-
نجات به روش گوزن (قصه کارتونی )
پنجشنبه 28 آبان 1394 02:15
به نام خدا قصه کارتونی Once upon a time هیچ چیز دیده نمی شد . هوا پر از مه بود . چند گوسفند به دنبال هم می رفتند . اسم یکی از آنها ابر باران بود . اسم دیگری هم شال گردن ، اسم یکی دیگر هم پشمک بود . هیچ وقت هوا تا این حد تاریک نشده بود . گاهی همدیگر رو صدا می زدند . بعد از اینکه هم را پیدا می کردند . چند قدم جلو می...
-
حمله به خانه تیز دندان (قصه کارتونی )
سهشنبه 26 آبان 1394 03:12
قصه کارتونی ، Once upon a time روزی ، روزگاری ابر باران اسم یک گوسفند است ، برادر کوچکتری دارد به اسم پشمک . دوستانی دارند به اسم ابر آتش و شال گردن . دشمنی هم دارند به اسم تیز دندان که یک گرگ است . شروع قصه : قسمت 1: وقتی پشمک می خواست به خانه برگردد تیز دندان به او حمله کرد . پشمک هم خیلی سریع می دوید . از دست تیز...
-
نجات شال گردن (قصه کارتونی )
دوشنبه 25 آبان 1394 01:26
به نام خدا Once upon a time 10/26/2015 قصه کارتونی پشمک اسم یک گوسفند است ، برادری دارد به اسم ابر باران ، دوستانی دارند به اسم شال گردن و ابر آتش . دشمنی هم دارند به اسم تیز دندان که یک گرگ است . شروع قصه : یک روز پاییزی ابر باران خیلی خسته بود . وقتی به خانه رسید . پشمک برادر کوچکتر بود . ابر باران برادر بزرگتر ....
-
نهنگی در گل(قصه کارتونی)
جمعه 22 آبان 1394 04:19
Once upon a time قصه کارتونیا نهنگ در گل گیر افتاده بود ، ناگهان پسری کوچک متوجه نهنگ شد چون خیلی کوچک بود . جلو رفت شروع به هل دادن نهنگ کرد . نهنگ فقط از هل دادن پسرک حس قلقلک و خنده به او دست داد امیدی نداشت. با این هل دادن جا به جا شود. ناگهان پسر به قسمت عمیق آب رفت آب پسر را با خود برد . نهنگ تنها کسی بود که...
-
بادبادک اسب سیاه
پنجشنبه 21 آبان 1394 05:31
Once upon a tim e بادبادکها در شهر عجیب ساکنان آن فقط بادبادکها بودند . این بادبادک ها هر کدام به شکل حیوانی یا آرزویی بودند . رنگهای به خصوص داشتند . امیدها و آرزو های یک پسر بچه در شهر بادبادک هایش بود . در حالی که خودش از وجود این چنین شهری بی خبر بود . ولی بادبادکی به اسم بادبادک سیاه تصمیم گرفت . همه بادبادکها را...
-
پشمک وقتی بزرگ بشم ، یک فوتبالیست خوب می شوم (قصه کارتونی )
جمعه 15 آبان 1394 01:36
کارتون Once upon a time 10/16/2015 ابر باران اسم گوسفندی است ، برادری دارد به نام پشمک . شروع قصه : ابر باران خسته بود ، اوضاع آن طور که پیش بینی می کرد ، پیش نمی رفت . برعکس شرایط طوری بود . هیچ موقع فکرش را نمی کرد . ابر باران باید چند توانایی جدید یاد می گرفت . برای اینکه در کارش باقی بماند . در حالی که پشمک در...
-
خواب پشمک (قصه کارتونی )
پنجشنبه 14 آبان 1394 01:31
قصه کارتونی Once upon a time 10/15/2015 ابر باران اسم یک گوسفند است ، برادری به نام پشمک دارد ، دوستان شال گردن و ابر آتش هستند . شروع قصه : پشمک خواب بود . در خواب می دید ، برادرش ابر باران . در حال فرار است . از دست تیز دندان او را تعقیب می کند . ولی وقتی تیز دندان او را می گیرید . اتفاق عجیبی می افتد . ابر باران...
-
آیا پشمک به تنهای این خانه مقوایی را ساخته (قصه کارتونی )
چهارشنبه 13 آبان 1394 02:29
کارتون once upon a time 10/14/2015 گوسفندی به اسم ابر باران ، به همراه برادرش زندگی می کرد ، دوستان آنها به اسم های شال گردن و ابر آتش بودند . گرگی هم دشمن آنها بود ، اسم این گرگ تیز دندان بود . شروع قصه : پشمک این بار نقشه جدیدی به سر داشت . قصد داشت . برادرش را غافلگیر کند . ابر باران از پشمک دائم می خواست . چند...
