تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

More understandingدرک بیشتر

به خاطر این هست . احساس حمل کردن کتاب پس چرا این حرکات را به من نشان می دهد . انگشتان من تند تر از این نمی تواند . باید از وسط فرار کنم . جای احساس می کنی . آن وسط فشار بیشتر به من میاد . جای دردم می گیرید . احساس می کنم . نباید اینجا بیشتر فشار میاد . چرا بیشتر فشار می آید . احساس می کنی . برای این کار ساخته نشده ای . و اگر خیلی خوب کار می کرد . اگر این کارها را انجام ندهم . به خاطر چی فقط بنویس . به هیچ چیز اهمیت نده. یک شکلک در بایری. یک شکلک شبیه به یک ایموجی . بعد از این حرف باید فکر کنی . تمرکز کنی . بعد از نوشتن . بعد از نوشتن . کار کنی . چقدر باید فکر کنی . وقتی فکر می خواهی . کار کنی . وقتی . کار نمی کنی . احساس می کنی . چه کار می کنی . فرار کردن . از کار کردن . به خودت نگاه کن . وقتی می خواهی . به خودت نیاز داری . چطوری خودت را پیدا می کنی . خودت را به چیزهای چسبانده ای . هنوز توان نداری . ازش فرار کردی . وقتی فرار کردی . باید به طور واقعی ترسناک باشد . چون تو آن را ترسناک شمارده ای . این ترست چیز خوبی هست . شما را نشان داده اما وقتی از چیزی فرار کرده ای. امروز یا فردا باید با آن چیز روبرو شوی . وقتی دیرتر باید . این مقدار باید . تکرار کنی . پس چه هنری انجام داده ام . فرار کردم . وقتی فرار می کردم . چقدر خوشحال بوده ام . مواجه نشده ام . واقعن از این می ترسیدی . هنر کردی . چرا از این کار با نوشته های خودت مواجه نشده ای . کارت ضعیف یا قوی بوده است . با هر حالی می خواهی . کتاب خوب هست . دوباره باید این کتاب را می خواندی . چرا اینطوری شده است . نمی خواهم . این نوشته ها را رها کنم . چرا مواجه شده ام . باید مواجه شوم . چرا باید مواجه شده ام . چرا نمی توانی . مواجه . باید برخورد با مرکز داشته باشی . باید با مرکز باشی . یعنی مرکز ترس . مرکز ترس . وقتی می ترسی . باید بفهمی . از چه چیزی می ترسی. از بیدار شدن می ترسم . از سرما می ترسم . وقتی با این چیزها رو برو شوی . "مواجه : یک اینجور معنی . مواجهه کردن . مقابل قرار گرفتن . " باید چه کار کنم . وقتی نوشتن . با این حالت وقتی می خواستی . پس حرکت به سوی بالاتر رفتن . با این "ایلان ماسک " هم یک تعریف مثل جان سی مکسول دارد . برای آدم های استخدام شده . گوش کنید . ببینید . جملات شخصی توضیح می دهد . در مورد مشکلات قبلی خود را چطوری حل کرده اند . نکته : " این جمله دقیق نیست . شاید تغییر داده شده باشد . پس چه کار کنم . وقتی می خواهم . باید وقتی نیاز داری . باید فکر کنی . باید راه خودتان را با خود قبلی خود تغییر دهید . آن قبل هست . باید چه راهی را با خودم . فکر کنم . با هر حالی باید تغییری ایجاد کنم . دوست داشتم . به جای نوشتن الان می خواندم . بحث تمرین پیش می آید . مجبورم این ساعت هم این زمان هم چیزی بنویسم . زمان بندی داشته باشم . این زمان هم مجبور هستم این چیزها را بنویسم . به عدد خاصی برسم . چرا این همه صبر کرده ام . یک مثال بزرگ : در کتاب قورباغه ات را قورت بده ! وجود دارد . از برایان تریسی _ یکی از خوبی هاش این هست . خلاصه ترین کتاب جملات را دارد . هیچ چیز اضافه ای وجود ندارد . اگر 3 جمله اش را یاد بگیریم . زندگی ام . به کل یعنی اگر یک جمله از کتاب را باید درک کنم . مثال بزرگ : اگر می توانستی .مصاحبه کنی . قصه خودت را شروع کرده ای . مثال مصاحبه در روزنامه ای در شهر هالیود ترجیح می دهی . در یک رستوران کار پیشخدمت بودن را انتخاب کنی . یا بوکفسکی . اشتباه نکنم . کار خودش را در اداره پست رها کرد . زندگی جدیدی یعنی نوشتن را شروع کرد . من هم بلد نیستم . اما نکته ای دارد . 

جمله دقیق تر ایلان ماسک : 

وقتی در حال مصاحبه در استخدام شخصی در شرکتها هستید . در مورد مسائل و مشکلات شرکتها سوال کنید : اگر آنها شخص مورد. اگر آنها شخص مورد نظر شما باشند طی چند مرحله به این سوال پاسخ می دهند . اگر که از پس این سوال بر نمی آید. در مورد  موضوع می شود . گفت آن شخص برای شما مناسب نبوده است . چون کسی که با تمام انرژی با مشکلاتش برخورد کند . هیچ وقت آنها را فراموش نمی کند . 

پایان جمله _نتیجه گیری خودم .خلاصه جمله : یادش نمی رود . مشکل به زمین زده و شکست اش داده است . مشکل خودت را حل کرده ای . چه لذت بالاتر از این . 

هوش مصنوعی : صحت جمله های آخر را اگر می توانی اصلاح کن. جمله درست را از ایلان ماسک و زندگی نامه بوکفسکی نویسنده را اصلاح کن . از برایان تریسی جمله ای و خلاصه ای بنویس مهم ترین جمله برایان تریسی را بگو چند تا دارم از هوش مصنوعی می پرسم . 

هوش مصنوعی : متن شما حاوی تفکرات عمیق و فلسفی است که به موضوعاتی مانند ترس، فرار از مواجهه با مشکلات، و اهمیت نوشتن اشاره دارد. اکنون به سوالات شما درباره ایلان ماسک، بوکفسکی و برایان تریسی پاسخ می‌دهم:


اصلاح جملات:


ایلان ماسک: ایلان ماسک، یکی از کارآفرینان و نوآوران مشهور دنیاست که به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه‌های فناوری و فضایی شناخته می‌شود. او بنیان‌گذار و مدیر عامل شرکت‌هایی مانند تسلا و اسپیس‌ایکس است و همواره بر اهمیت تفکر بزرگ و دنبال کردن رویاها تأکید کرده است.


چارلز بوکفسکی: بوکفسکی یک نویسنده آمریکایی است که عمدتاً آثارش را درباره تجربیات زندگی‌اش در محله‌های حاشیه‌ای نوشته است. او بیشتر به خاطر رمان‌هایش مانند «گل‌های زرد» و «خدایان کوچک» شناخته می‌شود. او در جوانی شغف نوشتن را پیدا کرد و کار خود را در اداره پست رها کرد تا به دنبال رویاهای نویسندگی خود برود.


برایان تریسی: یکی از معروف‌ترین جملات برایان تریسی عبارت است از: «بهترین زمان برای شروع، الان است.» این جمله به اهمیت اقدام فوری و نپرداختن به تأخیر در تحقق اهداف اشاره دارد.


نکته‌های اضافی:

در رابطه با کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده!» از برایان تریسی، محتوای این کتاب به‌طور کلی در مورد اولویت‌بندی کارها و مواجهه با کارهای دشوار است. ایده اساسی این است که اگر بتوانید بزرگ‌ترین و سخت‌ترین کارها را اول انجام دهید، موفقیت‌های بیشتری را تجربه خواهید کرد.


این اصلاحات و نکات به شما کمک می‌کند تا با درک بهتری از موضوعات مورد بحث خود، به تحقق اهداف و ظهور بهتر خود بپردازید.


هوش مصنوعی دوم : 

متن شما به نظر می‌رسد که در حال بررسی احساسات و چالش‌های شخصی هستید و به نوعی به تفکر درباره ترس‌ها و مواجهه با مشکلات می‌پردازید. این نوع نوشتار می‌تواند به عنوان یک نوع خودکاوی یا تفکر عمیق در مورد زندگی و کارکردهای ذهنی شما باشد.


شما به مقوله مواجهه با ترس‌ها اشاره کرده‌اید و اینکه چگونه فرار از آن‌ها ممکن است در کوتاه‌مدت راحت‌تر به نظر برسد، اما در نهایت باید با آن‌ها روبرو شوید. همچنین به اهمیت نوشتن و بیان احساسات اشاره کرده‌اید و اینکه چگونه این کار می‌تواند به شما کمک کند تا خود را بهتر بشناسید و با چالش‌های زندگی کنار بیایید.


در مورد جمله‌ای که از ایلان ماسک نقل کرده‌اید، به نظر می‌رسد که بر اهمیت مواجهه با مشکلات و یادگیری از آن‌ها تأکید دارد. این نکته که کسانی که با مشکلاتشان روبرو می‌شوند، معمولاً توانایی بیشتری در حل آن‌ها دارند، می‌تواند راهنمای خوبی برای زندگی شخصی و حرفه‌ای باشد.


به طور کلی، این نوع تفکر و نوشتن می‌تواند به شما کمک کند تا بهتر با احساسات و چالش‌های خود کنار بیایید و در مسیر رشد فردی قدم بردارید. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به راهنمایی بیشتری هستید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم.


سوال تکمیلی در خواست توضیح بیشتر  : 

راهنمایی بیشتر وقتی زیر پتو یا جای گرم هستم . چطور صبح بیدار شوم . در حالی دیشب خوب نخوابیده ام با چه انرژی توانی ساعت را خاموش نکنم . بیدار شوم . رختخوابم را جمله کنم . به نوشته های سوال قبلی ام هم توجه کن . هوشیاری و دوپامین میخواهم . من هر تلاشی انجام می دهم . با توجه به جمله پت رایلی بهتر نشوی . بدتر می شوی ؟ منظور سوال قبلی هست . یادت باشد .


بیدار شدن از خواب به‌ویژه زمانی که احساس خستگی می‌کنید، می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. در ادامه چند راهکار برای شما ارائه می‌دهم که ممکن است به شما کمک کند تا صبح‌ها راحت‌تر بیدار شوید و انرژی بیشتری داشته باشید:


1. تنظیم خواب: سعی کنید ساعت خواب و بیداری خود را تنظیم کنید. خواب کافی و منظم باعث افزایش هوشیاری و انرژی در طول روز می‌شود. اگر دیشب خوب نخوابیده‌اید، سعی کنید در روزهای آینده به ساعت خواب خود توجه بیشتری کنید.


2. ایجاد روتین صبحگاهی: یک روتین صبحگاهی مثبت می‌تواند به شما کمک کند که با انگیزه بیشتری از خواب بیدار شوید. این روتین می‌تواند شامل نوشیدن یک لیوان آب، stretching یا حرکات کششی، و یا حتی مدیتیشن باشد.


3. استفاده از نور طبیعی: نور طبیعی صبحگاهی می‌تواند به تنظیم ساعت بیولوژیکی بدن شما کمک کند. وقتی بیدار شدید، پرده‌ها را کنار بزنید تا نور وارد اتاق شود یا اگر امکانش هست، در فضای باز قدم بزنید.


4. تنظیم زنگ بیداری: زنگ بیداری خود را در فاصله‌ای دور از تختخواب قرار دهید تا مجبور شوید برای خاموش کردن آن بلند شوید. این کار می‌تواند به شما کمک کند تا از رختخواب خارج شوید.


5. تنفس عمیق و مثبت‌اندیشی: وقتی بیدار شدید، چند نفس عمیق بکشید و به کارهایی که امروز می‌خواهید انجام دهید فکر کنید. مثبت‌اندیشی و یادآوری اهداف خود می‌تواند به شما انگیزه بدهد.


6. اجتناب از دکمه Snooze: سعی کنید از دکمه Snooze روی ساعت خود استفاده نکنید. این کار فقط باعث می‌شود که احساس خواب‌آلودگی بیشتری کنید.


7. فعالیت بدنی: اگر امکانش را دارید، کمی ورزش یا حرکات کششی انجام دهید. فعالیت بدنی می‌تواند سطح دوپامین و انرژی شما را افزایش دهد.


8. غذاهای مغذی: صبحانه‌ای مغذی بخورید که شامل پروتئین، فیبر و کربوهیدرات‌های پیچیده باشد. این نوع غذاها می‌توانند به شما انرژی لازم را بدهند.


9. یادآوری هدف‌ها: به یاد داشته باشید که چرا می‌خواهید صبح‌ها زود بیدار شوید. یادآوری اهداف و انگیزه‌هایتان می‌تواند به شما کمک کند تا از رختخواب بیرون بیایید.


10. مواجهه با ترس‌ها: اگر احساس می‌کنید که ترس یا اضطرابی در مورد روز پیش رو دارید، سعی کنید آن‌ها را شناسایی کنید و با آن‌ها مواجه شوید. نوشتن درباره احساساتتان یا صحبت کردن با کسی می‌تواند کمک‌کننده باشد.


با توجه به جمله پت رایلی، مهم است که هر روز با انگیزه و تلاش جدیدی شروع کنید. اگر احساس می‌کنید که در حال بدتر شدن هستید، ممکن است نیاز باشد که رویکرد خود را تغییر دهید و به دنبال روش‌های جدید برای بهبود وضعیت خود باشید. امیدوارم این نکات به شما کمک کند تا صبح‌ها راحت‌تر بیدار شوید و انرژی بیشتری داشته باشید.

 

ادامه مطلب ...

