تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

پرواز دوباره بدون پرهای دم یاکریم

یک بار توی خونه قدیمی که حیاط خیلی خوبی داشت ، که الان در آپارتمان زندگی می کنم ، قدر اون همه درخت رو الان می دونم ، که چه نعمتی بودند ،

بودم که ناگهای یک یاکریم ، رو دیدیم ، که داره از دست دو گربه فرار میکند ، از روی پرچین ها می دوید ، خدایا این یا کریم چرا داره می دود ، یاکریم دوید ، رفت زیر یکی از بشگه های نفت ،

من هم این صحنه رو دیدیم ، تعجب کردم ، دیدیم ، که گربه دورش رو گرفتند ، سریع پریدیم ، وسط دعوا گربه پرنده .

گربه ها با دیدن یک انسان فرار کردند ، البته اون موقع یادم نمیاد رفت زیر چی ، ولی بشگه نفت آجر زیرش معمولا می گذاشتیم .

یا کریم ، با دست گرفتم ، خدایا پس پرهای دمش کجاست . بله . یاکریم ، بیچاره .

هیچ پر دمی نداشت ، ولی خدا رو شکر زحمی هم نشده بود ، فقط گربه پرهای دمش رو کنده بود . بردمش خانه فکر نمی کردم ، دیگر بتونه پرواز کند .

ولی بعد از گذشت : یک شب  و آب و دانه داخل یک سبد جا رختی بود ، درش رو با یک سبد دیگر گذاشتیم ،

خلاصه یا کریم  رو فردا به حیاط آوردم ، دیروز که روی زمین می دوید ، و بال کمی می زد ، ولی فردا تا سبدی رو که روش بود بر داشتیم ،

با یک بال زدن جانانه یک پرواز قشنگ دوباره بدون پر دم داشت .

خوش باشید .