تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

حذف واژه دوباره Delete the word again

اگر به جای دوباره بشمارید ؟ واژه دوباره یک شماره می شود ... چون شمردن سخت هست ؟ از دوباره استفاده می کنید .

If you count again instead? The word becomes a number again... because it is hard to count? You use again.

صفحه ای که شیطنت های من همیشه در آن وجود دارد به خاطر اینکه نمی خواهی رشد کنی به چه علت نمی توانی این کار را انجام دهی به چه علت نمی ت وانی وانی وانی وانی وانی وانی وانی وانی فقط یک تمرین هست به چه علت نمیت وانی که 10 انگشتی تایپ کنی آن هم عدد این  را می دانی به چه علت نمی توانی 10 انگشتی تایچ کنی 

تایپ کنی یا هر چیز دیگری حالا علت این را می فهمی چرا باید کیبرد باید پایین تر باشد ... 

لمسش نکن ... 

لمسش نکن ... 

حقیقت دارد من هم نمی دانستم اما نمی توانم لمسش نکنم منظور ام کیبرد هست هم نگاهش نکن هم روبروت را نگاه کن هم وقتی می خواهی این کار را انجام بدهی می دانی که خیلی از این که اینجا هستم دارم رنج می برم چاره ای ندارم به خاطر اینکه می دانم این هم یک حسرت شده فعلن بی خیال شو من می دانم 

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

1401*2

1401*2

خوب حقیقت دارد وزن بدنم کجا منتقل کنم چطوری دوست شما نشم نمی دانم چطوری بدانم که به شما نچسبم من عاشق چسبیدن به بدنه کیبرد هستم و افتادن وزن بدن همچنین نگاه کردن به اینکه چی کجاست هنوز نمی دانم چی کجاست ؟ 

منظورم دکمه هاست ... 

از قدیم هر کسی می داند که ترک عادت آدم را دچار مرض می کنم مگه نباید بدون صدا تایپ می کردم نه نباید بی صدا با این تایپ کنی من عاشق انداختن وزن بدنم هستم اما حالا وزن بدنم چی کار کنم . 


حالا از ماشین حساب کیبرد بدون نگاه کردن این کار را انجام بده و یاد بگیر بدون نگاه کردن حالا ////// این اینجاست بقیه کجا هستند +-*/789456123789456123.1230112345678998877899456123123321321321321321321321321321321321321321654

در لحظه بتوانی خودت را تغییر بدهی و در هر حال این شرط ها را برای اینکه بتوانی خودت را یک ادم کول و با حال فرض کنی آدم یا ادم هر کدام باحال تر هست من نمی توانی از کاغذ استفاده کنم من هیچ کسی را دوست ندارم ... 

فقط به تنهایی اما این شده این شده زندگی من دوست ندارم از تو منتفر هستم ... می دانم این جمله دوست دارم را کمتر می شنویم اما جمله اینکه من از تو منتفر هستم بارها به خودم و شاید شرایط که در آن قرار دارم ... 

حرف بروس لی را یادت بیار که اینکه کلمات بدن را طلسم می کنند ... باید شکر گزار باشی و این باید ریشه موفقیت تو باشد در آرامش به موفقیت می رسی پس لمس کنی یا لمس نکنی منظورم این هست که من این دکمه ها را فقط موقع فشار دادن لمس می کنم و کف دستم نباید وزن خودش را رو ی یا دکمه های دیگر قرار ندهد پس تو نمی توانی با یک عکس خودت را فریب بدهی پس نباید این همه صدا بدهد پس من باید چی کار کنم می دانی که مثل یک حلزون تایپ می زنی می دانی که خیلی کند کار می کنی می دانی که خیلی دکمه ها بد هستند دوباره داشتم وسوسه می شدم که کیبرد با خلاصی کم و کوچکتر را بیاورم این شده و واقعن این دکمه ها کاربردی نیستند .... بیخیالش شو بس هست فقط چهار دقیقه ای دیگر باید این کار ها را انجام بدهی و هیچ منبعی به جز یااینکه مغز من و روزی که خیلی این کار را انجام دادم من کارم را خیلی خوب این کار را نمی توانم انجام بدهم من دوباره این کار را انجام ندهم پس چی کار کنم و این شده این اشتباهاتی که باید انجام بدهم اصلن روان خوان نمی نویسم دوست دارم که این معنی ها را برای خودم و این شده که شده و دباره دوباره دوباره دارد تکراد دو دو دوباره دووباره سه باره چهار باره ده باره شانزده باره چیزی به اسم دوباره نداریم و  حرف اشتباه داریم هر باره یک شماره دارد به نظر من دوباره فقط یک بار آن هم دوباره همین هست که تکرار می شود و این به معنی این هست که شما نباید بفهمید که چقدر چرخه شما می تواند خوب یا بد عمل کند ... شما به همه چیز توجه نمی کنید دارید خودتان روی کلمه دوباره و تکراری ها که دوست ندارید دفن می کنید و این نباید چیزهای که دوست ندارید را در سر شما تکرار شود چیزهای که دوست ندارید اینطوری تکرار شوند این به معنی این و آن هست .... 