زمانبندیScheduling

شانس یا باید برنامه داشته باشی . یکربع ساعت هم روی این مسئله جای خالی داری کار کنی . باید چی کار کنم . در مورد . مدیریت زمان یا بحث های اولیه . نباید چیزی بنویسم . الان موقع کار کردن نیست . چرا باید راهی داشته باشم . دوباره روی چیز تخصصی نداری می خواهی . از چیزی به چیز. دیگر راه بروی . فقط می خواهی . فرار کنی . همین . دوباره همان مشکل اولیه امروز سنگین تر از روز قبلی داری . کار می کنی . دیروز خیلی دیر . امروز دیرتر فردا . مشکل تر به خاطر مشکل پیش آمده . تحرک نداری . فوق این حرفها چه چیزی را از دست می دهم . بعد از این دیگر نمیام . فکرم را با چه چیزهای پر کردم . با  این وقتی پر شد . دیگر وقتش نشد . چیز بهتری بسازم . حالا باید چه کار می کردم . باید یک نگاهی کنی فقط . یک لحظه این کار را تعطیل کن . بیا اینجا دیگر قبل کارها را به خوبی انجام می دادم . اما کارم را به خوبی انجام نمی دهم . به خاطر چیزی به آن نرسیده ام . فقط باید نگاه کنی . وقتی می خواهی . دوباره راه را چند بار دیگر بروی . حتی فکرش را هم نکن . باز دوباره اینجا باید روی موضوع دلیل صحبت کنی . دلیل این نوشته . نوشته های قبلی هست . زحمت های قبل کشیده ای . هیچ دلیل خاصی ندارد . به خاطر خودت نباشه به خاطر دلیل دیگری هست . پس هوا اینطوری شد . به خاطر هوا دیگر نمی توانم . مثل قبل کار کنم . الان هوا سردتر هست . من سرما را دوست ندارم . به خاطر دلیل های دیگر هست . وقتی نمی خواهی . دلیلش را هم پیدا می کنی .اگر توان کارایی گذشته را داشتی . می توانستی نتیجه بگیری ؟ اما الان دیگر مثل قبل هیچ چیز نیست . حتی فکر تو هم کار نمی کند . کار دیروز را به امروز بیندازی . فکرش را هم نکن . فقط 15 دقیقه کار کردن . این نوشته را باید من 500 بار روی این قضیه کار کنم . روزی 10 دقیقه در روز .وقتی حتی فکرش را می کنم . من حوصله ای برای این کار ندارم . این کار بیش از این فکرش را می کردم . دردناک بوده یعنی من حوصله ای برای درد این کار ندارم . خیلی باید درد تحمل کنم .وقتی یک جا بشینم . وقتی به موقع کار نکردم . باید حالا به جرم این قضیه سن من این قدر هست . دیگر یا خودم یا دیگران از این نعمت نمی رسم. بیشتر از هر چیزی باید به بچه ها آموزش داده شود . وقتی سن شما بالاتر می رود . دیگر درس یا کار را الان انتظار از آنها میرود . کار امروز را باید امروز انجام داد . فردا تاثیر دارد . اما شاید . درآمد آن و انتظار آن برای خود آنها دست تغییر برود . فکر آنها مثل قبل دیگر نیازی به این کار ندارم . نمی خواهم کار کنم . هر طوری بخواهم کارم را هر گونه خاصی نمی توانم این کارم را تغییر بدهم  .کارم را نمی خواهم . هر طور شده است . با خودم فکر می کنم .باز کارم را هر طور شده . توجیه می کنم . باید راه دیگری پیدا کنم . باید از راه دیگری پیش بروم . به این سطح پایینی شده ای . اما دوباره داری . کار دیروز را انجام می دهی . هیچ نوشته ای یا کار فردا برای امروز هیچ فکری نداری . چه اتفاقاتی افتاده است . باید خودم را به چه چیزی میرساندم . تا با درآمد بیشتری بتوانم . خودم را از راه دیگر به بالا یا پایین آمدن عادت می دادم . چرا باید راهم را خودم برای خودم بسازم . چرا هیچ تغییری نمی کنم . چرا قبل از این کار امروز دلایل خودت را برطرف نکرده ای. چرا باید به خودم توضیح بدهم . امروز با نوشته های دیروز فرق می کند . شاید چیزی بین کار یاد گرفتی . اگر چیزی یاد نگیری  ؟ تداوم داشتن زندگی به این شکل فقط با خودت فکر می کنی . من چرا باید اینطوری به طور غیر مرتب نامنظم کار کنم . انتظار معجزه داشته باشم . باید مرتب کار می کردم . فقط به دلیل این  هست . بدون نظم کار کردن انسان شکست خورده با نظم کار کردن انسان منظم . هر روز داری . فکر می کنی . می فهمی روحیه ات چرا اینطوری شده است .چرا داری فقط شکست می کاری . یا فقط داری خودت را دلداری می دهی . یکبار دیگر فقط این لحظه مهم هست . سنگین بودن . کار امروز درد نظم یا جمله جیم ران وزن درد امروز کمتر هست . اما حسرت آن چندین تن هست . جمله را درد امروز یا نظم چند کیلو در برابر هزاران کیلو درد چیز ناچیزی هست . پس امروز هم . 

جواب از هوش مصنوعی اگر گیرش بیاریم : 


به نظر می‌رسد که در حال بررسی چالش‌ها و موانع مدیریت زمان و کارایی خود هستید. این موارد می‌توانند به بسیاری از ما مرتبط باشند و در واقع اشاره به تفکر عمیق در مورد رویکردها و عادات شخصی دارند. در اینجا نکاتی برای کمک به مدیریت بهتر زمان و افزایش کارایی آورده‌ام:


شناسایی موانع: ببینید که چه چیزهایی شما را از انجام کارها بازمی‌دارد. آیا شرایط بیرونی (مانند هوا) بر شما تأثیر می‌گذارد یا موانع داخلی (مانند احساس تنبلی یا اضطراب)؟


تنظیم اولویت‌ها: مشخص کنید که کدام کارها برای شما اهمیت بیشتری دارند. کارهای روزانه را بر اساس اولویت دسته‌بندی کنید و روی مهم‌ترین‌ها تمرکز کنید.


مدت زمان مشخص: به جای این که به تمام روز فکر کنید، برای خود زمان‌های کوتاه و مشخصی تعیین کنید (مثلاً ۱۵ دقیقه) و در این زمان فقط بر روی یک کار تمرکز کنید.


استراحت و تجدید قوا: حتماً زمان‌هایی برای استراحت در نظر بگیرید. این به شما کمک می‌کند تا انرژی بیشتری داشته باشید و کارایی‌تان افزایش یابد.


جمع‌بندی و یادداشت‌برداری: هر روز وقت بگذارید تا آنچه را که امروز انجام داده‌اید، مرور کنید و ببینید چه چیزی مؤثر بوده و چه چیزی نیاز به تغییر دارد.


صبوری و استمرار: تغییر عادات زمان‌بر است. با خودتان صبور باشید و به تدریج عادات جدید را نهادینه کنید.


فشارهای غیرضروری را کاهش دهید: اگر احساسی دارید که کار نمی‌کنید به خاطر فشارهای داخلی یا externos، سعی کنید این فشارها را شناسایی و کاهش دهید.


تغییر محیط: sometimes تغییر محیط کار شما می‌تواند تأثیر مثبتی داشته باشد. یک فضای جدید ممکن است انرژی تازه ای به شما بدهد.


هدف‌گذاری واقعی: اهداف کوتاه‌مدت و دست‌یافتنی تعیین کنید که به شما انگیزه بدهند و احساس پیشرفت کنید.


این مراحل می‌توانند به شما کمک کنند که به تدریج نظم و کارایی بیشتری در کارهای روزانه خود به دست آورید. تنها کافی است گام به گام پیش بروید و تغییرات را به تدریج در زندگی‌تان ایجاد کنید.


  ادامه مطلب ...

سوالQuestion

1-چرا هوا سرد می شود . در زمستان ؟ 

2-با خودم چطوری حرف بزنم ؟ 

3-چطوری خودم را مجبور کنم ؟ سر ساعت خاصی هدف بهتری را دنبال کنم  ؟

4-چطوری با چیزهای بیشتری آشنا شوم ؟ 

5-چرا بیشتر از این دلیل ندارم ؟ 

6-چرا باید هدف بیشتری ندارم ؟ 

7-چرا نشان هیچ چیزی وجود ندارد ؟ 

8-چرا وقتی داری با کتف به راست می روی ؟ یعنی حرف انگلیسی با توپ کوچک می نویسی ؟ فکر نمی کنی ؟ داری تمرین انجام می دهی ؟ 

9-راحتی چرا سعدی گفت : "نابرده رنج گنج میسر نمی شود "

10-"سعدی"از لحاظ بدنی چه ؟ چه نوع بدنی می توانست؟ داشته باشد ؟ چه میزان عضله داشته ؟ در آن زمان با توجه به شعرهای و ... چیزهای از او باقی مانده ؟ 

11-چرا هر چقدر تلاش می کنم ؟ افکارم را نمی توانم مدیریت کنم ؟ 

12-چرا سرما خسته ترم کرده است ؟ چرا صبح ها و دارم به سمت بخاری یا گرما فرار می کنم . دوست ندارم ؟ به سمت سرما بروم ؟ 

13-سرما چه بدهی های دارد ؟ گرما چه بدی های دارد ؟ برای بدن ؟ 

14-چی کار کنم . بیشتر افکارم را روی تنظیمات اولیه بگذارم ؟ 

15-چرا تراکم های بالا را نمی توانم صحبت خوبی داشته باشم ؟ 

16-چرا باز دوباره برمی گردم . ؟ سر چیزهای قدیمی ؟ 

17-چرا احساس می کنم ؟ مشکل گذشته دوباره همان مشکل اولیه هست ؟ 

18-چرا دیگران راحت به چیز قبلی بر می گردند ؟ 

19-تداوم مشکلات قبلی را بیش از هر چیزی ندارم ؟ 

20- چرا تراکم . وقت داری ؟ عمرت را روی چیزهای ساده ای ؟ روی چیزهای مسخره ای تمرکز می کنم . اما روی چیزهای مهم نمی توانم ؟ تمرکز کنم . 

21-تدارک چیزهای مشکل دار ؟ چرا باید وقتی چیزهای را با خودم فکرهای بی نظم دارم ؟ 

22- با هر چیزی شوخی می کنی ؟ 

23- با کار نمی شود. شوخی کرد ؟ 

24-وقت خودم را چرا تلف می کنم ؟ 

25- بی معنی فکر می کنی ؟ 

26- چرا باور نمی کنی . هر چیزی برای چیزهای گذشته یا حال یا آینده روی حرف خودت تاکید نداری ؟ 

27- چرا با هر پله ؟ دید متفاوتی به کار داری ؟ 

28- هر چیزی به خودت بر می گردد  ؟ 

29- با تدارک چه کارهای می شود ؟ انجام داد ؟ 

30- دور چرخی ، گمشدن ، نشخوار فکری . جی کار می کنی ؟ راه حل تو چی هست ؟ 

31- کد مرحله بعدی برای Phpچه چیزی هست  ؟ 

32-پایتون با Python با چه هدفی ساخته شده است ؟ 

33- ایده من برای html چه چیزی هست ؟ 

34- چرا نمی خواهی C++ باید هر چیزی را براها و بارها دوباره ؟ 

35- چرا وقتی به خودت نگاه می کنی ؟ یک حرکت با Lego با آجر ها جطوری می خواهی  ؟ خانه سازی کنی ؟ ایده ای برای ساخت اسباب بازی و  نشانه های کد نویسی می خواهم ?

36- یک چیزی برای کد قرمز نوشتن ؟ 

37-کد های سبز می خواهم ؟ 

38-کد های اشتباه چه چیزی هستند ؟ 

39-توضیح بده چرا 3 تا سوال قبل توضیحی نمی دهم ؟ چرا رنگ نیست ؟ در مورد احساس کمک یا احساسات ؟ 

40-مربی گری کماندو جملاتی برای تداوم روحیه می خواهم ؟ 

41-مربی گری کماندو در مورد مواقع و تصمیمات سریع چه سنگری از همه مهم تر هست ؟ 

42-مربی گری کماندو جطوری می توانم . جان خودم و بقیه را نجات بدهم ؟ 

43-مربی گری کماندو با چه چیزی می خواهم ؟ 

44-مربی گری کماندو چطوری وزن خودم را بیشتر از قبل کنم ؟ 

45-مربی گری تند و سریع چطوری باید خودم را قویتر کنم ؟ 

46-مربی گری کماندو چطوری یک نقاشی بکشم ؟ 

47-مربی گری کماندو تند و سریع چطوری می توانم ؟ جملات بیشتری تایپ کنم ؟ 

48-برای سوال پرسیدن های بی هدف چه تاثیری روی ان ال پی می توان گذاشت ؟ 

49-چطوری می توانم . ان ال پی یاد بگیریم ؟ 

50-مربی گری کماندو چطوری باید فقط سوال بپرسم ؟ 

51-مربی گری کماندو پول بیشتری از چه چیزی یا مسیری می تواند ؟ مربی گری یک تیم . چه عواقبی داشته باشید ؟ از لحاظ هزینه هزینه فرصت را محاسبه کنی ؟ برای هیچ تصمیمی نداشتن ؟ هیچ کاری نکردن ؟ صبح خواب ماندن . شب بیدار ماندن ؟ چه تاثیری روی فردا خواهد ؟ گذاشت ؟ 

52- اگر نتوانم ، یک نفر را نجات بدهم ؟ یا خودم را نجات بدهم ؟ چیز تازه یا مدیریت فکر پیشرفت نکنم ؟ چه هزینه فرصتی خواهم داشت ؟ 

53-اگر به بقیه اهمیت ندهم ؟ مسئولیت بقیه به عهده من باشد ؟ من کوتاهی انجام دهم ؟ به دیگران و کسانی تحت مسئولیت من نیستند ؟ چه عواقبی خواهد گذاشت ؟ 

54-پاسخ من را هوش مصنوعی تا چه هد می تواند کمک کننده باشد ؟ 

هوش مصنوعی جدید تر : 

این سوالات بسیار متنوع و عمیق هستند و به موضوعات مختلفی از جمله روانشناسی، فلسفه، مربی‌گری و برنامه‌نویسی اشاره دارند. من سعی می‌کنم به برخی از این سوالات پاسخ دهم:


1. چرا هوا سرد می‌شود در زمستان؟  

   در زمستان، زمین به سمت خورشید زاویه کمتری دارد و نور خورشید به طور مستقیم به سطح زمین نمی‌تابد. این باعث کاهش دما و سرد شدن هوا می‌شود.


2. با خودم چطوری حرف بزنم؟  

   می‌توانید با خودتان به صورت مثبت و تشویق‌کننده صحبت کنید. یادداشت‌برداری از افکار و احساسات نیز می‌تواند کمک‌کننده باشد.


3. چطوری خودم را مجبور کنم؟  

   تعیین اهداف مشخص و زمان‌بندی برای رسیدن به آن‌ها می‌تواند انگیزه شما را افزایش دهد. همچنین، استفاده از تکنیک‌های مدیریت زمان مانند "پومودورو" می‌تواند مفید باشد.


4. چطوری با چیزهای بیشتری آشنا شوم؟  

   می‌توانید کتاب بخوانید، دوره‌های آنلاین بگذرانید یا با افرادی که در زمینه‌های مختلف تخصص دارند، گفتگو کنید.


11. چرا هر چقدر تلاش می‌کنم، افکارم را نمی‌توانم مدیریت کنم؟  

   مدیریت افکار نیاز به تمرین و تکنیک‌هایی مانند مدیتیشن یا ذهن‌آگاهی دارد که می‌تواند به شما کمک کند تا تمرکز بیشتری پیدا کنید.


13. سرما چه بدهی‌هایی دارد؟ گرما چه بدی‌هایی دارد؟  

   سرما می‌تواند باعث سردرد، مشکلات تنفسی و کاهش انرژی شود، در حالی که گرما ممکن است منجر به کم‌آبی و خستگی شود.


20. چرا وقت داری عمرت را روی چیزهای ساده‌ای تمرکز می‌کنم؟  

   ممکن است این ناشی از عدم انگیزه یا نداشتن برنامه‌ریزی مناسب باشد. شناسایی اولویت‌ها و اهداف می‌تواند کمک‌کننده باشد.


40. مربی‌گری کماندو جملاتی برای تداوم روحیه می‌خواهم؟  

   "هر روز یک قدم به جلو بردارید"، "هر چالشی فرصتی برای رشد است"، "شما قوی‌تر از آنچه فکر می‌کنید هستید".


این پاسخ‌ها تنها نمونه‌ای از سوالات شما هستند. اگر سوال خاصی دارید که تمایل دارید بیشتر در مورد آن صحبت کنید، لطفاً بفرمایید!

