تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

کارهای بدون فایده

بیشتر از اینکه همیشه فکر می کنم ، به سمت چیزهای که می خواهم ، قدم بر می دارم ، ولی به عنوان  ویترین ،یک اسباب بازی فروشی . همیشه فکر من را به خود مشغول می کند .

ساعت ها به اسباب بازی ها نگاه می کنم، خوب الان اسباب بازی ها چقدر با حال شده اند ، با قیمتهای حتی میلیونی ، خوب . از اصل موضوع منحرف شدم .

می خواستم بگویم : همیشه میخوام یا فکر می کنم ، کارهای انجام میدهم ، که به سمت هدف می روم ، ولی سر از جاهای به غیر از چیزی که می خواستم ، در می آورم .

مثل یک کودک که برای خرید بیرون می رود ، در راه بهانه یک اسباب بازی را می گیرید ، خوب انگار هنوز با این که سن و سالی از من گذشته ولی به آن درجه از کنترل نفس خودم، نرسیده ام به حد لازم ، کارهای درست را انجام نمی دهم ،

یا سخت کار نمی کنم ،

البته این وازه سخت کار کردن ، در چیزی که می خواهم ، هیچ وقت کار محکمی انجام نداده ام ، به قول معروف گفتنی ، کاری را که دوست داشته ام ، را کامل یاد نگرفته ام ، انقدر فاصله زمانی انداخته ام . که کار از کار گذشته .

یا وقتی انجام شده ، ارزشی نداشته .

این به موقع رسیدن به هدف خیلی اهمیت دارد .