فقط پخش و پلا نویسی. بی نظم نویسی به کمک چیزهای دیگر هنوز فکر می کنم . به چه چیزی اشاره کرده ام به چه چیزی اشاره نکرده ام . در چند دستگاه قدیمی دارم . تایپ می کنم . آره . اینجاست ای کاش اینطور نبود . اسمش را نمیارم تا روی کارم تاثیر را نگذاریم . اسم بعضی از چیزها را با اینکه در زندگی شما حضور دارند نبرید . به خودم نگاه می کنم . برای چی بدون هیچ آماری دارم . کار می کنم . نیاز دارم این چیزها را با چی مدیریت کنم . یک فکر به ذهنم . رسیده . برای اینکه این نوشته های بخش دیگر هم روی آنها کار کنم . هنوز بخش مرکزی یا بخش تصمیم گرفتن . به بالغ شدن کمک نکرده است . آره . واقعیت دارد . این نوشته های زیاد باعث می شود . که مطلب من کمتر خوانده شود . خواننده اینقدر بیکار نیست که این چیزها را بخواند . کدام بخش دارد . بزرگ و بزرگتر می شود . به خودم فکر می کنم . چرا نمی توانم بدون ترس کار کنم . مطالب انگیزیشی . یا کاری . کجاش انگیزشی بوده . حال که باهاش درگیر و در جنگ هستم . کجاش انگیزشی هست. دستاوردی نداشته .
چی کار کنم . دارم . فکر می کنم . در این مرحله از زندگی در گیر شده ام . این نیاز هست . باید به خودت فرصت بدهی . زیادی اینجا ؟ مانده ام به خودت فرصت بده . چه فرصتی . نمی توانم . کار کنم دارم . درجا می زنم . اگر دیر بجنبم . این چیزها را نمی توانم . همه اش این هست . 1400 کلمه دیروز امروز 1400 کلمه با یک چیزی تایپ کردم . یک مقداری به من فشار آورده . تازه سر درد هم گرفته بودم . صبح بعدش . کارایی من پایین آورده . یک چیز دیگری هم در این سایه ها قایم شده است . خسته شده ام یک جمله را دارم . تکرار . من دارم درجا می زنم . دائم از این پرچین یا پرچین ذهنی . تکرار چه چیزی را به خودت می خواهی . ثابت کنی . برای دیر تر شدن به خودن و این چیزی که نیاز داری . به خودت ثابت کنی . این واقعیت ندارد . نمی توانی . جلوتر بروی به خاطر اینکه قبل این کار را هرگز امتحان نکرده ام چقدر می توانم به خودم فشار بیاورم و این کار که خیلی عجیب هست . به خودت بیا ؟ بس کن . فقط یک بازی هست . یک بار دیگر بازی می کنم . به خاطر این نمی توانی کار دیگری پیدا کنی . این بار یک بار دیگر بازی می کنم . دارم . نتیجه می گیریم . چند بخش را نمی توانم با هم هماهنگ کنم . مشکل مدیریتی هست . به خودت بیا؟ دوباره تکرار کنی .