هوش مصنوعی قدیمی تر : 

این سوالات به طرز عمیق و متنوعی به موضوعات انسانی، روانشناسی، برنامه‌نویسی و مربی‌گری می‌پردازند. در ادامه سعی می‌کنم به برخی از این سوالات پاسخ‌های مختصر و مفید بدهم:


چرا هوا سرد می‌شود در زمستان؟

در زمستان، محور زمین به گونه‌ای می‌چرخد که نیمکره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، بیشتر از خورشید دور می‌شود. این باعث کاهش دما و سردی هوا می‌شود.


با خودم چطوری حرف بزنم؟

می‌توانید با خودتان به صورت مثبت و حمایتی صحبت کنید. به خودتان جملات انگیزشی بگویید و احساسات و افکار خود را ابراز کنید.


چطوری خودم را مجبور کنم ساعت خاصی هدف بهتری را دنبال کنم؟

می‌توانید با تعیین برنامه‌ریزی روزانه و تنظیم یادآور برای زمان‌ خاصی که می‌خواهید به هدف خود بپردازید، خود را متعهد نگه دارید.


چطوری با چیزهای بیشتری آشنا شوم؟

مطالعه، تحقیق، سفر و برقراری ارتباط با افراد جدید می‌تواند به شما کمک کند تا با چیزهای بیشتری آشنا شوید.


چرا هر چقدر تلاش می‌کنم، افکارم را نمی‌توانم مدیریت کنم؟

مدیریت افکار نیاز به تمرین دارد. تکنیک‌های مدیتیشن و تنفس عمیق می‌توانند به شما کمک کنند.


چرا وقت داری عمرت را روی چیزهای ساده، روی چیزهای مسخره‌ای تمرکز می‌کنم؟

ممکن است به دلیل عدم انگیزه، عدم سازمان‌دهی یا جستجوی آرامش موقت باشد. ایجاد اولویت‌ها می‌تواند کمک کند.


مربی‌گری کماندو جملاتی برای تداوم روحیه می‌خواهم؟

"هر چالشی یک فرصت است." یا "هرگز تسلیم نشوید، پیشرفت همیشه ممکن است."


مربی‌گری کماندو، چطوری باید فقط سوال بپرسم؟

استفاده از سوالات باز که افراد را تشویق به تفکر و صحبت کردن می‌کند. به گونه‌ای سوال کنید که دیگران را به ابراز نظر تشویق کند.


پاسخ من را هوش مصنوعی تا چه حد می‌تواند کمک کننده باشد؟

هوش مصنوعی می‌تواند اطلاعات، الگوها و مشاوره‌های بروز را فراهم کند، اما همیشه باید با عقل و احساسات انسانی ترکیب شود.


اگر سوالات بیشتری دارید یا تمایل دارید به سوالات خاص‌تری پاسخ داده شود، لطفاً بفرمایید.

چرا وقتی کد نویسی . یا نوشتن وبلاگ یا سوال حس کسی را ندارم . در حال کار بزرگی هست  ؟ دارد قفل زندگی ؟ یا موفقیت بزرگ یا مشکل خود را حل می کند . درآمد خیلی بالایی یا این کاره هست ؟ چرا جملات سیلوستر استالونه امروز یا هر روز آفتابی نیست . اینقدر مهم هست . جملات سیلوستر استالونه را در مدیریت کردن زندگی برای من بنویسی ؟ 

به نظر می‌رسد که شما در حال تجربه کردن یک نوع ناامیدی یا عدم انگیزه هستید، و این احساس می‌تواند ناشی از فشارهای وارده، انتظارات بالا یا حتی کمال‌گرایی باشد. در دنیای امروز، ما با چالش‌های زیادی روبرو هستیم که می‌توانند به راحتی ما را فرسوده کنند.


در مورد سؤالی که دربارهٔ جملات سیلوستر استالونه دارید، او به عنوان یک هنرمند و نویسنده، همیشه بخشی از پیام‌هایش به ما یادآوری می‌کند که با تلاش و پشتکار می‌توان بر موانع فائق آمد. به همین دلیل، چند جمله الهام‌بخش از او به همراه تعبیرات آن را برای شما بیان می‌کنم:


"It ain’t about how hard you hit. It’s about how hard you can get hit and keep moving forward."


این جمله به ما یادآوری می‌کند که در زندگی، شکست و چالش‌ها بخشی از مسیر هستند و آنچه مهم است، توانایی ما در ادامه دادن مسیر است.


"Every champion was once a contender that refused to give up."


این جمله نشان می‌دهد که هر قهرمانی روزی یک فرد عادی بوده که تصمیم گرفته است تسلیم نشود. این می‌تواند به شما انگیزه بدهد که به تلاش خود ادامه دهید.


"The only way to succeed is to keep moving forward."


این جمله به سادگی بیان می‌کند که تنها راه موفقیت ادامه دادن به تلاش‌ها و پیشرفت است، حتی وقتی که اوضاع سخت باشد.


برای مدیریت بهتر فعالیت‌های زندگی‌تان، می‌توانید به نکات زیر توجه کنید:


هدف‌گذاری: اهداف کوچک و قابل دستیابی تعیین کنید و آن‌ها را به تدریج محقق کنید.

تنظیم زمان: برای کارها وقت تعیین کنید و زمان استراحت را فراموش نکنید.

شادی در کار: سعی کنید در کارهایی که انجام می‌دهید، اشتیاق و علاقه داشته باشید.

پذیرش شکست: بدانید که شکست بخشی از مسیر است و می‌توانید از آن درس بگیرید.


امیدوارم این جملات و نکات به شما کمک کند تا انرژی مثبت‌تری برای ادامهٔ مسیر پیدا کنید!

 

ادامه مطلب ...

یک تکرار One repetition

15 دقیقه می شه . کار کرد. شاید بشه . شاید نشه . هر طوری بخواهی فکرش را انجام بدهی . نمی توانی بدون این روش فکر می کنی . باید به خودت بیا ؟ دوباره . بعد از این حالت می خواهی وقتی می خواهی . به خودت اهمیت نمی دهی . باز . مشکل نداشتن . لنگر . کجا چیزی را می خواهم برای خودم از کجا تا کجا باید بروم . چه فایده ای دارد . سوال نوشته های قبلی دلیلی باید باشد . برای نوشته های بعدی . قدم های قبلی باید نوشته بعدی را ایجاد کند . بعضی موقع نوشته های قبلی یا تحصیلات قبلی کفایت نداشته اند . حریف شکست یا رقابت نشود . خوب دلیل چی می خواهی . کارهای دیروز انجام دادی . دلیل نوشتن امروز باشد . پس چه چیزی می خواهی . وقتی نمی خواهی . چیزی را بنویسی . چه اتفاقی چه دومینویی در حال اتفاق افتادن هست . فردا هم نخواهی نوشت . این شیوه زندگی عادت هست . من چیزی بیشتر از این بلد نیستم . امروز فقط امروز . فقط الان . فقط باید کاری انجام بدهی . باید این کار را بارها و بارها انجام بدهی . شاید هیچ راهی برای خودت باقی نگذاشته ای حالا وقتی می خواهی . چیزی به خودت ثابت کنی . دور چرخی را از هوش مصنوعی پرسیدم . به نشخوار رسیدم . دور چرخی آمدم . اینجا . فهمیدم چیزی می خواهم . سخت هست . به خاطر همین نتوانستم . رفتم . خط خطی و چهار راه شدم . دور میدان چرخیدم . پس دوباره به نقظه به کجا رسیدم . باید یاد می گرفتم . اول عمل می کردم . بعد فکر زیادی فکر کردم . به فکر کردن اعتیاد پیدا کردم . اینجوری شد . خود چیزی قرار بود . من را نجات بدهد . اسمش مغز بود . باعث شد . گم شوم . بیش از حد بترسم . بعد من به  این نتیجه رسیدم . کاری نکم . بهترین تصمیم هست . یا فکر کنم . خیلی کار جسورانه ای انجام داده ام . اینطوری بی حرکت . بی حرکت بودن . بی عمل بودن خودش یک استراتژی عجیب هست . به انتظار معجزه ای هستم . هیچ انتظاری ندارم . وقتی انتظاری ندارم . اشتباهی یا عوضی . به جای برسم. به کجا برسم . هر موفقیتی نبودم . این موفقیت را چه کار می کردی. یک کار عجیب بود . وقتی نمی خواهی . کار کنی . دلایل نمی خواهی . پس فکر می کنم . شما یا کسی جلوی کار کردن من را گرفته است . اما وقتی می خواهی و نمی خواهی ؟ مشکل این هست . راحت باشد . سخت باشد و خسته کننده . گیج کننده است . چون هیچ ورقی یا تعهدی یا باوری یا مربی مثل برایان تریسی . جان سی مکسول . یا . تونی رابینزی . در زندگی عملی وجود ندارد . باید چه کار کنی . چهار عدد . راه وجود دارد . می روی . نمی روی . فکر می کنی . شد . 3 عدد. فکر می کنی . هم می روی . هم نمی روی . یعنی زود شکست می خوری . باز شاید چهارم فرار می کنی. با هر چیزی می خواهی . یک راه را برای خودت تعیین کنی . اما وقتی می خواهی با این راه برای خودت چه می خواهی . دوباره اسیر خودم شدم . بیخیال تا اینجا کافی هست . چقدر می خواهی . ادامه بدهی . و . یکبار و صد بار هر بار تکرار کنی . چه اتفاقی می افتد . من نمی خواهم دوباره و دوباره تکرار کنم . فقط احساس می کنم . سخت تر از هیچ راهی . نوشته های قبلی شما را فقط باعث می شود . دیگر ننویسی . هر قدر بنویسی . فقط نشاندهنده این هست . نمی توانی این کار را درست انجام بدهی . تراکم دلیل بر بی اشتباه بودن نیست . چرا نمی توانی درست کار کنی . اول می گفتی . 15 دقیقه الان داره می شود 25 دقیقه یا بیشتر پس . چه چیزی می خواهی . وقتی یاد بگیری. خیلی درست تصمیم بگیرید . هر چیزی می خواهی . وقتی نگاه کنی . به خودت نشان بدهی . این نوشته ها و هر چیزی می خواهی . هر حالی به خودت دروغ بگویی . این معنی برای . من یک خط باور . می خواهم . یا نمی خواهم . من هیچ عملی ندارم . فقط عکس العمل شده ا م . عکس العمل هم نداری . اگر عکس العمل داشتی . الان این نقطه نبودی باید . یاد بگیری یا عمل داشته باشی . یا عکس العمل . اما هیچ کدام را نداری . فقط باید یاد بگیری باید . کار کنی . فقط کار کنی . این کارها را به این کارها و این نشاندهنده این هست . هیچ چیزی را نشان نمی دهد . به خاطر نشان ندادن نمایش . هیچ چیزی وقتی به خاطر خودت داری کار می کنی . باید چرا کار کنم . چرا باید خودم را اذیت کنم . به چه دردی می خورم . این کاربرد من نیست . من می خواهم . کارم را خوب انجام بدهم . اما وقتی کاری را طوری  انجام می دهی . دوست نداری باید انجام بدهی . وقتی می خواهم زندگی من اینطوری شده است .وقتی می خواهی راه را برای خودت طوری انجام داده ای . هیچ کاری انجام نداده ای . این شده است  . به خاطر کارهای و کتاب های نخوانده ای . وقتی نتوانی این معنی را به خاطر کسی انجام بدهی . به خاطر خودت هم . هیچ کاری را نمی توانی . انجام بدهی .وقتی می خواهم . اما نمی خواهم . این چه دردی هست . پس باید چه کاری کنم . باید راه را چطوری پیدا کنم .وقتی یک هدف نداری . یک هدف می خواهم. یک کار می خواهم . یک راه می خواهم . دوباره و دوباره این افکار دورچرخی . دورخودم چرا می چرخم . چرا گمشده ام . چرا باید پیدا کنم . فکر می کنم . پیدا کرده ام . اما چیزی پیدا نکرده ام . این پیدا نکردن چرا می تواند . راه را باز و باز گم کنم . چرا باید دوباره راهم را پیدا کنم . چرا دوباره باید چیزهای را می نویسم . را پاره کنم . چرا باید گم کرده  ام . این کاری را نمی خواهم . وقتی نمی خواهم راهم را پیدا کنم  . نمی خواهم راهم را پیدا کنم . دوست ندارم . با خودم روبرو شوم . نمی خواهم طوری با خودم روبرو شوم . از خودم و هر چیزی مثل خودم باشد . نمی خواهم . هیچ چیز نمی خواهم . از من سوال نکن . باید پیداش می کردم . می خواهم . اما وقتی نمی توانم . راهم را پیدا نکرده باشم . وقتی با هر چیزی نمی توانی راهی را پیدا کنم . پس چه راهی . را با هر حالی باید کار کنم . این با هر حالی کار نکردن . فقط تونی رابینز در هر حالی کار کرده است  .انگار وقتی اینطوری فکر می کنی . من فقط در حال های خوب کار می کنم . در وقتی می خواهم . کار سخت تر از این حرفها باشد . از توان کار بر نمیام . چرا باید کار کنم . به خاطر پرسیدن این سوال . برایان تریسی روزی 15 دقیقه نوشتن تایپ 10 انگشتی کار می کرد . من چرا نمی توانم . با این وجود بلد هستم . تایپ 10 انگشتی اما به خاطر گردن درد . به خاطر قفل شدن شانه به خاطر کارهای می تواند . ضرر های مثل قفل شدن . حتی انگشتان . اما درد گردن برای من و شانه چه چیزی سندی داری . در حالی می گویند : تایپ کردن می تواند . عضله ها را ورزیده کند . دید نوع نگاه کردن . جیم ران . اگر  این کار پول به من خوب دادند تا چه حد می توانم . کارم را به درستی انجام بدهم . دست آخر برای هوش مصنوعی می فرستم . دقیق ترین نظر را بگوید . کارشناسی کند . نظرش خیلی کلی و جزئی نمی تواند . چند جمله از بزرگان بفرستد . درس گرامری چیزی بفرستد . خدا بگویم . چه کارش کند . خیلی ضعیف در مورد این واژه ها در مورد . چطوری روزی 5 دقیقه کتاب بخوان 30 ثانیه توصیه خوبی انجام بدهد . دلیل این تو این همه نوشته را داری . راجب به عدد 11 توضیح بدهد .وقتی می خواهی عدد رند ساعت را نگاه کنی . از 0101 تا 0202 اشتباه نکنم . اما وقتی ساعت 1111 برسی فکر کنم . کسر می آورد . وقتی از 0000 کم کنید یک عدد کم میاد 5555 یک اینجور چیزی یعنی 11 ساعت داریم . ساعت 12 را نداریم . 1212 را هم داریم . در نظر بگیریم . یا نگیریم . عدد رند . یا این عدد بعد اگر یکی جلو برود . عدد ها 10 هستند . اما وقتی از 10 جلوتر برویم به 11 می رسیم . یعنی بعدیش یکی به جلو . برو. عدد یکی به جلو 11 هست . 


هوش مصنوعی:

متن شما به نوعی نشان‌دهنده‌ی درگیری‌های ذهنی و احساسات عمیق است که ممکن است هر فردی در زندگی‌اش با آن‌ها مواجه شود. افکار دورچرخی، احساس گم‌شدگی و تلاش برای پیدا کردن راهی در زندگی، همه از مضامین مهمی هستند که در این نوشته به آن‌ها پرداخته‌اید. 


