امروز چرا؟ با چه چیزی می خواهی با من دعوا کنی .دائم فکر می کنم . خودم . خودم هستم . حالا با آموزش های نیروی حال کتاب نویسنده اشت . اسم اش سخت هست . Eckhart Tolle خوب حالا سایز خوب با بخش رنگ درگیر شدم . معلوم هست کنار هم نمیام . بعد از این روزها چطوری امکان این را داری چرا به سمت راست می رود . غیر ممکن هست . دارم به سمت راست می روم . همه چزی را حذف می کنم . اما چرا من عادت ندارم . غیر ممکن ترین حالتی . امکان ندارد . بقیه متن من کجاست حالا باید چی کار کنم .
هر چیزی را باور نکنید . به خصوص حرفهای من را برای این نوشتن حالا بقیه متن من کجا رفته چرا به سمت راست رفته است . امکان ندارد .
حالا باید با این بد بودن ها طوری می خواهی با این شکل جدید کنار بیام . اما امکان این نوع نوشتن را ندارم . حالا باید چی کار کنم . پس چه راهی برای من باقی می ماند . دکمه های این چیز ها را رعایت نمی کنم . شاید باید همه چیز را به ناخودآگاه خودم . بسپارم . شاید وقتی همه چیز را به ناخودآگاه خودم واگذار می کنم . همه چیز از حالت طبیعی خودش را خارج می کند . چرا باید توضیح بدهم . چرا اینجا هیچ چیز درست کار نشده است . چرا جملات قابل قبول نیستند . الان باید بخش های از کار آماده می بود . اما من هنوز هیچ چیزی برای این بخش را آماده نکرده ام . وقت کارهای هست . باید انجامش داد . پس دوباره می خواهم . انجامش بدهم اما ... توان انجامش را ندارم . فکر می کنم . توان انجامش را ندارم . اگر توان انجام کاری را می داشتی . زندگی خودت را چطوری انجام می دادی ؟ سوال . همه را اذیت می کند . کجا خواندم . دقیق از چه کتابی بوده است؟ شاید در بیشتر کتاب ها با این جملات برخورد می کنی . روبرو می شوی . پس اگر بخواهم . فردا را تجسم کنم . چطوری می توانم . آینده ام را مقابل خودم تصور کنم . خودم را کنار بکشم . وقتی کنار می کشی . مشخص هست . وقتی روبرو می شوی . مشخص هست . وقتی می خواهی . کار را انجام دهی . وقتی خودت را مجبور می کنی. هر روز با این قضیه روبرو شوی . با زندگی روبرو شوی . می خواهی . بهتر و بهتر شوی . اما آیا بهتر شدن ارزش دلایل شما بالاتر هست . همیشه می خواهی .درست و بهتر عمل کنی .انگار موفق می شوی . اما ... این اما چه چیزی هست . جای خالی با چه .... ..... پر می شود . پس حالا دوباره باید جوابگو باشی . من با این همه سوال هم نمی توانم . چرا یک کار را به درستی انجام دهی. هنوز 4 تا دکمه را پیدا نکرده ام . چیزها را به حالتی .... می خواهم در بیاورم . پس . باید دوباره همه چیز را تنظیم کنی . چی کاری هرگز انجام نمی دهی . تنظیمات هست . و تصمیمات . دوباره یعنی رها سازی و ناخودآگاه همان عادت های همیشه را خواهی داشت . وقتی می خواهی . همه چیز را با یک چیز غیر طبیعی تحت کنترل در بیاوری . شروع کردن از همه چیز مهم تر می شود . وقتی خودم را کنار کشیده ام . کار کردن مثل همیشه باز سخت تر و سخت تر می شود . هیچ انگیزه ای نیست . جان سی مکسول و داستان انگیزه ای هرگز وجود نداشته . فقط این جمله از او است . یا نقل از کس دیگری هست . دچار تردید شده ام . کسی بعضی از این همه مدت شروع می کنم . جمله قبلی را تمام کرده ام . باز نمی فهمم چرا باید ؟ کارهای مهم انرژی خیلی کمی دارایی های عجیب و غریبی داشته است . بعد از مدت ها سوالات غیر قابل فهم موضوعات مختلف بمباران اطلاعات و شروع های ناموفق باز به خاطر چیزی میخواهی بپرسی . کجاست . چرا شروع نشد . چرا . کسی دلیلی ندارد . یا بعد از آن دلایل خودش را دارد . دوباره این همه باید به خودش توضیح دهد . چرا نتوانستم . روی کارم . کار کنم . روی کارم کار کنم . روی پروژه یا روی علاقه ام کار کنم . یعنی چرا نمی توانم روی چیزی می خواهم . اما کار نمی کنم .فقط دارم . خودم را رو به جلو هدایت می کنم . انگار دارم . خودم را آزار می دهم . چرا وقتی می خواستم . نتوانسته ام . درست اجرا کنم . اجرا کردن . مشکل دارد . اجرای ضعیف باعث شده . مشکلاتی داشته باشم . مربوط به الان نیست .مربوط به گذشته است . کارهای .... قبل انجام شده . یا الان ادامه دارد . آزار دهنده شده است . هیچ سریال یا فیلنامه ای بدون این چیز وجود نداشته . قسمت اول باید . قسمت اول کار را پیدا کنید .