-
خرگوشی به اسم پترس نردبانی می سازد ، برای رسیدن به ماه (قصه کارتونی )
جمعه 17 مهر 1394 01:47
کارتون Once upon a time بیشترین چیزی می شد ، این روزها از کارش سر در بیاوری هیچ بود . خرگوشی به اسم پترس داشت ، مدام روی یک پروژه مخفی کار می کرد . به خاطر اینکه گاهی خودش هم سر در نمی آورد . چه کار می کند ؟ اوایل امید بیشتری داشت . روحیه بهتری می خواست . نردبان بلندی بسازد . به ماه برسد . پترس در یک ماه 3 نردبان ساخت...
-
نارسیس موش سفید ، فرار از تله موش (قصه کارتونی )
پنجشنبه 16 مهر 1394 02:46
کارتون Once upon a time چه کاری کنم ، از این وضعیت خارج شم . این حرفهای بود . یک موش سفید به خودش می زد . اسم این موش سفید نارسیس بود . نارسیس چند ساعت بود . در یک تله موش اسیر شده بود . نارسیس به خاطر یک پنیر تازه وارد یک قفس شده بود . فقسی که فلزی بود . نارسیس با خودش می گفت : این بار توبه می کنم . دیگر هیچ پنیری...
-
خرگوشهای بند انگشتی (قصه کارتونی)
چهارشنبه 15 مهر 1394 01:03
کارتون Once upon a time خرگوش به اسم ، تامی صحبح از خانه بیرون رفت . این بار از بیشتر از همیشه از خانه دور شد . از یک راهی رفت . تا به حال از آن راه نرفته بود . تامی نگران شده بود . ناگهان متوجه خرگوش های کوچکی شد . که زیر پای او راه می رفتند . همه خرگوش های اندازه به کوچکی انگشتهای تامی داشتند . از دیدن تامی وحشت...
-
کوالا و زرافه (قصه کارتونی )
سهشنبه 14 مهر 1394 01:47
کارتون Once upon a time کوالا و زرافه با هم به مدرسه می رفتند . همیشه سر این موضوع چه کسی نمرات بهتر می گیرد . یک نوع رقابت برقرار بود . ولی مشکلاتی هم وجود داشت . مثلا زنگ ورزش زرافه با چند گام زمین فوتبال را می توانست بدود . کوالا بعد از چند دقیقه با تلاش زیاد می توانست این مسافت را به آخر برساند . این به معنی این...
-
موش و گربه (قصه کارتونی )
دوشنبه 13 مهر 1394 02:16
کارتون Once upon a time گربه از تعقیب موش خسته شد . موش تند تر از همیشه می دوید . گربه باید موش را شکار می کرد . صاحب گربه به او اخطار داده بود . اگر دوباره موش را در حیاط خانه ببیند . او را بیرون می اندازد . گربه تازه ای به جای او می آورد . ولی این بار هم هر قدر تلاش کرد . به موش نرسید . موش از تمام مخفی گاه ها با...
-
سنجاب فریاد می زد : خوب نمی شه . (قصه کارتونی )
یکشنبه 12 مهر 1394 01:46
کارتون Once upon a time سنجاب شروع به جیغ زدن کرد ، نمی شه > نمی شه > نمی شه > نمی شه > همسایه اش کلاغ : سرم رو بردی . چی نمی شه . آنتن تلویزیون درست نمی شه . کلاغ به کمک سنجاب رفت . کلاغ در وصل کردن سیم های آنتن تخصص داشت . سیم ها را وصل کرد . بعد تصویر تلویزیون درست شد . بعد از 5 دقیقه . دوباره سنجاب...
-
حباب کارتونی (قصه کارتونی )
شنبه 11 مهر 1394 01:14
کارتون Once upon a time آب گرم می جوشید . آب به جوش بود . حباب ها از دل آب بیرون می زدند . صدای سماور جوش آمده . حباب ها خیلی سریع از دل آب به سطح آب می رسیدند . انگار با هم مسابقه داشتند . بین این چند حباب در یک لحظه خیلی کم عمر یک حباب بود . حبابها عمر خیلی کمی در دل آب داشتند . ولی این ها شاید حباب های عصبانی بودند...
-
نهنگ و زیر دریایی (قصه کارتونی )
جمعه 10 مهر 1394 01:43
کارتون Once upon a time نهنگ شروع به چند نفس عمیق کشید ، بعد آماده شد . تا به عمق آب برود . ناگهان چیزی میبیند به چشمش عجیب می آید . نهنگی دیگر این نهنگ اصلا هیچ صدایی نمی دهد . حتی نفس هم نمی کشد . بعد از خوب دقت کردن نهنگ متوجه می شود . این چیز عجیب ساخته دست بشر است . یک زیر دریایی است . زیر دریایی هم به عمق آب می...