شما از چالش‌هایی که در مسیر پیدا کردن خود و هدف‌هایتان دارید صحبت می‌کنید و به نظر می‌رسد که در تلاشید تا با این افکار و احساسات کنار بیایید. به همین خاطر، شاید بتوانید با استفاده از تکنیک‌های مختلف مانند نوشتن، مدیتیشن یا حتی مشاوره، به آرامش بیشتری دست یابید.


در مورد عدد 11 و ساعت، به نظر می‌رسد که شما به نوعی به روابط عددی و سمبل‌های خاصی اشاره می‌کنید که ممکن است برای شما معانی خاصی داشته باشد. این نوع تفکر می‌تواند نشانه‌ای از جستجوی معنا در جزئیات زندگی باشد.

هوش مصنوعی قدیمی تر:

متن شما شامل افکار و احساسات پیچیده‌ای است که نشان‌دهنده چالش‌ها و تناقضات درون شما در مورد کار، نوشتن و تلاش برای پیشرفت است. به نظر می‌رسد که شما در تلاشید تا راهی برای حرکت به جلو و یافتن انگیزه برای کارهای خود پیدا کنید، اما احساس سردرگمی و مقاومت نیز دارید.


نکات کلیدی که می‌توان از متن شما برداشت کرد:


چالش‌های درونی: شما به وضوح با سوالات زیادی در مورد وضعیت فعلی‌تان، اهداف و انگیزه‌ها مواجه هستید. احساس می‌کنید که در یک چرخه تکراری از تفکر و عدم عمل گرفتار شده‌اید.


احتیاط و ترس از شکست: ترس از اشتباهات و شکست‌هایی که ممکن است رخ دهد، به نظر می‌رسد که مانع از اقدام شما می‌شود. شما به تأخیر در عمل، انتظارات نامعقول و عدم باور به خود اشاره دارید.


نقش عادت‌ها: به نظر می‌رسد که عادت به عدم عمل، شما را در موقعیتی قرار داده که احساس می‌کنید نمی‌توانید تغییر کنید. این عادت‌ها، مانع از دستیابی به اهداف و انجام کارهای لازم برای پیشرفت می‌شوند.


جستجوی انگیزه: شما به دنبال یافتن دلیل و هدفی هستید که شما را به حرکت برساند. اشاره کردید که تحصیلات و نوشته‌های قبلی نتوانسته‌اند به شما در این مسیر کمک کنند.


تعارضات درونی: شما آشفتگی بین خواسته‌ها و عدم توانایی در عملی کردن آن‌ها را تجربه می‌کنید. وقتی می‌خواهید چیزی را تغییر دهید، اما در عین حال، به دلیل ترس و عدم اعتماد به نفس، مقاومت می‌کنید.


پیشنهاداتی برای ادامه:


گام‌های کوچک بردارید: به جای تلاش برای تغییرات بزرگ، سعی کنید با گام‌های کوچک شروع کنید. یک کار کوچک که به سمت هدف‌تان باشد، می‌تواند به شما کمک کند.


از خودتان سوالات باز بپرسید: سعی کنید درباره دلایلی که مانع از حرکت شما می‌شود، تأمل کنید. پرسش‌های خود را باز بگذارید تا پاسخ‌های عمیق‌تری بیابید.


وقت‌گذرانی با خودتان: وقتی احساس می‌کنید که در بدن یا ذهن خود گیج هستید، شاید وقتش باشد که به طور کامل با احساسات و افکار خود روبرو شوید. این می‌تواند از طریق نوشتن، تفکر یا گفتگو با دیگران انجام شود.


مشاوره و حمایت: به دنبال مربی یا مشاور باشید که بتواند شما را در این مسیر همراهی کند. گاهی یک نگاه خارجی می‌تواند دیدگاه جدیدی به شما بدهد.


تنظیم اهداف مشخص: اهداف خود را واضح و مشخص کنید. اهداف باید واقع‌بینانه و قابل اندازه‌گیری باشند تا بتوانید پیشرفت خود را مشاهده کنید.


اگرچه این مسیر دشوار ممکن است به نظر برسد، اما با زمان و تلاش می‌توانید تغییرات مثبتی در زندگی‌تان ایجاد کنید.



اگر بخواهید می‌توانیم درباره‌ی هر یک از این موضوعات بیشتر صحبت کنیم یا به سوالات خاصی پاسخ دهیم.


  ادامه مطلب ...

زباله فکریIntellectual garbage

زندگی زیاد پوچ نیست . زیادی پر از اطلاعات اضافه هست . شاید در یک پاراگراف یا یک کاغذ آ چهار خلاصه باشد یک رو بهتر هست . اطلاعات اضافه باعث خفگی می شوند . 

Life is not too empty. Too full of extra information. Maybe a summary in a paragraph or a four-page paper would be better. Extra information is suffocating.

