تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

Dolph Lundgren دولف لاندگرن

دولف لاندگرن 

 https://en.wikipedia.org/wiki/Ivan_Drago

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%81_%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D9%86

https://en.wikipedia.org/wiki/Dolph_Lundgren

یک چیزی باید فکر کنم .... بازدید از صفحه را یک جوری باید ببرم بالا الان دارم فکر می کنم که دولف لاندگرن - سوئدی همان ایوان دراگو هست یا نیست ؟ 

Dolph Lundgren as Ivan Drago in  ادامه مطلب ...

عصبانیت بی مورد Unnecessary anger

مطلب زیر خالی از اشتباه تایپی و خالی از اشتباهات مفهومی نیست ... اگر فرضی هست آن را انجام ندهید فقط تلاش ناپیوسته بود و اشتباهاتی صورت گرفت را نادیده بگیرید .... هشدار با احتیاط بخوانید ...

The following article is not free of typographical errors and conceptual errors... if it is hypothetical, don't do it, just ignore the fact that it was a disjointed effort and mistakes were made.... read the warning carefully...

حالا فکر می کنم که جای کیبرد زیادی پایین بود.. آرنج ها می افتاد و ... زیادی تمرین می کنم یا اینکه کارهای دیروز و اینکه استاد کامپیوتر سالها قبل گفت : این قسمت .... طبق بدن شما این جای کیبرد اشتباه هست تا کیبرد دیده شود ... طبق عکس آرنج هام هم دسته صندلی وقتی راست می نشینم پوشش نمی دهد و اینکه وزن دستهایم روی شانه ام مدتها باقی می ماند اینطوری شاید بهتر باشد و این جور کار کنم ببینم چی می شود ... درس اول را مرور می کنم پس ... بیخیال ... 

موضوع بعدی اینکه واقعن شانه درد و گردن درد گرفتم از تمرین ها و کارهای دیروز .... این هم درد با وجود صاف نشستن و کامل نشستن غیر طبیعی هست .... 

من عاشق مسابقه هستم زود رفتم سراغ تایپ ریسر ولی اینجا نرم افزار می گوید برای این کاراکتر ها 16 wpm سرعت داشتی مرحله اول هم پاس نکردی .... 

حالا wpm شد صفر خوب به چه درد می خورد این کاراکترهای عجیب و غریب را بزنم یا نزنم .... ؟

بیخیال فکر کنم خیلی خسته تر از قبل شده باشم و این بار خیلی باختم حوصله ندارم ... باید یکم عصبانی تر از قبل می شدم تا مبارزه کنم تا اینقدر نبازم ولی باز و بیشتر و خیلی بیشتر دائم باختم تا اینکه حوصله ام سر رفت خیلی باختم و اینکه وقتی با واقعیت روبرو می شوی ... خیلی حرص می خوری خیلی هم در کاری که دائم انجامش می دادی خیلی حرفه ای نیستی و دائم در حال کم کردن سرعت هستی .... پس به خاطر همین مشکلات بود که خیلی خوب پیشرفت نکردم و در این قسمت قفل شده ام واقعن گردن درد و سر دردی که از این کار گرفتم خیلی بیش از آن چیزی بود که احساس می کردم و تمرکزم را برای بقیه مشکلات زندگی از بین برد ... پس سعی کردم با ورزش مشکلم را بر طرف کردم تا وقتی ورزش می کردم ... خوب بود اما دوباره وقتی شروع به کار کردم دوباره مشکلات شروع شد ... 

مجبور شدم دوباره از کِش ورزشی استفاده کنم ... تا یکم دردش کمتر شود پس... 

پس یعنی چی ؟ یعنی اینکه من هیچ چیزی برای گفتن ندارم ... ؟ 

احساس می کنم تا اینجا بس هست ... فعلن ... 


دوست دارم میانگین کاری کارهای که می توانم انجام دهم را بیشتر و بالاتر ببرم بدون اینکه از زمینه این که اذیت شوم کارم را انجام دهم اگر در این زمینه پیشرفتی داشته باشم خیلی بهتر از قبل می توانم کارهایم را انجام دهم من به این قدر کار کردن واقعن عادت ندارم ... چرا ؟ علتهای خودش را دارد .. 

دوست داشتم کمتر کار کنم اگر ورزش نمی کردم مثل کسی که داشتم زیر فشار خورد و له می شدم و چرا همیشه وقت کم می آورم را درک نمی کنم ... 

