حالا باید اینطور ...
واقعا وقت زیادی تلف شد .حیف شد . این چه کاری بود . انجام دادم . من نیاز ندارم . وای سحر خیزی .. شب دارم . این کار برای خودم می خواهم . این پام برای این ...
وقت به خاطر من می خواهم تازه نیستم . رس کشیده نشده است . شهامت برای چه چیزی می خواهم . واقعا مغز من دچار تسلسل هست . حالا می خواهم کار کنم . این به خاطر ....
باز چیز های می شنوم . انگشت پای من و این ضربات که به پا میزنم . برو بیخیال شده . این وقت . باز سر همان ساعت . باز دوباره این اشتباهات گذشته این فوق العاده بودن استاد و گوش دادن شاگر می خواهم . این چه بخت و اقبالی بود . به صورت ناخودآگاه کار کرده ام . واقعا بعضی ها دارند . این کار را به بهترین شکل به حالت بدترین حالت ممکن هست . این کار من نیست . من دارم برای دیگران به خاطر من فردا دوباره دارم . خودم را سر زنش می کنم . من نتوانستم . درست پیش بینی کنم . کار من احتمالات هست . من این بدترین نوع حدس زدن حملات هست . نه چه ؟ نه چ گم شد . حرف چ در کیبرد گم شد ؟ شوخی می کنم . انگشتم با این حرف چ مشکل دارد . همه را پیدا می کنم . به غیر از چ به جای چ حرف پ را پیدا می کند . بیخیال ...
این بیخیال بودن ...
به درد این کار نمی خورد . به خاطر خودم نیاز ...
به خاطر خودم ... این واژه تنفر انگیز دوباره تکرار شد . مثل متن انشاء معلم گفت :
من و من و من و بیخیال این همه من ....
چه کار کنم . باز دارم تلاش می خواهم . کار کنم . بیخیال اینبار مثل اون بار نیست . این بار فرق می کند . فقط به خاطر مسخره بازی بوده و ....
به خاطر من با خودم این کار را بیش از حد این کار می خواهم . به خاطر این وضع گم شدن به خاطر بیار چی می خواهی . حرف ها گم شدند . کیبرد . له شد . به خاطر به خاطر بیار نمی خواهم به خاطر بیارم . به این وضع نیاز ندارم . این وضع به خاطر خودم به خاطر دیگران این نوع کارهای به این چیزی که بوده . به خاطر خودم به خاطر کار با این وضع نیاز دارم. به چه دردم می خورد . به کار نگاه کنم . واقعا درد دارد . این وضع نیاز به این داشت . نیاز ندارم کار کنم . نیاز دارم کار کنم . قدرتش را ندارم . کار کنم . واقعا مغزم به این قسمت وصل نمی شود . به خاطر این فرق دارم . فرقی ندارم . فرق من این است . به خاطر خدا دست ننداز من را نمی توانم این کار را انجام بدهم . واقعا این کار به درد من نمی خورد . این کارها به خاطر خودم این وضع به خاطر خودم این وضع به اینجا رسیده بود .
این نیاز به کار خودم . به خاطر خودم می خواهم این کار را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را را ر را را را را را را را را را ر را را را را را را را را را را را را را را را را را را را
نا هماهنگی ناهماهنگی ناهماهنگی ناهماهنگی ....
این ناهماهنگی که دارم . این کار به درد این چه ناهماهنگی دارد . و این کار به خاطر خودم می خواهم به خاطر خودم می خواهم کار به کار خودم نیاز دارم . این به درد خودم کار می خواهم و این چه می خواستی . کم بودن . کم انجام دادن کارهای که می خواستی ؟
این کار دیگر بدترین کار من است . بدجور ترین و بد ترین نوع هست . این وضع برای من نیاز دارم . چند تا قرص سر درد به خاطر این بخورد . چه قرص سر دردی من اصلن عادت ندارم . قرص بخورم . فوق ش بیخیال کار کردن شده ام . اما قرص نخورده ام .
