ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز صبح بیرون رفته بودم ، نزدیک جاده کلاغی را دیدیم که سرش درون یک نایلون دسته دار رفته بود ، سعی داشت خودش را آزاد کند .
بعد از چند دقیقه موفق نشد .
با ترس جلو رفتم (که وقتی به آن نزدیک شوم ، من را با نوک نزند )که کمک اش کنم ، در حالی که کلاغ های دیگر در حال نگاه کردن به این صحنه بودند . ولی کلاغ ها با دیدن من شروع به پرواز کردن همراه با قارقار کردن .
کلاغ گیر افتاده از یک بلندی بالا رفت ، من هم به دنبال اش وقتی کلاغ های دیگر بالای سرم می چرخیدند .
وقتی می خواستم ، بالا بروم از خاکی تقریبا خوردم زمین .
بعد با صحنه ای جالب روبرو شدم ، کلاغ مورد نظر بود . در حالی که کیسه پلاستیک در گردن اش بود .
به هوا بلند شد و قارقار می کرد ، به سمت دیگر جاده رفت .
دیگر نمی دونم چی شد . ولی خیلی دور رفت ...
فهمیدیم اجازه نمی دهد که من به او نزدیک شوم.