این قدرت ضعیف با هم می آیند . به این چیز اضافی نیاز ندارم . با تمام سر درد ها در کار و بد موقع وارد شدن کنار بیایی . با تمام راه ها و این چیزی که ترسناک تر از آن چیز قبلی هست . به راهی که نیاز نداشته ای و این معنی را با چه چیزی می خواهی . جبران کنی . با تمام این فشار ها نمی توانی کنار بیایی . با . word گوشی فقط داری . فشار کاری را بیشتر می کنی . در صورتی . چه چیزی و نتیجه ای از این کارها می خواهی . بگیری . محاسبه تایپ کردن و این معنی هر چقدر تایپ کنم . بیشتر و راحتر و بدون فکر کردن می خواهم تایپ کنم . بدون اینکه به چیزی یا کسی یا اینکه بخواهم به خودم فشاری بیاورم . من باید بدون اینکه به چیزی فکر کنم یا . اینکه آره من یک حرفه ای نیستم . نمی توانم این کار را انجام بدهم . به خودت بیا؟ باید قدرت مغز خودت را افزایش بدهی . باید فکری به حال خودت انجام بدهی . باید اینکه تایپ 10 انگشتی را میزنی به قدرت تبدیل کنی . این اعتقاد داری . یک ماهیچه در مغز تو ساخته می شود . که دیگران این قدرت ندارند . این خصیصه تو می شود . وقتی با کسی که می خواست با گوشی . تو را استخدام کند . آن زمان امکانات این کار را نداشته ای . این کار تایپ و این تایپ لعنتی . می تواند فشار های به تو بیاورد . نیاز داری به چه چیزی دست پیدا کنی . باید برای خودت نمی خواهی . مسابقه تایپینگ ریسنگ در سایت را ادامه دهی . چرا نمیایی ؟ برویم . تا تایپ کد نویسی بزنیم . حوصله نداری ؟ این کار را به خاطر چی اینطوری شده است . هیچ نتیجه ای ندارد . نمی شود . بدون اینکه به چیزی که می خواهی دست . پیدا نمی کنیم . دارم به این فکر می کنم . دوباره به خودت بیا ؟ یک کم باید دوباره و چند باره این مطالب را با چیزی یک مشت حرف را اینجا . پخش کنی . با تمام فکر که می کردی . فرق دارد . برای من یکم سخت هست . نمی توانم . نتیجه ای که نیاز داری از این کار بگیری . با تمام روحیه خودت که فکر می کردی . خیلی از این چیزی که دوست داشته ای فرق می کند . باید بهتر و بیشتر از این چیزی که هستی باشی . به درد بخور تر و اینکه باید مراحلی را که دوست داری . را چندین بار بیشتر از این چیزی که هست . تمرین کنی . با تمام تعریف های که از این کارداری به درد نخور ترین چیزی که می خواستی باشی . هستی ؟ اما حالا باید یاد بگیری . به خودت بیشتر از این چیزی که هستی . احترام بگذاری . باید تمرین کنی . چقدر تمرین کنی . فقط نوشتن سریع نیست . باید راحتر از آن چیزی که می خواهی کار کنی . با تمام تفاسیری که می خواستم . این معنی برای من نوشته نشده بود . من واقعی نیستم . شاید یک چیزی باشم . که دوست دارم . این معنی یا این کار را انجام بدهم . با تمام .وجود . نمی خواهم این معنی را چند باره . دارم دچار مشکل می شوم . به خودم بیام . دوباره با تمام راه دوباره برگشت به عقب و این را یک راه تکراری شده . پس باید چی کار کنم . با نیاز کار کردن . و این کار دارد . سخت تر می شود . هر خط که جلو تر می روی به خودت می گویی . به چه دردی می خورد . درهم برهم و به درد نخور هست . باید بدون فشار این کار را انجام دهم . اما واقعیت این هست . این کار سخت تر از آن است . که به قسمت غیر ناخودآگاه برود . در قسمت آگاه مغز وجود دارد به خاطر این هست . نمی توانی کار خودت را بیشتر و بهتر انجام دهی . پس من چی کار باید انجام می دادم . که دیگران را از اینجا به دور خودم دور تر بردم . یعنی از خودم فراری دادم نتوانستم . یک کار درست را انجام بدهم . دائم در حال اشتباه کردن بودم . با تمام چیزی که می خواستم . این معنی به وجود نیامده است . خودم را برای چیزی تازه آماده می کنم . باید به بخش غیر ناخودآگاه ذهنم تسلط پیدا می کردم . پس چه راهی بهتر از این که دوباره به آن بخش حمله کنم .