rubber. I didn't choose, don't care about glasses... and follow the sources of ophthalmology. I feel like focusing on despair and hope after despair. I have experienced these for the past 2 days. I feel hopeless and helpless in becoming a writer. be happy . it is hard Write good content. I am giving a bad impression. It is difficult for me. It needs practice. Some people do this. They have reached financial income, they are motivated for me, who is still an amateur. it is hard Read this article and edit it correctly. The role of editing is very important. Meaning is very important. I wish it happened . This text was published by open source. When you saw a mistake, you edited this text for the next person. You made my job easier. Or there was a feature with this feature. There was comfort for me. I will do all the hard work myself to study and improve to reach better standards. be readable I don't have to add. This text is full of typographical errors. I have not edited it. Do not consider the site's faults yourself. It needed more time, the amount of work was high, and I wrote this text only becauseTo be edited. Released. There are a number of lines left at the end of the paper. I am tempted to finish these lines. I will write a little more. Now, anyway, I would like not to do this. I enter the margin again. Between doing and not doing this writing I haven't decided yet Deciding and working I've pushed myself back many times I've had to push myself forward to take a deep breath and start writing You didn't see my work today was full Because I was disappointed and I was writing with great hope, good mood and enthusiasm, wow, it's like I have learned to do this. This writing was very easy. I didn't know that here I can find myself. This is a place where I can have a stage and happy moments for myself. This is where life smiled at me. The bird filled my heart. I wrote with enthusiasm and I finished this page like many writers with this writing I paid my bills I bought things I loved I got out of the dark spots of life and I got out of depression I started working and how much I love this The rest, this is me. I am a busy person. Don't look at the texts I have written on the internet. See what I have tried. You will find something meaningful from these writings. I wish I had the courage to do this with the people I love. I would like to introduce you. I wish this life was better. I have not had this work experience. Someone who has done these things and has work experience and respect for his audience wants to introduce himself better to you. I wish I could have this courage. I think this is necessary. Know this. I have not had any connection with any of these links I have not received permission from them to use their link and site. So I will name them, you can refer to the internet. I hope you enter the main site from the right address and find them. But maybe I didn't do that either, maybe you will get angry because I didn't introduce them, but these few lines of mine should be filled like this. I am doing this so that I can occupy you with a few lines so that you feel that I want to introduce you to something that will change your life. This has become my life. I will work for a few more lines. I had good moments with these people, you should also have good moments with others. Maybe I put the link of these people, maybe I didn't. This is my life, one of these people {Shahin Kalantari} is a writer. The other person is also {Jadi}. which is famous for its radio gigs.