-
کبوتر و بچه اش آموزش پرواز (قصه کارتونی )
پنجشنبه 9 مهر 1394 01:57
کارتون Once upon a time کبوتر و بچه اش . کبوتر می خواست به بچه کبوتر پرواز آموزش دهد . کبوتر در یک روز آفتابی آرام بچه اش را مجبور کرد . از لانه به بیرون بپرد . اولین گام بیرون رفتن از لانه بود . بچه اش تا پایین آمده بود . ولی خیلی ترسیده بود . کبوتر پایین آمد به بچه اش گفت : همین که تا زمین بال زدی خودش یعنی خیلی ....
-
بچه آهو خواب می بیند (قصه کارتونی )
چهارشنبه 8 مهر 1394 02:21
قصه کارتونی Once upon a time بچه آهو کنار بقیه بچه های گروه می خوابد . در خواب می بیند . در یک اتاق شیشه ای است . یکی از دیوار ها مثل یک درب باز می شود . به همراه آن آب به اتاق سرازیر می شود . بعد همراه آب یک فیل وارد اتاق می شود . بچه آهو احساس خفگی نمی کند . فقط تا چند لحظه پیش پای او روی زمین بود . ولی الان در آب...
-
تعقیب گریز در جنگل (قصه کارتونی )
سهشنبه 7 مهر 1394 02:36
کارتون Once upon a time روزی یک موش روی زمین نشسته و منتظر است . ناگهان روباه متوجه او می شود . روباه که چند روزی است ، غذایی گیرش نیامده است. به سرعت برای شکار او اقدام می کند . موش هم متوجه می شود . پا به فرار می گذارد ، موش به سرعت می دود ، روباه هم پشت سرش می دود . گرگ این صحنه را می بیند . بعد گرگ هم که مدتی است...
-
کلاغی به اسم استیون (قصه کارتونی )
دوشنبه 6 مهر 1394 02:19
کارتون Once upon a time کلاغی به اسم استیون به دنبال سنگ های براق می گشت ، یا هر چیزی که برق بزند . استیون در حال پرواز بود . ناگهان ماهیچه بالش گرفت . مثل یک سنگ از آسمان سقوط کرد .وقتی نزدیک زمین رسید . کمی بال زد . ولی سقوط ترسناکی داشت . استیون به زمین خورده بود . خاکی شده بود . بدنش کوفته شده بود . شوکه شده بود ....
-
کلاغ بی پر (قصه کارتونی )
یکشنبه 5 مهر 1394 03:41
کارتون Once upon a time برای هیچ کلاغی سخت نبود ، ولی برای مایکل سخت بود ، مایکل نمی توانست ، پرواز کند ، پر های او ریخته بود ، قیافه اش خیلی نسبت به کلاغ های دیگر فرق می کرد ، مایکل باید روی زمین و روی پاهای خود برای خود غذا پیدا می کرد . اولش خیلی سخت بود ،ولی مایکل توانست ، یک لانه برای خود بسازد ، با منقارش کمی...
-
گردباد در جنگل (قصه کارتونی )
شنبه 4 مهر 1394 02:14
کارتون Once upon a time کلاغ های پشت سر هم می رفتند و می آمدند . کلاغی به اسم ، تیک و کلاغی به اسم تاک . تیک و تاک دو برادر بودند . دسته کلاغ ها همیشه باهم و گروهی برای پیدا کردن غذا به جستجو می پرداخت . در درون دسته این دو برادر از همیشه به هم نزدیک تر بودند . مشکل پیش بینی نشده ای در راه بود . تیک و تاک همراه با هم...
-
خرسی به اسم کلودیو چیزی نمانده بود ، به آرزویش برسد (قصه کارتونی )
جمعه 3 مهر 1394 02:21
کارتون Once upon a time چیزی نمانده بود ، به آرزویش برسد . خرسی به اسم کلودیو برای اینکه ثروتمند شود . برای اینکه موفق باشد ، به دنبال طلا می گشت . روزی یک تکه سنگ پیدا کرد ، تکه سنگ شک او را بر انگیخت این تکه سنگ چیست ؟ برای لحظه ای فکر کرد ، شاید طلا باشد . از آن لحظه شروع به رویا پردازی کرد ، این تکه سنگ را می...