چرا وقتی منتظر هستم این صفحات اینترنت دیر باز می شوند ... 


منتظر هستم شاید این صفحه باز شود شروع کنم به تمرین کردنم ... باز نمی شود ... 

نه قبلن خیلی زودتر باز می شد ... شاید به خاطر این هست چند صفحه را همزمان باز کرده ام ... 


در حال اذیت شدن هستم ... همزمان هم باید بخوانم هم بنویسم ... عجب چیزی هست کور کورانه یک کد نوشتن احساس خوبی و با ارزشی به من نمی دهد چرا ؟ 

فکر کن به قول دارن هاردی ؟ داری یک کار با ارزش می کنی ؟ چرایی وقتی بچه ات ... مثال تخته که بین دو ساختمان بلند قرار گرفته است ؟ و پول و پاداش چقدر پول به شما می دهم از این تخته باریک عبور کنید ؟ اما وقتی بچه شما آن طرف باشد شما دیگر هیچ علتی نمی خواهید تا این کار را به سرعت انجام دهید ؟ 


باز زمان کم آوردم متنفرم از زمان کم آوردن ... 

2 ساعت دیگر وقت تلف کردم ... خیلی به نمایشگر نزدیک شده ام به چی فکر می کنی ؟ 

از زیر مسئولیت فرار می کنم ... چرا با خودکار کار نمی کنی و یاد گرفتی از زیر کار در بروی ... 

حجم زیادی نوشتم ... حدود ... 

نتیجه گیری : 

واقعن نوشتن کار پر دردسری هست ... چه با خودکار چه با قلم و چه با هرچیز دیگری چه عجله ای برای این نوع سبک کاری دارم پس دارم با مشکلاتی که برای خودم درست کرده بودم ... سردرد داشتم راضی نیستم از این کار باید یک مقدار بنویسم و نتیجه گیری کنم وقتی ورزش می کردم خیلی بیشتر از خودم راضی تر از الان بودم و ... وقتی نقاشی می کردم راضی تر بودم ... یک مقدار هم ذهنم را هم درگیر کرده و اینکه وقتم را گرفته الان باید به این مسائل فکر نکنم باید چی کار کنم و چی از این بهتر که یک موضوع دارم که به آن فکر کنم واقعن یک مشکلات بزرگی اینجا هست ... 

چرا واقعیت را نمی گویم و کار را پنهان می کنم ... هیچ خاصیت خوبی برای من نداشته و اینکه نتوانسته آینده من را زیر و رو کند بدون هیچ پشتوانه ای کار را پیش ببرم و این مسائل و آینده ای را که این طوری می خواهم برای خودم بسازم و این چقدر برای من مفید خواهد بود هر دقیقه اش ممکن هست ... وقتی خسته هستی حتمن به استراحت کردن نیاز داری و این معنی زندگی هست این یعنی باید یکم به خودت وقت بدهی من می توانم این زندگی را تغییر خواهم داد ... اگر تلاش کنم به خاطر آن هیچ چیز خاصی ندارم راست بشین و بنویس این شده این ... 

فکرم تحلیل نمی تواند کند برو کدهایت را بنویس اینجا جای تو نیست اینجا فقط باید یک کار انجام دهی منتظر هستم خودت  هم به این کار نمره چند می دهی به امروز من دائم دارم از کار کردن فرار می کنم اینجا کار بی ارزش انجام می دهم الان دفترچه یادداشتی ندارم ... مبلغ 5 هزار تومان مشخص نکردم آخر 5 هزار تومان چی هست ... ارزش 5 هزار تومان در روز یعنی اینکه 5 ضربدر 30 روز یعنی چقدر یعنی ماهی 150 هزار تومان ارزش برای خودت درست کرده ای .... پس چرا می گویی 150 هزار تومان هیچ قدرتی ندارد واقعن دست کم می گیری این مبلغ را این 5 هزار تومان مبلغ مشخصی هست ....