ببینم . از عهده این سردرد های ناشی از محاسبه این که من می توانم . چندین بار تکرار کنم . چیزی بنویسم . که خودم بتوانم از آن بخوانم . یعنی روان خوانی داشته باشم . به خودت بیا . دوباره . فکر کن . معنی جمله بعدی باید از جمله قبلی بهتر باشد . با تمام جمله های قبلی که خوانده ای بخشی هست . که تا حالا هرگز به آن نرسیده ای . می توانی ماهیچه های کمر خودت را راست کنی . راحت نفس بکش . می توانم . انجامش می دهم . اگر هم انجامش ندادم به همان مبل یا جای که نشسته بودم . بر می گردم . تایپ برای تو یک بخش هست . که نتوانسته ای از عهده این کار بیایی و نتوانسته ای خودت را کنترل کنی . چقدر مسخره به نظر می رسد . این آدم وسواس بگیرید . بگوید . من امروز نتوانستم 3 صفحه تایپ کنم . پس این کار را انجام نمی دهم . نتوانستم .حقیقت ماجرا این بود . این کار برای من خیلی سخت تر از آنی هست . می تواند . من خیلی زود عصبانی دچار گردن درد شده ام به کمک حرکات اصلاحی توانسته ام . کاری که می توانم این کار را برای خودم بیشتر انجام دهم . محاسبه کردن که چه کلمه ای را تایپ کنی . خوب توانسته ای یک درس پایتون را تمرین کنی در w3schools اگر درست گفته باشم . دبلیو تری اسکول همه اش را زده ای . بدون این که ثبت نام کرده باشی . چیزی از کد نویسی هنوز یاد نگرفته ای به بخش ناخودآگاه خودت منتقل کنی . نتوانسته ای برای چیزی که می خواهی . همیشه در بخش مردم عادی زندگی کنی . باید فکری به حال این اوضاع یاد ناگیری خودت آموزش سخت . خیلی فاصله زمانی افتاده الان یکم پی اچ پی کار می کنم . تنها فرقش این هست . که این بار ثبت نام کرده ام تیک های که در سایت زده می شود . انجام می دهم در یک نوت پد هم کد ها را دوباره تکرار می کنم . فقط قسمت پایتون و بخشی از قسمت های قبل در پایتون کار می کردم دو تا مرور گر کروم باز می کردم . بعد آن کد را در کروم سعی کن تمرین کنی . مثال همان بخش می زدم یعنی در همان صفحه اشتباه نکنم . یعنی در داخل همان صفحه می زدی . خنده دار بود . که در بخش پاسخ 2 مرتبه یک بار به همان مثال اصلی پاسخ می داد . یک بار به همان بخش که از قبل وجود داشته بود . پس الان می فهمی که تمرین تایپ برای تو خیلی سخت تمام شده . بخشی با کار و توانایی از کار پایتون و تسلط روی زبان انگلیسی نداری . درست از بخش ترنسلیت این نوشته را تبدیل می کنی . نوشته ترنسلیت نقطه گوگل نقطه کام این کار را انجام می دهم . اما نتوانسته ام کار کنم . بخش های مغزم باید با هم هماهنگی پیدا کند .
قرار بود . گاهی یک کارهای انجام شود . در آینده و حال گذشته رفته بوده . اما گذشته قبل چی ؟ گفتم . اول که این چیزهای که من می نویسم . تا حد خیلی ، خیلی کم جنبه عملی دارد . از خودم در میارم . ریکوست
خیلی عجیب هست یک در خواست از خودت . تا این حد نتوانی کنترل همه چیز را خودت را بدست بگیری. بعد یک دفعه بوم. پیدا می کنی؟ قبل فکر کرده بودم نویسنده شدم. الان یک طرز فکر اشتباه بود. فقط غلط و غلوط تایپ می شد.هنوز متلک متخصص یادم هست. چه متخصصی من که برای تایپ نوشته خودم هنوز درگیرم. هنوز متخصص نشده ام. هیولای درونم هنوز خواب هست . امیدوارم که بیدار شود. دارم دعا می کنم. به خواسته ها و هدف هام نزدیک شوم. اما خیلی دور هستم. از چیزی که می خواهم باشم . هنوز مشکلات بزرگی وجود دارد در کارم و اندیشه ام دلم می خواهد پیشرفت بیشتری داشته باشم . روی چیزی که ندارم . کنترل داشته باشم. در حال فکر کردن هستم. آیا اتفاق افتاده و من بی خبرم.