تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

ساعت خیالی Imaginary clock

میزان کارکردم از دست من در . رفته است . فقط خیلی خشک تر شدم . با سوالات از هوش مصنوعی پرسیدن از لحاظ انعطاف مجبور شدم . شانه های روغن مالی کنم . تا احساس بهتری پیدا کنم . زاویه این کار تراپی مفصل کار آدم های حرفه ای است . نیاز به ایستادگی دارد . در این راه بدتر شدم . یعنی دردم . بیشتر شد . اما . بیخیال علم من بیشتر شد . فقط می دانم . سرعت تایپ و اینجور چیزها . به کنار یا حاشیه رفتن . بیشتر به سمت حاشیه رانده شدم . نمی دانم . چی می خواستم . اگر توان کار نداشته باشی . از مسیر خارج می شوی . وقت چرا اینقدر کم شده است . این روزها به جای آرامش بیشتر . استرس بیشتر دارم . فقط باید همه چیز نیمه زندگی هر لحظه تلاش می کنم . بهتر شوم . این کارنامه ای در دست نیست . متاسفانه کارها را دقیقه 90 آماده می کنی . این هوش مصنوعی همه چیزم را از من گرفت . فقط می دانم . خیلی آرامش بیشتری داشتم. چشم درد گرفتم . خسته شده ام حالت کلاسیک بدون هوش مصنوعی عضلات و تنش هایم خیلی کمتر بود .احساس لذت کار دلچسب تر بود . تمرکز خودم را از دست داده بودم . مثل : اسم چند حیوان را نام ببر چهار حیوان در جنگل گیاه خوار باشند . سوسک . موش . سنجاب .ببر .در واقع سوسک و ببر یک جور های از این دسته خارج هستند . دوباره اسم چند حیوان نام ببر که گوشت خوار باشند ؟ ببر ، زرافه ، دایناسور ، کفشدوزک . فقط ببر درست . هست . این جنگل که ببر ندارد . فقط این طوری تصور شده است . نکته انحرافی بیش از حد داری . فقط فرض را عوض می کنی . بازی را عوض می کنی . پازل فکری من را خراب کردی . حالا من با زندگی ام و پازل ذهنی خودم و وقتم چه چیزی بسازم . حالا دیگر هیچ احساسی ندارم . با لباس تازه ام احساس راحتی نمی کنم . فکر می کنم . یک جای جدید هستم . اما دردسر تازه ای ندارم . همان قدیمی هست . من حوصله کار کردن ندارم . احساس می کنم . باید چند بار خودم را راضی کنم . مثل قبل کار کنم . بدون مربی نمی توانم . هیچ حرکتی را انجام بدهم . حجم ماهیچه از دست داده ام لاغر تر شده ام . زیادی سوال پرسیدم . زیادی حرص خوردم . زیادی تمرین کردم . کش دادم خودم را اما فقط یک چیزی را می دانم . بدون آرامش وحشی می شوم . بدون پول دیوانه خواهم شد .اما بدون حس و فکر آرامش . بدون کسی حمایتم کند . حتی خودم از خودم نمی توانم . حمایت کنم . فقط حالت سپاس گذاری . تعظیم کردن در برابر بزرگی بقیه من قصد نداشتم این اشتباه را انجام بدهم . من را ببخش . من هم در عوض تو را می بخشم . به هر چیزی فکر می کنی . اول باید آرامش فکری را باید برای خودت فراهم کنی . پس چرا آرامش پایه همه چیز هست . برای رشد کردن . چرا با کنار کشیدن خودم از زندگی نتوانستم . چرا باید بمانم . با مشکلات مواجه شوم . چند سال دیگر نمی توانم . با این مشکل کنار بیام . حالا نتیجه آن را پذیرا بودم . درد و خشکی کار بیشتر مواجه شد . با نتایج اینطوری چه کسی پاسخ خواهد داد . به سوالات بی جواب آموزش های نادیده گرفته . بی عرضه بازی خودم . مشکل من هستم می دانم . الان کاری نمی کنم . حدود 20 سال پیش بود . سر نوشت من رقم خورد . اما من الان اینجا هستم . سرنوشت را بیخیال شو. گذشته باید گورش را گم کرده باشد . اما حالا باید راهی پیدا کنی  . آینده و فردا من چیزی برای بدست آوردن می خواهم . فقط بدست نمیآورم . همه چیز یک جا می خواهم خسته شده  ام . از باختن حالا می خواهم . با آن مواجه شوم . هر چی باشد . من هم چیزی برای باختن ندارم . می خواهم . با تمام وجود باور کنی . من استحقاقش را دارم . نه بیشتر از تلاشم . اما من اندازه بیشتری هستم . با ارزش تر از گذشته به اندازه چیزهای می نویسم . پس تا دقیقه دیگر همه چیز را باور کنی یا نکنی . وقت یک ربع پست امروز هم تمام خواهد شد . 