کم کار کنی . اما درست کار کنی . این کار ها برای من مثل این هست . واقعا نیاز ندارم این کار می خواهم این کار را انجام دهم . واقعا دیگر تعطیل شده ام . از خستگی هیچ کاری نمی توانم انجام دهم . واقعا دیگر سخت تر از این کار برای خودم می خواسته ام این را برای خودم به خاطر خودم . این چه معنی می داده این به خاطر ممن نیست . دیگر صدایی خوب هم گوش دادن به درد من نمی خورد . به دنبال سکوت هستم . صدایی که شنیده نمی شود . صدای فکر خودم هست . هر چقدر فکر می کنم . می بینم . صدایی ندارم . صدایی دنیا بلند تر شده . من گم شدم . دستم دیگر گرم نمی شود. هر چقدر هم کار کنم . این که صدای من برای خودم این وضعیت برای من نگران کننده تر از قبل شده است . این واقعیت هست . من دیگر نمی خواهم این کار را تکررا کنم . من دیگر هیچ شانسی ندارم . این صدای من برای یعنی اینکه دیگر نیازی به کار کردن ندارم . من سود ها و منافع خودم را از دست داده ام . به جای آن همه چیزهای خوب را از دست داده ام . کار با من سخت شده است . دیگر هیچ کاری برای من وجود نخواهد داشت . به شرط اینکه یاد بگیریم . کار صحیح را انجام دهم . من تضمین می کنم . کار کردن در این زمینه هیچ حس خاصی برای من به وجود نخواهد آورد . حس بی ارزشی و پوچی و دروغ بودن این همه حرفهای سطحی و عمیق نشدن در موضوع این برای من گمراه کننده تر از قبل هست . کاری ندارم . کار برای من سطحی شده . کار برای من تفریح گونه شده است . کاری به این نداری . دنیا یک نوع دروغ شده است . کار به این کال اوضاع نداری جبران کارهای گذشته . این یک نوع بازی شده است . دنیا دارد ثابت می کند . من دارم در این زمینه یک کار اشتباه را تکرار می کنم . این کاری نیست که آینده ای داشته باشد . حقیقت این امر این هست . کارهای بیهوده را هیچ کسی انجام نمی دهد . من برای گذشت از این اوضاع یک روش ساده باید برای خودم داشته باشم . یک ساعت دیگر همه چیز تغییر خواهد کرد . احساسم . این که من یک ساعت بیشتر از این کار کنم . به خاطر اینکه فهمیده ام دنیا برای کسی که نمی تواند . تمرکز کند . هم هیچ ارزشی قائل نیست . کار راحت نیست . مشکل اختلال تمرکز در موقع کار داری . یعنی اینکه حتی نمی دانی . چه دردی داری می خواسته ای هم گوش کنی . هم کار کنی . این وضعیت به خودم دارم . دائم دروغ می گویم . باز تکرار نکن این وقتی برای من مثل چه چیزی هست . وقتی نیاز داری چیزی را تغییر دهی و این وقت برای من نیاز نیست به اندازه خودم این هست .حالت هست . بارها نتوانسته ام این معنی را بفهمم این وضع به خاطر خودم این کار به خودم چیزی به خودم این کار به خاطر خودم خیلی خوب هست . من می خواهم . این کار من به خاطر من نیست . وضعیت به درد من نخورد . این صدای من نیست . کار به خودم این راه می خواهم به نظر من و اینکه چطوری یک نفر توانسته این کار را انجام بدهد . من به خاطر خودم این کار را خیلی مسخره انجام شده است . مسخره بودن واقعا در کار جدی نیستم .من می خواهم علیه این موقعیت می خواهم به خودم را به این کارها را به این نظر می خواسته من را دگرگون کند . این راه به خودم می خواسته این کار را به نظر می خواهم و این راه به خاطر من نباشد . به خاطر وضعیت ها که حالات می تواند این وضع بهم بریزد . من نمی خواهی بیش از این حالت من نتوانسته این نحوه این به خاطر خودم می خواهم نباشم . این وضع به درد نخور هست . من سر چه دارم این کار را برای واقعن وقتی نیاز دارم . این به خاطر اگر به حالت این که من نیاز دارم به خودم و این کار به خودم نیاز دارم اماکن به خودم را به خودم این کار برای من و این کار من نتوانسته این کار دگرگون را کنم . دگرگون کردن باید نیاز می خواهم این معنی می دهد . کار به خودم این کار را به خودم نیاز دارم . وقت نهایت دروغ هست . من نمی خواهم این کار را به خودم این کار برای من می خواهم این کار به خودم این منطقه منطقی را ترک کنم . این به کار من نشاد داده ... به خاطر اشتباه دیور من این اشتباه را تکرار کرده ام . این کار من به خاطر خودم نیاز دارم این کار به خودم کنم . واقعیت . شغل من ...
