ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعضی از اوقات ، یک موقع می بینی ، یک وسیله رو نیاز داری ؟
می بینی ، که آن وسیله نیست ، آب شده رفته در زمین ، ولی همیشه جلوی چشمت است ،
بعضی وقتها هم بعضی از چیزها همیشه مثل ساعت کار می کنند ، ولی موقعی که باید کار کنند ، نیاز لازم داری ، کار نمی کنند .
خوب چه حالی می شوی ؟
یکمی حال آدم گرفته می شود .
احساس می کنم این دو قمست ، بالا یک فرقهای با هم دارند ، اولی گم شدن ، چیزی که می خواهی ، دومی خراب شدن ، بعضی از وسائل است .
ولی ممکن ، این فکر در ذهن آدم ، به وجود بیاد ، که من شانس ندارم ،
خوب شانس وجود دارد ، یا نه ولی این رو می دونم ، که اگر این طوری فکر کنید ، آدم بی انصافی هستید ، چون شانس وجود دارد ،
بعضی از وقتها اصلا باید بعضی از کارها درست پیش نروند ، تا درجه صبر و تحمل ما بالا برود ، بعضی موقع ها اصلا یک خیری در کار نهفته است .
خوش شانسی شما در این است ، فعلا این کار کمی تاخیر داشته باشید .
یک بار توی خونه قدیمی که حیاط خیلی خوبی داشت ، که الان در آپارتمان زندگی می کنم ، قدر اون همه درخت رو الان می دونم ، که چه نعمتی بودند ،
بودم که ناگهای یک یاکریم ، رو دیدیم ، که داره از دست دو گربه فرار میکند ، از روی پرچین ها می دوید ، خدایا این یا کریم چرا داره می دود ، یاکریم دوید ، رفت زیر یکی از بشگه های نفت ،
من هم این صحنه رو دیدیم ، تعجب کردم ، دیدیم ، که گربه دورش رو گرفتند ، سریع پریدیم ، وسط دعوا گربه پرنده .
گربه ها با دیدن یک انسان فرار کردند ، البته اون موقع یادم نمیاد رفت زیر چی ، ولی بشگه نفت آجر زیرش معمولا می گذاشتیم .
یا کریم ، با دست گرفتم ، خدایا پس پرهای دمش کجاست . بله . یاکریم ، بیچاره .
هیچ پر دمی نداشت ، ولی خدا رو شکر زحمی هم نشده بود ، فقط گربه پرهای دمش رو کنده بود . بردمش خانه فکر نمی کردم ، دیگر بتونه پرواز کند .
ولی بعد از گذشت : یک شب و آب و دانه داخل یک سبد جا رختی بود ، درش رو با یک سبد دیگر گذاشتیم ،
خلاصه یا کریم رو فردا به حیاط آوردم ، دیروز که روی زمین می دوید ، و بال کمی می زد ، ولی فردا تا سبدی رو که روش بود بر داشتیم ،
با یک بال زدن جانانه یک پرواز قشنگ دوباره بدون پر دم داشت .
خوش باشید .
خوب بعضی از چیزهای که آدم به دست می آورد ، در مقابل بعضی از چیزها را نیز از دست می دهد .
همان هزینه فرصت مثلا اگر وفت و سرمایه خود را صرف یک کار خاص کنید ، در مقابل شما می توانستید ، با همین وقت چه کاری های دیگر انجام دهید ،
این می شود ، هزینه فرصت برای شما .
اگر به دانشگاه نروم ، می توانم مثل ماهی یک میلیون تومان درآمد داشته باشم ، در شغل .....
در مقابل اگر به کار بپردازید ، نمی توانید ، به دانشگاه بروید .
خوب اوایل خیلی راحت شروع می کردم ، هر چیزی می نوشتم ، ولی انگار الان یک کم وسواس بیشتر پیدا کرده ام ، انگار چند بار باید هر چیزی را که می نویسم ، پاک کنم .
این موضوع خوب نیست ، دوباره شروع می کنم ، خوب بعضی از اوقات خیلی بد شروع می کنم ، باید همه چیز را پاک کنم ، از اول بنویسم ، قبول دارم ، بعضی از چیزهای که می نویسم ، زیاد چنگی به دل نمی زند ، ولی بلاخره ،
آدم بعضی از روزهای کشش بیشتری و ذهن بازتری دارد ، امروز یک کم احساس خستگی بیشتری می کنم ، ولی دیروز انگار احساس شادابی بیشتر داشتم .
روزها برای آدم ها هرکدام پر از نعمت و برکت هستند ، وقت و عمر نعمتی است ، که خداوند در اختیار ما قرار داده ، پس از این نعمات از سلامتی و خیلی از نعماتی دیگر خداوند بهترین شکل استفاده رو ببریم .