تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

امیدوار شدن بعد از آن درماندگی Hope after helplessness

بحران شخصیت کاری شاید همیشه و در مراحل کاری وجود دارد برای من سخت تر باشد از اینکه اینجا سخت تر از گذشته بیشتر یا کمتر جلوه می کند به چه دلیلی چه اتفاقی افتاد که من همه چیز را بیخیال شدم بی حرکت شده ام به درد کار با این موجودات جدید نخوردم در واقع یک شکست بزرگ بوده یک کمک کوچک دید شما را عوض می کند شما برای این آماده نیستید برای مشت های گره کرده آماده نیستید یک جای یک مشت شما را از پا در می آورد به خاطر این حرف ها احساس می کنم یک لطف بزرگ در حق خودم کنم همه سایت یا هر چی که هست را حذف کنم بود و نبودش هیچ تغییری در زندگی من نداشته برای مثال چند تغییر کوچکی یا اینکه زندگی ۳ بار بیشتر به من فرصت داده من آنها را از دست دادم آنها هم من را از دست دادند این برای شخصیت کافی بوده و بوده به این زندگی فکر کن با خودت نگاه کن چند وقت دیگه می خواهی به این وضعیت ادامه بدهی بدون هیچ شخصیتی تا چه حد روی شخصیت خود  کار کرده ای همه چیز به این بستگی داشت هیچ مسئولیتی نداری و همیشه موفق شده ای از این چیز که باید تو را کامل می کرده فرار کنی به  خاطر من هزینه نکنی اینجا نظاره گر باشی تازه بعد از این سرمایه گذاری بزرگ تازه فکر کنی دیگری  نمی توانم از پس این مشکل  بر بیام حالا که چی این مرحله از زندگی به درد نخور ترین مرحله بوده از هیچ بهتر هست به خودم نگاه می کنم واقعا خودم چه پر رنگ بوده ام می بایست رنگ خودم همه چیز بر مبنای خودم گذشته یک اشتباه بزرگ بوده باید به چیزهای بیشتری فکر می کردم این فقط او نبوده من هم این کار را انجام داده ام به درد من نمی خورد حالا چه کنم به درد من بخور این اعتماد من به شما نگاه نمی کنم به خاطر  همه چیز یک بار فکر کن همه چیز را رها کن دوباره تلاش کن این بار احتمال دارد کسی اشتباه کند خودم اشتباه کنم باور نکردنی هست تمام این مسئله یکبار برای همیشه بدون ترس بدون قهر چرا با زندگی قهر کرده ای همه چیز را دوباره شروع کن نه من شخصیت و هویتی ندارم که با این یا کسی بتوانم کار کنم همه چیز را بهم بزن با تجربه تر خواهی بود این زندگی ارزشش را خواهد داشت دوباره با هم کار می کنیم به فکر من نمیرسید دوباره این کار برای من دوست داشتنی نیست من هویت کاری ندارم یکبار دیگر هر کسی کار خودش را به خوبی  انجام می دهد ما به خاطر این مسئله چقدر مقصر هستیم آدم می تواند مثلا از یک جای کاری به کار هیچ چیز این زندگی نداشته باشد من باختم لعنتی چی را باختی هیچ چی سرجاش نیست من دارم اینجا پیر می شم حتی بدون یک تلاش بدون یک جمع شدگی نتیجه گیری این قصه این هست زیاد آماده شده ای نتیجه گیری این هست  توان نداشته ای سالها من را دنبال کنی من حتی خودم یا کس دیگری را دوست نداشته ام این شکوه شکست را ببین که من را به اینجا رسانده من در حالی به راحتی می توانم با هر جور بی حرکتی خودم را سازگار کنم این که روزی کارم را از دست خواهم داد روزی همه چیز خراب خواهد شد این تنظیمات را بهم بزن اونها کارشون را بلد هستند دنبال آدم حسابی هستند من آدم هستم آدم حسابی نیستم دیگر دارم خسته می شوم نمی توانم با تو سرو بزنم افسانه ها واقعیت ندارند این قدر به خودت نگاه نکن کجا به خودم نگاه کرده ام واقعا خسته شده ام هیچ آینه ای جلویم نبوده من به خودم فکر می کنم به خودم نگاه نمی کنم این تمام واقعیت هست من داشتم کار خودم را انجام می دادم که سر و کله تو پیدا شد از من خواستی کاغذ هایی را برایت بنویسم کاغذ های دیجیتالی لعنتی هیچ وقت تمامی نداشتند به خار خودم از تنهایی ها بی شخصیت بودن بهتر بهش بگم کاراکتر ... کاراکتر چون فارسی اش می شه کارا یعنی کارآمد یعنی کارها را که؟