واقعا این هست . این کار به خودم ... غیر تمرکز کردنم . این و این کار من واقعا به خاطر خودم همه چیز در یک زمینه هست . اینبار ههم چیز برعکس عمل کرده این به نظر من می خواهم اندازه گرفتن . این واقعیت من هست . من نتوانستم . روی یک کار به خودم را به این نگاه کنم . به خاطر خودم این نوشته است . وقتی به خاطر خودم راه به خودم نگاه کنم . این وضع به خاطر خودم نیاز دارم . به کار خودم نیاز نیست . واقعیت برعکس هر کاری کردم فوق العاده برعکس من بازار این کار را انجام داده من می خواهم این کار به خاطر من نیاز بوده انجام شود . فوق العاده این کار به خودم به خودم هست . واقعا نیاز دارم خودم را به این چه فرضی هست . کار خودم نیست . زیاد حرف می زنی . به خودم نگاه می کنم . کار من این هست . به خودم به خودم نگاه می کنم باز خودم را به چه حالتی ساعت ابتدایی روز این نگاه می کنم . با این کار با این حالت به خودم نگاه می کنم . کار نگاه ندارم . کار را انجام دهم . کار نگه داری نکنم . به خاطر خودم دوست دارم . خودم را به این حالت نگهداری کنم . واقعیت من هست . هر چه کاری باید این راه راه راه برای خودم نیاز ندارم . این کار به خودم را گفته ام . این حواص پرتی ها را به خودم نگاه کنم . شبیه به کاری می خواهم . این وضعیت من نیست . به خودم را به این نشان نمی دهم . کار من گناه هست . کار من این به خودم راه می دهم . کجاست ؟کار به من نگاه کنم . از این کار به معتاد به کار شده است . نیاز به تمرکز عمیق هست .
گوش دادن بدون تاثیر گرفتن محال است به خاطر خودم نمی خواهم این چیزها را یاد بگیریم . این به خاطر من نیست . من به خاطر خودم نیستم . من به خاطر خودم کارم را خراب کردم . من به خاطر ترسم . کارم را پیش نبردم . به خاطر اینکه می خواستم . کار را بهم بریزم . همه چیز بدرد نخود شد . همه چیز خراب شد . به خاطر دیگران کارم را خراب کردم . خرابکاری حواس خودم را کجا داده بودم . این در به دری ها از این راه به هیچ جا ... ندانم کاری ها . ندانستن بهترین گزینه هست . گزینه جنگ زدن به در دری چنگال سرنوشت فرار کردن دوباره اسیر همان سرنوشت بودن و ... کدام راه حل .راه دررو راه فرار . راه فرار را پیدا نکردن . راه همین مسئله به همین نگاه کردن . مشکل را فراموش کردن . مشکل را حل نکردن . تکمیل نشدن . تکه تکه کردن نابودی . بخار شخصیت کار . شخصیتی کاری نداشتن . تکمیل نکردن کار در کار حوصله به خرج ندادن و این تاثیر بی معنی برای به چه چیزی فکر می کنی . فکر اینکه راه من نیست . راه من گریز هست . راه من تکان دادن خودم نیست . راه من استراحت کردن هست . راه من به خاطر همه چیز و هیچ چیز هست . به خاطر خودم بود . دیگر ادامه ندادم . این ادامه ندادن بهترین راه حل بود . شما درک نمی کردی . این همه فکر گمشده را کجا پیدا باید می کردی . وقتی چیزی اصلا وجود نداشت . پیدا باشد . به خودم قول داده بودم . همه چیز را نابود کنم . نه به خودم قول داده بودم . کارم را انجام دهم . کار خودم را به بدترین حال ممکن انجام دادم . نتوانستم آن را پیدا کنم . راه گمشده و راه گم کردن هدف را پیدا کردم . در انجام دادن کار ها خسته شدم . فراموش و گم کردم . اینکه به خاطر چه چیزی می خواهم این راه حل را به کار ببرم . کار من نیاز به داشتن یک کار محال بوده نیاز به ندانستن بوده کار نکردن نبوده . بلد نبودن هست . در هر قالبی حاضر شوی دوباره و دوباره شکست می خوری . می خواهم خودم را ثابت کنم . اما دیگر کاری از این جسه ساخته نیست . این یک مرحله بدون بازگشت هست . به خاطر خودم نبوده به خاطر دیگری نبوده به خاطر خود خودم بوده و بس . همه جا این وضعیت ادامه دارد . بازی با کلمات بازی با ریاضی نیست . همه چیز به نفع من انجام شده . من دارم .