ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به زور دنبال چیزی گشتن . خوابم میاد . چرا باید این را شروع کنم . بیخیال . چرا ؟ اینقدر خوب ، همه چیز خلاف چیزی می خواهی ؟ یعنی همه چیز را تعطیل کردی ؟ همه چیز پیش می رود . به غیر از چیزی میخواهی ؟ چی می خواهی ؟ آن چیز وقت برای انجام آن ساعت خمیازه شروع می کنی . به نوشتن . 6 دقیقه گذشته . من رفتم . برگشتم . هم بردیش هم خوردیش . سنگم را پیدا نمی کنم . همیشه پیدا می شد . اما این بار پیدا نمی شود . چرا این سنگ خاصیت این را داشت برای . من یک سنگ معمولی بود . استرس را کم می کرد . مثل سنگ شکر گذاری . اینجور چیزی بود . اما حالا نیست . یک سنگ دیگر باید پیدا کنم . یک بار دیگر گم شد . خودش پیدا شد . زیر لیوان بود . خودکار پیداش می شود . خنده دار هست . اما وقتی یک سنگ را همراه خودت ببری . اعتقاد داشته باشی . مشکلاتت حل می شود . مشکلات هم حل می شوند . ساعت عجیب و غریب شده . احساس می کنی . پلک هات سنگین و سنگین تر می شود . نور نور خواب هست . بیخیال . باید بروم بخوابم . ورزش بدهی دارم . همه جام جمع شده . زانوم را گرفته بودم . داشتم . مچ پام را پایین و بالا می بردم . احساس کردم . روی زمین سر خوردم . یکی از پاهام دراز تر شده بود . داشتم سر می خوردم . مجبور شدم . آن یکی زانوم هم این کار را انجام بدهم . یک حرکت دیگر حالت لیفت و تعادلی داشت . برای ضعف کمر بود . این حرکت بعدش . احساس گرفتگی کمر به سراغم آمده بود . دوباره یک 6 ماهی یا یک سالی اینطوری کمرم پایین مشکل براش پیش آمده بود . همیشه جمع بود . یک سال ماهیچه ات بگیرید . چیز خنده داری هست . این بار یک هفته ای حالا پشت زانوم دارد . اذیت می کند . آدم کوکی شده ام . هر چی بیشتر کار می کنم . خشک تر شده ام . جدیدن یک تغییر داده ام . به خاطر ترس های روانی گذشته ام . یا مشکلات روحیه ای ام بوده اگر این تغییر پایدار باشد . جالب هست . حالت اشتباه ، حالت روتین و عادت زندگی ام بود . حالا با حالت عادی روزهای تازه ای دارم . هیچ چیز مثل قبل نیست . احساس می کنم . به خاطر درد سرماخوردگی این مشکل دوباره هر از چند گاهی بر می گشت . بس نیست . درد عضلانی یا استخوانی یا درد های بدون هیچ احساسی ناشی . از چیزهای دیگر اثرش نیست . هیچ رد پایی ازش نیست . آسیب های ماندگار داشته ترس ناسی از بمباران سال 1366 یا چیز ناشناخته ای . قصه می گویی . ترس ناشی از ناآگاهی شاید . چند دقیقه دیگر بالاترین ترس هم الان کار یا عادت روزانه باعث رشد . می شود . ناشی از فقط پول را دیدن روی رشد خودت حاضر نیستی سرمایه گذاری کنی . حاضر نیستی . همیشه باید چیزهای را آمده کنی . چه خبر هست . یک سر بکشم . میام . خبر نیست . دوست دارم . حالتم را تغییر دهم . چه حالتی . را دوست ندارید . چه حالتی دارید . فقط دنبال بازیگوشی . چیزهای کنترلش دست کس دیگری هست . چیزهای را خودت می توانی کنترل کنی . بس کن .
کافی هست . اتفاقات مثبت دنبال شود . شکوفایی اقتصادی و رشدی داشته باشی . همه دردهات یادت میرود . روی دیگر سکه . همه درد ها ناشی از افکار هست . درد جسمی وجود ندارد . اگر شرایط طوری دیگر اتفاق می افتد .
ادامه مطلب ...