| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
لاک پشتی روی سنگ به استراحت کردن مشغول بود.
ناگهان پرنده ای روی لاک او نشست.
لاک پشت احساس کرد چیزی روی لاک او نشسته از خواب پرید .
خواب بود درست نمی دانست چه اتفاقی در حال افتادن است .متوجه شد .
یک طوطی روی لاکش نشسته است .
وقتی شروع به اعتراض کرد .
طوطی در جواب به او گفت:
من احساس کردم.تو هم یک سنگی روی این صخره.
قصه کارتونی
عجیب بود خفاش ها همه شروع به پرواز کرده بودند ولی نه در شب ،هنگام روز.
این اتفاق به خاطر این بود.
موش کور در کندن تونلش اشتباه کرده بود فقط تنها شانسی که آورد .
وقتی قسمتی از غار شروع به ریزش کرد فرصت فرار کردن داشت .
موش احساس کرد یک لحظه زمین زیر پایش فرو می رود .
ریشه یک درخت در آن نزدیکی بود .
محکم آن ریشه را با دستش گرفت. بعد سوراخی بزرگ زیر پایش درست شد .
صدای جیغ خفاشها همه جا به گوش میرسید .همه پا به فرار گذاشتند.
اشتباه شد .
همه آنها از سقف غار فرارکردند. با کمک بالهایشان.
موش کور باورش نمیشد .درست زیر پایش یک غار باشد. باورش نمیشد.
زیر پایش این زمین سقفی باشد .برای موجوداتی که برعکس ،به جای اینکه روی زمین راه بروند .روی سقف راه میروند.
جوجه های رنگی رو داخل پلاستیک فریزر دست یک بچه دیدم. بیچاره ها بی حال شده بودند.
زیاد متوجه نشدم .
ولی بعدا فهمیدم اون بیچاره ها شدیدا از کمبود اکسیژن رنج می برند.
لطفا جوجه ها رو با پلاستیک فریزر از دست فروش ها نگیرید.
قدیما با این جوجه ها رو داخل کارتن می گرفتیم.
کلاغ : نه این گردو مال خودت ، شما برنده شدید .
کلاغ در دلش می گفت ، به خاطر یک گردو باختم ، به خاطر یک گردو نزدیک بود ، دوستی ما بهم بخورد ، یک گردو یا یک برد ، ارزش آن کمتر از یک دوست است .