چه کسی کرد معلوم هست  آن شخص که تمام کرد .کتر: ک : همان چه شخصی هست؟ت :همان تر هست ؟ بهتر انجام داده ترین بهترین عزیزترین ؟ ر: هم شاید روک ترین روراست ترین هست پس کاراکتر دوست داشتنی تر از شخصیت هست چون شخصیت شخصی سازی و خصوصی هست البته خدا را شکر من از ... با چه حالی پیش میروی. به چه معنی شروع کمی دردناک هست مخصوصا در این وضعیت خنده دار گاهی  این نشان دهنده چه چیزی خواهد بود به خاطر من از اینجا پا شو برو فوق العاده به نظر می رسد اینکه حتی نمی توانی اینکار را آزمایش کنی به خاطر دلیلی کهبه نظر می رسد رنگ و رو رفتن همه چیز گناهکار  چه کسی به غیر از خودت هست من مقصر نیستم به چه موضوعی فکر می کنی مثل همیشه فکر نمی کنی این که کلاف کاموایی من گم شده دیگر هیچ توپ ندارم. منظورم این می خواست باشد در بچگی ها خیلی با توپ بازی کردم . مثل گربه دنبال کلاف کاموا می دویدم .حالا شاید به جای کلاف کاموا از توپ های کوچک را خیلی دوست داشتم .از توپ بازی کردن خیلی لذت بردم . الان دیگر وقتی نگاه به توپ می کنم . خیلی بی تفاوت از کنار آن رد می شوم . انگار دیگر آن همه لذتی را که برده ام اصلا به یاد نمیارم . کافی ست توپ لمس کنم . دوباره به آن روزگار بر می گردم .  که با آن بازی کنم یک دردسر بزرگ هست کسی نیست؟ به غیر از خودم که با مشت به آن بکوبم. خیلی خشن بودم در بچگی هایم شاید ... شاید هم نبودم تمام مشکلات زندگی من را به گردن او زنجیر کنم به خاطر اینکه سالها به خودم زنجیر شده ام بدن خسته و فدیمی که به هیچ کاری به جز تغییر شکل در این حالت دوست ندارد کاری انجام دهد اسم های متفاوتی دارد نه تا اینجا به من کمک نکرده نتوانسته ای از این کار لذت بخش لذت ببری چرا بوکس ۲ بازی نینتندو بازی نمی کنی به جایی آن داری می نویسی باید بازی می کردی این حالت تغییر کاربری را احساس نمی کنم دلم می خواست کمی تند تر این کار را انجام بدهم زیاد انتظار نداشته باشید من  احساس می کردم یک حرفه ای هستم الان فهمیده ام یک آماتور هم نیستم این همه کار انجام شد بهتر بگوییم من این حقیقت آشکار را می دانسته ام این که ماشین کامپیوتر نتوانست من را امروزی کند من هنوز که هنوز هست خودکار را برای یادداشت نوشتن مثل همه ترجیح می دهم این یک دروغ هست این کار راحتری هست فوق العاده هست اما برای کسی که چند انگشتی و لمس تایپ می کند و بقیه فکر می کنند این کار برای اون خیلی راحت تر هست حتی برای خودم هم عجیب هست کامپیوتر چیزی نیست که با اون شوخی داشته باشی خودم را نمی بخشم به خاطر اینکه این حقیقت را نا دیده گرفته ام این یک وحشت انگیز ترین کارهای هست که می شود انجام داد به خودم دروغ می گویم یک خط دیگر جلو رفته ایم من دارم به سرعت یک حلزون پیش می روم به خاطر خودم نیست به چه علتی هست تغییر کردن سخت هست من به خاطر علت گذشته ای که دارم خیلی فکر کنم این راه من به علت  گذشته من و آینده من هست دیگران خیلی راحت این کار را انجام می دهند حقیقت تلخ آه یک فاجعه در حال رخ دادن هست می شود به کاغذ دیجیتال نگاه نکرد برای من سخت هست برای شما خیلی راحت تر هست الان وقتش بود به این وقت و این ساعت خدایی من برای این که ثابت کنی یک دروغ گو هستی دائم دارم به خودم دروغ می گویم راستش را بخواهید