اگر مرد هستی روزی 5 هزار تومان درآمد ایجاد کن ... همان مبلغ مشخصی که ناپلئون هیل می گوید چرا اینجا فارسی راحت برای من تایپ می شود ... فقط توی این کار مانده ام ... چرا زبان مادریم را خیلی راحت کار می کنم ... اما در زبان انگلیسی این قدر مشکل دارم برای تایپ کردن فینگلیش تایپ کنم همین مونده این دیگر آخرش می شود .... چرا باید کار کنم .... چرا؟ 

به خاطر مسئله تخته دارن هاردی البته منبعی ندارم ... اصل این مطلب مال چه کسی هست ... اما می دانم که در کتاب اثر مرکب این مسئله اشاره شده است.... ؟ 

چرا؟ کار می کنی ؟ به خاطر اینکه می خواهم با تمام وجود تلاش کنم ؟ اما واقعن به این فکر می کردم ... یک جایی باید از دست این تلاش فرار کنم ... دلیلش را نمی دانم ... چرا ؟ واقعن من اینطور فکر نمی کنم راه حلی ارائه نداده ام ... ؟ پس بیخیال کار شود فقط 10 دقیقه نمی توانم تحمل کنم وقت من را نخور این وقت خوردن داری وقت می دزدی .... چرا وزنه زدن برای تو این قدر سخت شده چرا از تمرین های ورزشی که باید انجام می شد ... دزدیده ای .... ؟ دیگر نمی خواهی وقت صرف کنی ؟ 

تحمل کار کردن را نداری ؟ می خواهی با خودت و اینکه دیگران اجازه می دهی برای تو تعیین و تکلیف کنند ؟ به زندگی اجازه می دهی به تو زور بگوید ؟ 

همه چی رفته به فنا ؟ زندگی و چیزهای را که دوست داشته ای از دست داده ای دیگر کنترلی روی هیچ چیز نداری می خواهی فقط یک راه حل کوتاه مدت داری و اینکه چیزی نداری که تو را از این زندگی نجات دهد ما به چه کسی تکیه کنیم به خودمان تکیه کنیم به دردهایمان تکیه کنیم ... پس چه راه حلی داری تو از پس این مشکل بر نمی آیی ؟ نمی توانی کاری برای خودت انجام دهی من از حل کردن مشکلات زندگی خودم بر نمیام فکر می کنم اعتماده به نفس پایینی داشته باشم مثل جیک دوسی نتوانسته ام کارهایم را روی برنامه و نوشته هایم را روی یک فکر درست پیاده کنم به خاطر خودم خیلی ناپیوسته روی کارهایم کار می کنم 