-
استفان خرس که با تکالیف مدرسه مشکل دارد (قصه کارتونی )
پنجشنبه 2 مهر 1394 01:01
کارتون Once upon a time خرسی به اسم استفان . همیشه برای هر کاری سر حال و بود ، ولی متاسفانه وقتی می خواست ، تکالیف و مشق هایش را انجام دهد . هیچ ذوق و شوقی نداشت ، تکالیف استفان در آخرین لحظات انجام می شد ، به خاطر اینکه استفان بیشتر وقت خود را صرف بازی می کرد . تازه آخر شب می افتاد به یاد تکالیف خود . جالب اینجا بود...
-
خرسی به اسم لورنس از تلاش نمودن فراری بود (قصه کارتونی )
دوشنبه 30 شهریور 1394 02:35
کارتون Once upon a time خرسی به اسم لورنس نه اهل کار بود ، نه برنامه ریز خوبی بود . اصلا تن به کار نمی داد ، دوست داشت همه چیز برای او مهیا باشد . لورنس وقتی می خواست کارهای گذشته خود را که نیمه تمام گذاشته است ، حاضر بود ، هر کار دیگری انجام دهد ، به غیر از این که این کار را به اتمام برساند . لورنس اوضاع مالی خوبی...
-
نحوه رسیدن سریع به آرزو ها به روش خرس قطبی (قصه کارتونی)
یکشنبه 29 شهریور 1394 02:04
کارتون Once upon a time وقتی آرزو می کنی ؟ این بار شخصیت کارتونی یک خرسه ، خرس قطبی آرزو می کند . یک خرس قطبی باشد . امکاناتی که الان دارد ، رو داشته باشد. ولی این خودش معنی آرزو کردن رو عوض می کنی . مثل این می ماند . این بار آرزوی شما رو خود شما خیلی سریع برآورده می شود . خرس قطبی آرزو کرد ، یک خرس قطبی باشد ، نه یک...
-
ماریو گربه گمشده در جنگل (قصه کارتونی )
شنبه 28 شهریور 1394 01:20
کارتون Once upon a time روزی ، روزگاری در سرزمین کارتونی ، یک گربه وجود داشت ، به نام ماریو ، ماریو چندین و چند بار ،می خواست ، از جنگلی که زندگی می کند ؟ بیرون بیاید ولی بعد از چند روز تلاش می دید . هر روز به یک نقطه برگشته است ؟ ماریو سخت از این قضیه ناراحت بود . هیچ چیز نمی توانست ، حال او را بهتر کند . ماریو یاد...
-
روحیه لاک پشت ناشی از دست دادن موقعیت در بازی فوتبال (قصه کارتونی )
جمعه 27 شهریور 1394 01:55
کارتون Once upon a time ماندن وساختن رفتن و فرار کردن ماندن و مایوس بودن رفتن و بیخیال بودن ماندن و جبران کردن ماندن و بی تفاوت بودن رفتن و بی تفاوت بودن رفتن و نرمال بودن ماندن و نرمال بودن یک تیم کارتونی ، شامل 3 لاک پشت با 3 خرچنگ فوتبال بازی می کردند . لاک پشت ها و خرچنگ ها برابر با هم بازی می کردند ، اسم شخصیت...
-
کرکس و لاک پشت ، گرگ (قصه کارتونی )
پنجشنبه 26 شهریور 1394 02:21
کارتون Once upon a time لاک پشت کنار گرگ نشسته بود ، گرگ دیشب بیدار بود ، منتظر بود . کرکس برای او دستمزدش را بیاورد ، ولی هنوز خبری از کرکس نبود . گرگ از شدت نگرانی دیشب چند ساعت بیشتر نتوانسته بود ، بخوابد ، تمام فکر و ذهنش این بود ، کرکس کجاست ، کجا مانده ، چه می کند ؟ با این که هیچ کمکی به بهتر شدن ماجرا نمی کرد ،...
-
زرافه یا گنجشک کدام بهتر است ؟(قصه کارتونی )
چهارشنبه 25 شهریور 1394 02:16
کارتون Once upon a time زرافه هر بار مانعی رو برای خودش می گذاشت بعد سعی می کرد ، از روی مانع بپرد ، همیشه مانع های رو می گذاشت به راحتی از روی آنها می پرید ، بعد از پرش خیلی احساس خوشحالی می کرد ، فیل وقتی این منظره را دید ، رفت گوشه ای نشست ، به زرافه گفت : حالا از روی من بپر . زرافه خندید ، نه ، از روی یک فیل نمی...