من در کنار هر کسی زندگی کردم فهمیدم که این آدم ها اگر می توانستند حرف های خود را بنویسند یک کاری می توانستند با نوشته های خود انجام بدهند این دیوانگی است الان خیلی مدت هست دارم از صبح تا الان دارم می نویسم یک صفحه هم ننوشتم این هم یکی از کارهایی هست من دلیل شکست خودم می دانم با دکمه اینتر آشنا بودی داشتم یک کاری انجام می دادم من به خاطر اینکه دوست داشتم خودم را اینجا فکر می کردم عقل کل هستم یک چیز بدون اشتباهی هستم به خودم اجازه دادم اشتباهات بزرگ انجام بدهم محال ممکن هست توان این کار را بدون جیغ و داد کردن داری این به خودم این کار بیش از این انجام دهی خوب از اول بدون جیغ و داد کارت را انجام بدهی این کار را نمی توانم انجام بدهم یا لا اقل با جیغ و داد می توانم انجام بدهم همین هست برای من می خواهم این راه من شده برای نتیجه نگرفتن راحت ترین شکل می خواهم این شده تمام فکر من می خواهم احساس خستگی کنم چرت بزنم و کار کنی این چرت زدن لعنت به این راه نگاه می کنم به ئوباره شروع شده این وضعیت زندگی تایپ تایپ تایپ هنگ هنگ هنگ خس خس خس خس کمترن کاری که می توانم این کار برای من شده من خیلی سخت تر این کار به خودم القا می کشم چند راه شدم باید از راه خودم به راه دیگری بروم من کجا کم گذاشتم به خودم نگاه می کنم دوباره احساس آشنا واقعا اینجا بدترین حال را دارم دوباره به مانع خوردم اینجا برای من سخت ترین کمک می خواهم اینجا برای خودم می خواهم این واقعیت برای خودم چقدر خوب دارد این موضوع به درد من نمی خورد این به خاطر من درست فکر کن بیشتر به درد من نمی خورده دوباره شروع شد گام به گام اینجا اگر تا اینجا دارم این کار را می خواهم اینجا می خواهم می خواهی این به دلیل این چیزی نیاز داری برای خودم کار می کنم این شده دست به خودم نگاه می کنم وقت دارم این کار برای من دوست دارم این واقیت هست ولی جای بهتری دارم که راحترین شکل این زندگی را به بهترین شکل  هست به خودم دروغ نگویم به خودم اینجا برای من هست معلوم هست چی داری می نویسی خودم دارم هنگ می کنم به خاطر من دیگر ادامه ندهم این مثل این می ماند من دارم به خودم دروغ می گویم ... اما من این کار را نکردم این زندگی بود . به خودم می خواهم این معنی را می خواهم این کار را این حالتی انجام ندهم واقعا احساس می کنم الان دیگر نوشته ام خراب شد دیگر ارزشی ندارد انگار تمام کاغذ من را پاره کرده ایم  همه چیز خراب شد همه چیز از صفر شروع شده است . دارم فکر می کنم . عادت کرده ام . این راه حل باید ارتباط برقرار کنم . کار نکنم . باید با نرم افزار ور برم . باید ورق بزنم . ورق های دفترم یا با نرم افزار مرور گر این هم بفرستم . این باعث شده واقعا رفتار زننده ای از من سر بزند این هم دیده ای من اصلن تمرکز ندارم باید یک جایی وسط همین نوشتن هم یک چیزهایی را یادداشت کنم . این میزان نوشتن واقعا زیاد هست واقعا از ساعت از ساعت ۱۲:۱۰  دارم کار می کنم . خوب خیلی اون بالا را بخوان یک لطفی کن حذف ش کن باید خوانده شود راهی نداری . یک چیزی را دانم تکرار می کنی . باز نیاز داری به سکوت و این سکوت اگر نباشد این ۳ صفحه را امروز در واقعیت نتوانستم انجام بدهم . اعتراف می کنم . وسط این کار خیلی کارهای دیگر هم انجام دادم از متنی و چیز خوشم آمد دنبالش رفتم  شروع کردم گشتم اینترنتم قطع شد من دیدم ای وای اینترنتم قطع شده است تمرکز ندارم باز می خواستم ببینم این مطالب خوب از چه کسی هست این شخص را به دیگران معرفی کنم که آخر متن برای