اگر بخش اول را پیدا کنید . بعد از آن نقطه پایان آن مهم خواهد بود . چرا می خواهی . قسمت اولی در کار باشد . قدم به قدم . هر لحظه می خواهی . اما نمی توانی باید . بدانی روش ها و چیزها می خواهی اول یک پله باید این کار را انجام دهی . شروع و پایان هر چیز را باید در ذهن خود مرور کنی . اول و خیلی زود . باز شروع می شود . بخواهم یا نخواهم کاری را شروع و بعد کار را یا روزم را تمام می کنم . این کار هر روز به شکل خاصی به پایان می رسانم . یا با درد نظم یا با درد پشیمانی . به گفته جیم ران یا تونی رابینز هر طور می خواهی . تصور کن . یک روزی همه از اول شروع می کنند . Now I have to deal with these bad things in the way you want me to with this new form. But I can't write like this. What should I do now? So what's left for me? I don't follow the buttons of these things. Maybe I should leave everything to my subconscious. Maybe when I leave everything to my subconscious. Everything takes itself out of its natural state. Why do I have to explain? Why is nothing done right here? Why are the sentences unacceptable? Parts of the work should have been ready by now. But I haven't prepared anything for this part yet. There are things to do. It has to be done. So I want to. Do it again but... I can't do it. I think. I can't do it. If you could do something. How would you do your life? The question. It bothers everyone. Where did I read it? What book was it from exactly? You may come across these sentences in most books. You will face. So if I want to. Visualize tomorrow. How can I. Imagine my future in front of me. To pull myself away. When you pull away. It is clear. When you face. It is clear. When you want. To do the work. When you force yourself. Face this every day. Face life. You want. To get better and better. But is getting better the value of your reasons higher? You always want. To do right and better. It seems like you will succeed. But... what is this but? The void is filled with what.... ..... So now you have to answer again. I can't even with all these questions. Why do you do one thing right? I haven't found the 4 buttons yet. I want to put things in a way. So. You have to set everything up again. What do you never do? There are settings. And decisions. Again, it means letting go and subconsciously you will have the same habits as always. When you want. To control everything with something unnatural. Starting becomes more important than anything. When I have withdrawn myself. Working as always becomes harder and harder. There is no motivation. John C. Maxwell and the story of motivation never existed. Only this sentence is from him. Or is it a quote from someone else. I am in doubt. Someone starts some of these long time. I have finished the previous sentence. I still don't understand why? Important energy works have very few strange properties. After a long time of incomprehensible questions, various topics, information bombardment and unsuccessful starts, you still want to ask for something. Where is it? Why didn't it start? Why? No one has a reason. Or after that he has his own reasons. Again, all this has to be explained to himself. Why couldn't I. On my work. To work. To work on my work. To work on a project or on my passion. That is, why can't I do something I want to do. But I don't work. I just have. I'm leading myself forward. It's like I'm. I'm bothering myself. Why when I wanted to. I couldn't. Execute it properly. Execution. It's a problem. Poor execution has caused. I have problems. It's not about now. It's about the past. Things.... done before. Or it's continuing now. It's annoying. There has been no series or script without this thing. The first part should. Find the first part of the work. If you find the first part. After that, its end point will be important. Why do you want. The first part should be in the work. Step by step. You want it every moment. But you can't. You have to. Know the methods and things you want. You have to do this one step first. You have to review the beginning and end of everything in your mind. First and very soon. It starts again. Whether I like it or not, I start something and then I finish the work or my day. I end this work in a certain way every day. Either with the pain of discipline or with the pain of regret. According to Jim Rohn or Tony Robbins, whatever you want. Imagine. One day everyone starts from scratch.