-
پشمک و شیردل ها (قصه کارتونی )
سهشنبه 12 آبان 1394 00:52
کارتون Once upon a time گوسفندی به اسم پشمک برادر بزرگتری دارد به اسم ابر باران که از او حمایت می کند . دوستان آنها شال گردن و ابر آتش هستند . گرگی هم در این نزدیکی زندگی می کند به اسم تیز دندان . پشمک وقتی از مدرسه به خانه می آمد . یک گربه سفید بزرگ در حالی که چشمان خیلی بزرگی داشت را دید . گربه سفید بزرگ با پشمک...
-
تقلید صدای شیر (قصه کارتونی )
دوشنبه 11 آبان 1394 01:49
کارتون 2015/10/12 Once upon a time گوسفندی به اسم ابر باران ، برادرش به اسم پشمک ، دوستان آنها به اسم شال گردن و ابر آتش ، اسم گرگ هم تیز دندان است . ابر باران در حیاط مشغول شستن دوچرخه است . پشمک برادرش هم به او کمک می کند . ولی متاسفانه وقتی کنترل شیر آب به دست پشمک می رسد . ابر باران سریع شیر آب را می بندد . صدای...
-
فرار دسته جمعی ابر باران و بقیه (قصه کارتونی )
یکشنبه 10 آبان 1394 02:22
کارتون Once upon a time 2015/10/11 گوسفندی به اسم پشمک ، همراه برادرش زندگی می کرد . این گوسفند 2 دوست داشت ، به نام های : شال گردن ، ابر آتش . گرگی هم به دنبال شکار آنها بود . اسم گرگ تیز دندان است . ابر باران قصد داشت ، یک روز متفاوت تجربه کند . پس همه چیز را برنامه ریزی کرد . برای اینکه چهار نفری به کوه بروند . فقط...
-
وقتی یک صابون در جیب به داد ، ابر باران رسید (قصه کارتونی )
پنجشنبه 7 آبان 1394 01:13
کارتون Once upon a time ابر باران اسم گوسفندی است ، اسم برادر کوچکترش پشمک است ، اسم دوست آنها شال گردن است ، دوستی دیگر به نام ابر آتش ، تیز دندان هم یک گرگ است . وقتی ابر باران از سر کار برگشت . خبری از پشمک نبود . ولی امروز پشمک قرار نبود . جایی برود . ابر باران چند بار صدا زد .پشمک ، پشمک . ولی هیچ خبری از جواب...
-
تجربه نقاشی دیوار های اتاق برای پشمک (قصه کارتونی )
سهشنبه 5 آبان 1394 03:13
کارتون Once upon a time 2015/10/06 ابر باران اسم یک گوسفند است ، اسم برادر کوچکترش پشمک است ، اسم دوستش شال گردن است ، اسم دوست دیگرش ابر آتش است ، گرگ اسمش تیز دندان است . ابر باران قصد داشت ، برای بهتر شدن اوضاع خانه خود . تغییراتی انجام دهد . ابر باران با پشمک شروع به صحبت کرد . شروع به فکر کردن بودند . درحالی که...
-
فراموشی ابر باران (قصه کارتونی )
دوشنبه 4 آبان 1394 02:50
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری ابر باران اسم یک گوسفند است ، اسم برادر او پشمک است ، اسم دوستش شال گردن است ، ابر آتش دوست جدید است، اسم گرگ هم تیز دندان است . ابر باران و پشمک همراه هم به پیاده روی آماده بودند . ولی ناگهان یک توپ با سرعت خیلی زیاد به سر ابر باران خورد . ابر باران نقش زمین شد . ابر باران وقتی...
-
نجات پشمک از دست تیز دندان (قصه کارتونی )
یکشنبه 3 آبان 1394 02:45
کارتون Once upon a time ابر باران اسم گوسفندی است ، اسم برادرش پشمک (کودک )، اسم دوستش شال گردن ، گرگ هم تیز دندان است . تیز دندان بلاخره یک روز موفق می شود . پشمک را اسیر کند . وقتی پشمک را به خانه خود می برد . دفتر مشق خود را از کیف مدرسه اش دفتر مشق خود را بیرون می آورد . دفتر را جلوی پشمک می گذارد با یک مداد حالا...
