ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بیشتر از اینکه همیشه فکر می کنم ، به سمت چیزهای که می خواهم ، قدم بر می دارم ، ولی به عنوان ویترین ،یک اسباب بازی فروشی . همیشه فکر من را به خود مشغول می کند .
ساعت ها به اسباب بازی ها نگاه می کنم، خوب الان اسباب بازی ها چقدر با حال شده اند ، با قیمتهای حتی میلیونی ، خوب . از اصل موضوع منحرف شدم .
می خواستم بگویم : همیشه میخوام یا فکر می کنم ، کارهای انجام میدهم ، که به سمت هدف می روم ، ولی سر از جاهای به غیر از چیزی که می خواستم ، در می آورم .
مثل یک کودک که برای خرید بیرون می رود ، در راه بهانه یک اسباب بازی را می گیرید ، خوب انگار هنوز با این که سن و سالی از من گذشته ولی به آن درجه از کنترل نفس خودم، نرسیده ام به حد لازم ، کارهای درست را انجام نمی دهم ،
یا سخت کار نمی کنم ،
البته این وازه سخت کار کردن ، در چیزی که می خواهم ، هیچ وقت کار محکمی انجام نداده ام ، به قول معروف گفتنی ، کاری را که دوست داشته ام ، را کامل یاد نگرفته ام ، انقدر فاصله زمانی انداخته ام . که کار از کار گذشته .
یا وقتی انجام شده ، ارزشی نداشته .
این به موقع رسیدن به هدف خیلی اهمیت دارد .