-
طعم روزمرگی زندگی خرگوشی (قصه کارتونی )
یکشنبه 11 مرداد 1394 01:38
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری وقتی یک خرگوش از خوردن هویج که خیلی دوست داشت ، هیچ لذتی نمی برد ، خرگوشی به نام ژولیوس روزگاری هویج را خیلی دوست داشت ، اما وقتی فهمید ، بقیه خرگوش ها هم خیلی هویج دوست دارند ، کمی از علاقه اش به هویج کمتر شد ، همچنان که علاقه او به هویج کم و کمتر می شد . ناگهان روزی از هویج...
-
مایک خرسه از درخت بالا می رود (قصه کارتونی )
شنبه 10 مرداد 1394 01:18
کارتون Once upon a time خرس به اسم ، مایک . مایک قول داده بود اما این قول رو به خودش داده بود . ، روزی توانایی خودش را از بالا رفتن از یک درخت ثابت کند ، البته در دوران کودکی اش . پس مایک از یک درخت بالا رفت . بالا رفت ، جایی که دیگر شاخه ها قدرت تحملش را نداشتند ، مایک به خودش گفت : موفق شدم . ولی تازه نیمی از راه رو...
-
کوین خرگوشه درست کردن کیک (قصه کارتونی )
پنجشنبه 8 مرداد 1394 01:54
کارتون Once upon a time خرگوش بیشترین از قبل تلاش می کرد ، انگار بعد از مدتها چیز گمشده ای از وجودش را پیدا کرد ، در شهر خرگوش ها خرگوش به کوین سعی می کرد ، برای خود خانه ای بسازد ، که جنس آن از شیرینی باشد . کوین نیاز به مقدار زیادی مواد برای شیرینی پزی بود . برای این کار باید از خرگوش های دیگر هم کمک می گرفت . ولی...
-
پرواز تا رودخانه جلو دسته (قصه کارتونی )
یکشنبه 4 مرداد 1394 13:36
;کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری چند کبوتر تصمیم گرفتند ، به یاد روزهای گذشته سفری به رودخانه ای بزنند ، که در بچگی یک بار به آنجا رفته بودند . سه کبوتر به نام های ، مایک ، ماریو ، مارکو . مایک به بقیه گفت : نوبتی یک نفر جلو می رود ، بعد جای هر موقع کسی که جلو پرواز می کند ، خسته شد . جایش را به کبوتر دیگری می...
-
ماریو خرگوش و دوچرخه سواری (قصه کارتونی )
شنبه 3 مرداد 1394 13:38
کارتون Once upon a time باور کردنی نبود ، ولی اتفاق افتاده بود . ماریو خرگوشی بود ، دوچرخه سواری بلد بود ، ولی الان با وجود 2 سال بود . دیگر دوچرخه سواری نمی کرد ، الان دیگر دوچرخه سواری یادش رفته بود . ولی این امکان نداره ، خرگوشی که دوچرخه سواری بلد باشد ، دیگر دوچرخه سواری یادش نمی رود . ولی ماریو خرگوشه دچار این...
-
موش پدر و پسر (قصه کارتونی )
پنجشنبه 25 تیر 1394 04:06
کارتون Once upon a time موش در حال شماردن پول های مغازه بود ، اسم این موش فرانک بود ، فرانک در شهر بهترین مغازه را داشت ، فرانک آنقدر پول می شمارد ، تقریبا حدود 2 ساعت وقتی مغازه تعطیل می شد . او مشغول شماردن این پول ها بود ،از بچگی این کار را به پدرش کلارنس به او نشان داده بود . حالا به خاطر نصیحت های پدر به موفقیت...
-
شروع دیر هنگام قورباغه (قصه کارتونی )
چهارشنبه 24 تیر 1394 00:56
کارتون Once upon a time صبر کردن ، قورباغه بیش از پیش هر چه می اندیشید ، راه به جای نمی برد ، شاید اشتباه او این بود ، باید وقت بیشتر برای عمل کردن به اندیشه هایش می گذاشت ، تا اینکه این همه وقت برای فکر کردن بگذلرد . شاید سال ها و روزها و ساعت ها و دقیقه ها باید می گذشتند ، تا او به این نتیجه برسد . شاید روزی برسد ،...