این مرحله را پیش می برم . دارم اشتباه نتیجه می گیریم . باید یک جا به این وضعیت حمله می کردم . اینجا این حمله صورت نگرفته بود . به خاطر شخص دیگری بوده . حتما به خاطر شخص دیگری به زندگی حمله می کنی . به خاطر همین هم هست . نتیجه حاصل نمی گیری . چون دلیل ش باز و باز از بیرون بوده . همه چیز را وسوسه می کنم . حدف کنم . این به خاطر چه علتی هست . به خاطر چه اشتباهاتی هست . این که بارها این نوشته های هم حذف می شوند .از عجایب هست . تا چه شده ؟این کلمه ها در چه مرحله هستند . صورت وضعیت بد نیست . به خاطر چه حالتی می توان نتیجه ای عکس گرفت . به خاطر همین یک زمینه نتوانسته این کار را به خاطر خودت انجام دهی . باز نتایج بد را حاصل می شود . یا نتایج همیشه گی کار را می دهد . این روز به خاطر نبودن فکر جدید جملات همه اش حرف اضافه از در با همین یک وقتی دیر وقت دیر و زود شده .
کمتر به چشم می خورد .دقیقن همان چیزهای را که شنیده ام را دارم تایپ می کنم . مجبور شدم . صد بار آنها را پاک کنم . تبدیل شدن به یک طوطی چیزی به غیر از این نیست . اگر کنجشک بودم . الان داشتم . جیک جیک می گفتم . اون شاید قابل قبول بود . اما دوباره دارم . تکرار می کنم . یک بخش دیگر از این اوضاع را درست کنی . ادامه بدهی . همین حالت و این حالت یعنی دیگر فکری نداشته باشی . این شاید کمک می کند . به بخش دیگری برسی . این نوشتن نیست. برگشت به حالت قبل هست . حالت قبل مرحله قبل قدم های قبلی کاری نکردن و این وضعیت به خاطر خنده دار بودن چشم امید نداشتن به حرکات قبلی این که چقدر حرکات قبلی می تواند . به داد ما برسد . این نمایی متفاوت داشتن . کم کردن حالت انعطاف و دیگر جهات را بستن به تمرکز نداشتن . چه مرحله ای از زندگی را نشان می دهد . به کم کردن این صورت پذیرفت . شکل حالت قبلی واقعا یک راه حل کم برای حتی حتی حتی یک جمله دیگر هم نمی شود . به نوشته الان اضافه کرد . به دنبال راه حل نیستی . ؟راه حل مشکل مشخص نیست . فقط می خواهی . هدفت به هر حالتی . فقط یک چیزی به هر قیمتی بنویسی . به قیمت به دست آوردن این منظور خاصی نداشتن . خمیر مایه تلاش چی هست ؟
از موضوع خارج شدن . موضوع کم شدن . نتیجه ندادن برای همین بود. ادامه ندادی از موضوع خارج شدی . نتوانستی . به مرحله قبل و بعد برگردی . از مشکل نتوانسته ای عبور کنی . مشکل بی انگیزه بودن هست . چرا گمراه شده ای . دائم باید به حالت گذشته و گذشته و گذشته برگردی به این فکر کنی ؟ این اوضاع تغییر ناپذیر هست . اوضاع تغییر ناپذیر نیست . اوضاغ غیر قابل درک بوده همین راه به خاطر من نبوده به خاطر من این وضعیت پیدا نشده به خاطر من این مشکل به خاطر همین راه که می رفته نبوده این مشکل به خاطر وضعیت گمراه کننده هست . می توان نتیجه ندان را برای این اوضاع چین دانست . من نمی خواهم به خاطر خود تنظیمات را عوض کنم . تنظیمات خودم را به حالت آماده باش تغییر دهم . تنظیم کردن این نوع زندگی به درد نمی خورده . تنظیمات کارخانه یا ریست . کردن گوشی نیست . تنظیم برای تغییر شرایط به هر قیمتی باشد . به هر قیمتی کار دیگری ارائه شود . کارکردن . در هر حالی نیاز به این موضع داشته این راه به جز