-
سوالات پشمک از ابر باران (قصه کارتونی )
شنبه 2 آبان 1394 04:46
کارتون Once upon a time ابر باران قسمت 5 ابر باران اسم ، یک گوسفند است ، برادر کوچکترش پشمک است ، اسم دوست ابر باران پشمک است ، دشمنی دارد به اسم تیز دندان که یک گرگ است . برخلاف چیزی فکرش می کرد . اصلا بدست آوردن ، یک فنجان چای آسان نبود . ابر باران می خواست ، یک لیوان چای برای خودش بریزد . .ولی همیشه عادت داشت . چای...
-
ابر باران و فیل (قصه کارتونی )
جمعه 1 آبان 1394 02:24
کارتون Once upon a time ابر باران اسم یک گوسفند است ، اسم برادر کوچک او پشمک ، اسم دوستش شال گردن ، اسم دشمن هم تیز دندان که یک گرگ است . پشمک به سراغ ابر باران می آمد . از او درخواست می کرد . او را به دیدن فیل ببرد . یک گروه نمایش به شهر آنها آمده بود . در این گروه یک فیل بود . فیل با خرطومش کارهای جالبی انجام می داد...
-
پشمک فوتبال (قصه کارتونی )
پنجشنبه 30 مهر 1394 02:43
کارتون Once upon a time پشمک اسم یک گوسفند است، اسم برادر کوچکتر او پشمک است ، اسم دوست او شال گردن است . اسم دشمن آنها گرگی به اسم تیز دندان است . ابر باران خیلی دوست داشت . یک متفاوت را با بقیه روز ها شروع کند . پس یک روز را مشخص کرد . به خاطر اینکه یک تغییر در زندگی خود ایجاد کند . سعی کرد . بعضی از چیزها را برای...
-
آخر هفته ابر باران و برادرش (قصه کارتونی )
چهارشنبه 29 مهر 1394 01:34
کارتون Once upon a time ابر باران گوسفندی بود ، برداری داشت به اسم پشمک . گرگ هم اسمش تیز دندان بود . ابر باران روز خودش را برای استراحت روز جمعه آماده می کرد . قصد داشت این روز را فقط پای تلویزیون برنامه نگاه کند . اما پشمک همه چیز را خراب کرد . پشمک برای بازی به کوچه رفت . موقعه بازی کردن یک توپ به پنجره خورد . شیشه...
-
آموزش نامه رسانی ، کبوتر (قصه کارتونی )
سهشنبه 28 مهر 1394 01:19
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری کبوتر برای چند روزی از شهر خودش باید به جای دیگر می رفت . کبوتر اصلا قصد نداشت ، زیاد در شهر جدید بماند . ولی وقتی به شهر جدید رفت . تمام برآورد هایش غلط از آب در آمده بود . این کار خیلی بیشتر از 2 یا 3 روز طول می کشید . لا اقل 2 هفته ای این کار طول می کشید . کبوتر متخصص در نامه...
-
زرافه و تغییرات (قصه کارتونی )
دوشنبه 27 مهر 1394 02:52
کارتون Once upon a time امروز روز دیگری برای زرافه ای بود . اما متاسفانه انگار زرافه دیروز کارهای خوبی انجام نداده بود . بگذارید به یک روز قبل برگردیم . دیروز چه گذشت . زرافه قرار بود . یک تحقیق در مورد اینکه چرا ، هیچ تیم فوتبالی پیراهن های شرکت آنها را سفارش نمی دهد . آماده کند . ولی به جای این کار هر کاری انجام...
-
کلاغ زاغی و گردنبند (قصه کارتونی )
یکشنبه 26 مهر 1394 01:58
قصه کارتونی Once upon a time کلاغ زاغی دوباره سراغ طلاهای که قایم کرده بود رفت . برق طلا ها وقتی نگاه می کرد ، این کلاغ رو دیوانه می کرد ، خیلی دوست داشت . چیزهای بیشتر هم داشته باشد . ولی این تکه طلا یک طلای خیره کننده بود . الماس بزرگی روی این تکه طلا بود . در مقابل نور مثل خورشید می رخشید . همیشه و همه جا به این...
-
دمپایی های خوشانسی یا بدشانسی خرگوش (قصه کارتونی )
شنبه 25 مهر 1394 02:18
قصه کارتونی Once upon a time خرگوشی به دنبال لنگه دمپای گمشده اش می گشت . خرگوش هرچه گشت لنگه دمپای خود را پیدا نمی کرد . او نه این دمپایی را به طور خاص دوست داشت . اعتقاد داشت . این دمپایی ها برای او شانس می آورند ، ولی حالا خیلی قصه می خورد این دمپایی ها دیگر نبودند . همه جا را گشته بود . خسته و نا امید بود .لنگه...