شما هم معرفی می کنم اما نکته دارد هیچ مسئولیتی از این معرفی نسبت به من نیست هر شخصی که من در این سایت قرار می دهم من از بخش های رایگان آن شخص بهر می گیریم به شما توصیه نمی کنم اگر شغل مرتبت با آن کار دارید باعث توسعه شخصی و کاری شما می شود از چیزهای آن مربی یا کاری استفاده کنید لینک قرار بدهم شاید هم معرفی نکردم چون مسئولیت دارد من لینکش را قرار بدهم بعد فکر کنم با خودم بعد کمی از این متن جدا شوم پشیمان شوم واقعا باید با خودم سرو کله بزنم من چرا دارم بحث می کنم راجب به این حرف ها برای من سخت هست نوشتن این مطالب ارتباط برقرار نکردن با کار خودم من خسته شدم با یک دست تایپ کردن با ۲ دست تایپ کردن با تکنیک های متفاوت کار کردن با گوش دادن کار کردن اینکه بفهمی نمی توانی بدون تمرکز کار کنی خسته می شوی دلزده می شوی از کار کردن حدود مقدار زیادی از کارهات هم باقی بماند چابکی در تایپ کردن با خودکار کار کردن و عصبانی کار کردن با آرامش  کردن بدون تردید کار کردن با تردید کار کردن با خود تمرکز کردن و کار کردن امیدوار شدن و رویا بافی کار کردن همه چیز این به خودم مربوط  هست تا حدی پشیمان می شوی از این حالت توضیح دادن و ... به مرحله بعد می رسی . مرحله بعد چه چیزی در انتظارت هست طرح زمینه ای در فکر نداشته باشی دائمن تحت تاثیر این و آن باشی یک آدم تا چه حد می تواند تحت تاثیر واقع شود سبک و راه روش خودش را نداشته باشد این مشکل اساسی هست این راه برای تو خیلی سخت باشد نیاز داشته باشی به خوابیدن اما کار کردن را انتخاب کرده باشی چون دیروز این کار را خیلی راحت انجام داده ای امروز نیاز بیشتری به استراحت داری من می خواهم استراحت کنم نمی خواهم کار کنم نوشته های سطحی تر بنویسی به خاطر چه چیزی به خاطر خودت هم شده به کارت ادامه بدهی این می شود کارت باقی می ماند بدون اینکه بتوانی به پیش و سمت جلو بروی کار خودت را بلد نباشی نیاز داشته باشی خودت را به جلو پیش ببری من باید چی کار کنم باید به چه چیزی اینجا برسم نیاز من برآورده نشود من سخت تر از گذشته به دنبال راه حل باشم راه حل به دستم نمی رسد فقط دارم دور می شوم این جا کجا بود و چه چیزی می خواهم از خودم این مرحله مرحله ای است من از لحاظ خلاقیت نیاز به نفس کشیدن و آرامش دارم اما آرامشی در کار نخواهد بود حالا چی ؟‌حالا هیچی نداری که بنویسی حالا دنبال من و چه می گشتی اینجا به خاطر من هیچ چیزی را نداری که نشان بدهی اما اینجا تو را گیر آورده ام نباید کسی به پایان برسد از لحاظ خلاقیت از لحاظ کار کردن واقعا این کار چقدر جدی هستی می توانی نتیجه ای از کار بگیری ‌؟‌من نتیجه ای از این کار نگرفته ام فقط با نشان دادن ۳ صفحه کاغذ اینکه صفحه باز شوند من آماده هستم برای نوشتن امروز من آماده بودم برای نوشتن کاغذ مراحل کار همه جور آماده بودم همه چیز اما به دنبال دیگران هستم نظر دیگران را جلب کنم . چقدر به فکر دیگران هستم نظر دیگران را جلب کنم چه انرژی از من گرفته شده من خسته هستم این که چه مرحله ای از زندگی کسی پاسخی از من پرسیده من چقدر چابکی عمل داشته ام چه چیزی از این کار را سمت خودم متوجه کرده ام همه اش در حال حرف زدن باشم این حرف ها هیچ تاثیری بر من نگذاشته اند تمام کتابهای کار به درد شخصی می خورد که می تواند روان کار کند نه اینطوری با گیر کار دست و پنجه نرم می کند من در گیر کار افتاده ام من اینجا رسیده ام دیگر نمی توانم خودم را به جلو هدایت کنم  اینجا برای من یک مرحله از آن چیزی هست باید خودم