قطره های آب ریختند . روی نخ یا پارچه . به صورت یک دایره کامل در آمده اند . انگار معجزه ای در حال رخ دادن هست . طبق برنامه پیش رفته ام همیشه اینجور زمانی عصبانی می شدم . شما در حال دیوانه کردن من هستید. منظور من اتفاقات ناخواسته هست.به درد نخورترین چیزی که تا به حال دیدم چی بوده؟ شاید احساس می کردم یک کتاب . به درد من نمی خورد . من را تغییر دادن کتابها . متاسفانه اشتباه در اشتباه فقط یک اشتباه پیش آمده برنامه یا هدف این نبوده ویرایش یا حتی نوشتن هم نبوده.در حال تغییر کردن از حالتی به حالت دیگر هستم . چی به روز و روزگارم آمد . در حال کار هستم. آره ای کاش.می شد یک کاریش کرد شما محدودیت دارید اما هیچ کس به درد من نمی خورد. چه چیز به درد نخوری بدون فکر کار کردن یک آگهی تا پیشرفت کردن خلاصه شده اید . در حال تبادل پیشرفت هستید تا روزی که پیشرفتی ندارید. با تمام وجود به چیزی که فکرش را نمی کنی در زندگیت اتفاق افتاده . در حال پیشرفت با تمام سرعت نیستی. به چه دردی می خورم.اگر نتوانم خودم را به خاطر اشتباهاتم نبخشم. من یک خود تخریب گر حرفه ای هستم. چرا به این حال روز افتاده ام وقتی هیچ چیز مثل گذشته برای من کار نمی کند من در حال پسرفت هستم. اشتباه تایپی نیست دارم . به عقب بر می گردم . خودم به خودم دروغ می گویم همه اش همینه واقعیت همین هست.تبادل فکر ندارم. از مشورت کردن بیزار هستم.با چند روز کار کردن روی پروژه خودم. نه کار کردن روی پروژه دیگری یا دیگران. حوصله نداری به خاطر همین .توانایی پیدا نمی کنی . چرا همیشه به یک فرد بی حوصله تبدیل شده ای. من حوصله ندارم . خودم را درک نمی کنم.ذهنم درهم و برهم فکر می کند. یک ذهن پاک نیست. ذهن پاک از هر نوع تردیدی در صورت اشتباه کردن سریع از افکار ترسناک و تردید آور پاک می شود. بدون خودکار هست. این جای تعجب هست. از کلمات عربی استفاده می کنم. به جای بدون از لا استفاده کردم . عوضش کردم. ترجیح بده از سر خط یا اینتر استفاده نکنی . هیچ سر نخی در دست نیست. انگار دارم ادامه می دهم تا کجا می توانم ادامه بدهم. آزار دهنده است که تعداد جملاتی را که می نویسم. اراده ای ندارم که اصلاح کنم. تایپ کنم ادامه دهم . به پول و موفقیت برسم. راه خودم را بسازم. مدرسه بی حرکتی . بدوم مشق مدرسه بدون آموزگاری هست . نه معلمی نه شاگردی نه نیمکتی نه کلاسی برهوتی هست خلاصه . این جمله آمد . بعد از قبل. چی گفته بودم حرف نون هم خودم را راحت کردم مربوط به زمان هست. نون قرار نمی دهم. قرار تحمل این واژه را ندارم. مشکل بر انگیز شده در حال فرار از دست واژه های پر تکرار گذشته انشاء نویسی شدم. کجا بودم؟ با صدای .بی صدای . بی فکری یکی از بزرگترین مشکلات فکر این هست. اول خیلی بی صداست.دوم خیلی کم نرف هست. خیلی بدون جی پی اس یا ژیرسکوپ یا قطب نمای .همان اختلاف نیم درجه اشاره شده در کتابهای دارن هاردی هست . با تمام روش های که فکرش را کنی . امتحان کردم چرا این امکانات برایم کم بوده من کم یا زیاد بوده ام. هر چیزی نیاز به رفت و آمد های خودش و ترافیک فکری خودش را دارد. ترافیک فکری من هم خلاصه کم و زیاد هست. هیچ مانعی نیست. آماده باش. دادی .پیش میروی . در حال پیش رفتن هستی. ترافیک کمتری از جریان انرژی الان هست. انرژی بیشتری وجود دارد. خودت و نفست را حبس نکن . دیوار ذهنی دماغ و صورتم و بر خورد تجسمس با مانع خساراتی را به اعتماد به پیشرفتم مختل شد . تا اینجا اعتماد به نفس و عزت نفس و فرق این دوتا کم بود. این همه واژه عجیب و غریب و غیر کاربردی سر هم بندی کردی؟ دلت خنک شد .سطح تخریب آنجا هیچ کنترلی نداری. خلاصه میای ؟ نمیاد. هر چیزی که فکرش را کنی به سرت میاد.