-
سفر در زمان مانفرد (قصه کارتونی )
پنجشنبه 23 مهر 1394 22:57
کارتون Once upon a time همیشه همه روز ها همه چیز به دل یک خرگوش نمی تواند باشد . خرگوشی به اسم آلفرد روی یک دیوار مشغول نقاشی بود . این طرح مربوط به یک خرگوش بود . که دیگران را به رستوران دعوت می کرد . خرگوشی که یک بشقاب غذا در دست داشت . صورت این خرگوش خوشحال بود . با دستش اشاره می کرد . بیا از این غذا تو هم بخور ....
-
در شهر کارتونی همه چیز ممکن است .
پنجشنبه 23 مهر 1394 02:25
کارتون Once upon a time در شهری کارتونی . وقتی آسمان ابری می شد . ابرها شکلهای متفاوتی به خود می گرفتند . یک ابر شبیه آسیاب بادی بود . یکی شبیه یک فیل بود . ابری دیگر شبیه یک نان غول پیکر بود . یک ابر هم شبیه جزیره ای کوچک با چند درخت نخل روی آن جزیره به چشم می خورد . ابر دیگری شبیه یک کامیون بود . گاهی افراد هم که در...
-
مسئولیت پذیری زنبور به اسم مایلو (قصه کارتونی )
چهارشنبه 22 مهر 1394 02:23
کارتون Once upon a time زنبور پشت سرهم خوش شانسی می آورد . اسم این زنبور مایلو بود . مایلو در حالی که اتفاقات خوبی برایش می افتاد ، جواب زحمت هایش را می دید . مزرعه ای را که در حیاط پشتی گلهای آفتاب گردان کاشته بود . محصول خوبی داده بود . سرمایه گذاری او در یادگیری تعمیر چراغ خواب به نتیجه رسیده بود . این در حالی بود...
-
اردک و طوطی (قصه کارتونی )
سهشنبه 21 مهر 1394 01:24
کارتون Once upon a time اردکی به اسم استیون 2 ساعت بود ، منتظر طوطی به اسم والتر بود . اسیتون 1 سالی بود ، که با والتر دوست بود . این مدت هر موقع قرار می گذاشتند در محلی والتر سر وقت آنجا حضور داشت . ولی این بار روی شاخه های یک درخت زیتون قرار ملاقات داشتند . استیون 2 ساعت منتظر والتر بود . خبری از والتر نبود . از دور...
-
کلاغ و لک لک مسابقه دو استقامت (قصه کارتونی )
دوشنبه 20 مهر 1394 01:44
کارتون Once upon a time کلاغ بیش از این نمی توانست ، دنبال لک لک بدود . مسابقه دو استقامت بود . لک لک با آن پاهای بلندش ، می دوید . کلاغ نفس نفس می زد . پاهای کوتاهی نداشت ، اما در مقایسه با لک لک نیاز داشت بیشتر به خودش فشار بیاورد . کلاغ مدام می گفت : لک لک نامرد . لک لک نامردی . این بازی قبول نیست . آخر خط این لک...
-
مرغ های دریایی در تابلو (قصه کارتونی )
یکشنبه 19 مهر 1394 02:18
کارتون Once upon a time قایقی روی دیوار بود . نه قایق واقعی این قایق یک تابلوی نقاشی بود . ولی چند مرغ دریایی کنار این قایق بودند . این عکس یک تصویر به خصوص بود . مرغ های عکس حواسشان به آدم های اتاق بود . وقتی همه از خانه بیرون می رفتند . این سه مرغ از تابلو وارد اتاق می شدند . مرغها به اسم تامی ، استفان و مایکل بودند...
-
لک لک و کلاغ سوار بر قایق نجات (قصه کارتونی )
شنبه 18 مهر 1394 02:26
کارتون Once upon a time روزی روزگاری . کلاغ و لک لک در یک کشتی بودند ، ولی دریا که توفانی شد . لک لک و کلاغ مجبور شدند ، سوار بر یک قایق نجات شوند ، با هم مسافتی را پارو بزنند ، تا اینکه به خشکی برسند . کلاغ خیلی نگران تر از لک لک بود . امیدی نداشت ، به خشکی برسند . بعد از آن شب طوفانی لک لک شروع به پرواز کرد . کلاغ...