-
سنجاب عروسک های چوبی 2(قصه کارتونی )
سهشنبه 23 تیر 1394 02:41
کارتون Once upon a time وقتی سنجاب به شهر خود باز گشت ، این سنجاب قصد داشت ، عروسک های چوبی خود را بفروشد ، ولی این عروسک ها را هیچ کس نمی خرید ، سنجاب در یک جای مشخص را انتخاب کرد . بعد از آن روز هر روز در آن محل عروسک های چوبی خود را برای فروش می برد . شروع کرد ، عروسک های چوبی خودش را یکی یکی چید . بعد اولین روز...
-
سنجاب و عروسک های چوبی (قصه کارتونی )
دوشنبه 22 تیر 1394 02:37
کارتون Once upon a time سنجاب تمام تلاشش را انجام داده بود ، ولی هیچ کس نبود ، چیزهای که او درست کرده بود ، را به او تحویل دهد ، سنجاب وقتی به خودش نگاهی کرد ، دید ای داد بی داد . وقتی این موقع از سال مثل همیشه عروسکهای چوبی خود را به بازار می آورد . اگر هم فروش نمی رفتند . آن را به مغازه لاک پشت می برد . لاک پشت...
-
خواب قناری (قصه کارتونی )
یکشنبه 21 تیر 1394 02:44
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری قناری در خواب عمیقی بود . در خواب دید چند گربه به بالای درخت روی شاخه ای که او لانه داشت ، در کنار لانه او بودند . اسم این 3 گربه ، استیون ، کلودیو ،مایکل بود . استیون به قناری حمله کرد . بعد او را با پنجه اش گرفت . قناری یک هو . غیبش زد . بعد بالای سر استیون بود . کلودیو با پنجه...
-
نبرد اژدهای رنگین کمان (قصه کارتونی )
جمعه 19 تیر 1394 01:52
کارتون Once upon a time ابرباران همان گوسفندی که برادر گمشده اش پشمک را پیدا کرده بود . در خانه خود خواب بود . ابر باران مشغول خواب دیدن بود . ناگهان پشمک با توپ فوتبال شوت محکم به داداش ابر باران ضد . ابر باران صدای فریادش همه اتاق ، همه کوچه را در بر گرفت . ابر باران نیاز شدیدی به آب قند داشت . رنگش مثل سفید شده بود...
-
(قصه کارتونی )کشاورزی گاو و گوزن
چهارشنبه 17 تیر 1394 03:40
کارتون Once upon a time تلاش زیاد و نتیچه کم بعضی وقت ها ، تلاش بی نتیچه مارکو یک گاو بود ، آلفرد یک گوزن مارکو و آلفرد دو شریک بودند ، در یک مزرعه کار می کردند . مارکو همیشه تلاش می کرد . بیشتر کار می کرد . ولی آلفرد علاقه داشت بیشتر استراحت کند . ولی به خاطر اینکه مارکو تنها نماند . همیشه او را همراهی می کرد . دائم...
-
گوسفند با پشم های رنگی (قصه کارتونی )
سهشنبه 16 تیر 1394 01:18
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری گوسفندی نادر با پشم های قرمز ، آبی و سبز پا به دنیا گذاشت ، که تعجب بقیه ساکنان زمین را از گوسفند ها گرفته تا آدم ها بر انگیخت . یک خاصیت عجیب حتی طوطی های که قبلا به این رنگها را در پر های خود داشته اند ، اعتراض کردند ، اما چطور چنین چیزی ممکن بود . گوسفند را به خاطر رنگهای...
-
روباط ام 12( قصه کارتونی )
دوشنبه 15 تیر 1394 03:05
کارتون One upon a time روزی ، روزگاری روباطی بود ، یک چند روزی بود . نمی توانست بازوهایش را حرکت دهد . انگار سیمی که فرمان های را که به دستهایش می فرستاد ، قطع شده بود . باید برای تعمیر آن از کسی دیگر کمک می گرفت . دستهایش دوباره شروع به کار کنند . روباط اصلا از این وضعیت خوشحال نبود . اسم این روباط ام 12 خیلی به...
-
(قصه کارتونی 14+) فرنی و آریو
یکشنبه 14 تیر 1394 02:28
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری . در جنگل سر سبز گرگی زندگی می کرد ، با یک پسر دوست شده بود . این گرگ کمی بزرگتر از گرگهای امروزی بود . گرگ به اندازه یک اسب بزرگ بود . ولی گرگ را هیچ کس نمی دید . گرگ را فقط تعداد کمی از مردم می توانستند ببینند . متاسفانه آخرین گرگ از نسل خودش بود . اسم گرگ فرنی بود . چون ظاهر...