به خاطر من باید چه چیزی تغییر داده شود ... حالا همه چیز را به رنگ غیر متعارفی تغییر داده ای من از عهده کار کردن برای شما و خودم بر نمیام فقط می خواهم دلیل ارائه کنم من از عهده این کار بر نمیام چقدر اشتباه فکر می کنم من دارم ... بین این قضیه و اینکه من برای کار کردن برای شما خیلی حوصله به خرج نمی دهم چرا باید کار کنم به خاطر اینکه من دارم به خودم دروغ می گویم به خودم نگاه می کنم به خاطر چه کسی چه کار کنم به خودم می گویم آره حقیقت این هست ... ؟ شاید اگر بچه هم داشته باشی ؟ برای او تلاش نمی کنی زندگی بهتری انجام دهی فقط عادت هایت تو را کنترل می کند و این که تو را به خودت اعتماد نداری باعث می شود ؟ زندگی پر از تردیدی داشته باشی چرا ؟ به خودت اعتماد داشته باش بلاخره تا اینجا ما را آورده از اینجا به بعد چی کار کنم ؟ کمکم کن قویتر از این باشم که هستم به خودم کمتر دروغ بگویم اینجا دارم تلاش می کنم دست آخر از دست خودم عصبانی می شوم من داشتم اینجا وقتم را هدر می دادم به خودم دروغ می گفتم ؟ به خودم راست نگفتم این همه حجم این کار و داده ها را نتوانستم خوب آنالیز کنم به چه چیزی فکر می کنی ؟ به راه حل فکر می کنی ... نه به راه حل فکر نمی کنم ... احساس می کنم راه حلی ندارم منتظر کسی هستم که مرا نجات دهد کارهایم را انجام دهد به من اعتماد به نفس دهد خودم از عهده تلاش کردن بر نمیام این چه معنی داشت و از همه بدتر چرا خودت را دوست نداری ؟ خوب این من بودم که این همه اشتباه انجام دادم چطوری خودم را ببخشم من نمی توانم خودم را ببخشم و کتابهای که در این زمینه خوانده ای من حوصله ندارم از اینجا به بعد هم کار کنم چون من لایق کار کردن ندارم این کار لیاقت من را ندارد من هیچ راهی ندارم برای اینکه زندگی خودم یا سرنوشتم را در دست بگیریم این همه دیتای نگران کننده این همه حرف زدن این همه اشتباه پشت اشتباه من باید چی کار کنم تا زندگی بهتری برای خودم بسازم و اینکه چه قضیه در کار هست من باید به خودم نگاه می کردم بیشتر و بیشتر کار انجام می دادم به خاطر خودم هم شده باید فکری به حال دیگران  و اطرافیان و خودم و زندگی و همه چیز انجام دهم من چقدر آدم حواس پرتی یا آدمی هستم که برای خودم ارزش قائل نیستم من باید به خودم اهمیت بیشتری بدهم کتاب یک دقیقه از روی برای خودت ارزش قائل شو نمی دانم کتابی از اسپنسر جانسون هست  و این زندگی ادامه دارد به خودم دروغ نمی گویم به خودم راست می گویم من دارم از زیر کار در می روم من باید این کار را انجام ندهم من باید بیشتر تلاش می کردم چه راهی دارم از اینکه ساعت ها خودم را سرزنش کنم من چرا این کار یا آن کار را کم یا زیاد انجام داده ام من نباید این راه را می رفتم ... من کم تلاش کردم من خودم را نمی بخشم من باید بیشتر تلاش می کردم باید نظم بیشتری می داشتم دست آخر به خودم می گویم خوب شد مثلن این چند کار را که انجام داده ام آینده شاید بهتری داشته باشم شاید من از این اوضاع خلاص شوم می توانم خودم یا حتی بقیه را از این سبک نوشتم خلاص کنم من باید چی کار می کردم که انجامش نمی دهم من باید یک برنامه ریزی دقیق انجام می دادم من باید از این چیزی که الان هستم این که قانون 6 برابر بیشتر از قبل کار کنم واقعن این عدد 6 برابر اما من نمی توانم وقت بگذارم من باید 6 برابر سریعتر از این چیزی که یاد می گیریم سرعت یادگیری و بازدهی کارایی کارهایم را افزایش دهم من باید این که واقعن هستم را بهتر کنم من باید به دیگران هم آموزش دهم ولی الان نمی دانم چرا دارم خودم را سرگرم می کنم کتابی خواهم نوشت نه اصلن قصد نوشتن کتاب را ندارم حوصله ای برای انجام دادن چنین چیزی پر از دردسر ندارم شاید بیشتر قبلن دوست داشتم فقط نوشته های مردم را تایپ کنم و دستمزدی بگیریم الان نمی دانم چی کار کنم ... دوست ندارم فکر کنم فکر کردن به چه دردی می خورد اگر پول داشتم یک مینی لودر جدید طراحی می کردم که بتواند از دربهای خانه ها هم عبور کند طوری که این لودر ترکیبی از 2 یا 3 لودر یا چند لودر دیگر شود یعنی این لودر ها را بتوان با همدیگر جمع کرد یعنی از کنار وقتی به هم وصل می شوند پهن تر شوند و هر کدام به تنهایی می توانند همه کار هم انجام دهند اما اگر خواستی با یکی دیگر ترکیب شوند ... فقط ایده ای هست روی کاغد به نظرم غیر ممکن هست چنین چیزی را بتوانی طراحی کنم شاید الان هم وجود داشته باشند وقتی یک ماشین یک یدک کش را می کشد یا چند چیز را پشت سر هم می کشد ... ماشین های یدکش و کشنده های که به کمک وسیله یا کانتینر های چرخ دارد ... یا هر چیزی که فکر آن را کنی به خودم قول داده بودم دیگر این کار حوصله سر بر را انجام ندهم فکر نمی خواهم می خواهم استراحت کنم .... بس است اما این بار فقط حکم یک آزمایش را دارد می خواهم ببینم در این وضعیت از قبل به خاطر دیدن یک عکس دانش من از دیدن این کار چه تغییری کرده حاصل آن شده این نوشته های که می خواهند به دیگران کمک کنند اما فقط دارند هنر زیاد نویسی و اشاره به هیچ چیز خاصی را ترویج یا انتشار می دهند ... پس باید چه کاری را انجام می دادم راه درست چی بود ؟ باید خلاصه نویسی را امتحان کنی این نوشته ها به خودی خود ارزش ندارند تا زمانی که خواننده ای این نوشته ها را بخواند از آن الگوی اشتباه یا اشتباهات من یا کارهای خوب یا بد من را چه نتیجه می توانم بگیرم ... باید بیشتر ورزش کنید این تایپ نباید برای شما تنگی کانال انگشت به ارمغان بیاورد ... عصب چیزی هست که خداوند اشتباه ننویسم در درون استخوان ولی من الان دستم را باز و بسته می کنم تاندون هایم را می بینم ولی انگار انگشتان این طوری هستند داخل آنها تاندون دارند یا بیرون آنها یک اینجور چیز سیگنال انگشت وسط کتابی که خواندم و منبع آن هم یادم نیست اسم نویسنده حتی حرفهای که الان می گویم می گفت انگشت اشاره انگشت تنفر هست وقتی با انگشت شست را با انگشت اشاره می گیرید یعنی تنفر و انگشت وسط وقتی حلقه می کنید یعنی احساس ثروت دست خودتان را روی سرتان بگذارید و بگویید من آدم ثروتمندی هستم 