در هوا می تواند ... تایپ خیلی سخت باشد و ... غیر عملی شاید زیر آرنجی کف گیر یا یک چیزی که باز را حمایت کند موقع تایپ بتواند کمک بیشتری به آدم کند ... کف گیر منظورم بازوی کمکی هست که ژاپنی ها برای تکان دادن اجسام سنگین و پوشیدنی درست کرده اند یک چیز توی مایه  های طراحی و اینکه می تواند چیزهای مثل کاپشن به گردن و کمر شما و کوله به گردن شما که حالت کوله یا کاپشن می پوشید یا حتی بعضی از لباسها به گردن و قوز شما را بیشتر کند ... 

من قصد داشتم با کلاه نقاب دار جلوی اشعه کامپیوتر را بگیریم و اینکه موهایم ریخته بود می خواستم خودم را با کلاه نقاب جلو حالت قایم کنم که دوباره وقتی کلاه را می روی سرم می گذاشتم و یا اینکه کاپشن یا سی شرت را فقط از روی سر می پوشیدم که دوباره گردنم را به پایین می کشید و همین تایپ بدون تکیه گاه روز بعد فشارهای به شما وارد می کند که بعدن نتیجه اش را خواهی دید یا بهتر خواهی شد ووو 

بعضی ها ادعا می کنند ... که آرتروز گردن نتیجه گاز معده هست و حتی این گاز معده می تواند به قلب شما فشار وارد کند بدون منبع هر ادعایی را اعلام می کنم و.... 

وقت برای ورزش پیدا کنید زیاد تایپ نکنید هیچی در آن نیست دوباره فقط دروغ هست تعداد کارها را بشمارید چی می گویم ... همان دوباره یا هر چی دوست داشتید اسمش را بگذارید ... 

  ادامه مطلب ...

انجام do

با خودم فکر می کنم ... دیوانه شدم این دیگر چه چیزی و چه پدیده ای هست هر روز باید یک چیزی اینجا قرار بدهی و این نشان دهنده این هست .... یک روز دیگر می گذرد هر کسی دارد یک طوری گذران زندگی می کند ... طرف دارد موفقیت آموزش می دهد بقیه هم دارند نگاهش می کنند بعد دارد می گوید در 5 ثانیه یا چند ثانیه پاشو و کارهایت را انجام بده و قانون 5 ثانیه مل رابیز را زده 3 ثانیه بدنش را نگاه می کنی... متاسفانه ورزشی نیست ... هر کسی در یک بخشی تخصص دارد ... شاید حوصله نداشته باشم شاید از عهده یک کاری بر نیام ... چرا نباید این چیز را بیان کنیم ... مرجع را گم کنیم ... از چه کتابی داری صحبت می کنی من چرا به اندام یک شخص صحبت می کنم .. چرا من که ورزش می کنم این حد خسته هستم ... چرا بخش های از زندگی کم آورده ام من مرجع نیستم ... کسی مرجع هست .. که زندگی بهتر از من دارد ... حتمن بدنش عضله یا چربی ندارد هر چه می گوید از من بهتر هست هیچ ایرادی ندارد ... اگر ایراد نداری پس اینجا در آخرین لحظات شب و آخرین دقیقه ها چرا ؟ و چرا ؟ و به چه علت داری همش حرف می زنی اگر بلد هستی راه و رسمش چی هست چرا خودت عمل نمی کنی ؟ چرا دائم درجا می زنی من می خواهم برم از دست مشکلاتم دور بشم پس چرا مشکلاتم را بیشتر کردم ... چرا امروز از همه روزها عصبانی تر و ... خسته تر و خواب تر بودم .... من باید درجه اول خودم را ببخشم بعد باید یک فکری به حال خودم کنم تا اینکه بهتر کارهام را انجام بدهم ... چه فایده دارد ... هر روز لیست بنویسم هر روز سر خودم داد بکشم ... وقتی دوباره در مسئله ای عقب نشینی کرده ام دوباره افراط تا تفریط کرده ام ... یعنی یا زیاده روی کرده ام یا اینکه کم کاری کرده ام و این قدرت قبلی را ندارم و نباید دست خودم را گرم کنم ... کارهای بهتری می توانستم کنم و این که از قبل چیزی را آماده می کنی ... چرا نمی توانی در مورد مسئله ای کارشناسی عمل کنی و دست از دست دست کردن برداری و عمل کنی و این می شود این مشکل که می دانی چرا نباید از این که خودم را اینطوری به خودم نگاه می کنم من از دست خودم دوباره عصبانی هستم و به این عصبانیت ادامه ندادم فقط می خواهم فکری کنم و این پست را تا انتها ادامه دهم ... 