از همه چیز مسخره تر ای کاش یک دکمه ای داشت گوش. قورباغه بود . کر شده بود . هیچ چیز نمی شنید . داخل یک سوراخ افتاده بود . بقیه قورباقه ها دورش جمع شده بودند . می گفتند : تلاش نکن . پس ذهن یک چیزهای به شما پرتاب می کند. به صورت نرمال شما بعد از ناراحتی نیاز به پرتابه های ذانی دارید. تا حواس شما را پرت کند. پس مدیریت ذهنی به خاطر این موفق می شوید . حالا آموزه های استفاده می کنیم . ریکوست این هم اینگلیسی هست. درخواست می دهد الان بدجور تمرکز کردی. تمرکز خیلی .بالا و بیش از حد هم خوب نیست. یک جوری احمقانه هست . وقتی تعادل به هم می خورد . شما خیره می مانید . اصطلاح مات می برد . شما را نور به چشمتان می خورد. و هیچ چیز نمی بینید. مثل گوزن که نور ماشین وسط جاده. بیخیال . می شوید . واکنشی ندارید . این پرتابه ها هستند مجبورند . یعنی ام تمرکز خوب هست. هم بد هست.فوق تمرکز خوب نیست. از اسمها سوء استفاده می کنی . شاید دوست داشته باشند یا نداشته باشند. یا چرخیدن.نیاز داری یک وکیل این نوشته را شروع به خواندن کند . کجا حق کپی رایت را نقض کردی. کجا بدون منبع صحبت کردی .کجا زیاده روی کردی ، نیل یا میل به تعادل یک طرفه و اشتباه داشته ای. متن پر از اشتباه هست.این وسط درست هست . می خواهی بروی به سرعت نیاز به وسیله ای داری . برای حمل و نقل . نیاز به عادت داری . به خاطر زحمت های دیروز هست. که امروز سر وقت اینجا مشغول کار کردن هستی؟ آیا موفق بشی؟ آیا موفق نشوی؟آن شخص که پول دار موفق تر و چاپ شده تر روی جلد کتاب هاست به چاپ این نوشته ها به نام خودش نزدیک تر هست. یا من پس من نباید .نشر دهم. در اینترنت کار شاخی انجام دادم. کارم درست بود. تمام مدارک را روی هم.مدرکی نداری. شواهد . مثل فیلم های تلویزیون دائم مدرک .دلیل را جمع و جور می کنی. یک نفر هستی بدون آنکه متن را بخوانی . نشر یا دکمه انتشار استفاده می کنی . ابزار و امکانات لازم را نداری. پس شواهد دال بر این است . به زودی این مطالب را حذف می کنی . این کار را رها می کنی و میروی سراغ کارت . این که نشد . کار .شغل بدون درآمد مالی فقط تیر در تاریکی برای اینکه در روزی به دادم برسد روز مبادا کدام روز هست . روزی که هیچ درآمدی از محل هیچ نوشته یا مطلبی نداری از تایپ کردن هیچ سودی به تو نرسیده . هنوز اعتقادم بر این است کاغذ بهتر هست . زیر خط و هایلایت و انجور کارها را می شود. انجام داد داخل اینترنت آموزش می دادند . رویایی داشتم بر استفاده تایپ از گوشی و تایپ کردن پستی بس راحت نه اینطور دردناک و پر زحمت . این که نشد کار.این هم چراغ قرمزی هست. پر تراکم .این ماژیک استاد یا گچ استاد بود . کولاک می زدیم. نشد که بشه. روی هم رفته من حوصله نداشتم. اگر حوصله داشتم. هر روز خودم را کوک می کردم . از این چیزها می نوشتم .با لام یا دهانم صدا در می آوردم . زبانم را به سقف دهانم می چسباندم و با سرعت آن را رها می کردم. مزاحمت و آلودگی فکری و صوتی ای جاد می کردم. به دستی که انگشتانش باز هست و بعد بسته می شود.فکر کنید دائم فکر کنید. فکر شما و دماغ من که دائم به شیشه برخورد می کند ولی این شیشه نه وجود دارد. نه راهی به جایی دارد. نقش زمین می شوید.حالا نا امید تر می شوید تماسی برقرار می کنید . پشت خط هیچ کس نیست . یا جواب نه می گیرید؟ آموزش می بینید چیزی را با ۱۰۰ تماس بفروشید و ۱۰۰ تماس می تواند ؟ کار شما را متحول کند. هیچ کالای برای فروش نیست. مشکل این هست . یعنی چی؟خودت را داخل فیلم تصور کن که رهات کردند داخل بیابان باید خودت را نجات دهی؟ باید به آب برسی.اگر به آب نرسیم. خیلی زود به فنا می رویم. اما مشکل اینجاست؟ اگر به هدف ناملموس خود که نمی دانیم چیست ؟