تلاش کردن برای یک قضیه شاید سودی هم در بر نداشته باشد ،
ولی مثل یک قلک می ماند ،اگر بتوانیم ، بیشتر این تلاش کردن برای یک هدف رو یاد بگیریم ، خیلی از مشکلات رو بهتر می توانیم حل کنیم .
باید این کار رو شروع کنم ، از هر جای که برای من امکان دارد . این چیزی که می توانم در آن بهتر از گذشته نتیجه بگیریم .
در جملات بالا مشکل من این است .
کاری را که باید انجام دهم ، را انتخاب نکرده ام ،
هر وقت هم می خواهم تمام وقت و انرژی ام را صرف یک کار کنم . دچار مشکل می شوم .
دوست دارم ، چند کار را با هم انجام دهم .
هر کاری هم که فکرش را بکنید ، وقتی خیلی آن را انجام دهید ، یک جای دچار مشکل می شوم .
مثل بالنی که بخواهد ، برای اینکه بالاتر برود .
کیسه های شنی آن را بیرون می اندازد .
وقتی کارهای منظمی که قبلا انجام می داده ام ، الان انجام نمی دهم ، به خاطر یک کار بعضی از مواقع احساس می کنم .
اگر این کار هم به نتیجه نرسید ؟
چه اتفاقی می افتد ،
شاید من زندگی را شوخی گرفته ام ، ولی اگر این فرصت را از دست بدهی ، قول می دهم . شاید فرصتهای دیگری به دست بیاورم .
ولی این فرصت هرگز تکرار نمی شود ، زندگی دکمه ندارد ، همه چیز را به عقب برگردادند .
پس سعی کنم ، تلاش کنم ، مثل یک قلک این تلاش ها روزی به ثمر می رسد و فرصت های را که دارم را از دست ندهم .
بعضی از اشتباهات را داشته اید ، به نظر شما اشتباه نبوده اند .
اشتباهاتی را که پنهان هستند ، را پیدا کنیم ، مثل : به تعویق انداختن یک کار مهم ، را در درون خود پیدا کنیم .
بعد کاری کنیم ، از این به بعد با این مشکل در زندگی ، آن را ببینیم . سعی نکنیم ، آن را دوباره پنهان کنیم .
نظر شخصی من این است .
وقتی این مشکل را دارم ، سعی کنم ، دوباره آن را تکرار نکنم .
البته ممکن است ، بعضی از مشکلات هم بهتر است ، دیده نشوند .
در اینجا در مورد مشکلات عادی کاری بحث می کنم ، اگر مچ کاری اشتباه را بگیریم . دوباره آن را تکرار نمی کنیم .
یا حداقل سعی کنیم ، کمتر یک اشتباه را تکرار کنیم .
بعضی از اوقات هم ، مشکلاتی داریم ، به عنوان نقطه قوت از آن ها یاد می کنیم ، گاهی مشکلاتی دارم ، خودم هم از آن وجود آنها خبر دار نمی شوم .
ما آدم ها موجودات ساده اما پیچیده ای هستیم .
بعضی از مواقع برعکس روزهای که وقتم رو خیلی راحت از دست می دهم .
خیلی خوب تلاش می کنم ، این برای خودم هم باعث شگفتی است . شاید به خاطر این است . چیزهای یاد گرفته ام به خاطر تجربه و رعایت کردن .
نکته های خیلی ریز که وقتی می شنیدیم خودم هم باورم نمی شود . یک کار خیلی کوچیک بتواند در طول مدت این تغییرات بزرگ روی یک آدم بگذارد .
ولی در مورد من اینطوری بوده است .
اگر خدا کمکم کند . بعضی از تغییرات مثبت رو در مورد خودم شاهد بودم . باعث تعجب خودم بوده .
ولی هر چی توانایی های خودم رو بیشتر احساس می کنم ، غرور هم بالاتر می رود .
در نتیجه خیلی راحت همین نتیجه خوب می تواند ، جای خودش رو با یک باخت عوض کند .
پس باید حواسم رو بیشتر از قبل جمع و جور کنم .
همیشه وقتی می خوام ، روی یک کار متمرکز بشوم ، به جای آن که بیشتر نتیجه بگیریم ، کمتر از قبل نتیجه می گیریم ، چرا ؟
دلایل زیادی وجود دارد ،
وقتی روی یک کار می خواهم ، تمام وقت خودم رو میگذارم ، احساس می کنم ، از خیلی چیزهای که دوست داشتم ، فاصله گرفته ام .یک احساس که انگار اسیر کار جدید شده ای ، انگار از همه لذت های زندگی روزمره جدا شده ای ، بعد به جای اینکه تمام تلاشم رو انجام بدهم ، این کار رو به خوبی به پایان برسانم ، یک استراحت 5 دقیقه ای به خودم می دهم ، بعد استراحت 5 دقیقه تلویزیون نگاه کردن 3 ساعت طول می کشد .
الان بعد از گذشت: 3 روز هنوز هم برای من این اتفاق جالب است ،اگر می توانستم ، این اشتباه خودم درس می گرفتم ، می توانستم ، دیگر در دام این 5 دقیقه 3 ساعت دوباره در زندگی من تکرار نمی شد .
اگر می توانستم ، از اشتباهاتم درس بگیریم ، می توانستم ، آدم بهتری باشم .
ولی انگار نتوانستم ، روی این کار کنم ، چون متاسفانه وقتی به اشتباهاتم فکر می کنم ، احساس می کنم ، یک حس بد به من دست می دهد ، جوری که فقط یاد گرفته ام .
من نبودم ، شرایط جوری پیش آمد ، عیبی ندارد ، روز بعد جبران می کنم .
این هم روش بدی نیست ، ولی همیشه گزینه های بهتر هم وجود دارند ، همیشه می شود ، فکری کرد ، برای بهتر شدن ، بهتر بودن .