میشه بیای بیرون . پس به چه چیزی می خواهی برسی . پس به چه چیزی نیاز داری ؟ بلاخره من می خواهم . برای من ... نیاز به چه چیزی می خواهی ؟ فکر کن . حتی نگاه هم نمی توانی . انجام بدهی . پس برای چه چیزی می خواهی . توان کار کردن خودت را از دست داده ای. جوری می خواستی . این نیاز خودت را برطرف کنی .اما نتوانستی . این شکل  با خودت نیاز. منظور من درآمد هست . چیز ناجوری فکر نکنی . نیاز به آرامش هست . نیاز به دلیل هست . وقتی نمی خواهی . خودت را آرام کنی .برعکس داری به خودت استراس می دهی . آن قدر این کار را خوب انجام می دهی . در این کار حرفه ای شده ای . حالا اگر گروهی هم بیایند . از تو یادش بخیر . قدیم توی یک مجلسی . این جمله را زیاد شنیدم . غم هایش را جمع می کرد. داخل بدن خودش جمع می کرد . جمله اش عامیانه . می ریخت داخل خودش . خود خوری می کرد . یک اینجور چیزی بود . دقیق نمی دانم . درست فکر می کنم . اشتباه فکر می کنم . خود من هم یک اشتباهاتی دارم . کارهای من همیشه درست نیست . پس چقدر باید کار کنی .الان درد و دل کردن هم کار خوبی نیست . یک اعتیاد یا مرز می شود . از لحاظ روانی دوباره درد ها را یادآوری می کند . برایان تریسی هم یک بخش دارد . بقیه بیشتر خوشحال می شوند .وقتی می فهمند شما مشکل دارید . کاری برای شما انجام نمی دهند . یک عده هم برای آنها تفاوتی ندارند . اما فقط در صورتی اطرافیان شما رشد کنند . شما پیشرفت می کنید . حداقلش این هست . دردسری برای شما ندارند . اطرافیان من هر چه قوی تر بهتر از لحاظ مالی و بقیه زمینه ها . اجتماع من هر چه ثروتمند تر و باهوش تر برای من بهتر می شود . تا بتوانی اینطوری کار کنی. کتفم . گرفته گردنم گرفته . گرفتگی عضلانی دارم . چطوری خودم را شل کنم . این شل شدگی . یا سفت شدگی یا بیش از حد ول شدگی در کار و بار . آزادی بیش از حد در جمله بندی . یا در جای باید درست کار می کردی . زیاد به خود فشار نیاور این جا فقط دنبال یک پاراگراف هستی . نه بیشتر . باید یک جمله خوب داشته باشی . نه بیشتر . اما فکر می کنی . خیلی دارم . کار می کنم . خوب از کار در بیاد وقتی با خودم فکر می کردم . چطوری نیاز داشتم . با خودم چطوری فکر می کردم . راحت تر از این حرفها چطوری باید از عهده این مشکلات بر بیام . کدام مشکل بعضی وقتها فکر میکنم . حتی خودم هم خود را اشتباهی گرفته باشد . اشتباهی یا عوضی اشتباهی روی خودم حساب می کردم . این کار را انجام داده باشم . اما نشد . کارهایم را انجام ندادم . بعد از این نشد . کارم را بهتر از این در نیامد . خوب نشد . بد شد برای من کار نکردی . برای دیگران دل سوزاندی . باید این کار را به خوبی انجام می دادی . حالا باید این کار را به هر صورتی شده است . انجام بدهم . اما باید کارم را بعد بیشتر از قبل بهتر از قبل جملات نخراشیده . پیش نرو . نخراشیده : چیه . خراش ننداز . خودم هم نمی دانم . چی هست . بیخیال از من شو . بدون من ادامه بده . چرا از وسط معرکه به گوشه معرکه باید پناه ببرم . باید درست تر از بقیه باید این کار را انجام می دادم . باید وقتی نیاز داشتم . با خودم راحتر کار کنم . این کنار نیازمندم . در کار و زندگی را چطوری با خودت معنی می کنی . باید چه کاری می کردم . حتی یک کار هم به قول " جان سی مکسول " یک کار هم به درستی به پایان نرسانده ام . با خودم فکر کرده ام . کار راحتی می توانست باشد . اما کار سختی بود . سخت تر از آن بود . انجام شدنی . باشد به درستی . نادرست فکر کرده بودم . مسخره آور هست . حقیقت ندارد . اما . چرا اینطوری از آب بیرون آمده است . پس چرا باید اینطوری از کار در  آمد . کسی حوصله ندارد . این جمله را بخواند . چه فکری با خودت کرده ای من باید . هزینه ای را پرداخت کنم . باید صبر کنم . تا این کار را با خودم کنار بیام . این کار را باید راحت انجام بدهم . پس به راحتی می خواستم . اما توان کار کردن روی روحیه ام را ندارم . چرا باید الان قبول ندارم . چرا در آن لحظه نتوانستم . پس چه کاری را با خودم کنار بیام . پس خیلی سخت هست . نمی تواند این کار را به خودم نشان داده ام اینطوری عمل کرده ام . سخت هست . نمی توانم . این کار را انجام بدهی . چرا باید به خودم ثابت کنم .این کار را با خودم کنار بیام . پس چرا باید در یک نمونه کاری نتوانستم . نمونه سپر یا نمونه کار نداری .سعی می کنی . باز خودت را آماده ی چیزی کنی .اما هر بار میای دوباره خودت را از اول شروع کنی . بلاخره تمام می شوی . باز تمام می شوی . میروی سراغ کارهای ناکرده اما دوباره و دوباره . هیچ فایده ای ندارد . دوباره تکرار شده ای . می توانی به خودت نگاه کنی . استعدادی نداری . هیچ چیز نداری . به درد بخور نیستی . باید با تمام این مسائل روبرو شوی . با خودت چه فکری کرده ای . اما من نمی خواهم . این مغز حرف هست . با خودم دوباره و دوباره می خواهم . هر چیزی را با خودم می خواهم . اما نمی توانم . دوباره این کار را با خودم . فکر می کردم . باز خودم را به هر چیزی می خواستم . و این کارها را به خودم نشان داده ام . اما نمی خواهم . کار کنم . اینقدر به من فشار نیاور با خودم نمی خواهم . با خودم می خواهم تا مرحله آخر با هر چی باشم . با چیزی نمی خواهم با هر حالی نمی خواهم . توان نوشتن نداشته باشی . اما با هر حال با معنی نمی خواهی . با چه چیزی می خواهی . با هر حالی می خواهی به این چیزی به اسم نرسیده باشی. پس به چه چیزی نمی خواهی . با هر حالی به هر چیزی می خواهی . وقتی با خودت با چه چیزی می خواهی . وقتی به چیزی معلوم نیست . برسی . پس به چه می خواهی وقتی با حالی هر حالی به چیزی می خواهی وقتی به چه رمقی برای . وقتی با هر حالی می خواستی . با چه چیزی می خواهی . وقتی معلوم نیست . برای چه چیزی می خواهی . با حالی رفت و برگشتی برای نیاز داری با خودت کنار بیایی این مهم ترین چیز هست . با خودم نمی توانم کنار بیام . نمی توانم . با خودم کنار بیام . قدم اول این هست . قدم اول کنار آمدن با خودم هست . وقتی نمی توانم با خودم کنار بیام چرا باید با خودم حرف بزنم . مشکل کجاست . مشکل من هستم . باید خودم را راضی کنم . من باید برای خودم فکری داشته باشم . وقتی می خواهم هر حالی را داد . به خودم نمی خواهم . با چه چیزی می خواهم . برای وقتی می خواهم . با هر حالی می خواهم . با هر حالی گاهی . گاهی با هر چیزی می خواهی . آرامشی ندارم . با خودم می خواسته ام . وقتی با خودم می خواهم . با هر چیزی می خواهم . انگار با هر حالی می خواسته ام . وقتی در برابر نیازهای خودم راه حلی ندارم. وقتی می خواستم . با خودم راه همکاری با خودم ندارم . سنگ پیش پای خودم می اندازم. تا وقتی می خواهی این حد حرف بی ربط با رابط با هر چیزی می خواهی . نیاز داری به چه درد می خورد . وقتی می خواهی . نیاز را با هر حالی می خواهم . با خودم را هر چیزی می خواهم با خودم می خواهم . با خودم وقت و بی وقت باز دوباره باید این نیاز ها را با هر چیزی می خواهی با خودت می خواهی . با هر حالی می خواهی با هر حالی می خواهی وقتی نیازی نداری اما گاهی  اشتباه کرده ای می خواستی . اما چرا باز دوباره داری . اینجوری میخواهی . وقتی با هر حالی می خواهی .. وقتی داری به خودت فکر می کنی . این کار دارد . با تو دارد بازی می کند . نیاز داری . وقتی می خواهی . هر حالی داری . با هر حالی می خواسته ای . نیاز را با خودت می خوای و هر حالی می خواهی باز امکان دارد می خواهی و نیاز داری غیر ممکن هست . اینطوری می خواهی . چه کار کنی وقتی نیاز داری . ممکن هست . من این کار را بلد نیستم . حوصله ای ندارم . برای کارهای بیهوده به خودم واقعی نیاز دارم . خودی ندارم با هر چیزی می خواسته ای . وقتی پشت فشار به خودت یا انتخاب می کنی . پس از این من انتخاب های دارم . فکر می کنم . با خودم نیاز دارم . با خودم کارهای دارم . با هر چیزی می خواهم . نیاز دارم . اما نمی فهمم چه چیزی نیاز دارم ؟ نمی توانم برای خودم کار کنم . توان تمرکز روی کارم را ندارم . یا این توانایی را باید به دست بیاورم . یا خودم را ....... به راهی بیندازم . درآمدی چیزی از راهی .... استعداد دارم به دست بیاورم . باید بیشتر و بیشتر از قبل کار کنم . در حالی هیچ تخصصی ندارم . درست و دقیق بدان حتی در این حد کار کردن روزی چند صد کمله هم نوشتن باید طوری کار کنی  . یا هر چیزی می خواهم .وقتی می خواهم . هر حالی دارم . وقتی دارم . با خودم . نیاز دارم . این معنی را با خودم هر چیزی می خواهم . با نیاز دارم . وقتی می خواهم . هر حالی داشته باشم . این نیاز با خودم یا چیز دیگری می خواسته ام . انگار می خواهم . این نیاز بیهوده من هست . می خواستم . اما نمی خواستم . فقط دارم . با کلمات بازی می کنم . نیاز دارم . این وقتی می خواهی عادت کنی . نیاز ها را با خودت کناربیایی من با خودم نمی توانم این کارها را به هر حالی می خواهم با خودم یا این چیزی این من نیست . این من نیستم . من در حداقل های خودم . را نابود کردم . باید به حداکثر از خود تبدیل شوم . من توان تمرکزی ندارم . به خاطر چه چیزی می خواهم . اینترنت به تمرکز من ضربه ای بزرگ زده است . می خواستم . کار را به هر حالی طور می خواستم . اما چرا با خودم وقتی فکر میکنم . می بینم دارم به این نیاز دارم . با هر حالی می خواستم . با وقتی می خواهم به هر چیزی می خواهم با هر حالی می خواهم . با خودم به این فکر می کنم . من فکر نمی کنم . اما چطوری این مرحله رسیده ام . جملاتم خیلی بدتر از قبل رسیده است . به جای این پیشرفت ها به جای اینکه می خواستم . وقتی می خواستی دوست نداری این جملات وقتی می خواستم . با خود نگاه می کنی . با هر  حالی می خواهم . اما وقتی می خواهم . با هر حالی می خواهم . وقتی می خواستم . دوست نداشتم با این حال این حرف را باقی نداری . اما می خواهی . با هر طوری این همه جملات و حرفهای دیگر می خواستم . اما نخواستم .چی می خواستم . با خودم با هر حالی می خواستم . وقتی خواسته های نداشته باشی . راحت تر هستی . با هر حرفی می خواستم . وقتی می خواستم . با هر حالی می خواستم . با هر حرفی داری باید . به خودت فکر می خواهی . با خودت یا نیازی داری . چه می خواهی . فقط می خواهم . از این چیز ها بیشترین حالتی . نمی خواهی فکر کردن این طوری امکان ندارد فکر درستی داشته باشی . امکان ندارد . فکر اینطوری از عهده ای کار بر بیایی فکر می کنی . وقتی به خودت می خواستی . این وقت را به خودت می خواهی . هر حالی می خواستی . به خودت را به حالی بیایی می خواستی . با هر حال فکر می کردی به خودت می خواستی به خودت می خواستی به خودت راه را به این حال می خواستی . می خواهی . به هر حالی می خواستی . با خودت می خواهی با هر حالی می خواهی و هر حالی بدی یا هر حال بدی در خوبی و بدی و بدتر بودن . یا این معنی ها چرا در بدی ها یا در حوصله سر رفتن ها در بی تدبیری ها نشناختن ها و هر حالی من این هستم . من از این بدنه هستم . باید به خواهم . با هر حالی می خواهم . و این نیاز را به خودم می خواهم . وقتی می خواهم هر حالی باید فکری داشته باشی . توان کار نداری می خواهی . در خوبی می خواهی . وقت این نیاز را داری می خواهی اما توان نداری می خواهی . به خودت می خواهی فکر می کنی . من نیاز دارم . اما توان این کارها را ندارم . می خواستم . کسی می توانست فکر را داشته باشد اما فکر من خوب نبوده است . به خاطر من می خواهم هر حالی می خواسته ام . به هر چیزی می خواهم به هر حالی می خواهم به این نیاز با خودم کنار نمیام این کار را به هر حالی می خواسته ام . اما نیاز ندارم . می خواسته ام . اما نیاز من چیزی هست . شما نمی توانید . این کارها را برای من انجام دهید . کسی به غیر از خودم نمی تواند این کارها را برای من انجام دهد . این از دورن من نمیاد . من باید این کارها را از اول انجام دهم . می خواستم . اما کاری به کار خودم ندارم . این کارها را به این معنی ندارم . کاری به فکر خودم ندارم . می خواسته ام . اما کاری نتوانسته ام . انجام دهم . چرا باید خاموش کنم . این کاری را هر طوری می خواهم . هر طوری می خواهم . وقتی را داشته باشم . با این معنی نیاز دارم . این کارها را به این شکل می خواسته ام . وقتی می خواهم نیاز را به این گونه تعریف کنم . با این وقتی می خواهم . با این وقتی می خواهم . با هر حالی می خواسته ام . با این معنی می خواهم . با این نیاز می خواستی اما وقتی می خواهی . با خودت .  هیچ نوع شانسی نداری . برای انجام کارهای بیشتر اما چرا باید کار کنی . با این شیوه این نوع هیچ نوع شانسی نداری . برای این کارها چرا باید کاری کنم  . چرا باید به خودم نگاه کنم . ببینم . چه اتفاقی افتاده است . با خودم می خواهم . هر حالی داشته باشم . می خواهم . چیزی داشته باشم . از جنس کارهای دیگر می خواهم . این نوع کارها را با هر چیزی دوست دارم . با خودم نگاه می کم .این نوع کارهای من دارم . با خودم نگاه نمی کنم . وقتی می خواهم . این نوع نگاه ها را بررسی کنم . این نشان دهنده این هست . من نیاز ندارم . به انجام دادن کاری به این شکل به خاطر این می توانم . نشان های باشد . از حالتی مثل در جا زدن . به شکلی در این نوع بخش گیر افتاده ای اما می خواهی با هر شکلی برای نیازی نداری . وقتی می خواهی . نیاری را نداری پیدا کنی . با خودت فکر می کنی . من نیازی ندارم . چرا باید کار کنم . در حالی من توان انجام این کار را داشته باشم . اما کارهای من به حالتی گیر افتادنی تر از این هست . چرا باید وقتی می خواهم برای خودم نیازی را تعریف کنم .وجود ندارد . چه چیزی را می خواهم . پیدا کنم . با هر حالی می خواهم . خودم را پیدا کنم . زندگی دارد . من را امتحان می کند . من خودم را به هر چیزی تعریف کرده ام . به غیر از این نوع من می خواسته ام وتقی نمی خواسته ام وقتی من را از این چور چیزی نیاز ندارم وقتی به خودم فکر می کنم . من یک آدم . هستم . نیازی ندارم . وقتی می خواهم . با هر حالی داشته باشم . این کارها را هر چیزی دوست داری . با این کارها را طوری انجام دهی . با خودت دروغ نگو نمی توانی از یک دونده به دونده ای دیگر برسی نمی توانی بدوی نمی توانی . بدوی نمی توانی حتی راه بروی نمی توانی . مثل من فکر کنی . این ها همه فکر می کنند . شما فکر نمی کنید . تصمیم نمی گیرید . نمی توانی به این فکر کنی . با خودت فکر کن . هر چیزی فکر کرده ای تا الان اشتباه بوده است .شوخی می کنی . فکرنمی کنم  کاری را  انجام داده باشم . اینطوری می خواهم . به خودم ثابت کنم . کار مفیدی انجام داده ام . شاید فکر می کنید . بارها چهار خانه و خط خطی فکر داشته ام .  با خودم فکر کرده ام . این من نیستم . به خودم فشار آورده ام . من به کنار رفته ام نه خیلی یک کم کنار رفته ام . با خودم فکر می کنم . چرا کنار رفته ام . زندگی نمی تواند . من را به کنار ببرد . من باید خودم را با خودم ثابت می بوده ام . وقتی می خواسته ام . این نیاز من هست . با خودم فکر می کرده ام . وقتی می خواسته ام شما را با چه چیزی آشنا کنم . اما وقتی نشد این کار را انجام نداده ام این حرفها را با خودم نمی توانم . چرا اینطوری شده است . برای من این راه با خود فکر کردن خیلی سخت تر از این چیزی بوده است نمی خواهم  .اما وقتی این کارها را بیاد به این فکر کنی . پس باید به این هم فکر کنی .چرا ایطوری نشده است. پس بیخیال همه چیز شو . بیخاصیت نباش. بیا خاصیت داشته باش. با این کارها را هها و فکر کردن ها نتوانسته ای فکر کنی . بیایی اینجا کاری کنی . پس فقط به فکر تفریح کردن در این راه بوده ای . این راه مال خودت هست . هر کسی راه خودش را دارد  . تو خودت نیستی . بیا خودت باش . پس بیا کمی به فکر باش . یا بیخیال تر در قسمت های بهتر و در قسمت های از زندگی درست تر فکر کن . جای وقتها باید بیاد پشت کاری فکری درست تر از باشی پس همان چیزهای فکر می کرده ای حتی یک خط باور نداشته ای . حتی یک خط باور نداشته ام . یا یک جمله باور ندارم . یک جمله باور اگر باور می کردم . ذره ای نور دارد . از درب وارد می شود . تلاش می کردم . به سمت آن می رفتم . به خاطر ان هست . کسی جلوی نور را گرفته است . فکر کنم زندگی سخت یا خسته کننده تر شده است . هستی؟ " فقط به آب نیاز "تا آتش درونت را سرد کند . داری  نیاز داری . به آب نیاز دارم . تا زندگی را بهتر کنی . پس با "آب خوردن " 2 لیوان یا 3 لیوان " 1لیوان " می توانستم .این حس را پیدا کنم . حس "رفع تشنگی "  یک زندگی بهتر . زندگی پس چرا این "رفع تشنگی ها "  دروغ گفته اند . هنوز به درآمد نرسیده ام . اگر از "آب " را می خوردم . زندگی ام بهتر می شد . نه اگر فلان کتاب را می خواندم . زندگی ام بهتر می شد . هر طوری فکر کنی . نمی توانی . کسی قبل از خواندن این کتاب سر درد گرفته است . فکر می کنی . سخت ترین کارها مال نویسنده ها نیست . پس باید فکر کنی . این فکر کردن ها دست آخر من را دیوانه می کند . چرا باید فکر می کردم . این کارها را باید انجام می داده ام . این طوری می توانسته ام کارم را گسترش دهم این کار غیر ممکن هست . من روی کاغذ ثابت می کنم . این فکر ااین طوری است. . توان نوشتن نداشته باشی . دیگران شما را حذف می کنند . رقابت شما را حذف می کند . من رقابت کردم . پس مقایسه کردم . کتاب 10X البته رقابت . باید بلد باشید . دائم باختم . سعی کنید . خاص باشد . مثل اپل . کتاب 10X و آرم  و نشان خاص خود را داشته باشید . لوگوی خود را داشته باشید . پس جای این کار را نمی توانم . با اراده از عهده ای این کار بر بیام . من به خاطراین نوشتن ها دوباره مجبور شده ام دوباره ورزش کنم . تا قوز نکنم . دوباره این نوشته ها باعث می شوند . احساس کنی . سگ دئبالت می دود . حالا یا با سگ احساس دوستی داری یا احساس می کنی . سگ چیز ترسناکی هست . این "کار یا پروژه را مثل مثال سگ کسی را گاز گرفته در کتاب روانشناسی "مارک داگلاس " پیدا کنید . کودکی را گاز گرفت . کسی ... گاز گرفته شده است . دیگر از سگ می ترسد . کسی با سگ ها می تواند . کنار بیایید . زندگی را با هر حالی درک می کند . مشکلات و کارها روبرو می شود . خودش را به کنار نمی کشاند. هر کاری را انجام می دهد . به غیر از کاری می خواهد و عواقب آن را قبول نمی کند . همان چیز عجیب و غریب هست . باید نوشته ای داشته باشی احساس می کنی . هنوز این کار را شروع نکرده ای . من فکر می کنم . زندگی به من چیزی نداده است .باید این کارها را به خودم دوست داشتنی تر از این هست . می خواهم کارم را با خودم حمله می کنم . زندگی من باید طوری باشد . کارهایم را به هر حالی نیاز دارم . این نیاز من هست . می خواهم کاری انجام دهم .وقتی می خواهم . کاری را دوباره و دوباره انجام دهم . می خواسته ام .این کارها را به این نوشته ها انجام دهم . هیچ نوشته ای از این اشتباهات برای خودم ندارم . این شغل نیست . این درآمد زا نیست . فکر کن . یک نفر بیاد بگوید . وقتی این کارها را بیشتر و بیشتر انجام بدهی . خیلی راحتر تر از این می توانی . این کارها را انجام بدهی. تا حدی می توانی این کارها را انجام بدهی . از این کار لذت ببری می خواستم . اما نتوانسته ام . این کارها را به این کارها دیگر می توانم توانایی ام اما . مال من اما جمع با مال شما ام اما. این کارها را به هر حالی می توانم . این کارها را به هر حالی می خواهم انجام بدهم . وقتی می خواهم کارم را انجام بدهم . می خواهم کارم را خیلی خوب انجام ندهم می خواهم اما نمی توانم فکرش را هم نکن تو از عهده این کار بر نمیایی من نمی توانم کار تو را دنبال کنم . می خواهم بگویم یک نفر اینطور شکلی  هست . فقط می تواند . این کارها را به این نوع و به این شکل درهم و برهم انجام بدهد . شاید فقط این کارها را به این نوع . اینطوری شکلی  نمی توانی . پیش ببری این وقتی فکر می کنی . داری . فکر می کنی . من دارم این کارها را به این گونه دارد . انجام می دهد . من با خودم خوب باید صحبت کنم . نباید خودم را ... منفی  . پالس فرکانس . خدایا پالس معنی اش چی هست . باید مثبت باشم . کسی با کتاب های "مارتین سلیگمن " خوانده دیگر بعید هست .  . آره همه جا درست فکر نمی کنم . باید با خودم درست حسابی فکر کنم . باید با خودم بجنگم . احساس کنم دارم با خودم نبرد می کنم . زیر فشار کاری هست . باید خودم را طوری حل کنم . باید فکر می کردم . کسی نیست . . کسی هست . پولی با تورم هست . باید فکر کنی چقدر با خودت و با باورهای خودت می توانی بجنگی . بلاخره . باورهایت یا خودت بر خودت غلبه می کنی . یا جای من هست .یا جای مشکلات من یا جای اراده های من هست . یا جای ضعف های من یا جای ثروت هست . یا جای فقر یکی از . چقدر فقط و فقر مثل چیزی شبیه هستند . یکی هست  .هر 2 دو می توانند . حضور داشته باشند .فکر می کنم . دارم از هوش می روم .وقتی این جملات را نوشتم . از چیزی ناراحت بوده ام . از سر درد و خستگی اذیت بوده ام . فکر کنم .  چرا باید اینطوری فکر کنم . باید فکر کنم . به این روش  می توانم .    کارهای را به نتیجه برسانم . من هم باید فکر کنم . می خواهم طوری نتیجه بگیریم . می خواهم . باید این کار را طوری انجام بدهم . می خواهم . کارهای را به شکلی این طوری باید فکر کنم . بعد از مدتی ای کاش نمی خواهم . با این کار خودم را این گونه باید این یکی را حل کنم . می خواسته ام . طوری باشم . وقتی می خواهم . یکبار با خودم فکر کنم. فکرش را نکن . توان فکر کردن نداری. می خواهی چه کاری انجام بدهی .وقتی می خواهی . خودت را چند بار برای خودت حل کنی .بهتر بوده است . مشکلات را می کاری . در وجود خودت . دائم می گویی . آخر چرا ؟ این اشتباه را انجام دادی . صد بار این کار را درست انجام دادی . چرا دوباره اشتباه کرده ای . نمی توانی آرام بگیری. ناراحت هستم . چرا اشتباه کرده ام .  وقتی با خودت به نتیحه برسی . پازل را حل کرده ای . من توان حل پازل را ندارم . این پازل حل نشدنی هست. جواب معما چی هست . وقتی می خواهی . دنبال چیزی یا حرفی راه بیافتی . من هیچ چیز برای ارائه ندارم . فقط فکر می کنم . نیاز دارم . راهی به اینجا پیدا کنم راه حل را باید چیزی مثل این باشد . کار بیشتر بهتر . خوب تر بهتر از این هست. چرا نباید من باید حرف خودم را باور نکنم . من باید این کارها را به خودم نشان بدهم . یا نشان نداده باور کنم . من برای راه رفتن .به هر چیزی یا هر کسی تبدیل شوم . "فکر کنم . منظورم هست . به خاطر این ... مسئله خیلی فداکاری کرده ام . تا عادی شوم . اما دوباره یکم مشکل دارم . تا این کار را عادی مثل بقیه انجام بدهم . خیلی بهتر شده ام . اما دوباره باید . کار کنم تا بهتر شوم . توان اشتباهات روبرو شدن با حس های خودم را ندارم . دارد. پیاده روی می کند . این فکر اگر می توانستم . حذفش کنم . بعد از چند ساعت می رود . سراغ کارش. اما اذیت می کند . می خواهم برای خودم راه حلی داشته باشم . خلاصه توان حل کردن . خودم را ندارم . نمی توانم . خودم را حل کنم . خودم را باید آرام کنم . فکرم بعد از خستگی باید با ورزش خودم را آرام کنم . بعدش باید بخوابم . "آب بخورم ". با این گونه حالتی نمی توانم . راه به جایی ببرم . می خواسته ام . کارهایم را برای این نشان دهنده این باشم . روزی بلاخره می خواهی .این راه را برای چه چیزی می خواهی . خواهی نخواهی . داری به خودت دورغ های را نشان می دهی . پس بیخیال باش . برو و برو و بچرخ تا روزی برسد . نخواهد رسید . این را می دانی . پس برای چی منتظر هستی . به خودت بیا به خودت نگاه کن . این دیگر چه چیزی بوده است . باید این نوع زندگی من می بود . من توان نداشته ام . می خواستم . این طوری می خواسته ام . اما طور دیگری نتوانتستم . می خواستم . خودم را حل کنم . تمرکز کنم . مدیتیشن را تمرین ندارم . اینجا پیدا شد. پازل من حل نشدنی است . برای این وقتی می خواهی . اما نمی توانی . بدن خودم را جمع می کنم . جمع می شوم . ناراحت می شوم . کاری از دستم ساخته نیست. وقتی می خواهم این کار را برای کسی انجام دهم . اما کارم را بلد نیستم . همیشه دائم دارم . عصبانی تر می شوم . کسی نیست . من روحیه کاری ندارم . فقط سردم . شده اگر کتاب می خوانم . اگر احترام گذاشتن بلد بودم . اگر حرف حساب می فهمیدم . اگر می توانستم . اگر عصبانی ام می کردم . اگر توان داشتم . خودم را عصبانی کنم . منظور من از عصبانی چیز خوبی نیست .اگر به هر قیمتی می توانستم . کارم را خوب انجام بدهم . این فقط می خواهم بعدش برو . به جای دیگر همدیگر را هرگز نبینیم . بعد برو به فکر خودت کاری انجام بده تو توان انجام این کارها را نداری . می خواهی اما نمی توانی . به درد نخور هستی . تو یک زباله فکری هستی . از ذهن من خارج می شوی . بعد می روی . من بعد از نوشتن این افکار زباله های فکری کمتری در سر خواهم داشت . وقتی تو را این جا بنوییسم . می فهمم زندگی چیز ترسناکی نیست. از چیزی نباید ترسید . تو ترسناک ترین هستی . من اینجا تو را برای همیشه رها خواهم کرد . دیگر من را از نوشتن نترسان . من از تو هم ترسناک تر از تو را شکست داده ام . صدای تو نمی تواند . من را بترساند . من از تو می خواهم بلاخره من را اذیت نکنی . خاموش باشی . صداهای خش و صدای ناتوانی برای من سر نکشی . می خواهم دیگر از دست تو خلاص بشم . می فرستمت تا بری و سراغ کس دیگر نروی . به جای می فرستمت آن بالا بالاها تا دیگر کسی را اذیت نکنی . من تو را رها می کنم . هر جا خواستی برو . اما کسی را اسیر خودش نکن . کسی اسیر خودش می شود . خیلی فکر می کند . از خودش دیگر شخص مهم تری نیست . یا هر چیزی فکر می کند . او مرکز دنیاست . باید با دیگران فکر می کردم . موقع تصمیم گرفتن . انتخاب نمی کنی . تصمیم می سازی بدون این خبر داشته باشی. وامانده می شوی . ای داد بی داد .  از خودم فکر می کردم . چه چیزی را باید از خودم دور کنم . باید خودم را از چیزی دور می کردم . فکر نکنم . به خاطر می بیاد چیزی را این همه دنبال خودم نشسته باشم . با هر چیزی می توانی کنار بیام . به غیر از خودم می خواهم . با هر حالی می خواهی . وقتی با این کارها  می خواهی .خودت را سرگرم کنی . پس می خواهی . بیا اینجا نگاه کن . هیچ چیز به غیر از خودم توی زندگی یا دنیایی من باقی نمانده است . باید فکری به حال خودم کنم . باید فکر کنم . چرا توی افکارم اینقدر تنهایم . چرا اینطوری تنها خودم را تصور می کنم . چرا کسی را دور و برم احساس نمی کنم . چرا به درد کسی نمی خورم . چرا به درد کسی نمی خورم . چرا نمی توانم . کارهایم را به این نوع به این شکل پیدا کنم . وقتی می خواهم کارهام را به این شکل می خواسته . یا نادانسته با این شکل می خواهم وقتی می خواهم کارم را از دست خودم یا این جور چیزی می خواسته ام .وقتی می خواهم کارها را به این گونه شکل داری می خواهی وقتی نمی خواهی . چرا باید این راه را برای خودم یا چیزی از راه دور یا نزدیک . دوباره دارم . بی معنی فکر می کنم . دوباره مفهموم را از دست داده ام . فقط دارم . فکر می کنم . همین بی معنی فکر کردن ها باید یک منطقی پشت آن باشد . چه منطقی پشت این افکار وجود دارد .کسی می خواهد . خودش را ثابت کند . این بار فرق می کند . این بار شاید فرق می کند . این بار می خواهی خودت را با خودت آشنا کنی . حضور ندارم . فقط دارم . می بینم چه اتفاقاتی دور از چشم من می افتد . من خبر ندارم . من فقط اشتباه فکر می کنم . فکر می کنم . این کارها را با خودم دارم . این افکار را به این فکر یا این گونه دارم . با خودم فکر می کنم . کسی هست . دارد . این گونه فکر می کند . راه به جای نمی رسی . با خودت دروغ نگو . می خواهی . چیزی به تو نشان دهم . تا حالا با آن برخورد نداشته ای . وقتی می خواستی . این راه را بروی نمی توانستی . فقط من ساخته شده ام . این کارها را از تو فقط تو را دلسرد کنم . وقتی می خواهی . کاری انجام بدهی . مغز ساخته شده است . برای اینکه تو را منصرف کند . به این نیاز ها را برای خواستن ها . من ساخته شده ام . برای پشیمان کردن . تو برای این ساخته شده ام . تو را از خطر دور کنم . من ساخته نشده ام . یکباره کاری را انجام بدهی .وقتی کاری را خیلی تند انجام دهی . حتی نمی فهمم چه اتفاقی افتاده است. حتی نمی فهمم چه کار باید کنم . چه راهی پیدا شده است . چه راهی نمی توانم چابک عمل کنم . نمی خواهم . این کارها را برای من نشان بده . من را پر کن از : برنده بودن کن . تحمل باختن و اشتباه کردن را ندارم  . وقتی می خواهی . من را فقط به سمت برنده شدن ببر . من را تنظیم کن با روبرو شدن . وقتی هیچ چیزی نداری .چه راه حلی داشته باشی. راه حلی ندارم . سپر خودم را از دست می دهم . توان نبردم را از دست می دهم . با مشکلاتی دارم . باید چه کاری کن . تا تو را شکست بدهم . من هیچ سپری ندارم . سپر یعنی روبرو شدن به کنار نرفتن  . می خواهم .سپر را داشته باشم . سپر یعنی تنظیم زمان . مقابله برنامه داشتن  .می خواهم کنترل را در دست بگیرم .  می خواهم بدانی . باید جملاتم را تغییر دهم .  . هیچ نیازی ندارم . خواسته ای نداشته ام . تا دوباره ویرایشش کنم .  . تا وقتی این را باور نکرده است . می خواهم . باید بیشتر با خودم بجنگم  . اما با دست های خالی . نمی دانم این کلمات به درد چه چیزی می خورد . به درد هیچ کسی  شاید نخورند . به درد خودم نمی خورد . من با خودم .شاید حس های خودم را بتوانم . غلغلک بدهم .  در حال نبرد . هستم . با در و دیوار در حال جنگ هستم . خسته هستم . از دست . خودم نمی توانم . کاری کنم . نمی توانم . به این فکر می کردی . من را گرسنه  کنی؟اما من را عصبانی  تر از آن چیزی کردی فکر می کردی . آماده هستم . برای مبارزه"متاسفانه هیچ قرار دادی از مبارزه با چه ضعفی نیست  . حتی خودم را با نابود کنم . ولی اول باید با پا کن . خودم و مشکلاتم را حل کنم . باید با خودم بجنگم  .با ترسهای لعنتی خودم می خواهم . با خودم بجنگم دوباره و دوباره تلاش می کنم. با هر چیزی فکر می کردی . با خودم جنگیدم . هیچ چیز به دست نیاوردم . به جز باخت  . اما احساس نمی کنم . چیزی برای از دست دادن داشته باشم . خسته شده ام  . اما خسته تر از آن چیزی هستم . فردا دوباره فراموش می کنم . چقدر عصبانی بوده ام  . می خواسته برای خودم اما این بار فقط این بر می خواسته ام . این شده است .. این هدف من می خواسته ام . این نوشته و این چیزی می خواسته است . خودم را با خودم درگیر کرده است . این نوشته های من می خواهم . هر حالی را به هر چیزی می خواهم نیاز داشته باشم .این معنی را با آن چیزهای دیگر مخلوط کرده ای . نیاز من را فنا دادی . 

