| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
لذت فوتبال ۲
آخرین فوتبال وقتی زنگ ورزش بود . کلاس اول بودیم . یکی از بچه ها توپ را موقع پنالتی به اوت زد . بقیه بچه ها که نگاه می کردم . فکر کردند که هدف توپ به اوت زدن و خارج هست . بعد یکی توپ را به گل زد. و دروازه . نمی دونم . دقیق من هم گل زدم . البته دقیق نمی دونستم . یادم با توپ والیبال که میکاسا بود . فوتبال بازی می کردیم .
من ۲ تا شلوار توی زمستان می پوشیدم یک شلوار جین و یک شلوار گرم کن . کارتون فوتبالیست ها می داد . من روی زانو یا اون موقع اون کارتون را نمی داد . روی زانو خودم را انداختم . ۲ شلوار روی سیمان سابیده شد . زانوم زخم شد . خدا رحم کرد ...
۲ شلوار پام بود. فوتبال روی سیمان ... روی زانو چرا عمدا خودم را انداختم درس عبرتی شد .
ادامه مطلب ...وقتی همه چیز بهم می ریزد . به خاطر چه کاری باید بیشترین نتیجه را می گرفتم . به خاطر فوتبال بازی کردن . توی کوچه باید . پول دریافت می کردم . به خاطر فوتبال بازی کردن محکم ترین ضربه زندگی توپ با لگد توی صورتم خورد . صورتم خون می آمد . اما از اینکه صورتم خون می آمد ناراحت نبودم . یادم رفت اعتراض کنم . در مقابل یار تیم حریف جواب داد توپی که برای پا می آید نباید با سر بزنی در حالی که توپ در آن سن هم قد و هیکل هم بودیم . من با سر زدم . اما پای طرف مقابل هم توپ و هم صورت من فکر کنم نخورد . اما پوست صورتم کنده شد . از شدت ضربه . هیچ پولی هم از فوتبال بازی کردن در نیاوردم . فقط خسته شدم . لذت بردم . توی زندگی شاید دیگر حس لذت بردن از فوتبال دیدن خیلی بهتر بود . ادامه مطلب ...
آمار کسری ها ۳ تاست . باید نوشت . احساس می کنم . له شدم .
اینکه یک کار را باید به طور روزانه انجام بدهی . واقعا نیاز به این دارد . سندروم قفل شدن . انگشت روی کیبورد . هم از اون سندروم هاست . وجود دارد . شناخته نشده است . برای همه عمومیت ندارد . برای من وجود دارد .
همیشه اذیتم کرده . به خاطر چی انگشت روی کیبرد قفل می شود . البته منظور من تنگی کانال مچ نیست . از لحاظ شروع کار کردن . بخش های هستند . درطول زندگی که برای همیشه خاموش می شوند . استعداد به کار گیری از آن بهتر به ما کمک می کند . از استعدادهای خود استفاده نکنید . سعی کنید . مثلا با یک بخش از زندگی خود که سالهاست مثلا ازش لذت می برید . مثلا نقاشی کردن . که سالها انجام نداده اید حس کنید . حالا مجبور شده اید . چندین بار اینجا این کار را در این زمان مشخص انجام دهید . ادامه مطلب ...
۴پست دیگر باقی مانده است .
من خسته تر از اون چیز هستم . فکرش را می کردم . تا حالا کد نویسی می کردم . به خودت میای .
می بینی . واقعا نیاز به ابزار کار داری. به این لپ تاپ از این شرکت نیاز داری . بهترین رو می خواهی . اینقدر قیمتش بالاست . ترجیح می دهی . با همان . چیزی که داری . کار کنی . اما تمرکز نداری . تا وقتی تمرکز پیدا کنی . دست آخر می بینی . می خواهی کد بنویسی . با گوشی . هزار تا ارور می گیری . تصمیم می گیری. کد ننویسی . چون هزینه ها با اون چیزی که درکش را می کردی . کنار نمی آید .
یک چیز بزرگی داری . یدک می کشی . ریچارد برانسون فقط اختلال تمرکز نداشته . شاید همه داریم . البته بعید می دانم . ریچارد برانسون تمرکز را درک کرد.
بقیه درکش نکردن . ادامه مطلب ...
هیچ چیز مثل این بد نیست . تازه می فهمی این دنیا هیچ قولی به آدم نمی دهد . اینکه درست عمل کنی . نتیجه نگیری . عادلانه نیست .
یک پاراگراف را حذف کردم . این جمله لعنتی بالا باقی ماند . ادامه مطلب ...