تقدیم به 10:00 و 02:00 این ها هیچی نیستند . فقط یک ساعت در روز هستند . با شما در حال صحبت کردن هستند . شاید ساعت 12:02 باشد . دیگر بس کن . من جوابت را دادم . 

  My performance has gone. I just got a lot drier. By asking questions to the AI, I had to. Rub my shoulders with oil. To feel better. The angle of this work is the joint therapy work of professionals. It requires perseverance. I got worse on this path. That is, my pain. It increased. But. I don't care about my knowledge. I just know. Typing speed and things like that. Going to the side or the margin. I was pushed further to the margin. I don't know. What I wanted. If you can't work. You get off track. Why is time so short? These days, instead of more peace. I have more stress. I just have to try everything half of my life every moment. To get better. This is not a record. Unfortunately, you prepare things for 90 minutes. This AI took everything from me. I just know. I was much more peaceful. I got eye pain. I'm tired. Classic mode without AI, my muscles and tensions were much lower. The feeling of pleasure from work was more enjoyable. I had lost my focus. For example: Name some animals that are herbivorous. Four animals in the forest are. Beetle. Mouse. Squirrel. Tiger. Actually, beetle and tiger are kind of out of this category. Name some animals that are carnivorous again? Tiger, giraffe, dinosaur, ladybug. Only tiger is right. It is. This forest doesn't have tigers. It's just imagined that way. You have too much deviation. You just change the premise. You change the game. You ruined my mental puzzle. Now what am I going to do with my life and my mental puzzle and my time? Now I don't feel anything anymore. I don't feel comfortable in my new clothes. I think. I'm in a new place. But I don't have any new problems. It's the same old thing. I don't feel like working. I feel. I have to convince myself a few times. Work like before. I can't do any movement without a trainer. I've lost muscle mass and become thinner. I asked too many questions. I was too greedy. I practiced too much. I stretched myself but I only know one thing. Without peace I will go wild. Without money I will go crazy. But without a sense of peace and quiet. Without someone to support me. I can't even support myself. Just a gesture of gratitude. Bowing down to the greatness of others. I didn't mean to make this mistake. Forgive me. I will forgive you in return. You think about everything. First you have to provide peace of mind for yourself. So why is peace the basis of everything. To grow. Why couldn't I stay by withdrawing myself from life. Why should I stay. Face problems. I can't cope with this problem for a few more years. Now I accepted the result. The pain and dryness of work became more apparent. Who will respond to results like this? To unanswered questions of ignored training. My own lack of play. I know the problem is mine. I am not doing anything now. It was about 20 years ago. My destiny was made. But I am here now. Never mind fate. The past must have lost its grave. But now you have to find a way. The future and tomorrow I want something to gain. I just don't get it. I want everything at once. I am tired of losing now. I want to face it. Whatever it is. I have nothing to lose either. I want. Believe it with all my heart. I deserve it. No more than my efforts. But I am much more. More valuable than the past as much as I write. So in a minute you will believe everything or not. The time for a quarter of a post today will also be over.


Dedicated to 10:00 and 02:00 These are nothing. They are just an hour a day. They are talking to you. Maybe it is 12:02. Stop it. I answered you.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.