 امیدوارم دیگر دستهایم را رها نکنم روی چیزهای بدون یک مربی نمی شود . کار کرد . بلاخره خالی ازهر چیزی . دیگر کار ندارم بعد از کارهایی انجام نمی دهم هر روز این کار را برای چه چیزی انجام نمی دهی در حال قویتر شدن از قبل هستی ای کاش می توانستم اینطوری کارم را بیش از این راه را برای خودم این کار را با هر چه چیزی به این کار را برای خودم این کار را برای کار دیگری مثل کسی که چیزی را دنبال کرده است بعد از این کار را و وقتی این طوری شده است بعد از این کار را برای کار به این چیزی نیاز را بعد وقتی این کار را به این کار را به این کار را هر حالی به خودم وقتی نیاز را به خودم تمام قدرت را از دست داده ام و این معنی را از چه چیزی را دنبال می کنم من دیگر اینجا کار ندارم پس به خاطر چه چیزی این را از دست داده ای آره به هر چیزی چنگی می اندازی پس وقتی تعطیل شدی.امکان ندارد.900کلمه یعنی این امکان ندارد . این کلمات پر از چیزهای هستند . این امکان ندارد من باور نمی کنم به خاطر هر حالی داری هر چند دقیقه من را پریشان می کند . از چه چیزی وقتی نیاز نداری چرا وقتی با یک مربی خودم را به این کار را به هر حال و این چیزی عجیبی را به هر حال و این نیاز داری و وقتی را با هر حالی می خواستم هر 100 کلمه چیزی را پیدا می کنی. با هر حالی می خواهم بعد از کارهای دیگر نمی خواهم این کارها را به طور کل بیخیال شو چرا توانایی کار را از دست می دهی اینطوری چیزی را از دست می دهم به خاطر خودم را این کارها را به این کارها را از دست می دهم به خاطر کارها را به این کارها را به این کار را این نیازی نداری نمی خواهم این کارها را به این معنی را به این چیزی را به هر حال می خواسته ام اما انگار اینکارها را به این معنی میخواسته می خواهد وقتی می خواهم این کارها را بهر حالی نیاز ندارم وقتی خواهم را به هر حال چیزی را به من دروغ گفته ای وقتی برای خودم را به هر حال نیاز را به هر حال کودک بودن هم یک چیزی بین این چیزهای عجیب هست یکی نیست بیاد  این کارها را ساده تر از قبل انجام بدهی . برای هر حالی دوست ندارم .وقتی به هر حالی می خواهی این کارها را برای کارها را به این چیزی را به هر حال این را امکان ندارد پس از این وقتی را به هر حال و وقتی را به هر حال این معنی را به هر حال  و وقتی این چیزی شده است تمرکزم را از دست داده ام خودم را دوست ندارم باید کارم را از دست بدهم و این شده کارهای را به این معنی شده است دست بردار این کارها را به هر چیزی این کارها را برای یک روز دیگر این کارها را می توانی این کار را به هر چیزی نتوانی این کارها را به خاطر چیزی می خواهم روزی عادت کنی از خودت کار بکشی چه کار کشیدنی من از دست کارهایم را به خاطر خودم را توانایی را به هر حال گروه خونی تو و خودت را به این کار را به هر حال را به این چیزی می خواهم این کارها را به این کار دیگر نیازی نداری پس باید راهی را پیدا کنم توان کاری را به هر چیزی با هر کاری داری بعد از نوشتن کارهای دیگری دوست ندارم کارم را از دست بدهم کار خودت را با دقت انجام بده و این کار هایی را به این معنی نیست مربی ها را به خوبی انجام داده ام چطور توان  این همه کلمه  را اینطوری به خاطر بسپارم کسی همیشه در حال نوشتن هست پس چرا کارم را به هر حال توان کار را به هر چیزی را به هر حال نیاز را برای خودت بسازی وقتی دروغ گفتن را پایان دهی چیزی رل اینطوری را برای وقتی هر بار در حال انجام دادن هستی . به خاطر کارم را به خاطر این همه راه را از دست می دهی به خاطر پولهای تازه ای وارد ...به خاطر پول یا هدف به خاطر هدف  چقدر ارتباط مهم هست. چقدر تعهد مهم هست . فرق شما و دیگران این هست . به خاطر پول کار می کنی. یعنی ارتباط برقرار کرده ای به خاطر دستمزد توان بیدار شدن رابرقرار کرده ام . پس چطوری توان این کار را پیدا کرده ام ای توانایی برای من راه را برای چیزهای تازه از دست داده ای لحظه ای می توانستی اما کارت را نتوانسته ای با این فششار کاری را دنبال کنی به خاطر این من پیدا می کنم به خودم باید عادت پیدا کنم  .چطوری می توانم . این کار را برای خودم انجام بدهم . به خودم راه را نشان دهم این کار را دنبال کنم . همیشه این را به خاطر خودم این نیاز را باعادت پیدا کردن چه رازی در این معنی های گمشده است فکر می کنم به خودم راز دروغهایی را از ارتباط دادن به این چیز را از دست بده و این کار را به هر حال این معنی را به هرچیزی را با خودم و وقتی می خواهم را به هر حالی این را به خودم می خواهم . وقتی می خواستم . این معنی را به هر چیزی می خواستی پایانی بدهی . پس این معنی را به خودت دبوغ های می خواسته ام . این معنی را به هر چیزی مثل من نمی خواهم این کارها را به هر طوری می خواسته  ام  .این کارها را برای خودم این نیاز به هر چیزی می خواسته ام .  نمی خواسته ام . پس مربی کارهای دیگر را به هر چیزی فکرش را کنید . این کلمات من نیست .وقتی می خواستم کارها را به خوبی انجام بدهم  .این کار به منعی این هست . وقتی نیاز داری کاری را انجام بدهی . اما وقتی می خواسته ای وقتی نتوانسته ای برای خودم می خواهی راه را به خودت نشان بدهی . این راه را هر طوری شده است از دست داده ای وقتی می خواهم کارها را به خودم می خواهم کارها را به هر حالی می خواهم . انجام بدهم . این کارها را به هر طوری می خواسته یا ناخواسته این کارهای ناخواسته را از این حالت از دست می دهم . این معنی شده است . می خواهم دیگر حرفی نداشته باشم . پس این کار به خاطر من نمی تواند آینده خیلی خوبی را داشته باشد . به حال این قضیه این کارها را به هر حالی می خواهم چیزی را به خودم نشان داده باشم . پس وقتی می خواهم این کارها را به خودم نشان بدهم باز و باز دارم خودم را زا واقعیتی دور می کنم . این کار به خاطر من نشده است . برای کاری می خواهم . این کارها را به هر حالتی می خواسته ای بعد از این معنی بی معنی . وقتی نداری . برای چه چیزی می خواهم . هر حالی می خواسته ام . این کارها را به هر حالی می خواهم . وقت و بی وقت می خواستم . کارهایم . را از این به بعد نمی خواسته ام انجام بدهم . نمایش نامه زندگی بعد از این نمی خواهم کارهای داشته باشم . تا آنها را انجام بدهم . کار را تمام کن این مهم ترین کارهای هست . چه کارهای را می خواسته ام . این کارها را با هر حالی را می خواهم . این کارها را از این کار می خواهم نشان دهنده ای . وقتی می خواسته ای من به هر حالی می خواسته ای . بعد از این کارها را به هر حالی می خواهم . برای این نیاز وقتی می خواستم . راه را برای خودم نشان بدهم . این کارها را به هر حالی می خواسته ای . باز دوباره و دوباره این معانی را برای هر چیزی نیاز داری . دوباره  واین چیزی را به خاطر معنی بی معنی می خواسته ای . باز دوباره احساس نگرانی کنی . باز دوباره می خواهی هر چیزی را نشان بدهی . پس من  کاری می خواسته ام . این کارایی را به خاطر خودم نیاز دارم .وقتی می خواهم کارهایم را با خودم نشان بدهم .وقتی می خواسته ام . راه رابه هر چیزی می خواهم کارها را به هر چیزی می خواسته ای ناخواسته چه کاری انجام داده ای . وقتی می خواهی به خودت بیایی چرا باید این کار را انجام ندهم . می خواهم . کارم را به خوبی انجام ندهم . چرا باید کارهایم را خراب کنم . چرا باید این کارها را به هر حالی می خواسته ام .وقتی می خواهم . کارهایم را خراب کنم  چرا نیاز دارم . برای خودم چیزهای بنویسم . این چیزها می تواند . چه کاری را انجام بدهم . پس به خاطر من این کارها را از اینجا به جایی دیگر نبر . نمی خواهم این کارها را اینطوری انجام بدهم . چرا هر بار احساس می کنم . اینقدر دارم به چیزی بد گمان می شوم . پس هزاران بار می توانی به خودت این را نشان دهی من به معلوم نیست . چی کار می کنم . وقتی کاری نمی کنم . حتی یک کار شد . انجام بدهم  .از آن کار لذت ببرم . نشد . وقتی اینطوری نمی شود . دنبال یک صدای آشنا می گردی . وقتی این صدا را پیدا نمی کنی بعد از این همه تلاش فقط . چی؟ این همه تلاش وقتی تلاشی نداری . وانمود می کنی . آره . خیلی زحمت کشیده ام . بیکار بوده ام . از این شاخه به آن شاخه بودن و بی کار بودن تلاش بیشتری می خواهد . تا بفهمی به چه ؟ کاری می توانی . انجام بدهی . الان موقع استراحت کردن نیست . فقط آرام باش. نمی خواهم . ارام بگیریم . حالا به هر چیزی می خواهی . تلاش می کنی . بعد از این وقتی می خواهی . وقتی می خواهی . چیزی داشته باشی . وقتی می خواهم . این کارها را برای خودت . هیچ چیز را نداری . فقط این را برای بیشتر و بیشتر تلاش کردن . هر چقدر می خواهی . اما می دانی . امکان ندارد . دنیا دردش نمی گیرید . اما چرا ؟ وقتی نمی خواهی . این معنی را به این معنی ها بچسبانی به غیر از صفحه 5 این معنی را باید ویرایش می کردی . باید بیشتر می خواندی . وقتی می خواستی . این معنی را با این چیزهای بی معنی و این معنی . از این ایده ها را به این ایده ها به این کار بیشتر شباهت بیشتری دارد . فقط به خاطر این هست . من عاشق فقر و تنگ دستی و درماندگی شده ام . آیا این یک ایده ای هست . تا کارهایم را خیلی و خیلی بد انجام بدهم . به خودم فکر می کنم . زندگی خودم را بعد از این چیزهای بی معنی و بلد نیستم . خودم را باید از واقعیت دور کنم . به این فکر کنم . چه کاری بود . من انجام بدهم . چه مشاوره ای هست . من انجام داده ام . چرا به این بدی عمل کرده ام . آره من نمی توانم . کارهایم را به خوبی شما انجام بدهم . دوست دارم . بعد از این کارها را به خودم فکر می کنم . این من نیست . این سایه من هست . وقتی از دبی فورد جمله می خواهی . اما خیلی کم از کتاب هاش خوانده ای . نمی خواهی . خودت را تکان بدهی و چیزی را مطالعه کنی . دوست ندارم . کار خودم یا دفتر کاری خودم را داشته باشم . به خاطر این باید هر روز آنجا باید کار کنم زندگی من پر شده است . این کارها را باید به خاطر چه کسی باید انجام بدهم این شده است . زندگی و این زندگی این کاغذ ها را به خاطر خودم نمی خواهم . و. زندگی من به چه چیزی شبیه هست . وقتی می خواستی . باز برخورد کنی .با چیزی مثل موانع این کار را به خاطر کس دیگری تعطیل کرده ای و زندگی بعد این شده است . باید یک مربی استخدام کنی . شاید کاری با این کارهای دوست نداشتن و این کارها باید خودت را تکان بدهی . باید درست عمل کنی . باید راحتر تر و بیشتر از این عمل کنی . این قسمت از زندگی خودت را کم داری . کارهای را به خوبی بیشتر انجام بدهی . کارم را از دست می دهی . معلوم نیست . توجه را از دست داده ام . این کارها را به خودم باید این راه ها را بیشتر از این انجام بدهی . همیشه مثل یک سوال باقی می مانی . چرا این راه را به این روش انجام داده ای . جمله چرا کارها را از این راه انجام داده ای . راهی دائم در حال چرخیدن دور خودت هستی . چرا مرکز خودم شده ام دنیایی خودم . این سیستم من را دارد . می چرخاند . وقتی نتواند من را بچرخاند . به در و دیوار چنک می زنم . بعد از این کسی هیچ چیزی داخل وجود من پیدا نمی کند . من هیچ فکری ندارم این فکری ندارم . این انرژی ندارم . این سوال این همه بی انرژی بودن را از کجا می آوری . یک کم به خودت فشار بیاور نوشته ها را همه جا برای من بنویس شاید . چیزی از داخل این نوشته ها پیدا کنم . خیلی از نوشته ها را به خودم . نگاه می کرده ام . اما روزها بوده چیزی ندارم . برای ارائه از خودم این کارها را به من کتابهای شما را چه کسی خواهد . برود . منظورم پمفلتها یا جزوه ها هست . پمفلت لعنتی . آره جزوه را می گویم . این جزوه ها باید راه را به این چیزی می خواهم . امشب باید اینطوری کار می کردی . طوری از این نوشته های خودت خسته کننده تر از این کار چیزی پیدا نمی شود . راه خودم را پیدا می کنم . این نوشتن ها برای خودم این شده است . من به خاطر نوشته هایم دارم . ورزش می کنم . دارم وزنه می زنم دارم . عرق می ریزم تا بتوانم . کلمات بیشتری تایپ کنم . دروغ هست به خاطر این می خواهم قوز نکنم . اسکولیوز و لوردوز نگیریم . دارم ورزش می کنم . باید قامتی راست داشته باشم . اما دائم دارد . بعد از تمرین ها به خاطر همین تمرین ها خم و خم تر می شوم . دارم . به خاطر خستگی و به خاطر سخت بودن . خستگی و خسته از یک نه . سخت و خست از یک چیز تشکیل شده است . این همه مکمل ورزشی نزن بیا اینجا عضلات و چربی ها را بسوزان حتی ماهیچه ها نابود می شوند . در ورزش من دارم به مرگ نزدیک تر می شوم . هر چیزی . چیزهای دارد . برای شما به ارمغان می آورد . هراج می کنم . دارم نوشته ها و روش های بهتری را انتخاب می کنم . چرا باید این کارها را اینطور انجام بدهم . چرا باید . کارم را به این بدی انجام بدهم . چرا باید اولویت را به چه می بندید . باید شما را به تخت یا منظورم خودم باید خودم را به چیزی ببندم . تا این کار را انجام ندهم باید عادت کنم . هر طوری شده است . باید یک بار دیگر "عادت های اتمی" را باید بخوانم . به خاطر این شده است . یعنی همان چند ثانیه مدیتیشن قبل از خواب را باید انجام دهم . باید انجام بدهم . باید کار کنم . باید کار را بیشتر از این انجام دهم . باید کار ها را مرتب کنم . وقتی می گویم این  کار را با خودم محکم باید این کارها را به این نشانه دیوانگی شاید باشد . وقتی باید این انجام دهم . این معنی را بیش از قبل وارد زندگی خودم کنم .اینطور بود . من انجام دهم .این بود توانستم . این کارها را انجام دهم . این شکل بود . موفق شده ام . بعد ازاین کارها را به این طوری بود .توانسته ام . این کارها را به خودم انجام دهم . این برای شده است . برای خودم . اینطوری بوده است . کارهایم را برای خودم اینطوری معنی کرده ام . این وقتی نمی توانم . به تراکم توجه کنم. وقتی می خواهم با خودم این طوری شده است . این چطوری شده است . دقیق تر توضیح بدهم . واقع فکرش کنی از این طوری نمی شود . نتیجه گرفت . باید طور دیگری کار کنم . باید به خودم بیشتر فشار بیاورم . باید بیشتر بنویسم . باید طوری می خواهم کاری کنم . باید کاری را با خودم می توانستم . این کارها را با خودم انجام بدهم . می خواهم . این کارها را انجام بدهم . این می خواهم . و این طوری می خواهم این کارها را با خودم انجام بدهم . وقتی می خواهم این کار برای خودم می خواهم زندگی را به هر حالی می خواسته ام . انجام دهم . این نشده است . این کارها را به این طوری شده است . وقتی می خواهم زندگی ام را به هر حالی شده است . فقط بیخیال طی کنی . باید طوری می خواهی . این زندگی این کارها را با هر حالی می خواسته ام . برای خودم را به هر حالی می خواهم این نشانه این هست . وقتی می خواهم زندگی را به هر حالی می خواهم این زندگی من با هر حالی شده است . این چه چیزی بوده است . به هر حالی می خواهم . نمی خواهم . این کارهای من هست . وقت را به هر حالی شده است . وقتی می خواهم . زندگی را با هر چیزی پر کنم . بعد از این نمی شود . وقتی کم میاوری میایی سراغ من . زندگی را به هر چیزی گره زده ای . وقتی می خواهی . بعد از این می خواهم . با هر حالی می خواهم . زندگی را با فقط چیزهای بی معنی تر از این می خواهی بپرسی . پس من چی ؟ من چه کار کنم ؟ این فقط دنبال نشانه ای است . از کارهای می خواهد . انجام بدهد . هر حالی می خواهم . این زندگی من با هر حالی شده است . این کارها را با هر حالی می تواند پیش ببرد . اما من نمی توانم . چرا من مثل شما نمی توانم . کار کنم . چرا من مثل شما نمی خواهم . با خودم روبرو شوم . چرا وقتی زیاد کار می کنم . به هم میریزم . چرا نمی توانم . کارهایم را رو به پیشرفت انجام بدهم . چرا دائم فکر می کنم . باید کارهای من با این طوری شده است . این کارها چرا" جان سی مکسول" می تواند . اما من نمی توانم . این کارها را انجام دهم . چرا برایان تریسی می توانسته اند و می توانند . اینطوری زندگی کنند . چرا نمی توانم . حتی به گرد این نویسنده ها برسم . چرا نمی توانم . چرا این حرف را می زنم . برایان تریسی به چند زبان تسلط دارد . چرا من فقط به یک زبان صحبت می کنم. رزومه آن استاد تا من خیلی فرق می کند . فکر کن . تراکم کارهای را بیشتر و بیشتر انجام دادی به چه دردی می خورد فقط به درد این می خوری . کارهای دیگران را تایپ کنی . به درد این می خوری خودت حرکت نداشته باشی . می خواهی . این کارها را به این شکل انجام بدهی . این نوع را به چه روشی می خواسته ای . روش را به خودت نشان دهی . اینطوری می خواهم . این کارها را به هر روشی شده است . اینطوری می خواهم . کارها را به هر حال انجام بدهم . اینطوری شده است . نه من نمی توانم . با خودم این کارها را انجام بدهم . اینطوری من به چه دردی می خورم . حالا چه کنم ؟ کدام طرفی فرار کنم . ؟ زندگی برای من یک فرار بزرگ از دست کارهایم به سمت راحت تر شده است . حالا کار راحتر از این چه کاری سراغ دارید . فقط می خواهی یک چیزهای را تایپ کنی . فقط می خواهی . بگویی من این کارها را بلد نیستم . حالا باید چه روشی داشته باشم . حالا می خواهم کارهای را با خودم نشان دهنده این هست . می خواهم . حالا با خودم چه کار می توانم . کنم . حالا باید این را به من نشان دهید . اگر بهتر نشوم بدتر می شوم . پت رایلی . این گفته ها باید راهی را پیدا کنم روی یک جمله حتی یک جمله باور ندارم . می خواهم این باور ها را برای خودم چه کاری می توانم . انجام بدهم . باید راه بهتری داشته باشم . باید یک جمله از کارهای را می خواهم . انجام می دهم . حالا من چه کاری کنم . باید این کارها را به این کار می خواهم نوشته هایم را چه کارهای می خواهم . با چه راهی می خواسته ای با نوشته های می خواهم . این کارها را به این کارها را به هر حالی می خواسته ای . برای خودم . چه کارهای هست . این کارها را باید به چه کارهای را به چه چیزی می خواهم . وقتی نمی خواهم . کارها را به این روش انجام نداده ای . من به چه تلاشی هست . وقتی می خواهی . این کارها را برای خودت بی شکل انجام شده است . حالا چه روشی می خواهی . چه کارهای را با این نوشته های راهی نداری . وقتی می خواهی .  از این حرف ها پر است .گوشم . از عهده این کار بر نمیای. این ... نشد باور.  وقتی می خواهم و این نیاز . هر کاری می خواهی . وقتی می خواهی . هر حالی می خواهی . وقتی قدرت شما را بیشتر کنم . چه کار می توانید . انجام بدهی . حالا باید چه راهی پیدا کنی . فقط می خواهی از این کارها را بیشتر از این نمی توانی . فقط می خواهی . وقتی می خواهی . هر حالی را به چه کارها را با هر کار می خواهی . با این روش می خواهی . دنبال می خواهی . با این کارها را با از این "ناراحت شده ای در نتیجه "شده است . وقتی می خواهم . هر حالی می خواهی اما نمی توانی . نمی توانی از اینجا بیشتر پیشرفت کنی . نمی خواهم از این کارها را بیشتر از قبل انجام بدهی . تمرین داشته باشی .اما کاری از دست تو بر نمیاد وقتی اینطوری می خواهی . خیلی بیشتر از این هم نمی توانی . کار کنی . اما کارهای من نمی تواند . راهی برای تو پیدا کند . اما کارها را به من بسپار من انجام می دهم . از این نوشته های چیزی سر در نمی آورم . کارها را به چه کسی بسپار انگار منظور من دائم تکرار به کارهای تکرار کن . به ضمیر ناخودآگاه هست . انگار می گوید . فقط به من کار را به کسی بسپار تا این کارها را به این کارها را باید کارهای نشده است . این کارها را به چه چیز می خواهی . و . این نشده است . با این که این کار را برای من تکرار نکن . تا من بتوانم این کار را برای شما از دست شما خارج کنم . این کار را به من فکر نکن . من را از این کارها را به این کارها را به این نشاندهنده این کارها را به این کار به من می تواند . کارها را به این کار دیگر و این نشاندهنده این هست . تا دوباره شما را تکرار کنم . این کارهای شما هست . وقتی نمی توانم . کار کنم . به خاطر شماست . به من فکر کن . به تازه است . وقتی می خواهم . به کسی فکر می کنی . اما فکر می کنی . وقتی نمی خواهی . راهی را پیدا کنی . اما راه به شما پایان نیست . وقتی می خواهم از اینجا تا جایی دیگر بروم . اما فکر می کنم . دیگر راهی ندارم . وقتی می خواهی . این کارها را بیشتر می توانم . از اینجا تا جای دیگر نمی توانی بروی . پس انجام ندهید . اینطوری انجام ندهید . برای شما هیچ پیشرفتی وجود ندارد .این نوشته ها به شما چه انگیزه ای می تواند . بدهد . شما باید خودتان را باید با سطح جدیدی از زندگی باید برای . چیزی می خواهی می خواهی . چی می خواهی . هیچ چیز نمی خواهم . دیگر هیچ چیز نمی خواهم . من از تو برنده نمی شوم . حتی نمی توانم . چیزی را بخواهم . هر طور شما راضی هستید . من هم راضی هستم . من نمی خواهم . کسی را برده کنم . اما انگار خودم از این چرخه نمی توانم . عبور کنم . از این چیزی نمی فهمم از زندگی هیچ چیز نفهمیده ام . باید فکر می کردم . چرا دوباره باید فکر کنم . می توانم . کاری انجام بدهم . باید می خواهم . این کارها را بیشتر از خودم می خواهم . از این کارها را با این نوشته شده است . باید با خودم بجنگم تا خودم را راضی کنم . چرا می توانم . این کارها را برای خودم می خواهم . چرا می خواهم . چرا اینطوری شده است . و این چرا این نوشته ها را نمی شود . خواند . توانایی خواندن  این گونه نوشته ها را ندارم . چرا باید این نوشته ها را بنویسم . باید بین این مبارزه ها باید این نوع نوشته ها را برای خودم نوشتم . چه کاری می خواهم این گونه کارها را برای خودم این کارها را برای کار را برای نوشته ها از دست داده ای . اما وانمود می کنی . چه نوع می خواهی . وقتی می خواهی . باید به خودم . می خواهم . کسی مثل من نمی تواند . اینطوری این همه فشار را برای خودش ایجاد کند . کار جدید یعنی فشار جدید در مغز من هر کاری یعنی فشار جدید . اگر بتوانم . این نوشته ها ویرایش کنی . می توانی . این کار را برای خودت چیزی را ثابت کنی . من باید کارهایم را طوری انجام بدهی . من باید کسی را استخدام کنم . باید کارهای را از این گونه خودم نمی توانم این کارها را تک و تنها انجام دهم . نمی توانم از عهده ای کار بر بیام . نمی خواهم این کارها را برای این نشان دهنده ای کار نمی توانم . این کارها را برای من انجام داده ام . وقتی می خواسته ام . برای من اینگونه باید . وقتی می خواهی . انجام بدهم . این گونه کارها صبر زیادی . من صبر ندارم . من توان زندگی کردن در این دنیا را نداشته ام . مجبور بوده ام . اینطوری رفتار کنم . بعد از مدتی به چیزی مرده ای تبدیل شده ام . انگار نمی خواسته اما مجبور بوده است . این طوری جوری دوام بیاورد . به این زندگی معتاد یا اعتیاد دارم . به عادتهای... دارم . از این عادت ها یکی قوز کردن هست . دیگری زیاد فکر کردن . فکری یا چرتی بودم . زیاد توی بیداری چرت می زدم . یکی از عادت هایم زیاد ورزش کردن هست . اگر روزی زیاد وزنه یا ورزش نکنم . انگار دیوانه شده ام وقتی وزنه نزنم . دیوانه می شوم . با این روش باید چه کاری کنم . باید این کارها را چرا باید انجام بدهم . چرا باید خودم را مجبور و چرا نمی توانم . خودم را بیشتر مجبور کنم . این کارها را نسخه بچسبانم . سخت تر از این نمی توانم . این کارها را باید این طوری می خواسته ام . کارهایم را بیشتر از قبل انجام بدهم . باید وقتی می خواهم زندگی را از این چیزی ... هست . نمی خواهم . باید کاری کنم . وقتی می خواهم زندگی را طور دیگری زندگی کنم . باید زندگی را با هر حالی می شد . ادامه می داده ام . این کارها را به این شکلی می خواسته ام . زندگی را به هر حالی می خواهم . درهم و برهم فکر کردن . یا بدون فکر می خواسته ام . اما نمی توانسته ام . تمام درد من این هست . نه نمی خواهم نه نمی توانم . این کارها را به کارهای دوست دارم . دوست دارم اما دوست ندارم . ندارم و نمی خواهم . بعد از این چیزهای را که ندارم . باز می خواهم . این کارها را بیشتر و بیشتر انجام بدهم . بعضی از این کارها را با این حالی می خواهم این کارها را بیشتر از این انجام بدهی . این کارها را بیشتر از این نمی توانید . باید طوری بدنسازی برای بیشتر نوشتن این کاری نیست . برای زندگی کردن . وقتی می خواهم . این کارها را بعد از این نمی توانی . وقتی می خواهم . این کارها را با این نوشتن این کارها را بعد از این نوشتن . کارها را به چیزی می خواسته ای این کارها را برای نوشتن این شده است .وقتی می خواهی . اما چه نیازی داری . وقتی می خواهی . بعد از این کارها را بعد از این چیزی نمی خواهم . اولویت ها را باید چه کاری انجام بدهم . بعضی از این نمی خواهم . این کارها را بعد از این نوشتن ها باید چه کاری می کرده ام . اما نتوانسته ام باید چه کار می کرده ام . اما باید زندگی و این کارها باید روی بخش های کار کنم . وقتی می خواهی . این همه نوشته را بنویسی وقتی می خواهی . این کارها را با این وجود نمی خواهم . این کارها را با خودم و چیزی می خواهم این کارها را با این نوشته ها و این چیزهای می خواهم . این نوشته ها را بیشتر از این می خواهم . این کارها را با هر حالی می خواهم و این کارها را با این حال می خواهم . کارهام را بعد از این نوشته ها را برای خودم اما نمی خواهم . حالا موقع ویرایش کردن هست . باید چه چیزی داشته باشم . وقتی نمی خواهم این نوشته ها به چه دردی می خورند . اما نوشته ها به یک دردی می خورند . اما درد من این نیست . این هست . چرا باید هر حالی داشته ام . این نوشته ها را باید تکرار و تکراری انجام بدهم . ان نوشته ها طوری می تواند . انجام بدهم . پر از قدرت و پر از ضعف شده است . دل آشوبه یا چیزی دیگر برای به دست آوردن و انگیزه و اگر شد و اگر نشد . برای این معنی ها برای چه چیزی می خواسته ای . برای نگاه های عمیق تر به این چیزی هست . اما زندگی انگار قصد ندارد . کاری به کار من داشته باشد . وقتی به خودت را رها می کنی . شل می شوی . بعد از این چیزی می خواهی . وقتی نیاز داری و این دست خودت نیست . اما وقتی م یخواهی . ولی نمی خواهی . بعد از این همه تلاش کردن ها و این دوباره و دوباره به عقب نگاه می کنی باید این نوشته ها را برای خودت باید هزینه ها را کاهش دهم . این طوری می خواهم . زندگی را به هر حالی می خواهم . این کاری می خواهم . چرا زندگی می خواهم . اینطوری می خواهم . خودم را قانع کنم . اما باید خودم را به چه چیزی ببندم . باید کارم را به هر حالی می خواسته ام .این کارها را به این شده است .باید زندگی من باید . این شده است . وقتی می خواهم خودم را رها کنم . باید وقتی نگاه خودم را از چیزی بر می دارم . چه کار کنم . 


