ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
الان دوست دارم ، فرار کنم ، خوب چرا ؟
تا حالا شده است، یک کاری رو شروع کنید ، بعد از انجام دادن آن پشیمان شوید ، وسط راه نخواهید ،انجامش بدهید ، دو راه دارم ، یکی این که فرار کنم ، یا فراموش کنم ،
دومی این که یک طوری این پست رو هم بنویسم ، باید غلبه کنم ، بر این حس .
ولی احساس می کنم ، علاقه به این کار ندارم ، بعضی از آدم ها بلاخره کاری رو انجام می دهند ، با علاقه آنها سازگار نیست، بلاخره هر کسی باید ، یک کاری داشته باشد ، بیکاری هم ، بد چیزی نیست ، خیلی از آدم ها با این مشکل مواجه هستند ،باید فکری داشته باشم ، به این وضعیت خاتمه بدهم ، روزی می رسد ، می توانم ، بر مشکلاتم غلبه کنم .
شاید یک روز با دیدن این ، که می خواهم ، پست جدیدی بنویسم ، مشکل نداشته باشم ، ولی فعلا دارم ، از این کار اصطلاحا احساس رضایت نمی کنم ،
یک کار که باید حتما انجام دهم است ، بین کسی که به کارش علاقه دارد ، کسی که با اجبار کاری را انجام می دهد .
کار هر دو نفر خیلی فرق وجود دارد ، مسلما کسی که با علاقه کاری را انجام می دهد ، عاشق کارش است ، وقت به راحتی برای او می گذرد ، شاد تر است ، تا کسی با اجبار کاری را انجام می دهد .