هیچ حرف تغییر دهنده ای نداری این معنی شده ... چی کار کنم تا اینکه بهتر عمل کنم من اعتقادی به این بازدید های کم ندارم و این که چرا باید حداقل در مورد 10 یا 20 یا 50 بازدید چیزی بنویسم .... من حتی وقتی کار کرده ام بازدیدم در حال 0 یا یک یا 2 یا 3 یا 200 تا در حال چرخش بوده ... باید برای خودم این مطالب را بنویسم ... چرا چیزی برای من وجود نداشته چه خوبی برای خودم دارد اینجا چیزی بنویسم یا ننویسم .... ؟ خنده دار هست ... اما حوصله ای ندارم ... عمیقن اگر قبل تر بوده ام اینجا خیلی قبل تر باید پست روزانه را تمام می کردم اسراری هم ندارم ... 

واقعیت این هست تا وقتی که پست قرار می دهی ... از این نعمت کمک به دیگران و .... برخوردار هستی ..... حتی امکان این و وقت این کار را فعلن داری... وقتی نداشته باشی خوب قرار نمی دهی .... 

 

ادامه مطلب ...

Do not keep secrets اسرار نکردن

not to emphasize

تاکید نکردن 

لیست کاری را بنویس ... 

شروع به تغییر کن ... 

از کمربند استفاده کنم یا استفاده نکنم _ هنگام تمرین ... کمربند  تمرین ؟

وقتی از کمربند استفاده می کنم ...یا استفاده نمی کنم ....البته موقع بدنسازی توصیه می شود ... که استفاده کنیم ... البته یک جا خوانده ام وقتی استفاده می کنی ... یک عضلاتی کار نمی کنند ... من که حرفه ای نیستم ... قبلن استفاده می کردم ... 

الان دوباره استفاده می کنم ... در مقایسه حرکت اسکات ... سستی بدن و جا پا پیدا کردن را دو یا سه بار تکرار می کردم با کمربند ... دیگر دنبال پیدا کردن جای و پا و استراحت کردن نبودم ... درست هست اشتباه هست ... به خاطر این صلب مسئولیت هر کس با خودش هست ... 

توی مقاله ها قبلن می خواندم از زانو بند و از کمر بند استفاده کنید ... نکات ایمنی تمرین قبلن اصلن معلوم نیست چه موقعی بوده حدود 19 سال پیش .... 

آن زمان این شدت نشر الکترونیک نبود ... روی کاغذ می خواندم ....من کارم را تمام کردم .... همین کافیست ...

نیازی نداری .... به تلاش کردن بدون تلاش موفقیت پیدا کنید ؟   ادامه مطلب ...

limit حد

نتایج کمتر و پایین تر فروش کمتر و هر چه بیشتر به هرچه گذشته تر و قبل تر در حال برگشت هستی به هرچیزی که از قبل افتاده بود و کمتر و کمتر از گذشته به چیزهایی فکر می کنی و این شده که باید خیلی سریع فقط از روی وظیفه هست اشتباهاتی که همیشه و در حال تکرار شدن بوده است باید به این چیزی که احساس می کنی اشتباه داری انجام می دهی در حالی که کمتر درست بوده چرا راهی که می روم اشتباه بوده یک روز فکر می کنم این راه اشتباه بوده چرا من 12 یا 14 سال پیش بدون هیچ تلاشی داشتم راه درست را می رفتم ... فقط به خاطر تغییراتی که فکر می کردم انجام می دهم و بدون برنامه بودن آنقدر راهم را تغییر داده ام که راه درست را گم کرده ام و این راه باید یک نتیجه ای می گرفتی ؟ همه که موفق نمی شوند ؟ چه فایده دارد الان تلاش کردن و این تلاش های که انجام می دهی بلاخره دست از خستگی خواهد ایستاد الان هم که پست قرار می دهی زیر صفر هست این یک روش اشتباه هست همه می دانند این اشتباهات و این معنی شده هیچ چیزی داخل مغز تو قرار ندارد یعنی چی هیچ دارایی داخل مغز نیست... اگر شما به استیکر های که به مغز نسبت می دهند اگر شما به تمرین فکر کنید ... اگر به عادات اشتباه فکر کنید و الان فکر کنم که انگشتهایم دچار خستگی شد و  معنی زندگی من به خاطر شما اینجا هستم ... خاطر شما چیست ؟ به خاطر شما یک .... چیز از سایت استاد شعبانعلی : برای شما در مورد خط قرمز صحبت می کرد .. چقدر در مورد مخارج خودتان یک خط قرمز گذاشته اید یا وقت خود من الان وقتم تمام شد ...   ادامه مطلب ...