-
هاپو سگی که شهر بهشت گربه ها و سگها را ساخت
شنبه 13 تیر 1394 00:54
کارتون Once upon a time یک سگ در سرزمین زیبایی زندگی می کرد ، نام این سگ هاپو بود . هاپو در یک بهشت زندگی می کرد ،این شهر آب هوای مانند یک بهشت را داشت ، هاپو با دوست خودش ، گربه ای به نام استیون دوستی قدیمی داشتند ، ماجرا از این قرار بود ، استیون یک روز سخت در چنگال یک گله سگ اسیر می شود . هاپو از دور می بیند ، گرد و...
-
بحران برای قورباغه (قصه کارتونی )
چهارشنبه 10 تیر 1394 02:32
کارتون Once upon a time خسارت آقای قورباغه رو چه کسی باید بدهد ، قورباغه مدتها بود . یک اسکله قایق سواری برای قورباغه های دیگر تهیه کرده بود . تمام سرمایه خودش را صرف این پروژه کرده بود . پروژه با یک باد شدید تمام قایق ها را به صخره ها کوبیده بود . پس چه کسی باید به غیر از خود آقای قورباغه دوباره قایق ها را دوباره می...
-
موش و قالب پنیر
سهشنبه 9 تیر 1394 18:18
قصه کارتونی Once upon a time موشی قالب پنیری پیدا کرد ، از این که این قالب پنیر رو پیدا کرده بود . خیلی خوشحال بود . شب که شد موشهای دیگر رو که دوستانش بودند ، به خانه خودش دعوت کرد موشها دور هم جمع شدند . با هم پنیر خوردند. خوشحال بودند . ولی قالب پنیر که تمام شد . بعد از 1 ساعت دوستان موش رفتند ، او رو تنها گذاشتند...
-
کلاغ فوتبالیست (قصه کارتونی )
سهشنبه 9 تیر 1394 00:56
Once upon a time کارتون کلاغ ها دو سه نفری یک کلاغ بخت برگشته رو کتک زدند . ولی به خاطر چی چون این کلاغ قبول نمی کرد ، در تیم آنها بازی کند . این کلاغ یک فوتبالسیت خیلی خوب می خواست . در تیم حریف بازی کند . کلاغ ها هم از این موضوع خبر دار شدند ، به زور متوسل شدند . کلاغ بد شانس کتک زیادی از این کلاغ ها خورد . ولی با...
-
جدال کرکس و آهو
یکشنبه 7 تیر 1394 14:37
کارتون Once upon a time روزی لاشخوری در آسمان پرواز می کرد ، همان کرکس سخت گرسنه بود . همه جا را نگاه می کرد ، به امید اینکه یکی از حیوانات جنگل بمیرید . تا او یک شکم سیر غذا بخورد . کرکس دید یک آهو و مریض است . آهو سخت مریض بود . به راه خود ادامه می داد ، به امید اینکه مریضی او خوب شود . کرکس نزدیکی آهو فرود آمد . از...
-
ماریو خرگوش بین راه پس اندازش دزدیده می شود .
یکشنبه 7 تیر 1394 03:07
کارتون Once upon a time هیچ انرژی برای ماریو خرگوش سفید باقی نمانده بود ، همه چیز او را در راه دزدان که 3 شتر مرغ که صورت خود را با دستمال پوشانده بودند . مسلح به هفت تیر بودند ، تمام پول های او را دزدیده بودند ، ماریو مدت 5 سال به یک شهر رفته بود . تمام پس انداز این مدت خود را همراه خود می آورد تا برای خودش یک زمین...
-
شهر سیاه و سفید
شنبه 6 تیر 1394 13:48
Once upon a time روزی ، روزگاری در یک شهر سیاه و سفید . همه رنگها سیاه یا سفید بودند ، هیچ رنگ دیگری وجود نداشت ، یک گوسفند روزی رودخانه ای را که از این شهر هم می گذشت ، متوجه شد رودخانه زلال نیست بلکه از رنگهای سبز، سفید ، سرخ ، بنفش و .... این رود خانه که رودخانه رنگارنگ بود . رودخانه رنگ هیچ شباهتی به هیچ قسمت از...
-
ویکی با اینکه می داند اشتباه می کند ، باز هم به اشتباه خود را ادامه می دهد .