بارها به روی این جمله تمرکز می کرد 

هر چیزی روی آن تمرکز کنید بیشتر می شود ... 

بعد یافته های آر ای اس آنتونی رابینز و دارن هاردی که در مثالها فراوان بیان شده وقتی یک ماشین می خواهید بخرید دائم در خیابان آنها را می بینید 

ماشین قرمز و اینکه چند تا ماشین قرمز دیده اید حالا اگر 50 دلار به شما بدهم چند ماشین قرمز می بینید و اینکه هر چه کار می کنید آدم خوش شانس تری می شوید و ... پس یک درجه انحراف کار در راننده هواپیما می تواند شما را در آخر مسیر به مسیری دیگر یا حتی شهری دیگر ببرد ... 

یک چیز تنفر آمیز که نویسنده نباید خودش و شخصیت خودش بنویسد ... 

عذر می خواهم به خاطر جمله فکری بعدی .... 

همه چیزهای که دوست دارید و الان می خواهید و یک عمر آنها را می خواهید به درک می روند ... 

ببخشید عذر می خواهم .. درک جای یا رتبه ای از جهنم هست ... درک یک شهر زیباست در جنوب کشور ایران که غروب خیلی زیبایی دارد ... منبع درستی ندارم اما ... یکبار در یک پست دیدم حالا شاید یک شباهت اسمی هست ... 

من هیچ چی می خواهم خودم را عصبانی کنم ... می گویم این کار من بگذارید همه مخالف های شما همه چیز به درک می روند حالا می روند آن شهر و شهر دیگر یا آن دنیا جهنم یا هر جای دیگر 

هیچ کس به فکر شما و من نیست ... از اطرافیان یا کس دیگر ... 

دیگران به فکر شما هستند ... اما شما در درجه اول وظیفه دارید کار کنید و یادگیری داشته باشید من دیده ام هیچ استادی نمی تواند به شاگرد خودش کمک کند و نقاشی یا چیز دیگری به او آموزش دهد شما باید به فکر خودتان باشید ... 

همه شما را رها می کنند ... شما باید به دیگران هم کمک کنید ... شما و من همه عذر می خواهم به کجا می رویم ... 

یک انیمیشن دیگر دیدم باز منبع آن یادم نیست ... وقتی به خواسته های خود در این محل می رسند ... دیگر نمی توانند از خواسته های خود دور شوند و از اینجا خارج شوند پس کلید زندان هم دست زندانی هست ... اما کسی که وارد این محل شده نمی تواند از آن خارج شود با فکر کردن به آن در آن محل به وجود می آید ... 

فقط آن 3 نفر اولین کسانی بودند که از آن زندان(منظور وضعیت حال هست که اسیر عادتی شده اید )  خارج شدند ... چون 3 دوست داشتند ...

که تمام چیزهای را که می خواستند را به آنها و جای خالی این چیزها را پر می کرد... پس بعضی وقت ها ما نمی توانیم از چیزهای که داریم باید خلاص شویم تا خواسته های جدیدی را به دست بیاوریم این نمی تواند واقعیت داشته باشد ... 

من الان این همه حرف زدم اشتباهات بزرگی داشتم فقط داشتم به این فکر می کنم ... 