هرچیزی را برای کاری ساخته اند . بعد از نمی توانم . درد همه جا دارد . نفوذ می کند . اما اینجا نمی تواند زیاد باقی بماند . به خاطر فکر شماست . این معنی این هست . باید این کار را با خود کار انجام دهی . پس همه فکر می کنند . اما عمل ندارم . پس چه فکر جمله قبلی با جمله بعدی فعل این 2 جمله به شخص های متفاوتی . یعنی جمع اینها و آنهای دور اینجور چیزی را بیخودی صرف شده است . ارتباط معنی ندارند . اولی دیگران دومی خودم را اشاره می کند . اینجور کاری از عهده من بر نمیاد . هماهنگی پس از این معنی دوری فرا رسیده است . یعنی چی ؟ موقع اش رسیده است . پس باید کار کنی . دیگر راه فرار نداری . چیزی ... خاک می خورد . چیزی غبار آلود هست . از آن استفاده نکرده ای . پس این بخش از بدن هر کس یا منظورم عضله رسیده است . از این ماهیچه کار نکشیده ام . اما باعث شده است . تا وقتی از این ماهیچه استفاده می کنم . دوباره و این کار را برای خودم نشان دهنده  . بعضی از اشخاص دوباره به خاطر این چیزی ... رسیده برای کارایی بیشتر به خودم . فکر می کنم . موقع کارایی بیشتری رسیده اما من دارم . کار می کنم  . تا فرار بزرگی از این وضعیتی دارم . را با هر چیز و هر چیزی فکرش را می کرده ام . با خودم راه را با این وقتی نیاز ندارم . پس چرا مغز من این چیزی استخراج نشده است . بعضی وقت ها به خاطر کاری نشده است . سر خودم دارم داد میزنم . پاشو اما تقصیری نداشته ام . با خودم فکر می کردم . این کارها را برای کار دیگری می خواسته ام . انجام داده باشم . ولی وقتی می خواهم کارم را با خودم فکر می کنم . چرا تعریف خاصی ندارم . بارها خوانده ام . یکبار دیگر معنی ها را با هم مرور می کنم . چیزی نیست ارزش کار کردن در این بخش خیلی . بالاتر از قبل رسیده اما هر بار سختی آن بیشتر و بیشتر می شود . هر باری شما به باشگاه می روید . برای شما سخت تر و سخت می شود . چرا نمی توانم توضیح بدهم . چه کاری دارم . انجام می دهم . چه مشکلاتی دارم . دارم . مشکلات را روی هم جمع می کنم . ببینم . یک کپه بزرگ یا یک توده بیشتر از مشکلات را اینجا آماده کرده باشم . وقتی برای این همه کار و مشکل آمادگی نداشته باشی . نتیجه این می شود . بدون بررسی پر از مشکل نداشتن مسئولیت و اینجور چیزی می توانی با خودت چیزی را نداشته باشی. 