نرسیم باز هم زنده هستیم. مشکل واقعی چه چیزی هست. هدف چیزی هست. می شود . بدون آن هم زندگی کرد تازه وقتی ندانیم. چی هست. مشکل بیشتر هم هست.چقدر می خواهی ادامه بدهی من می دانم که فردا دل سرد می شوی.تا تو بیای دیگرا از راه میرسند که روابط بهتری دارند. باید چیزهای تازه تری و هنر تازه ای یاد بگیری نمی توانی با این وجود به راه خودت ادامه بدهی . به کجا می خواهی برسی؟ نیاز داری چیز تازه ای ارائه دهی راهی نداری که پیشرفت کنی. خورد شدن در یک نقطه. نقطه پایان. نقطه شروع نقاط نامشخص . بوی بد.مرداب.ماندگی.باتلاق.گل و شل. راه نرفته ؟ چه میزان توان جمع آوری و تایپ روی ۱۰۰ درخواست داری . ۱۰۰ درخواست دیگر این ها پست نیستند ۱۰۰ تا در خواست می خواهی بفرستی برای ۱۰۰ روز آینده یک چیزی ؟ انجام بدهی . تمام حرکات خودت را کنترل کنی.نسخه های عجیب غریب برای فروش و درهم و برهم کردن کارهای مارپیچ و مارو پله کار کردن مهمترین نوع کار هیچ کاری انجام ندادن هست . انتظار اینکه ببینم حالا چی میشه؟ حالا ببین که هیچ اتفاقی نی افتاد . برای روی هم رفته تمام نکات را در یک پیچ باید اعمال کنی . پیچ ناتوان شدن و خسته شدن . مثل قب خوردن از سمت راست به چپ .چپ به راست . بخش کار نشده چیزی که به هرز رفتن ادامه داده نیاز کثیف بخش هیولای که هر لحظه به عصبانی تر شدن و بزرگ شدن ادامه داده تا اینکه روزی شروع می کند. به بلعیدن بخش های فکری دیگر این چه چیزی بوده که حالا درگیری محکم و محکم تر هم به درد آن نمی خورد. فقط باید بی تفاوت از کنارش بگذری . لجن یا مردآب گونه درآن بلعیده می شوی. با تمام صبری که دارم نیاز دارم. این موضوع فرق صبر نداری یا اینکه بیش از اندازه در این کار صبر کرده ای.
بی خیال توان تمرکز ندارم
یک- ۱۰ صفحه مطالعه کنم
دو-زود بخوابم
سوم-پیدا کنم-چرا باید برای خودم ...چرا یا دلیل پیدا کنم؟
چهار-چرا با وجود دلیل یا چرا؟
تمرکز یادآوری کاغذی دفترچه یادداشت ؟
چه اندازه کوچک یا بزرگی آن واقعن اهمیت دارد؟
اهممیت ندارد؟
به نظر دفترچه یادداشت بزرگ غیر قابل حمل کوچک .... آخر کوچک هست؟
اگر وقتم تلف نمی شد. صرف کد نویسی می کردم . نه نوشتن ؟If my time was not wasted. I was just coding. Not writing?
کف کف بازدید کننده 8 نفر روزانه ... چقدر آمار مهم هست و می شود یک انگیزه برای یک فرد .... دارم هر کاری می کنم خودم را راضی کنم کار کنم توان کاری ندارم خیلی زود از کار افتاده شدم از لحاظ هدفی چی در سر من می گذرد پس من دوست ندارم در را ببندم از در بستن خیلی بدم میاد پس خیلی کم می توانم تمرکز کنم این هم یک مشکل هست از لحاظ تمرینی حرف دارم چرا باطری من خیلی زود تمام می شود ... برای دریافت کننده و ارسال کننده که خودم هست احترامی قائل نیستم . هی >>>
نقطه اینتر سر خط هوی کجای چرا ؟
اینجوری بد می نویسی . پس از نقطه بیام استفاده کنم . خیلی باید انرژی صرف کنم . پس . بیخیال همین طوری اگر بنویسم . دیوانه کننده هست . نمی خواهم . از نقطه استفاده کنم . می دانم . نقطه چیزی خوبی هست . پس نقطه سر خط. برو سراغ کد نویسی . اینجا . مثل یک مار . کج و کوله می نشینی . پس در نهایت . کمر درد اسکولیوز درد بی درمان . همه چیز فراوان برای تو به ارمغان می آورد . اینجا اظهار می کنم . من یک حرفه ای نیستم . .دست های درازی هم ندارم تا راحت تایپ کنم . پس هر کس دست های درازی داشته باشد . هم راحت تر تایپ می کند . هم راحت زندگی می کند . مثل اینکه مثل زبل خان دست را دراز کنی و یک زرافه بخواهی شکار کنی . ای داد این شیر اینجا چی کار می کند . دستمال همه کاره زبل خان که اول عرقش را خشک می کرد بعد دوباره همان عرق را می ریخت روی سرش. چه کارهای که نمی کرد زبل خان .