شما باید جنبه های خوب این حرفها را بگیرید ... همه چیز می گذرد نباید به خاطر چیزی که بعدن فراموش می شود و فردا بعد از خواب یا استراحت شما آرام می شوید زندگی بهتر از امروز و شما پخته تر می شوید ... 

  ادامه مطلب ...

6 برابر6 times

سایت تایپ ریسر ... یک بازی در تایپ 10 انگشتی باشد ... شاید اما من امتحان کردم البته آپدیت شدم و فهمیدم هیچی از تایپ 10 انگشتی و طرز نشستن پای میز کامپیوتر را بلد نیستم اینکه سرعت تایپ من میانگین بین 22wpm هست البته خوب که تایپ کنم اینکه آرنج ها باید صاف باشند و مهم ترین درس تایپ 10 انگشتی خوب نشستن هست و این قضیه را هر مرتبه آموزش می دهند نرم افزار تایپ هم نیاز دارید به این فکر می کردم چرا ؟ من حال تایپ کردن ندارم پس قضیه از این قرار هست باید درست حسابی بشینی و مثل یک ورزشکار تمرین داشته باشی و این سرعت و گرم کردن هم کار تمرینات نرم افزاری و سایتی و یک اینجور چیزهایی هست من الان آرنج هام روی هواست پس هر سری می شده اینطور راست ایستاد اما من هنوز عادت ندارم واینکه بتوانم اینجوری عادت کنم حتی اگر حال داشته باشی باید حتی با کف دست هم کیبرد را لمس نکنی واقعن طرز نشستن مهم هست باز هیچ منبعی را نخوانده ام داخل عکس اون کسی که تایپ می کرد یک اینجور حالتی را داشت آموزش می  داد به خودم می گوی یک تایپ ساده هست پس او توضیح می داد وقتی که به کیبرد نگاه نکنی حالت گردنت هم خم نمی شود و این می تواند خستگی ات را هم کم کند پس می توانی داخل سایت تایپ ریسر یک بازی دمت گرم را بازی کنی و یک اینجور چیزهایی که خیلی باحال هست آدرنالین خون آدم را این بازی بالا می برد فقط چیزهایی دیدم که باور کردنش برام خیلی سخت بود تا 180 wpm سرعت داشتند .... یعنی 4 برابر بیشتر از من 4 برابر و نیم ....

اشتباه شد اگر سرعت من را 22 در نظر بگیرید 9 برابر باید بیشتر رشد کنم تا اینکه سریعترین آدم دنیا برابری کنم اگر 33 در نظر بگیریم ... 5.8 پنج ممیز 8 یعنی تقریبن 6 برابر باید بهتر شوم ... 

 

ادامه مطلب ...

Financial item

هیچ مسئولیتی در قالب لینک ندارم ....

پس لینک نمی گذارم یک خط می دزدم .....

پس نمی دزدم در طول روز می نویسم راحت ....

چطوری با این کنار بیام دیگر بلد نیستم یک دستی و راخت کار کنم دیگر بدنم قابلیت کار کردن ندارم روی صندی نمی توانم بنشینم .... 

و از پس یک نسبت ...ضریب تغییرات مقدار نهایی بالای کسر یعنی صورت کسر منهای مقدار اولیه تقسیم بر مقدار اولیه

اینجا نوشتم اعصابم خط خطی بود دیشب.... یعنی نیاز داشتم خشمم را سر ناتوانی تایپ کردن وتمرکز کردن سر یک بنده خدایی خالی کنم ..... که حرف و کار اشتباهی هست 

حالا تعریف نسبت جاری در حسابداری 

صورت کسر دارایی های جاری 

مخرج کسر ....بهتر بگویم تقسیم بر بدهی های جاری .... در تراز

تتیتر شرکت ایکس (سهام عام)

صورت وضعیت مال تلفیقی 

به تاریخ 31 شهریور 1402

بروید سایت کدال 

قسمت سنجاق یک اینجور جایی پر از صورتهای مای

صورتهای مالی سال مالی منتهی به 1402/06/31(حسابرسی شده)