جمعه 5 تیر 1394 01:34
Once upon a time ویکی داشت با خودش فکر می کرد ، خدایا چرا با اینکه می فهمم که اشتباه کار می کنم ، چرا کاری رو که اشتباه است . دوباره انجام می دهم . ویکی همیشه گلهای زرد را خیلی دوست داشت . گلهای زرد همان گل های بابونه بودند ، ویکی از بچگی این گلها را به خاطر اینکه برگهای سفید دارند ،ولی زردی وسط این گلها را بیشتر از...
-
سر نوشت یک الاغ
پنجشنبه 4 تیر 1394 01:24
Once upon a time روزی ، روزگاری . یک الاغ بود ،همیشه برای صاحب خودش بارهای او را حمل می کرد ، ولی وقتی الاغ پیر شد . دیگر توانی برای بردن ، بارهای صاحب خود را نداشت ، صاحب او را به جنگل برد . الاغ را در جنگل رها کرد ، ولی این کار صاحب او یک کار جوانمردانه ،نبود . الاغ راه باز گشت به خانه را بلد بود ، ولی باورش نمی شد...
-
نیمکت ذخیره ها
چهارشنبه 3 تیر 1394 02:30
کارتون Once upon a time شماره ** بازیکن ذخیره یک تیم در فوتبال سنجاب ها همیشه وقتی فوتبال بازی می کرد ، بعد از 5 دقیقه مربی اون رو می کشید بیرون . بعد از یک مدت اصلا شماره ** نمی رسید . ولی همین نیمکت نشینی ها باعث شد . تا از این تیم برود . ولی وقتی به عنوان تماشاچی می آمد، حالا دیگر در تیم سنجابها فوتبال بازی نمی کرد...
-
فرار کوچک خرس عروسکی و آدم آهنی از مغازه اسباب بازی فروشی
سهشنبه 2 تیر 1394 02:41
کارتون Once Upon a Time روزی ، روزگاری . یک خرس عروسکی که در پشت مغازه ویترین اسباب بازی ها بود . به یک دختر کوچولو علاقه مند شده بود . پس این بار به جای اینکه دختری بهانه یک عروسک را بگیرید . این خرس عروسکی بود ،می خواست پیش یک دختر کوچولو باشه . شب موقع که صاحب اسباب بازی فروشی ، مغازه را بست . اما خرس عروسکی می...
-
اخراج مارتین زنبور از کندو
دوشنبه 1 تیر 1394 01:41
کارتون once upon a time زنبور در یک کندوی عسل همیشه ادعای با تمام زنبور های کندو مشکل داشت ، این کارش شده بود . دائم روی اعصاب بقیه بودن ، کم کم بقیه زنبور ها از او الگو گرفتند . این راه و روش خیلی خوب باب شده بود . کم کم نصف کندو عادت کردند روی اعصاب هم راه بروند . ولی چرا این کار باب شد . الان 80 درصد کندو مثل آن یک...
-
عینکی برای جری موش
یکشنبه 31 خرداد 1394 03:18
کارتون موش عینکی موشی عینکش گم کرد ، موش هر چقدر تلاش کرد ، عینکش را پیدا نکرد ، برای همین دیگر نمی توانست ، دنیا را مثل قبل ببیند ، خیلی پریشان شده ،بود به خاطر از پسر عموی خود موش صحرایی که ویلفرد نام داشت ، خواهش کرد . عینکی برای او بسازد . ویلفرد با اینکه اصلا چیزی از عینک سازی سرش نمی شد . این مسئولیت را قبول کرد...
-
شیر و شکار
جمعه 29 خرداد 1394 01:29
once upon a time روزی ،روزگاری شیر تنهایی در یک جنگل زندگی می کرد ، هیچ کاری به جز خمیازه کشیدن نداشت ، شیر خسته و گرسته بود ، ولی هیچ تلاشی برای شکار کردن نمی کرد. تمام شیر ها به خاطر اینکه در این منظقه تعداد گوزن ها و آهوی ها برای شکار کم شده بود . به محل دیگری رفته بودند ، مدتها بود ، گرسنه مانده بود . برای همین...
-
کلاغ غمگین
پنجشنبه 28 خرداد 1394 02:16
کلاغ سیاه ، دوست داشت ، همیشه روی یک درخت بنشیند ، ولی حیف تمام درخت های آن منطقه در آتش سوزی اخیر سوخته بودند . هیچ درختی به چشم نمی خورد ، کلاغ باید از اینجا به جای دیگر می رفت ، روزگار خوشی که در این منطقه داشت ، تمام شده ، بود . همه چیز رو به تغییری گسترده می داد . کلاغ با خودش فکر کرد ، کجا برود . هر چی فکر کرد ،...