این نیست . کمبود ها ادامه دار می شوند . چشم ها خسته می شوند . همیشه چیزی گم شده . چیزی دیده نشده است . آن موضوع گمشده برای کمترین روز به خاطر چه تنظیم صورت گرفته است . کار باید به خاطر این باشد . کم ترین حالت ممکن این هست . هیچ کاری رای من ممکن نیست . به جز اینکه دوباره سعی کنم . دوباره درک کنم . این واقعا دوباره بودن . دوباره حضور داشتن دوباره حمله کردن . دوباره حمله کردن . دوباره خسته شدن . دوباره دوری کردن . دوباره استراحت کردن . دوباره فکر کردن . حوصله خودش را می خواهد . اما حوصله نداشتن . هم دلیل خودش را دارد . به خاطر روشن نشدن . در تاریکی ماندن هست . نور باید راه خودش را پیدا کند . وقتی نور کم باشد . مسائل به حالت قبلی باقی خواهد ماند . سالهای سال هست . به این نحوه بوده . حالا بازی در حال عوض شدن نیست . داری این نور را به مشکل مشخص متوجه می کنی . این مشکل هم بیش از این نمی تواند حل نشده باقی بماند .وقتی نور تابیده شود . تازه مشخص می شود. مشکل چیست ؟تا چه حد امکان حل شدن دارد. مشکل اینجا وجود دارد . پس به این معنی نیست . مشکل وجود ندارد . یا اصلا چیست ؟حالا اصلا همه چیز بستگی دارد . این بستگی داشتن باعث می شود . هیچ بستگی بال یا بستگیبال . بستگیبال دیگر چیست ؟بازی با سرنوشت هست . از خودم می پرسم این حرف ها ارزش دارند . در اینترنت دکمه نشر بگیرند . به درد چیزی می خورند . سوال همیشه که از خودم می پرسیده ام . اصلا کار به درد بخور هست . واقعا سوال بزرگی هست . اعتماد داشتن به خودم را چطوری می خواهم معنی کنم . حوصله ندارم فکر کنم . سوال بپرسم . پاسخ بدهم . اگر حدود چند ساعت کار کنم . بعد آن کار را نخوانم . امیدوارم روزی به این مرحله برسم . وقت بگذارم . اشتباهات کارم را تصحیح کنم . قبلا خیلی بهتر و با حوصله تر کار می کردم . الان اوضاع کاری ام بدتر از قبل شده . حجم کاری بیشتر شده وقت نمی کنم . این مطالب را بخوانم . طبق نوشته های قبلی این نوشته ها جملات قبلی هیچ ربطی به جملات بعدی یا هیچ دسته یا شغلی یا کسی ندارد . همه این جملات فقط و فقط در مورد خودم هست . که می خواسته چیزی را از وجود اتفاقات قبلی و بعدی زندگی من . پیش بینی کند . قصد هیچ موضوع و زمینه ای هم در پی نبوده فقط می خواسته یک کاربرگ درهم و برهم را به نمایش بگذارد . شاید مسئولیت کار کردن را برای من پر رنگ کند . مشکلی از دیگران و خودم را حل کند . کمترین و سخت ترین مرحله های زندگی و در کل به زندگی من هم رنگ و دلیل برای بهتر زندگی کردن بدهد . باز دوباره ضد حمله کردن به مشکلات را یاد بگیریم . خیلی سعی شد . از شنیده های که قبل با فایل صوتی در گوش من زمزمه می شد . تاثیر نپذیریم . اما طبق معمول که نمی شد . این کار را به صورت تمام و کمال انجام شود . کمی در نوشته ها تاثیر پذیرفته شد . نوشتن برای یک آماتور خیلی سخت هست . امیدوارم یا کامل این کار را قطع کنم . یا دیگر انجام ش ندهم با کیفیت بهتری ارائه شود . همان طور که قبل هم کارهای کمتری انجام می داده ام حالا هم کارم را به صورت کم کاری یا درون کاری بدون دکمه انتشار انجام می داده ام . حالا هم اگراین نوشته ها خاطر کسی را آزار ندهد . پس می نویسم .به خاطر اینکه زندگی بهتری داشته باشم . به امید فردای بهتر و ...
امیدوارم . اشتباهات تایپی را نادیده بگیرید . و ... اشتباهات دستوری و حتی ... ارتباط جملات قبل و بعد را بیخیال شوید . مفهوم را هم سخت نگیرید . یک کار برگ بود .