قسمت سنجاق

نوشته 

یادداشت های همراه صورت های مالی 


باز اینجا عذر خواهی می کنم و از خودم صلب مسئولیت می کنم .... چون در هر بخشی بزرگان زیادی وجود دارند ..... 
بخشی از حرفهای استاد خوب یک مقدمهای داشته و زمینه های فقط....
آیتم های حسابدار یا تحلیل بنیادی خوبی و بدی مسئولیت همه چی گردن خود شخص هست من هیچ ارتباطی با منبع ندارم.....
از منبه و از خواننده و از همه
عذر می خواهم
منبع:"استاد بردیا خسروانی"
حرفها با ذکر اشتباهات پیش آمده و بدون مقدمه:
تکنیکال خوب شرط نیست....
- فروش شرکت خوب باشد؟
- رشد سود سازیش خوب باشد؟
- درصد تقسیم سود بالای بالای ....اگر درصد تقسیم سود؟
- کیفیت سود سازی خوبی دارد؟
- نسبت مطالبات به دارایی مطلوبی دارد؟
- وجه نقد عملیاتش مطلوب هست؟
- گردش نقدینگی خوبی دارد؟
- نسبت پی بی ای جی فوروارد .... پی به ای 
- پی به اس پی به ای فوروارد و پی به ولیو مطلوبی دارد ؟ 
در صنعتش ارزنده و جذاب هست ؟ 
حالا اگر بحث تجدید ارزیابی و افزایش سرمایه هم داشته باشد و .... 
در پایان صلب مسئولیت از خودم ... هیچ ارتباطی با منبع ندارد ....  
ادامه مطلب ...

مین های انرژی منفی Negative energy mines

اولش عذر خواهی می کنم دکمه های پایین یک سری عبارتهای بی معنی است ... چرا باید درست تایپ می کردم در حالی که توان تایپ کردن ندارم ... توان ندارم دیگر خسته شدم ....حقیقت را کجا پنهان کنم من یک حرفه ای نیستم ...مدتی هست که خیلی کار کرده ام پس برای شروع یک مقدار از تایپ را حذف کردم با خودم فکر می کردم این چه چیزی هست که پایین 

انرژی ندارم نه نه نه نه نه نه نه نه نهن هنه 

منتظر بودم تا زمانش برسه و این خنده دار هست زمانش رسید و من دارم کار می کنم و این که بارها و بارها شکست خوردم لینک چقدر مهم هست استعداد چقدر مهم هست اینکه واقعن درون وجود خودت احساسی نداشته باشی چقدر مهم هست قانون و قوانین تکرار من دوست ندارم که تکرار کنم این هیجانات را و این برای من نیاز دارد من بهتر هستم ... من نیاز دارم بهتر باشم برای من هم مشکلاتی وجود دارند نیازی نداری از مشکلاتت صحبت کنی پس باید این کار را انجام بدهی از استعداد که نداری و این نیاز داری وانمود کنی من بهترین هستم در این رشته من دارم چه رشته ای و اینکه واقعن دیگر چیزی برای ارائه ندارم پس به این معنی نیست من روی این واقعیت و این صفحه برای من طراحی نشده شخصی سازی نشده است و من یک محیط بهتر می خواهم یک جای بهتر می خواهم یک موقعیت بهتر می خواهم به خاطر فرار از سکون دارم با شما کار می کنم به خاطر اینکه نیاز دارم کاری انجام داده باشم چقدر مهم بوده این لحظه امیدوارم بهترین لحظات من چقدر در لحظه لذت بردن بهتر و اینکه من نیاز دارم دیگر کار نکنم واقعن اعصابم موقع اینکه کار می کنم خورد می شود ... موقعی که انرژی من به پایین ترین حد خودش رسیده چقدر انرژی شما کم شده است ... حتی از جلو زدن هم لذت نمی برم من خودم را برای چیز بیشتری آماده کرده بودم و این به معنی این هست من دارم خودم را چی را واقعن فکر کردی موفق می شوی مغز من چند ساعتی خودش را خاموش می کند فقط برای روزمرگی کار می کند موفقیت مثل یک برهوت هست به خاطر کتاب خواندن بود ...کتاب تونی رابینز من تجسم نکردم فقط کتاب توصیه می کرد که یک واقعیت و یک احساس بد را تجسم کنید به خاطر آن خودتان را مجبور کنید ... هر کسی صلاحیت کتاب خواندن و کم یا زیاد کردن و اینکه کتاب را سروته یعنی برعکس می خواندم منظور من را بفهمید زیاده روی کردم در احساس کردن به خاطر مسائل نامعلوم یک ماه بعد اتفاق بدی برایم افتاد از روی چیزهایی که دارم درک می کنم دارم خیال بافی می کنم شاید موفق شده بودم یک بمب انرژی منفی باز کنم یا اطرافم را مین گذاری کنم زیاد در کتابی قرق شده بودم نبود .... یک طرفه فکر نکن ...فقط دارم احساس می کنم .... کتاب ها را نباید زندانی کنی ... موجودات خطرناکی در کتاب ها زندگی می کنند ... آرزو ها و اینکه با چه هدفی نوشته شده اند تمام این ها و ضمیر ناخودآگاه هنوز قدری از این موجود عجیب و غریب نمی دانیم ... شاید از ترس بود که این اتفاقات را برای خودم رقم زدم چی شده حالا داری کار می کنی احساس نمی کنی داری این حقیقت را اشتباه بیان می کنی ... شاید برای همیشه انرژیش برود به درک ...موفقیت یک برهوت هست ... من در حال هم زدن آب بودم ... آبی که هیچ چیزی در آن نبود قبل از خواندن هر کتابی مثل پرواز هواپیما باید دربهای اضطراری و فرار کردن و اینکه از حرف های من به وجد نیاید یعنی تحت تاثیر قرار نگیرید ... واقعن من از سوی احساسات خیلی تاثیر می گیریم و اینکه من از روحیه و اینکه حال کاری را دارم یا ندارم کار می کنم کتاب ای کاش بیست سالگی این مطالب را می دانستم نوشته ...بروید سرچ کنید من حضور ذهن ندارم حقیقت و این چیز عجیب و اینکه دارن هاردی می گوید یک کتاب را چند بار بخوانید ... حقیقت چیز دیگری هست .. 