را اینجا قرار می دادم و کار می کردم نه اینکه به توصیف و تعریف دیگران مشغول می شدم وقتی چیزی برای ارائه ندارم مسلما به مرور من هم حذف می شوم کارهای قبلی به درد هیچ قسمتی نمی خورند فقط من می خواهم از دست کار کردن خلاص شوم این که شخصیت کاری دیروز را بیدار کنم خیلی برای من سخت شده است بایستی خودم را به قبل برگردانم دیروز روز خوبی بوده روز خوب دیروز خیلی سخت هست امروز ادامه پیدا کند من نمی توانم مسائل را درک کنم بایستی این کار را انجام می دادم از دست مشکلات همیشه هیچ راه حلی وجود ندارد بارها تا مرز ۱۰۰٪‌ پیش رفته ام فکرش را کرده ام دیگر تمام شد من این کار را یاد گرفتم من سخت ترین مرحله را انجام داده ام درست روز بعد دیگر نتوانسته ام کار دیروز را انجام دهم من سخت دچار یک اشتباه بوده ام هر بار خیلی زود دلسرد شده ام زود دلسرد شدن من کمبود محبت داشتن اینکه نیاز داشتم توجه دیگران را جلب کنم باعث شد دیگران یا خودم از خودم سوء استفاده کنم به فکر دیگران نباش به فکر این باش اگر این کار را انجام ندهی شخصیت کاری تو چه  چیزی را به دیگران نشان می دهد من آدم هستم فقط گه گاهی کار می کنم بعضی وقت ها توان تایپ مشکلات را ندارم فقط این مرحله از زندگی نیست باز تکرار شدن تکرار این چیزی که مثل من هست دسترسی نداشتن به راس مشکل و اینکه در مورد مشکل حرف بزنم . دیگر چیزی ندارم . چندین بار این کار بریده شد . باز گشت مرحله از زندگی نوشتن . چند دکمه هست و راحت این کار را انجام می دهی . به وسیله نوشتن یک مفهوم را می رسانی . این مفهوم یا خوب هست . یا خیلی بد هست . احتمال دارد دیگر به خاطر این نوشته ها ... کار کردن ها چشمانم قرمز شده رگهایش بیرون زده بود . به خاطر بی خوابی قبلا یک لکه خون در چشم افتاده بود . واقعا کار با کامپیوتر و حجم این کار ها لطمه های خود را می زنند . کلی حواس پرتی . کلی اعصاب خوردی ور رفتن به چیزهای زاید داشته ام . مجبور شدم این متن را بخوانم از بس طول کشید . از قطره اشک مصنوعی استفاده کرده ام برای کار که انجام میدهم . از عینک اشعه استفاده کرده ام که تنیجه خیلی بدی گرفته ام فکرش را کنید . عینک مثل جوراب باشد . دائم به چشم داشته باشی . نیاز به نظافت دارد . عینک باید خیلی سبک باشد . در واقعه صفحه کامپیوتر شما خیلی مهم هست . من صفحه تخت گرفتم . اشتباه کردم . الان فهمیده ام شما وقتی صفحه کامپیوتر می خواهی . هر چه کوچکتر باشد شاید بهتر باشد . یک متخصص کسی هست . با این چیزها کار کند . از یکی بپرسید . بهترین صفحه چطور هست . الان بدون عینک اشعه خیلی احساس بهتری دارم . چون شما با وزن عینک هم روی صورتتان و دماغ شما نیز یک فشار مضاعف روی شما می گذارد . خوب کائوچویی را اشتباه کردم . انتخاب نکردم به طور کل بیخیال عینک ... و چشم پزشکی را از منابع دنبال کنید . حس تمرکز کنم روی یاس و امیدواری بعد یاس . من این ۲ روز این ها را تجربه کرده ام . حس ناامیدی و درماندگی در نویسنده شدن را دارم . خوش باشید . سخت هست . محتوایی خوب بنویسی . دارم بد القا می کنم . برای من سخت هست . نیاز به تمرین دارد . عده ای که این کار را انجام می دهند . به درآمد مالی رسیده اند انگیزه دارند برای من که هنوز آماتور هستم . سخت هست . این مطلب را بخوانم و صحیح ویرایش کنم . نقش ویرایش کردن خیلی مهم هست . معنی دادن خیلی مهم هست . ای کاش می شد . این متن را اوپن سورس منتشر کرد . شما وقتی اشتباه می دیدی این متن را برای نفر بعدی ویرایش می کردی . کار من را آسان تر می