فروش فرداSale tomorrow

پس انداز می کنی ... یا اینکه خرید انجام می دهی ... به طور غریزی و اینکه من به دنبال پس انداز نیستم به خاطر چی ؟ به خاطر اینکه می خواهم لذت خرید را داشته باشم می خواهم لذت خرید را درک کنم نمی خواهم ... کتاب صوتی گوش بدهم می خواهم آهنگ گوش بدهم ... از این به بعد پس انداز نمی خواهم فقط می خواهم توی زندگی لذت ببرم به قانون 100 یا قانون تلاش هم نمی خواهم عمل کنم ... اینکه اندرو تیت یا کس دیگری می گوید : ساعت زنگ می زند و شما سر کار سر می روید و مسخره می کند ... خوب دلیل ش را نمی دانم خوب من الان تا اینجا عمل کردم از این به بعد به خاطر دلایلی که داشتم ... حالا چرا با مدرسه کار دارند و اینکه می گویند مدرسه یک چوب را می تراشد .... 

احساس می کنم محاصره شده ام ... بین گذشته و آینده و خیلی از چیز ها دلم می خواهد یک راه حل باشد و این کار را برای خودم این که ... 

حس کسی دارم که اشتباه بزرگی را انجام داده و روزش را سرکشیده یعنی روزش را به اتمام رسانده کارهای دارد که در زمان کوتاه نمی تواند انجام دهد ... چه کسی هست که نوشته های اشتباه و بی ارتباط از هر احساسی اینکه می تواند احساس من را شکست دهد ... یعنی نمی توانم روی کارهایم انگیزه خوبی داشته باشم ... پس چه به سر نظم من آمده هیچ نظمی در ارتباط نبود ... شبکه پر بود از علاقه های من طوری که من نمی توانستم در خسته ترین لحظه زندگی من .من شکست خوردم اینکه ناپلئون هیل می تواند به منبع طلایی خود که در مغزش دارد و تکیه کند روی کاغد بنویسد و این تمرین ها را انجام دهد هسته فکری من شکننده تر بود ... اگر الان در وضعیت مدیریت خیلی خوبی بود ... می بینی که نیستم ... یک چیزی با واقعیت جور در نمیاد اینکه الان روانتر داری کار می کنی ... خسته بودی ... اینطوری بود خیلی خسته بودی با اینکار فقط یکم تفریح کردی ... آره ولی 2 ساعت طول کشید ... چقدر بازدهی داشتی ... بازدهی نداشتم ... من فردا را در یک چک نقد فروختم ... متاسفم ... فردا را نخریدم فقط لحظه لذت الان را ....

چقدر فکر می کنم با خود کار می نویسم چقدر حق دارم خرج کنم ... 

چقدر خودم را شرط ایجاد کرده ام همه کارها را با خودکار و درست حسابی تصمیم می گیریم ... 

300 بار این ویدیوی دارن هاردی را گوش داده ام مخارج را بنویس به قول حسابدارش ... 

هی من که پولی ندارم ... یا خیلی عاقلانه خرج می کنم ... 

با یک اس ام اس و خریدی که به من می گفت : تا آخر شب می توانی اینقدر تخفیف بگیری ... 

من رفتم 2 ساعت چرخیدم و آخر سر 6 کالا انتخاب کردم ... 

حالا به چه اندازه تخفیف می گیریم رفتم ... 

کد تخفیف شامل حال من نمی شد ... 

چقدر کالا انتخاب کردم تقریبن همه کالا ها را حذف کردم ... 

بعد 44 هزار تومان هم کرایه باید پرداخت می کردم برای آن یک کالا در صورتی که کالای من از شرط تخفیف هم بالا تر بود ... 

هیچ یادداشتی نبود که من را منع کند ... 

فقط اینکه پول هم داشتم می توانستم کالا خرید کنم ... 

این شخصیت من هست این من هستم به خاطر اینکه این کالا را بخرم با یک پیام و اس ام اس وقتم را هدر دادم ... حالا خسته هستم و قانون 100 برای کس دیگری کار می کند ...  

ادامه مطلب ...