-
بز قرمز (قصه کارتونی )
سهشنبه 24 شهریور 1394 01:50
کارتون Once upon a time بز قرمز اصلا به اینجا بر نمی گردد . روزگار بز قرمزی وجود داشت ، آرزو های حیوانات را بر آورده می کرد ، ولی سالها بود . این بز را کسی ندیده بود . تا به تازگی خرس به نام ژوپیتر ادعا می کرد . بز قرمز را دیده ، همه اهالی جنگل از او می پرسیدند ، کجا او را دیده ، ژوپیتر هم به آنها گفته بود . کنار صخره...
-
شانسی به خاطر درخت شکلات (قصه کارتونی )
دوشنبه 23 شهریور 1394 01:50
کارتون Once upon a time خرس صورتی به اسم ، شانسی برای پیدا کردن درخت شکلات به جنگل رفت ، تنها 20 درخت در جنگل بودند ، به جای میوه بر روی آنها شکلات می روید . شکلات های که روی این درخت ها بودند ، مثل شکلات های مغازه نبودند ، پوستی میوه ای مثل پوست سیب داشتند . بعد از پوست میوه را می گرفتی به شکلاتهای شیرین می رسیدی ،...
-
آخرین کارهای ناتمام موش (قصه کارتونی )
چهارشنبه 18 شهریور 1394 01:58
کارتون Once upon a time موش چند سالی بود ، از شهر خود رفته بود ، به این فکر می کرد ، روزی به شهرم برخواهم گشت . پس تصمیم گرفت به شهر خودش برگردد . در راه گربه ای او را اسیر کرد . گربه می خواست ، او را برای چند ساعت دیگر بخورد. موش شروع به التماس کرد. گربه گوشش بدهکار نبود . گربه گفت : حالا که آخرین لحظات عمرت است ،...
-
مورچه ها(قصه کارتونی )
سهشنبه 17 شهریور 1394 01:07
قصه کارتونی Once upon a time مورچه به اسم ژوپیتر ، به خاطر اینکه مدتهاست در انتظار دوستش آلفرد بود ، آلفرد و ژوپیتر با هم بودند ، از همیشه از هر مورچه ای بیشتر از لانه فاصله می گرفتند ، همیشه این دو مورچه غذاهای پیدا می کردند ، که مورچه های دیگر کمتر این کار را انجام می دادند . ولی این بار آلفرد خیلی دیر کرده بود ....
-
مارشال و ماریو (کبوتر ) قصه کارتونی ( آخر تابستان )
دوشنبه 16 شهریور 1394 01:26
کارتون Once upon a Time روزی ، روزگاری بیشتر از دیروز ،هوا سرد شده بود ، کبوتر ها این موضوع را فهمیده بودند ، هوای گرم تابستان رو به پایان بود ، کبوتر به اسم ، کبوتر مارشال اصلا از این موضوع خوشحال نبود ، همیشه تابستان و بهار برای مارشال خیلی زودتر از فصل زمستان فرا می رسید ، روزهای کوتاه تر از قبل شده بودند . مارشال...
-
ارتور خرسه (قصه کارتونی)
شنبه 14 شهریور 1394 13:18
سلام؛ بعضی از وقتها چیزهای جدیدی برای آدم از خر چیزی جالب تراست. الان با گوشی وارد اینترنت شدم. اوضاع تایپ کردن خیلی برام سخته. ای کاش راحتتر می شد این کار رو انجام داد. کارتون. Once upon a time روزی روزگاری. خرسی در یک غار به خواب زمستانی رفته بود. اسم این خرس آرتور بود. آرتور کمی خرس تنبلی بود حدود ۱۵ روزی بیشتر در...
-
یوگا خرسه (قصه کارتونی )
سهشنبه 3 شهریور 1394 01:12
کارتون Once upon a time خرسی به اسم یوگا در جنگل زندگی می کرد ، یوگا آلبوم عکس ها را نگاه می کرد ، همیشه از دیدن این آلبوم خوشحال می شد ، ولی این بار اوضاع کمی فرق کرده بود ، یوگا احساس می کرد ، کم کم دارد ، از جوانی فاصله می گیرید ، به خیلی از چیزهای را که دوست داشت ، داشته باشد ، ندارد ، غالبا بیشتر خرسها چیزهای را...
-
اشتباه لاک پشت
دوشنبه 2 شهریور 1394 01:04
کارتون Once upon a time لاک پشت ،به این فکر می کرد ، ارزش این کاری را که انجام داده است ، داشته است ، ولی دائم به این فکر می کرد ،همه این کاری که انجام داده است ، فقط و فقط یک کار بیهوده بود ، لاک پشت یک هفته پیش به جایی رفته بود ،که یک سنگ را خریده بود ، ولی وقتی این سنگ را فکر می کرد ، می تواند به قیمت بالاتری...