نکته اینجاست .. قضیه زبل خان چه ربطی به مشکلات امروز دارد . چه سوء تفاهم های با خودت داری . اگر امروز برنامه ریزی می کنی . 5 تا کار انجام بدهی و هیچ کدام را انجام نداده ای مثل سر میز کار یا هر چیزی که مربوط به شماست همیشه یک سری آشغال یا وسایل اضافه قرار دارد . این مشکل را نداری کارهای انجام می دهم خیلی خوب که هیچ کمکی به من نمی کند .
هرگز نشه ... نقطه و سرخط را به خاطر داشته باش .. از کلیشه ها و شنیده ها فاصله بگیری . چیز جدیدی خلق کنی . پس من یک کار تازه انجام نمی دهم با خودم فکر می کردم . بعد از اینکه دوباره کتاب آرنولد شوارزنگر را و نرمش کردن را دوباره یاد گرفتم که قبل بلد بودم اما الان بلد نبودم . دوباره مجبور شدم . یاد بگیریم . الان یاد گرفتم . به صورت عادت یا روتین در بیاورم . پس پام درد گرفت . زانوم درد گرفت . گردن درد گرفتم . کمر درد گرفتم . تا دوباره ورزش را اینطوری با گرم کردن شروع کردم . الان انرژی برای ورزش و اصل ورزش ندارم .
انگیزه ای ندارم حتی . آخرش وقتی نداشتم به جای ست های یا واحد های تکرار های 8 تای بیخیال .
تکرار های 8 تای تکرار های 2 تای رفتم . انگار پاور لیفتینگ یا ورزش قدرتی هست . که نیست . حتی سبک تر هم هست . که کار اشتباهی هست . که چقدر هم بد طول کشید . بعد از تکرار های 25 تای و حرکات اشتباه 25 تای و 30 تای یا 90 تای بدن دچار فوبیا شد.
بیخیال تمرین شدم ... الان 2 تا حرکت هم به زور اجرا می کنم .
از همه جا مهم تر این که هیچ وقتی برای ورزش کردن ندارم . چون دارم گرم کنم . اما اگر گرم کردن را حذف کنم بدنم ... دیگر آن بدن قدیم نیست . می ترسی تمرین کنی چون . قند خون پایینی داری . می ترسی . تا به ترومای کمبود قند یا ورزش ناشتا و اینجور چیزها و حذف بدن و گیلیکوژن و اینجور چیزهای ختم بشوی .
به فنا بروی .
بیخیال زندگی در دنیا شوی صبح بیدار می شوی یک لیتر آب می خوری می بینی . این سر درد تمامی ندارد . خواب بد جوری دارد . روی مغزت کار می کند . پس بیخیال ... بهترین ورزش و حرکت همان پیاده روی هست .
برنامه غذایی خوبی هم که نداشتی ...
برنامه های عجیبی را اجرا کردی ... که نتیجه شده این بی برنامه گی و بی هدفی بی هدفی و به نتیجه رسیدن هم در کل یک هنر هست .
کسی که از نقطه و سر خط استفاده نمی کند . چی می فهمد . یا نمی فهمد برای من نباید اهمیت داشته باشد . بازدید و فهمیدن دیگران اما سعی می شود ؟ اصول رعایت شود . در حالی که این اصول به قیمت خیلی ضرر کردن در زندگی برای من شده . حیف شد . که وقت صرف کد نویسی نشد . صرف نوشتن بیهوده شد .