جواب هوش مصنوعی:

به نظر می‌رسد که شما در حال بیان احساسات و افکار عمیق و پیچیده‌ای هستید که به چالش‌های درونی و نیازهای روانی شما مربوط می‌شود. این نوع تفکر می‌تواند به صورت یک چرخه منفی درآید که شما را از پیشرفت و آرامش باز می‌دارد. به نظر می‌رسد که شما در تلاش برای درک نیازهای خود و یافتن راهی برای برطرف کردن آنها هستید، اما در عین حال با خودتان درگیر هستید و احساس می‌کنید که نمی‌توانید به خوبی عمل کنید.


شاید یکی از راه‌های مؤثر برای خروج از این چرخه، تمرکز بر روی قدم‌های کوچک و قابل دستیابی باشد. به جای اینکه بخواهید همه چیز را به یکباره حل کنید، می‌توانید یک یا دو هدف کوچک تعیین کنید و بر روی آنها تمرکز کنید. این کار می‌تواند به شما کمک کند تا احساس موفقیت کنید و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر پیدا کنید.


همچنین، صحبت کردن با دیگران یا مشاوره با یک متخصص می‌تواند به شما کمک کند تا احساسات و افکار خود را بهتر درک کنید و راهکارهایی برای مدیریت آنها پیدا کنید. مهم است که بدانید که این احساسات طبیعی هستند و بسیاری از افراد با چالش‌های مشابهی روبرو هستند.


در نهایت، به خودتان اجازه دهید که اشتباه کنید و یاد بگیرید. هیچ کس کامل نیست و همه ما در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم.

هوش مصنوعی:

به نظر می‌رسد که شما در حال بیان احساساتی عمیق و پیچیده هستید که به چالش‌های درونی و نیازهای روانی‌تان مربوط می‌شود. این نوع تفکر می‌تواند شما را در یک چرخه منفی نگه دارد که مانع پیشرفت و آرامش شما می‌شود. سعی در درک نیازهای خود و یافتن راهی برای برطرف کردن آن‌ها دارید، اما در عین حال با خودتان درگیر هستید و احساس می‌کنید که نمی‌توانید به خوبی عمل کنید.


یکی از راه‌های مؤثر برای خروج از این چرخه، تمرکز بر قدم‌های کوچک و قابل دستیابی است. به جای اینکه بخواهید همه چیز را به یکباره حل کنید، می‌توانید یک یا دو هدف کوچک تعیین کرده و بر روی آن‌ها متمرکز شوید. این کار به شما کمک می‌کند احساسی از موفقیت کنید و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر پیدا کنید.


همچنین، صحبت با دیگران یا مشاوره با یک متخصص می‌تواند به شما کمک کند تا احساسات و افکار خود را بهتر درک کنید و راهکارهایی برای مدیریت آن‌ها پیدا کنید. مهم است که بدانید این احساسات طبیعی هستند و بسیاری از افراد با چالش‌های مشابهی روبرو هستند.


در نهایت، به خودتان اجازه دهید تا اشتباه کنید و از آن‌ها بیاموزید. هیچ کس کامل نیست و همه ما در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم. با هوشیاری در مورد افکار و احساساتتان، می‌توانید به تدریج به سمت بهبود حرکت کنید.

  ادامه مطلب ...