ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقت سوزاندن به چه دلیلی می خواهم . وقتم را هدر دهم .اما انگار دست خودم نیست . به چه دلیل اگر کتاب نمی خوانم . چه دلیلی دارم . به چه دلیل فکر می کنی . کار درست را انجام داده ای . به چه دلیل آدم که به دنیا می آید . ورزش نمی کند . تمرکز نمی کنم . نمی دانم . به چه دلیلی می خواهم این طوری می خواهم . حتی چکش نمی کنم . حتی به چه دلیل باید یک چیزی را یاد بگیریم . وقتی دنبال کارهای که دوست داری نباشی . من می خواهم . خودم را به خاطر اینکه خودم بوده ام . این نیاز من نیست . می خواهم فقط دروغ بگویم . به خاطر این که نیاز ندارم . برای اینکه بگذاری هر کاری دوست دارد . انجام بدهد . می خواهم . نیاز به چه چیزی داری . حقیقت این هست . برای کاری می خواهی . انجام بدهی . دیگران درسی از آن تهیه کنند . مثل من نباشید . با عده ای رقابت کنید . چرا نمی توانی خودت را از این به خاطر این می خواهم نتیجه بگیریم . عده ای اعتقاد دارند. من به درد بخور نیستم . نمی شود . گفت : یک چیز باحال نیاز داری . چیزی که شباهتی به زندگی قبلی نداشته باشد . زندگی قبلی کنسل کننده. کسل کننده . خسته کننده . زندگی . به خاطر اینکه می خواهی از یک چیزی سر در بیاوری . این بار می خواهم . خودم را اذیت کنم . به خاطر این نیاز می خواهم . چه چیزی می خواهم . به این نیاز برای خودم را به هر چیزی می خواهی . به خاطر خودت بقیه را اذیت کند . می خواهی . نمی خواهی . به هر حالی که نیاز می خواهی . به هر چیزی نیاز داری . از دیگران توقع داری . به این نیاز داری . اگر دیگری کمک می کرد . اگر خودم به خودم کمک می کردم . چی می شد . اگر سوال درست از خودت می پرسیدی . به خودم می خواهم . اگر زمین چرخان تر بود . این معلوم هست . چی می گویی؟ مشکل اینجاست ؟ خود من هم نمی دانم . جی می نویسم . مشکل این هست . نمی دانید ؟ بدانید . خود من هم نمی دانم چی ؟ می خواهی ؟ دلیل من این هست . شما در یا من در زندگی می خواستیم. خودمان را وقف زندگی بهتر و پول بیشتر و راحتی بیشتر . داشته باشیم . اما سر راه سوار یک چیز سریع می شویم . اصل شناختی از آن نداریم . که زندگی روزمره را سر کنیم . این روزمرگی این اعتقاد نداشتن به این که چرا من این کار را کردم . خودم را لعنت یا محکوم کردم . به اینکه دایره توانایی های من این هست . دایره توانایی های من چیزی هست . به غیر از چیزهای که دوست دارم . خودم من هم نمی دانم چه می کنم . چه می خواهم . چه می نویسم . چه برداشت اشتباه از زندگی دارم . خودم هم به خودم ظلم می کنم . و ظالم هست . در حق خودم . که خودم را بی اختیار در زندگی بی اختیار می دانم . به خاطر اینکه این چنین شدم . شکسته شدم . در بی اختیاری بی تاثیری در هر چیزی بوده و هست ؟ پس اگر می شد . می توانستم . عقیده ای دارم . پس ناگریز تصمیم آت . ناچارم . مجبورم دارم . من مجبورم . این جوری باشم . بی خیال مجبورم . مجبورم در زندگی حال های .لذت های. لذت وار . وار .وار . بار. بار. بار. سربار . سربار دیگری اینجوری سربار خودم شده ام .