من در گذشته گم شدم هر کاری می کنم راهم را پیدا کنم ... 

حقیقت زاویه زانو موقع اسکات اینجای مطالب بدون منبع و احساساتی می شود ... مهره ها و دنده ها از زاویه زانو چه چیز و چه تاثیری می گیرند .. من در برهوت زندگی می کنم اجرای این نوشته ها هیچ تاثیر و انتظاری در من ایجاد نمی کنند ... 

موقع کتاب خواندن یاد بگیرید که هیچ انتظاری نداشته باشید موقع مدرک گرفتن هیچ انتظاری برای خودتان قائل نباشید این چیزی هست که باید یاد بگیرید کمین کنید آماده انجام کاری باشد فقط نمی توانم کار کنم ذهنم دارد ضربات خودش را می زند ... 

انتظار نداشته باشید .... موقع مریضی خیلی سریع خوب شوید ... وقتی همه چیز آماده باشد اتفاق می افتد ... 

من دارم خوب می شوم امروز گردنم و بدنم قویتر شده بود ... 

موقع اسکات رفتن با شیوه آنلاک قفل باز کردن از زانو البته من وزنه نداشتم که زیر پاشنه هایم قرار دهم مچ دست راست و زاویه ساعد راست و همه چیز نوک پا به بیرون البته قبلش پا ها به اندازه عرض شانه باز این روش هیچ منبعی ندارد بیشتر جستجو کنید... صلب مسئولیت از نویسنده .... انتظار خوب شدن نداشته باشید من به خوبی قبل خوب نشده ام شیوه زندگی خیلی مهم هست ... 

بر عکس کتاب خوانی یا اینکه منتظر اتفاقات خوب باشم ممکن هست ... هنوز هیچ چیز توی دنیا اثبات نشده فقط با شکرگزاری به جایی نمی رسی فقط وقتی موفق می شوی اصل برهوت موفقیت نبوده اصل یادگیری بوده ... 

دنیا وقتی به شما نیاز پیدا می کند آب هم زدن با قاشق هیچ چیز برای شما نمی سازد ... پس فکری کنید وقتی فکری کنید ... دنیا عوض می شود ... پس عمل کنید ... باز دنیا به شما پاسخ می دهد ... 

از برهوت و کویر خارج شوید ... چای را درست کنید ... یعنی موفقیت با روشن کردن اجاق گاز و پر کردن ظرف آب آغاز می شود ... 

با ورزش کردن و برنامه ساخته می شود ... علتش چی بود ؟ سوال نپرسید ؟ علتی نداشت فقط بدان گذشته چند دقیقه پیش رفته الان حال و سرعت هست ...   ادامه مطلب ...