کردید . یا قابلیتی با این ویژگی وجود داشت . راحتی برای من وجود داشت . تمام زحمت کار خودم را خودم بکشم بخوانم اصلاح کنم تا کمی به استاندارد های بهتر بودن برسم . قابل خواندن شود . مجبور  نباشم اضافه کنم . این متن پر هست از اشتباه تایپی من آن را ویرایش نکرده ام شما خودتان ایرادات سایت را در نظر نگیرید . نیاز به زمان بیشتری داشت حجم کار بالا بود من هم این متن فقط به خاطر این که ویرایش شود . انتشار داده شد . تعداد خط های هستند که به پایان کاغذ مانده هست .وسوسه می شوم این خط ها را به پایان برسانم . کمی بیشتر بنویسم . حالا به هر حال دوست دارم این کار را انجام ندهم . باز وارد حاشیه می شوم . بین انجام دادن  و انجام ندادن این نوشته ها هنوز تصمیم نگرفته ام تصمیم گرفتن و کار کردن بارها خودم را به عقب رانده ام بارها خودم را مجبور شدم به جلو هدایت کنم نفس عمیق بکشم و شروع کنم به نوشتن روند کار من را ندید امروز پر بود از اینکه نا امید شدم و با امید زیاد و خوش حال و ذوق و شوق می نوشتم وای انگار این کار را یاد گرفته ام . این نوشتن خیلی راحت بود من خبر نداشتم اینجا می توانم خودم را پیدا کنم اینجا جایی هست که می توانم برای خودم مرحله ای و لحظه های شادی داشته باشم اینجا بود که زندگی به من لبخند زد پرنده قلبم پر کشید من با شور و حرارت نوشتم و این صفحه را به پایان بردم مثل خیلی از نویسنده ها با این نوشته ها قبض هایم را پرداخت کردم چیزهای را که دوست داشتم را خریدم از نقطه های تاریک زندگی و از افسردگی رها شدم شروع کردم به کار کردن و اینکه من چقدر عاشق این هستم به بقیه بگویم این من هستم من آدم پر کاری هستم نگاه به متن های که در اینترنت نوشته ام بی اندازید ببینید چه تلاشی کرده ام شما از این نوشته ها چیزی با معنی پیدا کنید ای کاش جرات این را داشتم با اشخاصی را که دوست دارم را به شما معرفی می کردم ای کاش این زندگی بهتر بود من این تجربه کاری را نداشته ام کسی که این کارها را کرده و تجربه کاری و احترام بیشتر برای مخاطب های خود قائل هست می خواهد خودش را بهتر به شما معرفی کند ای کاش می توانستم این شهامت را داشته باشم با خودم فکر می کنم این نیازمند این هست این را بدانید من با هیچ کدام از این لینک ها ارتباطی نداشته ام حتی از آنها اجازه نگرفته ام برای اینکه از لینک و سایت آنها استفاده کنم . پس اسم آنها را می گذارم شما به اینترنت مراجعه کنید . امیدوارم که از آدرس درستی وارد سایت اصلی شوید و آنها را پیدا کنید . ولی شاید این کار را هم نکردم شاید از دست اینکه من آنها را معرفی نکردم عصبانی شوید اما این چند خط من هم می بایست طوری پر شود من دارم به این شکل کار می کنم با ذهنم خودم بازی می کنم تا بتوانم چند خط دیگر بنویسم تمرین می کنم تا بتوانم چند خط و چند سطر شما را مشغول کنم تا حس کنید چیزی می خواهم به شما معرفی کنم تا زندگی شما را تغییر دهد این شده است زندگی من تا چند خط بیشتر کار کنم . من با این افراد لحظه های خوبی داشتم شما هم لحظات خوبی با بقیه داشته باشید . لینک این افراد را شاید قرار دادم شاید قرار ندادم . این شده زندگی من یکی از این افراد{ شاهین کلانتری } نویسنده هست . شخص دیگر هم {جادی} هست . که با رایو گیگ هایش معروف هست .

امیدوارم این را بدانید من هیچ ارتباطی با لینک هایم ندارم . همه مسئولیت های امنیت و حریم و همه مسائل مربوط متوجه شما دوست عزیز هست . این عزیزان هم از قرار دادن لینک شان اینجا ناراحت نشوند .  

ادامه مطلب ...